۰
تاریخ انتشار
جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۴۶
فرهنگسرای حجاب میزبان علاقه مندان ادبیات داستانی

از نقد وبررسی سیاوش اسم بهتری بود تا رونمایی کتاب دیالوگ با متن

از نقد وبررسی سیاوش اسم بهتری بود تا رونمایی کتاب دیالوگ با متن
ریحانه بنازاده/سرویس هنرخبر گزاری رضوی
اتمسفر روایت با یک ترکیب
جلسه با حضور لیلا صبوحی خامنه و دیگر علاقه مندان ادبیات داستانی شروع می شود.سروش مظفر مقدم به عنوان اولین منتقد این طور می‌گوید:((چند ویژگی این اثر دارد که هم نقطه قوت است و در بعضی قسمت‌ها  لغزش و نقطه ضعف محسوب میشود.صبوحی روایتگر بسیار خوبی است. به خوبی یاد دارد چگونه شخصیتها را از جایی به جایی دیگر ببرد. اگر  رمان را این طور در نظر داشته باشیم که سیر تحول شخصیت در حوادث است، موقعیتهای متعدد و گاهی متضاد صورت می گیرد و ما باید در نهایت تحولی را در شخصیت به صورت درونی داشته باشیم. صبوحی با شخصیت اول داستانش عباس دیزچی شخصیت اول رمان این کار را کرده است. ما از دوران مشروطه و پس از مشروطه در روایت داریم و عباس دیزچی، ذهنش به یک مدیوم بزرگ تبدیل میشود. در اینجا نویسنده، خیلی رندانه عمل کرده است. یک شخصیت اصلی دارد که راوی داستان است. ما از طریق نظرگاه راوی برخورد می کنیم به آن چه در گذشته جریان داشته است و نکته جالب این است که این گذشته استمرار داشته است. راوی در مورد اتفاقاتی صحبت نمی کند که تمام  و نقطه پایان گذاشته شود، بلکه در اتفاقات جاری است و در زندگی کنونی و در سلوک شخصی راوی هم مسیر خودش را دارد و به اندازه ای تاثیر گذار است که این داستان ساخته شده است.)) مظفر مقدم اشاره به فضا سازی خوب نویسنده دارد و می‌گوید:(( صبوحی، فضا ساز خوبی است. اتمسفر
روایت با یک ترکیب: توضیح، توصیف وخود کاوی برون ریزی شده توسط راوی ارائه شده است، که البته در بعضی قسمتها شاعرانه میشود. در بعضی قسمتها، تعابیری به کار رفته است که با موقعیت و شرایط روحی و فیزیکی روای، خیلی خوانش ندارد. در فصل ششم، می گوید: لبهایت بی اختیار باز می شوند و بوی در معبد سرازیر می شود توی حلقم. همین که بوی شیر داغ از گلویم پایین می رود ذهنم مثل باطری نیمه جانی که به شارز وصل میشود روشن میشود. به نظر من این تعبیر با وجودی که جایش اینجا نیست مقداری گل درشت است. از ابتدا راوی در روایت فضای اسطوره ای میسازد و من با خواندن این دست جملات یکه میخورم و این نقطه ضعف است. من به این باور دارم داستان و رمان نمیتواند مبهم باشد. ما هزار تو نمیسازیم. درمجموع ما در داستان با یک نثر سالم و روایت نسبتا منسجم و گاهی با پیچ و خم مواجه می شویم.))


مدرن  و پست مدرن 
محمد ریاحی نویسنده و منتقد صحبتش را این طور شروع می‌کند: (( اتفاقی که روی داد فراتر از چیزی بود که من انتظار داشتم. "سیاوش اسم بهتری بود" علم داستان نویسی را در اینجا بلند کرد و تبریک عرض می‌کنم خدمت نویسنده. من از دو منظور با اثر روبرو شدم. از یک منظر به مثابه رمان مدرن با تمام شاخصه هایی که یک رمان     مدرن می تواند داشته باشد. اما از منظر دیگر با توجه به نظریات برایان مک هیل رمان ایشان یک رمان پست مدرن است. با دلایلی که برای این صحبتم دارم،حتما این قول را
میدهم متن چاپ شده در مورد پست مدرن بودن این اثر را در آینده ارائه دهم. داستان معرفت شناسانه است و بیان یک سلوک عارفانه عمیق به موازا ت صعود به کوه و روبه رو شدن با خود است. در این سیر و سلوک در بخش های زیادی ما با تجربه روحانی درونی راوی مواجه هستیم. آنچه در این رمان جلب توجه میکند، در لحظه، لحظه، روبرو شدن عارفانه این انسان است و در نهایت در بالای قله به رهایی میرسد و اصلی ترین رهایی از دید راوی بخشش است.شخیتها هر کدام او را به سویی می‌کشاند، تا اینکه او از همه اینها رها میشود. نویسنده توانسته است، ژرفای اندیشه خود را در ساختار چیزی به عنوان داستان و رمان ارائه دهد. نه اینکه شعار دهد بلکه آن اندیشه و دغدغه وجودی توانسته ترجمان مناسب هنری و داستانی خود را نشان بدهد. این اثر یکی از بهترین کارهایی بود که در این یک سال اخیر با آن مواجه بودم. در پایان صحبتم ایت شعر  از مولانا را برزبانم جاری می‌کند: مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم/ دولت عشق آمد و دولت پاینده شدم/ دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا/ زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم .))

عدم تعادل
نوبت علی براتی گجوان میرسد، وی در مورد اثر پیش رو این طور می‌گوید: (( نثر تمیز است و با یک دایره واژگانی گسترده مواجه هستیم. اما متاسفانه یک اثر ساده خوان نیست. منطق و ساختار شخصیت بر چه اساسی شکل گرفته است؟ از نظر من داستان از صفحه 59 تازه شروع می شود و در همان فصل هم تمام می شود. فضای
رفتن به سایه ها و چیدمانش خیلی قدرتمند نیست در فصل های آخر درگیری زیاد شخصیتها و سایه، به یک گمگشتگی مخاطب می رسیم. در واقع ما با یک داستان ذهنی قوی با کاراکترهای زیاد مواجه هستیم که با چند بار خواندن باید فهم آن صورت بگیرد.))
حسین عباس زاده در ابتدا صحبتش به آینده خوب زنان در ادبیات داستانی اشاره دارد و بعد با توجه به تعریفش از نقد که چهار چوب ساختاری یک متن را باید کشف کند. بر این پایه با داستان برخورد می‌کند و این طور می‌گوید:(( از لحاظ ساختاری ما با یک داستان شخصیت روبرو هستیم. وقتی وارد داستان شخصیت می شویم باید روانشناختی شخصیت داشته باشیم .بر خلاف داستانهای موقعیت که از روانشناسی شخصیتها فاصله میگیرد. بر پایه این جریان با توجه به تلاشی که شده است ، ازموقعیتهای بیرونی و از جهان درون شخصیت موفق نبوده است. نکته دیگری که بیش از هر چیز باعث می شود مخاطب را از دریافت دور کند زیاده گویی هایی که در متن است، ما را از انسجام شخصیت دور می‌کند. ما با شخصیتی مواجه هستیم که در موقعیت سختی قرار گرفته و ما در اینجا لازم است تعادلی بین زمان درون و بیرون داشته باشیم. زمان آنقدر زیاد می شود که ما را از شخصیت بیرونی دور می کند. عدم تعادل، کشش اثر را پایین می‌آورد.))
یک دسر بی نهایت خوشمزه
یک دسر بی نهایت خوشمزه بود این را مونا بدیعی می‌گوید و ادامه میدهد: ((سنگینی کوله عباس با روحش هم مسیر بود. من عاشق اعیاز شدم.تاریخ خشک است، ولی
دوست داشتم داستانی را بخوانم که تاریخ در آن است و سیاوش اسم بهتری بود این طور بود. پررنگترین تصویر در داستان آن جایی است که یک بچه سردیگ مسی نشسته است و یک غذایی میخورد و می گوید اگر مرغ است پس بالهایش کجاست و مادر که خودش را لای چارقدش پنهان کرده است و می‌گوید بالهایش را جا گذاشته است و بعد در دو فصل بعد متوجه می‌شویم یک جنین بوده است و اینجاست که می‌گویند قلم از اسلحه قوی تر است. از فصل ششم من با تکرار مواجه شدم و آن لذت ازمن گرفته شد.))


لیلا صبوحی خامنه در پایان جلسه می‌گوید: (( از همه عزیزانی که در این جلسه حضور به هم آوردند چه آنهایی که نقد کردند و چه آنهایی که حضور داشتند کمال تشکر را دارم. از نظرات دوستان استفاده کردم. فقط نکته‌ای که می خواهم اشاره کنم این است من هیچ تعمدی برای ایهام در داستان نداشتم. اگر تعدد شخصیت در داستان زیاد بود ناگزیر بودم من این اثر را چندین بار بازخوانی کردم و حذف هایی انجام شد ولی دیگر نمی شد انگار این شخصیتها در راویت باید می بودند تا داستان شکل می‌گرفت و شاید این ایهام در ذات خود داستان است.))
حسین لعل بذری، لیلا صبوحی خامنه، هادی تقی پور برای مراسم رونمایی کتاب محمد ریاحی بالا می‌آیند با تشویق حاضران رونمایی از کتاب "دیالوگ با متن" انجام می شود و مدیر فرهنگسرا حجاب لوح تقدیری به رسم یاد بود به لیلا صبوحی خامنه و محمد ریاحی میدهد و عکس یادگاری گرفته می‌شود.
https://www.razavi.news/vdcg7u9w.ak9ux4prra.html
razavi.news/vdcg7u9w.ak9ux4prra.html
کد مطلب ۳۷۷۲۸
برچسب ها
نقد داستان
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما