در پنجاه و سومین نشست شاعرانه ادبی-آیینی «ارادت» عنوان شد؛
ترانه؛ خلق موقعیت عاشقانه است نه بیان کلمات عاشقانه
به گزارش سرویس فرهنگ خبرگزاری رضوی، پنجاه و سومین نشست انجمن ادبی- آیینی «ارادت» شب گذشته که مصادف با شب شهادت امام حسن مجتبی (ع) بود، در محل ساختمان بنیاد بینالمللی امام رضا(ع) برگزار شد. این محفل شعرخوانی، متشکل از شاعران برجستۀ آیینی مشهد است که هر هفته به قرائت اشعار خویش در زمینههای مختلف مذهبی و آیینی میپردازند.
این نشست با حضور مدیریت معاونت فرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع) و کارشناسی ادبی «مهدی آخرتی»_ شاعر و منتقد شعر آیینی_ ، «احمد حیدری (مسئول کانون شعر بسیج هنرمندان) و استاد عباس ساعی شکل گرفت و طبق روال هر جلسه نیمی از وقت این نشست به شعر خوانی و نقد اشعار توسط متخصصان این حوزه شد.
حامد عسگری میهمان ویژه این نشست بود که به تشریح نقش ترانه در شغر آیینی پرداخت همچنین میهمانان زیادی از شهرستان های مختلف و خانم احلام حسین غانم(شاعر،نویسنده و منتقد ادبی) از کشور سوریه در این نشست حضور داشتند.
جلسه با خوانش غزلی توسط حسین سیدی آغاز و سپس شعرخوانی توسط حضار جلسه انجام شد.
احلام حسین غانم در این جلسه گفت: بنده حامل عطر بانوی کائنات حضرت زینب(س) هستم و ایشان در تک تک سلول های من جا دارند.
در ادامه قصیده ای در وصف حضرت زینب(س) از این شاعر، نویسنده و منتقد ادبی کشور سوریه را که در این جلسه قرائت کرد می خوانیم:
بانویی که در خواندن هر حمد مناجاتی دارد
آنگونه که خورشید در چاشتگاه به سرخی میزند
پروردگار در سفیدی چشمش به پرواز در می آید و پری ها بیدار می شوند تا از زیبایی اش پرده بردارند
بانویی که اصالت برگ های آمیخته با خاک و ابر دارد
با اوست که از نحوست آشوب نجات می یابم
او قبله ی نخستین من است و خانه ی پیامبرانم
یاسمن ها راز غیرتشان را به او فاش می کنند
او حسرت اشتیاق است با طعم شیرین گریه که سمبله ی خاک را به آغوش می کشد
او سرمه ی واژگان من است
آیه معنا را نقش می زند و مدهوش و مست می لرزد
او گذر زمان است بر تندیسی مقدس که بر خوشه هایم نقش بسته
و بقایای بوسه ای است که حک شده برلبانم
صدای منادی است در هر فراخوان
نبض او اشتیاقی سرسپرده دارد
در گفت و گویی پنهانی باغ هایم را عریان کرد و رودهای کوچک ، بیداری شب را به آواز درآوردند باسیب روشنایی
از هزار نسل پیش برجای مانده همان گونه که من عشق آب و نان شعرهای من است
با عشق است که صدا پژواک می یابد و سیمرغ باز می گردد
نپرس از من چند بار زخم خورده ام چرا که تا قامتم ماهی است که از پسمانده ی نور دستانت روشن می شود
سرزمینی چون تپش قلبم
هزار نامه می فرستد به خداوند
ای رقص شاخه های در هم تنیده
ای مالک آواز کبوتران
ای راز فنا
ای کوزه شراب کهنه ی آغشته به دلتنگی و خاک و شیهه
چهره ام مسافر کوی توست
یقین را تلاوت می کند و امید را رکوع
فرقی نمی کند بین بلند مرتبگی و شرافت و کوتاه ترین راه رسیدن به آن ها مشهد است
ای آقای زینب ای نیایش مردم، ای گندم زار پاکی
حامد عسکری که مهمان ویژه این نشست بود در خصوص نقش ترانه در شعر آیینی صحبت کرد، وی متولد 10 خرداد 1361 در بم، ترانه سرا و شاعر است.
وی درخصوص شروع زندگیاش با شعر میگوید: من زندگیام شعر بوده است. اصلاً طبیعتی که ما در آن جا به دنیا آمدیم این گونه بوده است؛ مایی که چهار دست و پا روی قالی کرمان میرفتیم تا قناتها و کوچهباغهایی که آن جا بود ناگزیری از شعار شدن نبود، نه تنها من بلکه پدربزرگم هم این گونه بوده است.
این شاعر آیینی با بیان اینکه برخی افراد ترانه را به اشتباه نوعی قالب مانند غزل، مثنوی و چارپاره و ... تلقی میکنند در صورتی که ترانه یک نوع زبان است تا قالب، گفت: ترانه زمانی متولد میشود که در درجهٔ اول فرم کلامی در شعر باشد و باید با ملودی عجین، تا بالغ شود و به اصطلاح وقتی ترانهای عروس میشود که منتشر شود.
عسکری افزود: ترانه با شعر قابل مقایسه نیست، موسیقی از زمانی که به عنوان صنعت شناخته شد و چرخهٔ مالی بیشتری نسبت به ادبیات پیدا کرد، مطرح شد.
این ترانهسرا ادامه داد: جهان شعر، در گذشته خیلی به ترانه بها نمیداد اما پس از مدتی ترانه هم به رسمیت شناخته شد و جهان ادبیات به او احترام گذاشت.
وی با اشاره به اینکه در قدیم ترانه را اینگونه تعریف میکردند: «ترانه شعر محاورهای به لهجهٔ تهرانی و زبان گفتار است»، اذعان کرد: در سالهای آغازین دههٔ پنجاه، با آغاز موج نوی ترانه یا همان ترانهٔ نوین و تولد موسیقی پاپ در ایران، زبان به فراخور موسیقی دچار شکستگی شد و به واقع به زبان گفتاری مردم کوچه و بازار نزدیک شد.
این شاعر ادامه داد: سرمایهٔ یک شاعر دایره لغت و کلمات او است، اگر کلمات نباشند قادر به فکر کردن نیستیم، هرچه تعداد کلمات کمتری بدانیم ذهن کمتر رشد خواهد کرد.
وی به شاعران آیینی که تازه وارد این حرفه شدند، توصیه کرد: یک دفتر تهیه کنید و تصویرهای کوچکی که در طول روز با آن مواجه میشوید(مانند به پایین افتادن برگ های خزان پاییزی، غذا خوردن پرنده و ..) را ثبت کنید، به بیان دیگر، کار هنرمند دکمه پیدا کردن و دوختن کت برای دکمهٔ مورد نظر است. وقتی تصاویر ثبت شدند یک شاعر میتواند مانند پازل آنها را کنار هم بچیند، تصویرسازی یکی از مؤلفههای سرایش شعر است.
عسکری شعر را این گونه تعریف کرد: شعر یعنی گرامی داشت زبان، وقتی به زبان احترام بگذاری شعر متولد میشود.
وی ادامه داد: یک شاعر پس از دریافت کلمه و تصویر باید لحن شعر را بیاموزد. لحن یک بار در بطن زبان و یک بار در رفتار زبان قابل مشاهده است. درک صحیح لحن در اشعار حافظ مشاهده میشود؛ به گونهای که او یک بیت شاعر دیگر را به نوعی تغییر میدهد و بیت جدیدی با تاسی از آن میسراید و دنیای جدیدی خلق می کند و آن بیت را به نام خود ثبت میکند.
این ترانهسرا بیان کرد: برخی ابیات ماندگاری زیادی دارند و برخی دیگر این گونه نیستند، برای ماندگاری اشعار، شاعر باید چشمانداز شعری خود را ترسیم کند.
وی در خصوص ترانه گفت: ترانه به کار بردن کلمات عاشقانه نیست، بلکه خلق موقعیت عاشقانه است. شاعران باید درک کنند که خلق موقعیت عاشقانه با بیان عاشقانه متفاوت است. یک ترانهسرا حداقل باید هفتهای دو مرتبه در سینما فیلم ببیند، چرا که یک فیلم، قاببندی و زاویهبندی یک شعر را در ذهن شاعر ترسیم میکند.
این نشست با حضور مدیریت معاونت فرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع) و کارشناسی ادبی «مهدی آخرتی»_ شاعر و منتقد شعر آیینی_ ، «احمد حیدری (مسئول کانون شعر بسیج هنرمندان) و استاد عباس ساعی شکل گرفت و طبق روال هر جلسه نیمی از وقت این نشست به شعر خوانی و نقد اشعار توسط متخصصان این حوزه شد.
حامد عسگری میهمان ویژه این نشست بود که به تشریح نقش ترانه در شغر آیینی پرداخت همچنین میهمانان زیادی از شهرستان های مختلف و خانم احلام حسین غانم(شاعر،نویسنده و منتقد ادبی) از کشور سوریه در این نشست حضور داشتند.
جلسه با خوانش غزلی توسط حسین سیدی آغاز و سپس شعرخوانی توسط حضار جلسه انجام شد.
احلام حسین غانم در این جلسه گفت: بنده حامل عطر بانوی کائنات حضرت زینب(س) هستم و ایشان در تک تک سلول های من جا دارند.
در ادامه قصیده ای در وصف حضرت زینب(س) از این شاعر، نویسنده و منتقد ادبی کشور سوریه را که در این جلسه قرائت کرد می خوانیم:
بانویی که در خواندن هر حمد مناجاتی دارد
آنگونه که خورشید در چاشتگاه به سرخی میزند
پروردگار در سفیدی چشمش به پرواز در می آید و پری ها بیدار می شوند تا از زیبایی اش پرده بردارند
بانویی که اصالت برگ های آمیخته با خاک و ابر دارد
با اوست که از نحوست آشوب نجات می یابم
او قبله ی نخستین من است و خانه ی پیامبرانم
یاسمن ها راز غیرتشان را به او فاش می کنند
او حسرت اشتیاق است با طعم شیرین گریه که سمبله ی خاک را به آغوش می کشد
او سرمه ی واژگان من است
آیه معنا را نقش می زند و مدهوش و مست می لرزد
او گذر زمان است بر تندیسی مقدس که بر خوشه هایم نقش بسته
و بقایای بوسه ای است که حک شده برلبانم
صدای منادی است در هر فراخوان
نبض او اشتیاقی سرسپرده دارد
در گفت و گویی پنهانی باغ هایم را عریان کرد و رودهای کوچک ، بیداری شب را به آواز درآوردند باسیب روشنایی
از هزار نسل پیش برجای مانده همان گونه که من عشق آب و نان شعرهای من است
با عشق است که صدا پژواک می یابد و سیمرغ باز می گردد
نپرس از من چند بار زخم خورده ام چرا که تا قامتم ماهی است که از پسمانده ی نور دستانت روشن می شود
سرزمینی چون تپش قلبم
هزار نامه می فرستد به خداوند
ای رقص شاخه های در هم تنیده
ای مالک آواز کبوتران
ای راز فنا
ای کوزه شراب کهنه ی آغشته به دلتنگی و خاک و شیهه
چهره ام مسافر کوی توست
یقین را تلاوت می کند و امید را رکوع
فرقی نمی کند بین بلند مرتبگی و شرافت و کوتاه ترین راه رسیدن به آن ها مشهد است
ای آقای زینب ای نیایش مردم، ای گندم زار پاکی
حامد عسکری که مهمان ویژه این نشست بود در خصوص نقش ترانه در شعر آیینی صحبت کرد، وی متولد 10 خرداد 1361 در بم، ترانه سرا و شاعر است.
وی درخصوص شروع زندگیاش با شعر میگوید: من زندگیام شعر بوده است. اصلاً طبیعتی که ما در آن جا به دنیا آمدیم این گونه بوده است؛ مایی که چهار دست و پا روی قالی کرمان میرفتیم تا قناتها و کوچهباغهایی که آن جا بود ناگزیری از شعار شدن نبود، نه تنها من بلکه پدربزرگم هم این گونه بوده است.
این شاعر آیینی با بیان اینکه برخی افراد ترانه را به اشتباه نوعی قالب مانند غزل، مثنوی و چارپاره و ... تلقی میکنند در صورتی که ترانه یک نوع زبان است تا قالب، گفت: ترانه زمانی متولد میشود که در درجهٔ اول فرم کلامی در شعر باشد و باید با ملودی عجین، تا بالغ شود و به اصطلاح وقتی ترانهای عروس میشود که منتشر شود.
عسکری افزود: ترانه با شعر قابل مقایسه نیست، موسیقی از زمانی که به عنوان صنعت شناخته شد و چرخهٔ مالی بیشتری نسبت به ادبیات پیدا کرد، مطرح شد.
این ترانهسرا ادامه داد: جهان شعر، در گذشته خیلی به ترانه بها نمیداد اما پس از مدتی ترانه هم به رسمیت شناخته شد و جهان ادبیات به او احترام گذاشت.
وی با اشاره به اینکه در قدیم ترانه را اینگونه تعریف میکردند: «ترانه شعر محاورهای به لهجهٔ تهرانی و زبان گفتار است»، اذعان کرد: در سالهای آغازین دههٔ پنجاه، با آغاز موج نوی ترانه یا همان ترانهٔ نوین و تولد موسیقی پاپ در ایران، زبان به فراخور موسیقی دچار شکستگی شد و به واقع به زبان گفتاری مردم کوچه و بازار نزدیک شد.
این شاعر ادامه داد: سرمایهٔ یک شاعر دایره لغت و کلمات او است، اگر کلمات نباشند قادر به فکر کردن نیستیم، هرچه تعداد کلمات کمتری بدانیم ذهن کمتر رشد خواهد کرد.
وی به شاعران آیینی که تازه وارد این حرفه شدند، توصیه کرد: یک دفتر تهیه کنید و تصویرهای کوچکی که در طول روز با آن مواجه میشوید(مانند به پایین افتادن برگ های خزان پاییزی، غذا خوردن پرنده و ..) را ثبت کنید، به بیان دیگر، کار هنرمند دکمه پیدا کردن و دوختن کت برای دکمهٔ مورد نظر است. وقتی تصاویر ثبت شدند یک شاعر میتواند مانند پازل آنها را کنار هم بچیند، تصویرسازی یکی از مؤلفههای سرایش شعر است.
عسکری شعر را این گونه تعریف کرد: شعر یعنی گرامی داشت زبان، وقتی به زبان احترام بگذاری شعر متولد میشود.
وی ادامه داد: یک شاعر پس از دریافت کلمه و تصویر باید لحن شعر را بیاموزد. لحن یک بار در بطن زبان و یک بار در رفتار زبان قابل مشاهده است. درک صحیح لحن در اشعار حافظ مشاهده میشود؛ به گونهای که او یک بیت شاعر دیگر را به نوعی تغییر میدهد و بیت جدیدی با تاسی از آن میسراید و دنیای جدیدی خلق می کند و آن بیت را به نام خود ثبت میکند.
این ترانهسرا بیان کرد: برخی ابیات ماندگاری زیادی دارند و برخی دیگر این گونه نیستند، برای ماندگاری اشعار، شاعر باید چشمانداز شعری خود را ترسیم کند.
وی در خصوص ترانه گفت: ترانه به کار بردن کلمات عاشقانه نیست، بلکه خلق موقعیت عاشقانه است. شاعران باید درک کنند که خلق موقعیت عاشقانه با بیان عاشقانه متفاوت است. یک ترانهسرا حداقل باید هفتهای دو مرتبه در سینما فیلم ببیند، چرا که یک فیلم، قاببندی و زاویهبندی یک شعر را در ذهن شاعر ترسیم میکند.
وی در ادامه ترانه ای آیینی از زبان امام محمد باقر(ع) را خواند که 5 ساله بودند و در دشت کربلا حضور داشتند، که در ادامه میخوانیم:
با دستای زخمی و تاول زده
خودم مشک سوراخ رو برداشتم
رقیه تو گوشاش گوشواره بود
یه شمشیر چوبی اگه داشتم...
چقدر سعی کردم که بابابزرگ
سرش از جلو عمهمون نگذره
توی آتیش خیمهها سوختم
که دودش تو چشم رقیه نره
همینا که نامه نوشتن بیا
همینا که از معرفت دم زدن
عمو کاش بودی و میدیدی که
چقد سیلیاشونو محکم زدن
یه چیزایی دیدم توی کربلا
که حرفام همش نقطه چین میخوره
مث روضه خونا کنایه بگم
که مردم یه روزی زمین میخوره
بمونه که ما بچۀ فاطمه
بمونه که ما زادۀ حیدریم
ما مهمون که بودیم، چرا توی شام
شراب و لب و خیزران، بگذریم
حامد عسکری