یکی از پیشگامان تدریس موسیقی سنتی در مشهد:
موسیقی یعنی نفس؛ نمیتوان نفس را حبس کرد
موسیقی از ذات بشر سرچشمه میگیرد و از بین نرفتنی است
هدیه سادات میرمرتضوی/ سرویس هنر، خبرگزاری رضوی
به استاد میگویم: «قبل از آمدن اینجا، برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر درباره شما، از طریق اینترنت خیلی جستجو کردم ولی مطلبی ندیدم. هر چه دیدم، اسم هنرمندان بزرگی بود که همه میگفتند ما در مشهد، افتخاری شاگردی استاد هدایتیفرد را داشتیم». استاد، چیزی نمیگوید و لبخند میزند. لبخندی که حاکی از رضایت است. رضایت از یک عمر زندگی با ساز و پرورش شاگردانی مثل مرحوم فرامرز شکرخواه که خود، استاد بسیاری از بزرگان عرصه موسیقی کشور بوده است. شاهپور هدایتیفرد بیش از سی سال است در مشهد، درس موسیقی میدهد و هنوز هم با جان و دل، مدرس این هنر است. به باور استاد، موسیقی هنری است که در ذات بشر وجود دارد و هرگز نمیتوان آن را نفی کرد. این هنر، از بین نرفتنی است. از ازل بوده و تا ابد خواهد ماند. درست مثل نفس کشیدن.
از ویولن تا سهتار
علاقه استاد هدایتیفرد به موسیقی از روزهای کودکیاش شروع شده است. از آن روزها که زنبورک به دست میگرفته و با آن اولین تمرینهای نوازندگی را میکرده است. خانواده استاد و خصوصا پدرش جزو علاقهمندان موسیقی بودهاند و به این هنر، ارادتی خاص داشتهاند. خودش هم از همان دوران، موسیقی ایرانی گوش میداده و آن را میشناخته است. بالاخره هم علاقه پدر، باعث میشود پسر پا به عرصه موسیقی بگذارد: «ما 8 خواهر و برادر بودیم. یک روز پدر، برای هر کداممان سازی گرفت و دستمان داد. به خواهرم تار داد و به من ویولن. حدود سه سال، ویولن زدم تا اینکه متوجه علاقهام به ساز تار شدم. ویولن را رها کردم و سراغ تار رفتم. این علاقه و ارادت، یک ارادت قلبی است و آدم یا آن را پیدا میکند یا پیدا نخواهد کرد». استاد، حدود سه سال با ویولن، دمخور میشود. عباسعلی خمر، استادش در این ساز بوده است و بعدها که از 24 سالگی به موسیقی سنتی رو میآورد، در تار و سهتار از کیوان ساکت، حمید متبسم و زیدالله طلوعی که از شاگردان علیاکبر شهنازی بوده، درسها میآموزد. ابتدا 15 سال تار مینوازد. ولی بعد، سهتار را هم فرا میگیرد و طبق گفتههایش این روزها، با سهتار ارتباط بهتری دارد. شاهپور هدایتیفرد، درباره فعالیتهای حرفهای خود در این عرصه میگوید: «سال 64 یا 65 بود که اولین دورههای آموزشی مدرس ارشاد در زمینه تار، در مشهد شروع شد و من کار تدریسم را به طور رسمی آغاز کردم. در مشهد، امکانات چندانی برای اجرا نداشتیم و همین، باعث شد به سمت تدریس برویم. مشهد، در عرصه تدریس پرقدرت است و علت هم این است که کلیه مسیرها در این شهر، به آموزش ختم میشود. در طی این سالها شاگردان زیادی داشتهام. خیلیهایشان از مشهد رفتهاند. بعضی ماندهاند و شکر خدا همه به افتخارات بالای هنری رسیدهاند».
آموزش مکتبخانهای
استاد شاهپور هدایتیفرد که مجوز آموزشگاه موسیقی صبا به مدیریت دخترش نغمه هدایتیفرد، را به نام خود دارد، قائل به آموزش موسیقی به سبک مکتبخانهای است و در اینباره توضیح میدهد: «سبک قدیم یا سبک مکتبخانهای، آموزش سینه به سینه است. در این سبک، مبحث شنیداری و بحث تقلید، از اهمیت بالایی برخوردار است. آموزش به این روش، در طبیعت بشری وجود دارد و اگر موسیقی ما در پی قرنها و پس از یورش اقوام مختلف به این سرزمین، هنوز پابرجا مانده، در اثر این سبک یادگیری است. همان سبکی که در موسیقی نواحی داریم. توجه کنیم که این سبک، مختص کشور ما نیست و حتی در اروپا هم دنبال میشود. به عنوان مثال، اُرف، در بحث آموزش کودک به موضوع تقلید، تاکید زیادی کرده است. تقلید، اساس آموزش اولیه در زندگی هر انسان است که از بدو تولد آغاز میشود و ادامه پیدا میکند».
در کارگاه ساز
شاهپور هدایتیفرد، سالها در خانهاش شاگرد تربیت کرده است. اما در کنار این تدریس، به حرفه دیگری نیز مشغول بوده که خود دربارهاش توضیح میدهد: «به مدت 5 الی 6 سال، کارگاه ساخت ساز داشتم. میخواستم از این طریق، از نظر ساختاری، با ساز، آشنایی بیشتری پیدا کنم. کاسه تار از چوب درخت توت است و دسته از چوب درخت گردو. پنجه هم از چوب درخت گردو ساخته میشود». استاد شاهپور هدایتیفرد، تاری به دست میگیرد و بیشتر شرح میدهد: «در سمت راست و چپ این دسته، استخوان دست شتر به کار رفته است. برای وسط دسته، در قدیم از چوب درخت فوفل استفاده میشده است و در حال حاضر، اکثرا چوب درخت گردو به کار میرود. به جای سیم هم از نخ ابریشم استفاده میشده است. تا اینکه از اواخر دوران قاجار، سیم جایگزین آن شده است. برای این خرکهای بزرگ و کوچک که اسم دیگرشان شیطانک است هم از شاخ شکار استفاده میشود». طبق گفته استاد هدایتیفرد، معمولا بعد از ساخت هر ساز، ساز باید مدتی بماند. بعد با آن کار شود تا بیشتر جا بیفتد و اشکالاتش گرفته شود. سپس، ساز آماده استفاده است.
موسیقی را نمیتوان از بین برد
«وقتی کار تدریس را در مشهد شروع کردم، از بین مدرسان جوان، فقط من بودم، بهداد شاهیده و کیوان ساکت. ما سه نفر با انرژی و انگیزه زیاد، قدم در این عرصه گذاشتیم و امروز حدود 150 نفر مدرس تار و سهتار، در مشهد به کار مشغول هستند». شاهپور هدایتیفرد، صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «حالا بعد از سالها، دوباره نسل جدیدی را میبینم که علاقهشان به موسیقی سنتی زیاد شده است. علت، این است که بشر گرایش به سنتهایش دارد و انسان، همیشه به سمت غرایز وجودیاش کشش پیدا میکند. موسیقی هیچوقت از بین نمیرود چون در ذات بشریت وجود دارد. مردم این هنر را دوست دارند و با امکاناتی که برایشان فراهم است، به سمتش میروند. سالها قبل در برههای از تاریخ، استفاده از آلات موسیقی ممنوع شده بود. در این زمان، تارهای کوچکی به نام"سهتار عبایی" اختراع شد که هنرمندان در لباس خود مخفیاش میکردند تا با آن در محافل هنری به هنرنمایی بپردازند. همه حقیقت همین است. موسیقی را هیچوقت نمیتوان از بین برد و ایستادن در مقابل خواست مردم، کار بیهودهای است. زیرا هنر، همیشه و تحت هر شرایطی، راه خود را ادامه میدهد».
شاد باش و شاد زی
وقتی از استاد سوال میکنم آیا تا به حال، تالیفات و آلبومهایی داشته است، با لبخند پاسخ میدهد: «آلبوم و تالیفات من، بچههایم هستند. شاگردانی که طی این سالها بهشان آموزش دادهام». وقتی میپرسم گلایهای از مسئولین ندارد، با تواضع میگوید: «گلایه و توقعی از کسی ندارم. سالها است به کاری که عاشقش بودهام، اشتغال داشتم و با آن زندگی کردهام. حتی یک لحظه هم از این انتخاب، پشیمان نشدهام. اهل هنر، پادشاهی میکنند. ولی اگر مسئولین امکانات بیشتری برای نسل جوان در نظر بگیرند، خیلی بهتر است». از استاد میخواهم صحبت پایانیاش را بگوید، به این مصراع شعر از رودکی اکتفاء میکند که: «ای دل من، شاد باش و شاد زی». شاهپور هدایتیفرد در آستانهی شصت سالگی، با افتخار اعلام میکند، خودش همه سالهای عمرش را اینچنین زیسته و برای تمام مردم سرزمینش، چنین زندگانی را آرزومند است.
به استاد میگویم: «قبل از آمدن اینجا، برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر درباره شما، از طریق اینترنت خیلی جستجو کردم ولی مطلبی ندیدم. هر چه دیدم، اسم هنرمندان بزرگی بود که همه میگفتند ما در مشهد، افتخاری شاگردی استاد هدایتیفرد را داشتیم». استاد، چیزی نمیگوید و لبخند میزند. لبخندی که حاکی از رضایت است. رضایت از یک عمر زندگی با ساز و پرورش شاگردانی مثل مرحوم فرامرز شکرخواه که خود، استاد بسیاری از بزرگان عرصه موسیقی کشور بوده است. شاهپور هدایتیفرد بیش از سی سال است در مشهد، درس موسیقی میدهد و هنوز هم با جان و دل، مدرس این هنر است. به باور استاد، موسیقی هنری است که در ذات بشر وجود دارد و هرگز نمیتوان آن را نفی کرد. این هنر، از بین نرفتنی است. از ازل بوده و تا ابد خواهد ماند. درست مثل نفس کشیدن.
از ویولن تا سهتار
علاقه استاد هدایتیفرد به موسیقی از روزهای کودکیاش شروع شده است. از آن روزها که زنبورک به دست میگرفته و با آن اولین تمرینهای نوازندگی را میکرده است. خانواده استاد و خصوصا پدرش جزو علاقهمندان موسیقی بودهاند و به این هنر، ارادتی خاص داشتهاند. خودش هم از همان دوران، موسیقی ایرانی گوش میداده و آن را میشناخته است. بالاخره هم علاقه پدر، باعث میشود پسر پا به عرصه موسیقی بگذارد: «ما 8 خواهر و برادر بودیم. یک روز پدر، برای هر کداممان سازی گرفت و دستمان داد. به خواهرم تار داد و به من ویولن. حدود سه سال، ویولن زدم تا اینکه متوجه علاقهام به ساز تار شدم. ویولن را رها کردم و سراغ تار رفتم. این علاقه و ارادت، یک ارادت قلبی است و آدم یا آن را پیدا میکند یا پیدا نخواهد کرد». استاد، حدود سه سال با ویولن، دمخور
آموزش مکتبخانهای
استاد شاهپور هدایتیفرد که مجوز آموزشگاه موسیقی صبا به مدیریت دخترش نغمه هدایتیفرد، را به نام خود دارد، قائل به آموزش موسیقی به سبک مکتبخانهای است و در اینباره توضیح میدهد: «سبک قدیم یا سبک مکتبخانهای، آموزش سینه به سینه است. در این سبک، مبحث شنیداری و بحث تقلید، از اهمیت بالایی برخوردار است. آموزش به این روش، در طبیعت بشری وجود دارد و اگر موسیقی ما در پی قرنها و پس از یورش اقوام مختلف به این سرزمین، هنوز پابرجا مانده، در اثر این سبک یادگیری است. همان سبکی که در موسیقی نواحی داریم. توجه کنیم که این سبک، مختص کشور ما نیست و حتی در اروپا هم دنبال میشود. به عنوان مثال، اُرف، در بحث
در کارگاه ساز
شاهپور هدایتیفرد، سالها در خانهاش شاگرد تربیت کرده است. اما در کنار این تدریس، به حرفه دیگری نیز مشغول بوده که خود دربارهاش توضیح میدهد: «به مدت 5 الی 6 سال، کارگاه ساخت ساز داشتم. میخواستم از این طریق، از نظر ساختاری، با ساز، آشنایی بیشتری پیدا کنم. کاسه تار از چوب درخت توت است و دسته از چوب درخت گردو. پنجه هم از چوب درخت گردو ساخته میشود». استاد شاهپور هدایتیفرد، تاری به دست میگیرد و بیشتر شرح میدهد: «در سمت راست و چپ این دسته، استخوان دست شتر به کار رفته است. برای وسط دسته، در قدیم از چوب درخت فوفل استفاده میشده است و در حال حاضر، اکثرا چوب درخت گردو به کار میرود. به جای سیم هم از نخ ابریشم استفاده میشده است. تا اینکه از اواخر دوران قاجار، سیم جایگزین آن شده است. برای این خرکهای بزرگ و کوچک که اسم دیگرشان شیطانک است هم از شاخ شکار استفاده میشود». طبق گفته استاد هدایتیفرد، معمولا بعد از ساخت هر ساز، ساز باید مدتی بماند. بعد با آن کار شود تا بیشتر جا بیفتد و اشکالاتش گرفته شود. سپس، ساز آماده استفاده است.
موسیقی را نمیتوان از بین برد
«وقتی کار تدریس را در مشهد شروع کردم، از بین مدرسان جوان، فقط من بودم، بهداد شاهیده و کیوان ساکت. ما سه نفر با انرژی و انگیزه زیاد، قدم در این عرصه گذاشتیم و امروز حدود 150 نفر مدرس تار و سهتار، در مشهد به کار مشغول هستند». شاهپور هدایتیفرد، صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «حالا بعد از سالها، دوباره نسل جدیدی را میبینم که علاقهشان
شاد باش و شاد زی
وقتی از استاد سوال میکنم آیا تا به حال، تالیفات و آلبومهایی داشته است، با لبخند پاسخ میدهد: «آلبوم و تالیفات من، بچههایم هستند. شاگردانی که طی این سالها بهشان آموزش دادهام». وقتی میپرسم گلایهای از مسئولین ندارد، با تواضع میگوید: «گلایه و توقعی از کسی ندارم. سالها است به کاری که عاشقش بودهام، اشتغال داشتم و با آن زندگی کردهام. حتی یک لحظه هم از این انتخاب، پشیمان نشدهام. اهل هنر، پادشاهی میکنند. ولی اگر مسئولین امکانات بیشتری برای نسل جوان در نظر بگیرند، خیلی بهتر است». از استاد میخواهم صحبت پایانیاش را بگوید، به این مصراع شعر از رودکی اکتفاء میکند که: «ای دل من، شاد باش و شاد زی». شاهپور هدایتیفرد در آستانهی شصت سالگی، با افتخار اعلام میکند، خودش همه سالهای عمرش را اینچنین زیسته و برای تمام مردم سرزمینش، چنین زندگانی را آرزومند است.