اتاق سه در چهار عمو کامی را فضای مبهم آن خاطره پر کرده بود. همه که تا آن لحظه پشت داده بودیم به دیوار، چرخیدیم و از در بیرون رفتیم. پشت لباسهایمان لکه گرد سفیدی نقش بسته بود. درست مثل اینکه اثر آن خاطره دایرهای بود که به پهنای این کتف تا آن کتف پشت لباسمان افتاده بود. همه اتاق را ترک کردیم اما رباب ایستاده بود.
قصه از شبی زمستانی شروع شد. همان شبی که آویشن مینوشیدمو از گرمای جوراب حولهای ام لذت میبردم. ناگهان در سرم صدای گریههای پریدخت پیچید و آویشن را دو تا کردم و نشستم پای حرفهای پری. از سید محمود گفت و نامه هایشان. رسول امانت داری بودم که مبعوثم کرده بودند برای روایت عشقشان... آنها گفتند و من نوشتم.
در عصری زمستانی در محفلی که چراغش با حضور فرهیختگان و علاقه مندان به ادبیات داستانی روشن شده است. رونمایی از آثار "فقط خاکستری" و "این رمان اسم ندارد"بانوی هنرمند شهرمان با حضور یک مقام دولتی و فرهنگی اتفاق خوبی است که برای فرهنگ و هنر شهرمان افتاده است. محمد جواد استادی از فعالان فرهنگی با سابقه شهر مشهد به شمار میرود ...
فکر کردم آیا مینا هم وقتی سر همین میز مینشیند به من فکر میکند که از در تو آمد. اگر این صحنه را در فیلمی میدیدم یا توی داستانی میخواندم مطمئن میشدم که نویسنده خواسته داستان را تمام کند و قبل از اینکه داستان تمام شود پایان خوشی هم برایش ساخته اما دیدن مینا نه پایان داستان بوریس بود نه اصلا خودش بود.
هفت گنبد شامل ...
سیاوش اسم بهتری بود " دومین رمان لیلا صبوحی خامنه است. او در این کتاب خواننده را همراه عباس دیزچی( یکی از شخصیتهای رمان پیشینش، پاییز از پاهایم بالا میرود.) از میان عشقهایی دردناک و مرگهایی تلخ و شیرین عبور میدهد. خرده روایتهای فشردهی او مانند کلافهای رنگارنگ بی شماری به هم میپیچند و پیش میروند وهر کدام نقش خود ...
این کتاب مجموعه 60 داستان کوتاه است. تکنیک آرش رمضانی در این داستانها مینیمالیستی است و او شعار مینیمالیستها را که هر داستان باید در کوتاه ترین حد با تأثیرگذاری زیاد باشد، در این کتاب به کار گرفته است. او سعی کرده هر داستان را در کوتاه ترین حدش و با حفظ تأثیر ضربه زنندگیاش بنویسد و در اکثر داستانها در جملات نهایی، ...