در نشست «عاشورا از نگاهی دیگر» طرح شد:
حزن بخشی از تاریخ عاشورا است اما بخش عظیمی از واقعه عاشورا حماسه است
دکتر ظریفیان؛ استاد تاریخ دانشگاه تهران؛ صحبت خود را در دو محور مرور خطاهای استراتژیک مسلمانان پیش از عاشورا، و ارائه نظریههای شکلگیری واقعه عاشورا آغاز نمود.
وی در بخش اول سخنان خود ضمن اشاره به سه خطای تاریخی مسلمانان که به باور وی جامعه اسلامی را به سمت جامعهای استبدادی برده و بیان اینکه نخستین خطا در واقعه غدیر رخ داده است، افزود: «من با نگاه شیعی یا سنی از واقعه غدیر یاد نمیکنم. اما پیامبر اکرم (ص) در برابر مدل عرب جاهلی یک مدل ارائه داد که در طول حیات خود پس از فتح مکه تنها توانست ۲۰ درصد از آن را تحقق ببخشد و تئوری آن را نهادینه کند. غدیر تداوم مدل امت، عقیده و قسط است که مسلمانان از آن عدول کردند.»
سپس با ذکر ویژگیهای عرب دوران جاهلیت که شامل زندگی قبیلهای، عصبیت و غنیمتگیری میشود، امت، عقیده و قسط را به عنوان جایگزین سه ویژگی یادشده برشمرده و گفت: «پیامبر اکرم(ص) این ویژگیها را با اتکا بر قرآن تغییر دادند. عقیده باور آگاهانۀ آزادانۀ مهربانانۀ مسئولانه است و قسط توزیع عادلانۀ ثروت و قدرت و کرامت که البته کرامت مهمتر از دو اصل اول است.»
دکتر ظریفیان خطای بعدی مسلمانان را جنگهای ارتداد دانسته و متذکر شد: « ۹۵ درصد۸۰ جنگی که در دوره پیامبر (ص) رخ داده به ایشان تحمیل شده و پیامدهای بد بسیاری داشته است. سومین اشتباه مسلمانان فتوحات بود. پیامبر اکرم پس از جنگ خندق، صلح حدیبیه را انجام دادند و پس از آن نامههایی به امپراتوریها نوشتند وآنان را به اسلام دعوت کردند اما مسلمانان این دعوت را تبدیل به فتح و جنگ کردند. بنابراین مدل جاهلی مجددا تولید شد.»
این استاد دانشگاه، خوارج را محصول همین فتوحات دانسته و از فرقههای گمراهی چون «مرجئه» و «غلبیه» نام برد و یادآور شد: «فتوحات طبیعت مسلمانان را تغییر داد و اشراف را ایجاد کرد و حتی بعدها امیرالمومنین هم نتوانستند این وضع را به حالت اول بازگردانند.»
وی با اشاره به عقاید جبرگرایانه دوران حکومت بنیامیه و اقدامات به ظاهر دینگرایانه معاویه افزود: «عاشورا محصول این سه خطای استراتژیک مسلمانان است. چراکه طاغوت جای خدا را گرفت و استبداد را جایگزین ولایت کردند.»
سپس دکتر ناصر مهدوی؛ استاد عرفان اسلامی، ضمن تایید سخنان دکتر ظریفیان با اشاره به تحریفات دینی دوره بنیامیه گفت: «خلافتخواهی از دل دین برنمیخیزد. قرآن ما را به عدالت و حساسیت نسبت به مجرمان دعوت میکند. بحث خلافتخواهی سبب شد پروژه اولیه اسلام تحقق نیابد. حضرت علی(ع) میتوانستند این حقیقت را فاش کنند، اما پس از خانهنشینیِ ایشان ۴ اصل فراموش میشود که هنوز هم این فراموشی ادامه دارد.»
سپس به تبیین ۴ اصل مورد غفلت اسلام پرداخته و آن را شامل ترسیم چهره خدای ارباب گونه به جای خدای رئوف، غفلت از حرمت و حقوق انسان، بیاهمیت جلوه دادن زندگی دنیوی و دیدگاه افراطی نسبت به مفهوم شفاعت دانست.
این استاد دانشگاه در خصوص شکلگیری تصویر نادرست از خداوند افزود: «تصویر خدای قهار و زندانبان در این دوره شکل میگیرد. در این دوره الگوی مولا جای الگوی بخشنده را میگیرد. درحالی که در دعای عرفه وقتی امام حسین(ع) از خدا صحبت میکند تمام صفات حاکی از یک رابطه عاطفی عمیق و تاثیرگذار است.»
وی در تبیین جایگاه والای انسان در هستی خاطرنشان کرد: «انسان سوای عقیدهاش یک موجود محترم است. خداوند دین را برای کمک به انسان مطرح نموده و ملاک درستی پیامبران احترامشان به انسانها و حتی تحمل جفای آنهاست. اما انسان بعدا قربانی عقیده شد.»
دکتر مهدوی همچنین با تاکید بر اهمیت زندگی دنیوی در کنار زندگی اخروی انسان یادآور شد: «در نهجالبلاغه اهمیت حیات دنیوی آدمی منعکس شده است. با این حال بعدها در طول تاریخ زندگی دنیایی محکوم شد. تا جایی که امام محمدغزالی در احیاءالعلوم چنان زندگی دنیا را مورد تحقیر قرار میدهد که تا مدتها ترس، انسان را فرا میگیرد.»
وی همچنین اعتقاد به شفاعت را در صورتی که مسئولیت عمل صالح و اخلاقی زندگی کردن را از دوش انسان بردارد خطا دانسته و متذکر شد: «اگر مسئولیت اخلاقیتان را نپذیرفتید هیچکس نمیتواند شما را شفاعت کند. انسانهایی که قدرت خویشتنداری ندارند و فرصت بلوغ عقلانی و اخلاقی را از دست دادهاند فاجعه به بار میآورند.»
این استاد عرفان اسلامی علت واقعه عاشورا را از دیدگاه خود اینگونه تبیین نمود که: «امام حسین (ع) نه برای جنگ حرکت کردند، نه قیامی در کار بود و نه تقدیری. تقدیر و جبر نه با رفتار امام سازگار است نه با عقل. ایشان بر سر یک دو راهی بود و هیچ چارهای باقی نمانده بود.»
سپس دکتر غلامرضا ظریفیان در بخش دوم صحبتهای خود به مرور نظریاتی که درباره چرایی قیام عاشورا وجود دارد، پرداخته و پنج نظریه کلی را در این خصوص بیان نمود.
اول نگاهی که امویان ارائه دادهاند و خلیفه را معادل دین دانسته و سرپیچی از فرمان او را سرپیچی و خروج از دین خدا میدانند. آنان با این استدلال امام حسین(ع) را به عنوان خروجکننده از خلیفه معرفی نموده و معتقدند برای حفظ شریعت باید وی کشته میشد.
دوم نگاهی که نظریه بیعت نام دارد و کشته شدن امام(ع) را هزینه بیعت نکردن ایشان با یزید میداند.
سوم نظریه شهادت که خود به سه بخش تقسیم میشود. نگاهی عرفانی که به واقعه عاشورا با دیدی کاملا عارفانه مینگرد و این نگاه در اشعار عمان سامانی و مولوی متجلی است. اینکه روح بزرگ امام تحمل این قالب را نداشته و لاجرم باید به سرای باقی میشتافت. دیگر نگاهی که شهادت تکلیفی نام دارد و معتقد است تکلیف امام حسین(ع) از ازل بر شهادت بوده و این خواست خداوند است. این نگاه جبری تقریبا پس از سرکوب معتزله و غالب شدن اشاعره شکل گرفته است.
در آخر نظریه شهادت فدیهای که معتقدان به آن میگویند همانگونه که مسیح فدای گناهان امتش شد امام هم فدای گناهان امت خود شده است. دکتر ظریفیان این دیدگاه را از خطرناکترین اندیشههایی دانست که پیرامون عاشورا وجود دارد.
سوم نظریه شهادت سیاسیست که مرحوم شریعتی به آن پرداختهاند. اینکه امام راهی جز اعتراض ندارد و میداند کمترین جرم این اعتراض شهادت است.
نظریه چهارم نظریه حکومت است و معتقد به اینکه امام برای برگرداندن حکومت اهل بیت(ع) قیام کرده است. در کنار این نظریه، نظریه پنجم حکومت، شهادت قرار دارد. اینکه امام حسین(ع) با دریافت نامههای کوفیان برای تشکیل پایگاهی سیاسی به کوفه رفتند اما میدانستند تحقق اهداف این قیام به همین آسانی هم نیست و احتمال شهادت خود را میدادند. این نظریه را شهید مطهری مطرح میکند.
ظریفیان نظریه ششم را که خود نیز بر آن تاکید داشت را نظریهای دانست که معتقد است کار امامان ما روشن کردن تاریکیهاست و گفت: نظام اموی به ظاهر یک دستگاه کامل دینی است. به خدا معتقد است، شریعت و کلام و نظام حقوقی دارد. اما امام در نامه خود به معاویه میفرماید: «اگر با تو بجنگم به خدا تقرب یافتهام.» امام دنبال فرصتی برای ارائه مدل مورد نظر رسول خداست و یزید این فرصت را ایجاد می کند.
دکتر ظریفیان همچنین با بیان به ثمر نشستن قیام عاشورا افزود: «امام حسین(ع) در الهیات رهاییبخش خود صد درصد موفق شد و با امر به معروف و نشان دادن چیستی سیره پیامبر اکرم(ص) و با دادن خون خود تلاش نمود تا مردم را از این جهل مقدس نجات دهد.»
وی در پایان صحبتهای خود با اشاره به خرافاتی که در مداحیهای عاشورایی وجود دارد متذکر شد: «انسان مجموعهای از شادی و حزن است. طبیعتا حزن بخشی از تاریخ عاشورا است اما بخش عظیمی از واقعه عاشورا حماسه است.»
سپس دکتر ناصر مهدوی ضمن تایید تحلیلهای دکتر ظرفیان با اشاره به چیستی وظیفه امامان متذکر شد: «امامان ما میدانستند مادامی که مردم هنوز در بیخردی و در ناباوری گرفتارند نمیشود اوضاع را تغییر داد. کار امامان ساختن دنیا برای مردم نیست، بلکه ترغیب انسانها به انتخاب زندگی سالم است. به طور ضروری ما امروز چارهای جز توجه به متون کلاسیک عرفانی، مثلا آثار مولانا که تصویر زیبا و روشنی از دین ارائه میدهد، نداریم. تا آنکه بتوانیم این نگاه خشونتآمیز را کنار بگذاریم. دین برای خلافت نیست. دین برای ترغیب مسلمانها به مسلمانی است و اگر شمع آن روشن شود میتواند ما را از این وضعیت بیرون ببرد.»