حجه الاسلام احمد علی قانع
شباهت نمایندگان امام هادی و نواب عام امام زمان
به گزارش خبر گزاری رضوی, به مناسبت میلاد امام هادی, در گفتگویی صمیمانه با دکتر احمدعلی قانع, عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق, حول محور نمایندگان امام هادی علیه السلام مطالبی مطرح شد که توجه شما را به آنها جلب می کنیم.
چه عللی سبب شد، که امام هادی(ع) به فکر ایجاد شبکه نمایندگان بیفتند؟
به نظر میرسد جریان وکالت و شبکه وکالت و نمایندگی اگرچه در زمان امام هادی علیه السلام میتوانیم بگوییم تقویت شد. ولی شاید شروع آن از زمانهای قبل از دوران امام صادق علیه السلام، امام باقر علیه السلام و حتی قبل از آن امام سجاد علیه السلام وجود داشته، به دلیل اینکه همه امامان علیهم السلام در خفقان دوره حکومت اموی و عباسی زندگی میکردند و خودشان مستقیماً چون نمیتوانستند بسیاری از اموری که مربوط به شیعیان و یا به طور کلی مسلمانها میشود انجام دهند، مجبور بودند که توسط نمایندگانشان اینکارها را انجام بدهند.
به این جهت به نظر میرسد که شبکه وکالت قبل از امام هادی علیه السلام شروع شده بود؛ اما در زمان ایشان تقویت شد. اما اینکه حالا چرا در آن زمان تقویت شد، به نظر میرسد که مسئله تقیه در آن زمان معنای بالاتری پیدا کرد. با توجه به اینکه حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون به شهادت رسیدند و مأمون عباسی در صدد بود بگوید که من این کار را نکردم، لذا آمد دختر خودش، ام فضل را به ازدواج امام جواد علیه السلام در آورد و امام جواد علیه السلام کاملا تحت کنترل بود.
یکی از اهدافی که مأمون توسط این کار دنبال می کرد این بود که ایشان را دائما تحت کنترل خودش دربیاورد. اگر چه امام جواد علیه السلام در هر صورت آن مقداری که میتوانستند وظیفه امامتشان را انجام میدادند، ولی ایشان هم نمایندگانی داشتند. اما این مسئله در ارتباط با امام هادی علیه السلام با توجه به تغییر شرایط و اینکه متوکل عباسی ایشان را از مدینه فرا خواند و همراه فرزندشان امام عسکری علیه السلام به سامرا کوچ اجباری داشتند و از طرفی در آنجا هم شرایط خفقان وجود داشت و هم اینکه امام هادی علیه السلام مقام امامت را از سال ۲۲۰ هجری تا ۲۵۴ عهده دار بودند، چارهای نبود جز اینکه بسیاری از امور امامت را از طریق وکلای خودشان و نمایندگانشان انجام بدهند، تا جایی که این جریان در زمان امام عسکری علیه السلام و فرزند شان امام زمان علیه السلام ادامه پیدا میکند و تا به حال هم به شکل نیابت عام در میان فقها وجود دارد.
نمایندگان حضرت امام هادی علیه السلام چه نقشهایی را ایفا میکردند، و دایره وسعت اختیاراتشان در چه حدی بود؟
یکی از عملکرد های نمایندگان مسائل علمی شیعیان بود، شیعیان سؤالهای علمی زیادی از معصومین علیهم السلام داشتند که این سؤالهایشان را چون مستقیم نمیتوانستند بپرسند، از طریق نمایندهها این سؤالات را به امام علیه السلام می رساندند. یکی هم مسائل مالی میتوانیم بگوییم وجد داشته است و بالأخره مسئله خمس که ما اعتقاد داریم براساس آیه شریفه قرآن که «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ» آیه ۴۱ سوره انفال، یکی از وظایف ما پرداخت خمس هست که این خمس نصفش برای سادات است فقیر و یتیم و ابن السبیل هست و نصف دیگرش برای امام زمان علیه السلام که در واقع وقتی میگوییم برای امام زمان یعنی برای مصالح مسلمین توسط امام یا توسط نواب امام مصرف میشود، که این جریان هم یعنی گرفتن خمس و هم مصرف آن، کاری بود که توسط نواب انجام میشد.
بررسی شما از نمایندگان امام هادی علیه السلام از جهت قدر و منزلت و امانت داری شان برای حضرت چگونه است؟
چون دوره، دوره تقیه بوده، و همانطور که امام باقر علیه السلام فرمودند التقیة دینی و دین آبائی، و تبعا دین ابنایی، و ما اضافه می کنیم که خفقان دوره امام هادی علیه السلام و دیگر امامان که در دوره بنی عباس بودند کمتر از خفقان دوره بنی امیه نبود که شاعر هم در این زمینه شعری دارد که میگوید:
يا ليت جور بني مروان دام لنا وليت عدل بني العباس في النار
خلاصهاش این است که بنی عباس در تاریخ خشنتر از بنی امیه عمل کردند و این را میدانید که از اواخر عمر پربرکت امام باقر علیه السلام خلفای عباسی بر سر مسند میآیند، بنابراین چون خلفای عباسی در زمان امام هادی علیه السلام بودند یقیناً امام باید کسانی مثل علی بن یقطین که در زمان امام کاظم علیه السلام بودند داشته باشند. بهطور کلی جریان وکالت هم خودش یک جریان مخفی بود و اگر امام شخص وکیل خودشان را راحت معرفی میکردند و خلیفه وقت و دستگاه عباسی میدانست که اینها نمایندگان حضرت هستند نمیگذاشت که این افراد به کارهایی که لازم هست و امور محوله از امام علیه السلام انجام وظیفه بکنند.
آیا شیوه نیابت و پاسخگویی به مردم و قدرت اختیارات نمایندگان در آن زمان و نواب عام امام زمان در زمان حاضر با هم تفاوت دارد؟
من فکر میکنم از نظر منطقی بخواهیم بگوییم شاید رابطه عموم و خصوص من وجه میان نواب عام الآن و نواب خاص آن زمان وجود دارد. شاید نواب خاص آن زمان همهشان از نظر درک مسائل دینی در حد بالا و حد اجتهاد نبوده باشند، اما چون مستقیم با امام در تماس بودند امین خوبی بودند که کاری را انجام بدهند.
پس در آن زمان ببشتر بحث امانت داری مطرح بوده است تا نمایندگی از امام علیه السلام؟
بله. البته فهم دین و تفقه در دین هم یقینا بوده است. ولی من احساس میکنم که در آن زمان امام علیه السلام دستشان باز نبوده که تمام وکلایشان را از افراد فقیه انتخاب کنند، یعنی از افرادی که واقعاً عمق دین را بشناسند و این هم به خاطر این بوده که واقعاً دستشان بسته بوده است. یعنی حتی کلاسهای درسشان، کلاس درس رسمی نبوده که ایشان افرادی را بپرورانند و به عنوان فقیه در آینده از اینها استفاده کنند. از آن طرف هم میتوانیم بگوییم که یقیناً کارهایی که نواب خاص امام انجام میدادند صددرصد مورد تأیید امام علیه السلام بوده است، چون در جریان کارشان بوده اند؛ اما امروزه فقهایمان در واقع براساس آیات و روایات و براساس منابع حکم می دهند و گمانشان و به نوعی اجتهادشان این هست که همچون مسئلهای انشاءالله مطابق با حکم الله هست و طبعاً مطابق با حکم الله فتوا دادند. دلیل بر این اینکه این احکام از مراجع در زمان غیبت امام زمان علیه السلام یقینی نیست اینکه ما میبینیم بعضی وقت ها یک فقیهی در زمان غیبت فتوای خودش را عوض می کند که این نشان میدهد که برداشت قبلیاش از آیات و روایات جور دیگری بوده است، و برداشت بعدیاش به شکل دیگری میباشد. اما آن زمان حکم ابلاغ شده به مردم به علم الهی و علم غیب امام علیه السلام مرتبط میشد و هیچ شک و شبههای در آن مسئله علمی وجود نداشت. اما در ارتباط با مسئله امانت هم باز باید بگوییم که آن زمان امام کسانی را که انتخاب میکردند صددرصد امانت دار بودند و اگر در موردی، شخصی از آن امانت خارج میشد امام هم او را از آن مقام برکنار میکردند.
چه عللی سبب شد، که امام هادی(ع) به فکر ایجاد شبکه نمایندگان بیفتند؟
به نظر میرسد جریان وکالت و شبکه وکالت و نمایندگی اگرچه در زمان امام هادی علیه السلام میتوانیم بگوییم تقویت شد. ولی شاید شروع آن از زمانهای قبل از دوران امام صادق علیه السلام، امام باقر علیه السلام و حتی قبل از آن امام سجاد علیه السلام وجود داشته، به دلیل اینکه همه امامان علیهم السلام در خفقان دوره حکومت اموی و عباسی زندگی میکردند و خودشان مستقیماً چون نمیتوانستند بسیاری از اموری که مربوط به شیعیان و یا به طور کلی مسلمانها میشود انجام دهند، مجبور بودند که توسط نمایندگانشان اینکارها را انجام بدهند.
به این جهت به نظر میرسد که شبکه وکالت قبل از امام هادی علیه السلام شروع شده بود؛ اما در زمان ایشان تقویت شد. اما اینکه حالا چرا در آن زمان تقویت شد، به نظر میرسد که مسئله تقیه در آن زمان معنای بالاتری پیدا کرد. با توجه به اینکه حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون به شهادت رسیدند و مأمون عباسی در صدد بود بگوید که من این کار را نکردم، لذا آمد دختر خودش، ام فضل را به ازدواج امام جواد علیه السلام در آورد و امام جواد علیه السلام کاملا تحت کنترل بود.
یکی از اهدافی که مأمون توسط این کار دنبال می کرد این بود که ایشان را دائما تحت کنترل خودش دربیاورد. اگر چه امام جواد علیه السلام در هر صورت آن مقداری که میتوانستند وظیفه امامتشان را انجام میدادند، ولی ایشان هم نمایندگانی داشتند. اما این مسئله در ارتباط با امام هادی علیه السلام با توجه به تغییر شرایط و اینکه متوکل عباسی ایشان را از مدینه فرا خواند و همراه فرزندشان امام عسکری علیه السلام به سامرا کوچ اجباری داشتند و از طرفی در آنجا هم شرایط خفقان وجود داشت و هم اینکه امام هادی علیه السلام مقام امامت را از سال ۲۲۰ هجری تا ۲۵۴ عهده دار بودند، چارهای نبود جز اینکه بسیاری از امور امامت را از طریق وکلای خودشان و نمایندگانشان انجام بدهند، تا جایی که این جریان در زمان امام عسکری علیه السلام و فرزند شان امام زمان علیه السلام ادامه پیدا میکند و تا به حال هم به شکل نیابت عام در میان فقها وجود دارد.
نمایندگان حضرت امام هادی علیه السلام چه نقشهایی را ایفا میکردند، و دایره وسعت اختیاراتشان در چه حدی بود؟
یکی از عملکرد های نمایندگان مسائل علمی شیعیان بود، شیعیان سؤالهای علمی زیادی از معصومین علیهم السلام داشتند که این سؤالهایشان را چون مستقیم نمیتوانستند بپرسند، از طریق نمایندهها این سؤالات را به امام علیه السلام می رساندند. یکی هم مسائل مالی میتوانیم بگوییم وجد داشته است و بالأخره مسئله خمس که ما اعتقاد داریم براساس آیه شریفه قرآن که «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ» آیه ۴۱ سوره انفال، یکی از وظایف ما پرداخت خمس هست که این خمس نصفش برای سادات است فقیر و یتیم و ابن السبیل هست و نصف دیگرش برای امام زمان علیه السلام که در واقع وقتی میگوییم برای امام زمان یعنی برای مصالح مسلمین توسط امام یا توسط نواب امام مصرف میشود، که این جریان هم یعنی گرفتن خمس و هم مصرف آن، کاری بود که توسط نواب انجام میشد.
بررسی شما از نمایندگان امام هادی علیه السلام از جهت قدر و منزلت و امانت داری شان برای حضرت چگونه است؟
چون دوره، دوره تقیه بوده، و همانطور که امام باقر علیه السلام فرمودند التقیة دینی و دین آبائی، و تبعا دین ابنایی، و ما اضافه می کنیم که خفقان دوره امام هادی علیه السلام و دیگر امامان که در دوره بنی عباس بودند کمتر از خفقان دوره بنی امیه نبود که شاعر هم در این زمینه شعری دارد که میگوید:
يا ليت جور بني مروان دام لنا وليت عدل بني العباس في النار
خلاصهاش این است که بنی عباس در تاریخ خشنتر از بنی امیه عمل کردند و این را میدانید که از اواخر عمر پربرکت امام باقر علیه السلام خلفای عباسی بر سر مسند میآیند، بنابراین چون خلفای عباسی در زمان امام هادی علیه السلام بودند یقیناً امام باید کسانی مثل علی بن یقطین که در زمان امام کاظم علیه السلام بودند داشته باشند. بهطور کلی جریان وکالت هم خودش یک جریان مخفی بود و اگر امام شخص وکیل خودشان را راحت معرفی میکردند و خلیفه وقت و دستگاه عباسی میدانست که اینها نمایندگان حضرت هستند نمیگذاشت که این افراد به کارهایی که لازم هست و امور محوله از امام علیه السلام انجام وظیفه بکنند.
آیا شیوه نیابت و پاسخگویی به مردم و قدرت اختیارات نمایندگان در آن زمان و نواب عام امام زمان در زمان حاضر با هم تفاوت دارد؟
من فکر میکنم از نظر منطقی بخواهیم بگوییم شاید رابطه عموم و خصوص من وجه میان نواب عام الآن و نواب خاص آن زمان وجود دارد. شاید نواب خاص آن زمان همهشان از نظر درک مسائل دینی در حد بالا و حد اجتهاد نبوده باشند، اما چون مستقیم با امام در تماس بودند امین خوبی بودند که کاری را انجام بدهند.
پس در آن زمان ببشتر بحث امانت داری مطرح بوده است تا نمایندگی از امام علیه السلام؟
بله. البته فهم دین و تفقه در دین هم یقینا بوده است. ولی من احساس میکنم که در آن زمان امام علیه السلام دستشان باز نبوده که تمام وکلایشان را از افراد فقیه انتخاب کنند، یعنی از افرادی که واقعاً عمق دین را بشناسند و این هم به خاطر این بوده که واقعاً دستشان بسته بوده است. یعنی حتی کلاسهای درسشان، کلاس درس رسمی نبوده که ایشان افرادی را بپرورانند و به عنوان فقیه در آینده از اینها استفاده کنند. از آن طرف هم میتوانیم بگوییم که یقیناً کارهایی که نواب خاص امام انجام میدادند صددرصد مورد تأیید امام علیه السلام بوده است، چون در جریان کارشان بوده اند؛ اما امروزه فقهایمان در واقع براساس آیات و روایات و براساس منابع حکم می دهند و گمانشان و به نوعی اجتهادشان این هست که همچون مسئلهای انشاءالله مطابق با حکم الله هست و طبعاً مطابق با حکم الله فتوا دادند. دلیل بر این اینکه این احکام از مراجع در زمان غیبت امام زمان علیه السلام یقینی نیست اینکه ما میبینیم بعضی وقت ها یک فقیهی در زمان غیبت فتوای خودش را عوض می کند که این نشان میدهد که برداشت قبلیاش از آیات و روایات جور دیگری بوده است، و برداشت بعدیاش به شکل دیگری میباشد. اما آن زمان حکم ابلاغ شده به مردم به علم الهی و علم غیب امام علیه السلام مرتبط میشد و هیچ شک و شبههای در آن مسئله علمی وجود نداشت. اما در ارتباط با مسئله امانت هم باز باید بگوییم که آن زمان امام کسانی را که انتخاب میکردند صددرصد امانت دار بودند و اگر در موردی، شخصی از آن امانت خارج میشد امام هم او را از آن مقام برکنار میکردند.