معرفی عارف وارسته مدفون در حرم مطهر رضوی؛
عالم شفایافته امام رضا(ع)؛ بانی اولین ضریح طلاکاری بقعه مبارکه رضوی
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ سیدابوالحسن حافظیان پس از پایان استبداد رضاخانی از هندوستان به وطن برگشت و در یکی از حجرههای فوقانی صحن انقلاب به عبادت مشغول شد. ایشان در آن هنگام با توجه به وضعیت نامطلوب ضریح موجود به فکر فرو رفته و پس از جلب موافقت مسئولان وقت، اقدام به ساخت ضریح جدید کرد.
هر چند سازندگان آن ضریح، استادکاران خراسانی و اصفهانی بودند، اما اغلب هزینههای آن از سوی شیعیان هند و پاکستان که به مرحوم حافظیان ارادت ویژهای داشتند، تأمین شده بود. لذا ضریح چهارم با عنوان «شیر و شکر» پس از دو سال و نيم كار پياپى و همزمان در دو کارگاه مختلف یکی واقع در بست پايين خيابان و دیگری در يكى از ساختمانهاى حرم مطهر کامل شد و در روز نیمه شعبان مصادف با 22 بهمنماه سال 1338 طی مراسمی ویژه، جانشین ضریح فولادی شد و تا 41 سال حافظ مرقد مطهر امام مهربانیها بود.
تولّد در خانوادهای مومن و سادات
سیدابوالحسن حافظیان در سال ۱۲۹۷ شمسی در مشهدمقدس دیده به جهان گشود. پدرش حاج سیدمیرزا آقا و مادرش بیبی معصومه خاتون بودند و چون پدرش به ریاضیات و علوم غریبه مشغول بود، او هم شوق و علاقه زیادی به این رشته نشان میداد. پدرش که متوجه علاقه او شده بود، سیدابوالحسن را به عارف الهی مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی معرفی کرد تا در محضر ایشان حاضر شده و نزد آن استاد فرزانه شاگردی کند.
تحصیل در مدرسه میرزاجعفر
وی روزها در مدرسه ميرزاجعفر تحصيل میکرد و شبها در حجره فوقاني صحن عتيق جنب ايوان عباسي به عبادت و رياضت مشغول بود. پس از مدتی به خاطر استعداد سرشار خود مورد توجه استادش مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی قرار گرفت و گوی سبقت را از دیگران ربود. وی مقدمات صرف و نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیئت، فقه و اخلاق و علوم دیگر را یکی پس از دیگری نزد اساتید برجسته آن زمان همچون مرحوم آیتالله حاج میرزامهدی اصفهانی و دیگر علما فراگرفت و پس از مدتی به سیر و سلوک و مطالعه علوم غریبه روی آورد.
شفایافته حضرت رضا(ع)
مرحوم حافظیان در نوجواني به دلیل بيماري ذاتالريه تا سر حد مرگ ميرسد. ايشان را تحت معالجه چندين دكتر معروف قرار ميدهند. ولی پزشكان هم از درمان و سلامتي او نااميد ميشوند. يك روز که حال وی بسيار نامساعد و در بستر بيماري خوابيده بود، بعضي وقتها خون بالا ميآورد، مادرش بيقرار حال پسرش بود. در اين حين خانمي به در خانهشان ميآيد و ميگويد: كه آمدهام از آقاي جوان براي شفاي بچهام دعايي بگيرم. وقتي به اين زن ميگويند: كه آقا اصلا حالشان خوب نيست و رو به احتضار هستند، گريه ميكند و ميگويد كه اين جوان يكي از فرزندانم را توسط خداوند و جدّش امامرضا(ع) شفا داد و با همين حالت گريه راهي حرم مطهر امام رضا(ع) شده و پاي ضريح ميرود و ميگويد: يا امام رضا(ع) فرزند من سال گذشته با دعاي اين جوان شفا يافت. تو را به خدا قسم او را به مادرش برگردان! در آن لحظه آن خانم پاي ضريح بيهوش ميشود و در عالم رؤيا ميبيند كه حضرت از داخل ضريح به او نگاه ميكنند و ميفرمايند: «برو به مادر سيدابوالحسن بگو كه ما پسرش را دوباره به او برگردانديم و عمر دوباره به او داديم».
سفر به هندوستان
حال وی بعد شفا یافتن از امام مهربانیها بهتر ميشود. چهار پزشك حاذق مشهد تأكيد ميكنند كه ایشان بايد در منطقه گرمسير زندگي كند و از سرماي خراسان برود. اول با خانواده تصميم ميگيرد به طبس نقل مكان كند ولي بعد چنانچه خود در شعرشان ميگويند: «شوق هندوستان زد به سرم... با اجازت زمادر و پدرم». لذا سوز سرماي خراسان و شوق دانستن و يافتن، ايشان را در اوان جوانی راهي هندوستان کرده و سال 1316 ایران را به مقصد هند ترک میکند.
مسلمان شدن بتپرستان هند
مرحوم حافظیان از هر گوشه و كنار هند سیر و سیاحت كرد. از مرتاضين مخصوص هند در كنار رود گنگ ديدن كرد. در آب گنگ غسل كرد و پشت به بتخانه و رو به قبله نماز خواند، بعد از نماز با صداي بلند و لحن عربي قرآن قرائت كرد كه مرتاضين زيادي استماع كرده و متأثر شدند. در سرينگر كشمير براي شيعيان مسجد مختصري ساخت كه مورد احتياج بود. بر بالاي كوه صوفيپوره برجي مربع از سنگ ساخت با نام آستانه كه از هر طرف قبله مشخص شده است و در آنجا نوشت: «دو ركعت نماز بخوانيد، حاجت از خدا بخواهيد». اكنون هر كسي حاجتي دارد به آنجا رفته و دعا ميكند. همهساله در شب نيمه شعبان آن مكان را چراغاني ميكنند كه از دور پيداست. از بركات وجود ايشان در هندوستان همين بس كه ايشان هزاران نفر را مسلمان و شيعه كردند.
حافظیان در کشمیر
پس از آزادی هندوستان و تأسیس کشور پاکستان به کراچی منتقل و در آنجا مقیم شد. مرحوم حافظیان با اینکه ایرانی بود و شناسنامه ایرانی داشت، ولی مسلمانان او را هندی و در اواخر پاکستانی تلقی میکردند. دهها هزار مسلمان شیعه و سنی او را میشناختند و از نفس گرمش سود میبردند. وی در تأسیس پاکستان و همکاری با رجال مسلمان و شیعیان هند مشارکت و تلاش داشت. وی اهل عرفان و معنویت بود و مردم او را با این عنوان میشناختند. در کراچی به شغل تجارت هم مشغول بود و زندگی خود را از راه کسب و کار و تجارت تأمین میکرد و از وجوهات شرعیه هرگز استفاده نمیکرد.
ازدواج با نواده ميرسيدعلي همداني
مرحوم حافظیان بهعلت گرفتاريها، رياضات و برنامههايي كه براي كسب علم داشتند دیر برای ازدواج اقدام ميکنند. آقا شيخ حسين قزويني پس از اعلام آمادگي ایشان، فرزند يك استاد دانشگاه را براي همسري این عارف وارسته مشهدی در نظر ميگيرند. همسر وی سيده فاطمه سلطان شريفي از خاندان باتقوا و از نوادگان ميرسيدعلي همداني بودند. وی پس از نوشتن کتاب لوح محفوظ از کشمیر به ایران برگشتند و زندگی مشترک خود را در زادگاه خود مشهدالرضا(ع) دنبال کردند.
بازگشت به ایران
سفر مرحوم حافظیان به کشور هند 11 سال طول كشید. حافظیان پس از مراجعت به ايران بار دیگر در جوار امام مهربانیها به عبادت و رياضت شرعي پرداخت و به رفع مشكل دردمندان و خدمت به بندگان خدا در نهايت تواضع، اخلاص برآمد. تمام عمر خود را صرف خدمت به خلق کرد و دستورالعملهای او برای استفاده از ادعيه، اذكار، ختوم، اسماءِ ختميه، دستورالعملهاي اخلاقي و اشتغالات سلوكي به منظور رفع مشکلات مردم به طور كامل شرعي بود.
داستان ساخت ضريح شیر و شکر
مرحوم حافظیان در مورد بانی شدن ضریح چهارم مرقد مطهر امام هشتم(ع) با همسرش مشورت میکند و میگوید: عدهاي از ثروتمندان پاكستان گفتهاند: ما حاضريم ضريح امام رضا(ع) را تعويض كرده و در ساخت ضريح جديد شركت كنيم. از من هم خواستهاند كه به آنها كمك كنم و باني اين امر مهم باشم، آيا من در اين حد توان دارم كه سعادت ساخت ضريح قر مطهر حضرت رضا(ع) را داشته باشم؟ بهنظر شما چه كار كنم؟
سیده فاطمه همسرش در جواب او میگوید: آقا فكر ميكنم ابوالحسن به ابوالحسن ميگويد: كه تو براي من كاري كن. مرحوم حافظیان از این سخن همسر خود لبخندي به لبانشان مینشیند و میگویند: شما واقعا چه خانمي هستيد. چه بيبي بزرگي هستيد و ديگر دلشان گرم ميشود و شروع به برنامهريزي براي آن كار بزرگ ميكنند.
ایشان دو سال با وجود هواي سرد در ايران ماندند و هر روز برای بازدید مراحل ساخت ضریح به کارگاه ميرفتند. از معجزات خدا و امام هشتم(ع) اين بود كه ایشان در اين دو سال اصلا بيمار نشدند، در صورتيكه وی در فصل پاييز و زمستان در منطقه سردسير نميتوانستند بمانند. همسرش در آن زمان شال بزرگي برايشان بافته بودند تا با آن جلوي دهان و بينيشان را بگیرند و هر روز به آستان قدس رضوي بروند.
مرحوم سیدابوالحسن حافظیان بانی ساخت چهارمین ضریح حرم رضوی با دریافت حدود هفت تن طلا و نقره از میان شیعیان ایران و کشمیر هندوستان اقدام به ساخت ضریح موسوم به شیر و شکر کرد. طراحی و ساخت این ضری توسط استاد محمدتقی ذوفن اصفهانی انجام گرفت. این ضریح در سال 1338 جایگیزین ضریح فولادی شد و تا سال 1379 محافظ قبر مطهر علیینموسیالرضا(ع) بود. این ضریح در واقعه عاشورای رضوی سال 1373 آسیب دید و جای خود را به ضریح پنجم داد.
مدفون در رواق دارالسرور
استاد حافظیان به واسطه زهد و تقوا و داشتن حُسنخلق بین مردم عام و خاص مشهدمقدس مشهور بود و تا پایان عمر از محرومان دستگیری کرد و از خرمن دانش و ادعیه ایشان عام و خاص بهرهمند شدند. سرانجام این عارف جلیلالقدر و استاد مسلم علوم غريبه بعد از 78 سال عمر پربركت در 22 اردیبهشت سال 1360 دعوت حق را لبیک گفت و پیکر او در رواق دارالسرور آرام گرفت.
هر چند سازندگان آن ضریح، استادکاران خراسانی و اصفهانی بودند، اما اغلب هزینههای آن از سوی شیعیان هند و پاکستان که به مرحوم حافظیان ارادت ویژهای داشتند، تأمین شده بود. لذا ضریح چهارم با عنوان «شیر و شکر» پس از دو سال و نيم كار پياپى و همزمان در دو کارگاه مختلف یکی واقع در بست پايين خيابان و دیگری در يكى از ساختمانهاى حرم مطهر کامل شد و در روز نیمه شعبان مصادف با 22 بهمنماه سال 1338 طی مراسمی ویژه، جانشین ضریح فولادی شد و تا 41 سال حافظ مرقد مطهر امام مهربانیها بود.
تولّد در خانوادهای مومن و سادات
سیدابوالحسن حافظیان در سال ۱۲۹۷ شمسی در مشهدمقدس دیده به جهان گشود. پدرش حاج سیدمیرزا آقا و مادرش بیبی معصومه خاتون بودند و چون پدرش به ریاضیات و علوم غریبه مشغول بود، او هم شوق و علاقه زیادی به این رشته نشان میداد. پدرش که متوجه علاقه او شده بود، سیدابوالحسن را به عارف الهی مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی معرفی کرد تا در محضر ایشان حاضر شده و نزد آن استاد فرزانه شاگردی کند.
تحصیل در مدرسه میرزاجعفر
وی روزها در مدرسه ميرزاجعفر تحصيل میکرد و شبها در حجره فوقاني صحن عتيق جنب ايوان عباسي به عبادت و رياضت مشغول بود. پس از مدتی به خاطر استعداد سرشار خود مورد توجه استادش مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی قرار گرفت و گوی سبقت را از دیگران ربود. وی مقدمات صرف و نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیئت، فقه و اخلاق و علوم دیگر را یکی پس از دیگری نزد اساتید برجسته آن زمان همچون مرحوم آیتالله حاج میرزامهدی اصفهانی و دیگر علما فراگرفت و پس از مدتی به سیر و سلوک و مطالعه علوم غریبه روی آورد.
شفایافته حضرت رضا(ع)
مرحوم حافظیان در نوجواني به دلیل بيماري ذاتالريه تا سر حد مرگ ميرسد. ايشان را تحت معالجه چندين دكتر معروف قرار ميدهند. ولی پزشكان هم از درمان و سلامتي او نااميد ميشوند. يك روز که حال وی بسيار نامساعد و در بستر بيماري خوابيده بود، بعضي وقتها خون بالا ميآورد، مادرش بيقرار حال پسرش بود. در اين حين خانمي به در خانهشان ميآيد و ميگويد: كه آمدهام از آقاي جوان براي شفاي بچهام دعايي بگيرم. وقتي به اين زن ميگويند: كه آقا اصلا حالشان خوب نيست و رو به احتضار هستند، گريه ميكند و ميگويد كه اين جوان يكي از فرزندانم را توسط خداوند و جدّش امامرضا(ع) شفا داد و با همين حالت گريه راهي حرم مطهر امام رضا(ع) شده و پاي ضريح ميرود و ميگويد: يا امام رضا(ع) فرزند من سال گذشته با دعاي اين جوان شفا يافت. تو را به خدا قسم او را به مادرش برگردان! در آن لحظه آن خانم پاي ضريح بيهوش ميشود و در عالم رؤيا ميبيند كه حضرت از داخل ضريح به او نگاه ميكنند و ميفرمايند: «برو به مادر سيدابوالحسن بگو كه ما پسرش را دوباره به او برگردانديم و عمر دوباره به او داديم».
سفر به هندوستان
حال وی بعد شفا یافتن از امام مهربانیها بهتر ميشود. چهار پزشك حاذق مشهد تأكيد ميكنند كه ایشان بايد در منطقه گرمسير زندگي كند و از سرماي خراسان برود. اول با خانواده تصميم ميگيرد به طبس نقل مكان كند ولي بعد چنانچه خود در شعرشان ميگويند: «شوق هندوستان زد به سرم... با اجازت زمادر و پدرم». لذا سوز سرماي خراسان و شوق دانستن و يافتن، ايشان را در اوان جوانی راهي هندوستان کرده و سال 1316 ایران را به مقصد هند ترک میکند.
مسلمان شدن بتپرستان هند
مرحوم حافظیان از هر گوشه و كنار هند سیر و سیاحت كرد. از مرتاضين مخصوص هند در كنار رود گنگ ديدن كرد. در آب گنگ غسل كرد و پشت به بتخانه و رو به قبله نماز خواند، بعد از نماز با صداي بلند و لحن عربي قرآن قرائت كرد كه مرتاضين زيادي استماع كرده و متأثر شدند. در سرينگر كشمير براي شيعيان مسجد مختصري ساخت كه مورد احتياج بود. بر بالاي كوه صوفيپوره برجي مربع از سنگ ساخت با نام آستانه كه از هر طرف قبله مشخص شده است و در آنجا نوشت: «دو ركعت نماز بخوانيد، حاجت از خدا بخواهيد». اكنون هر كسي حاجتي دارد به آنجا رفته و دعا ميكند. همهساله در شب نيمه شعبان آن مكان را چراغاني ميكنند كه از دور پيداست. از بركات وجود ايشان در هندوستان همين بس كه ايشان هزاران نفر را مسلمان و شيعه كردند.
حافظیان در کشمیر
پس از آزادی هندوستان و تأسیس کشور پاکستان به کراچی منتقل و در آنجا مقیم شد. مرحوم حافظیان با اینکه ایرانی بود و شناسنامه ایرانی داشت، ولی مسلمانان او را هندی و در اواخر پاکستانی تلقی میکردند. دهها هزار مسلمان شیعه و سنی او را میشناختند و از نفس گرمش سود میبردند. وی در تأسیس پاکستان و همکاری با رجال مسلمان و شیعیان هند مشارکت و تلاش داشت. وی اهل عرفان و معنویت بود و مردم او را با این عنوان میشناختند. در کراچی به شغل تجارت هم مشغول بود و زندگی خود را از راه کسب و کار و تجارت تأمین میکرد و از وجوهات شرعیه هرگز استفاده نمیکرد.
ازدواج با نواده ميرسيدعلي همداني
مرحوم حافظیان بهعلت گرفتاريها، رياضات و برنامههايي كه براي كسب علم داشتند دیر برای ازدواج اقدام ميکنند. آقا شيخ حسين قزويني پس از اعلام آمادگي ایشان، فرزند يك استاد دانشگاه را براي همسري این عارف وارسته مشهدی در نظر ميگيرند. همسر وی سيده فاطمه سلطان شريفي از خاندان باتقوا و از نوادگان ميرسيدعلي همداني بودند. وی پس از نوشتن کتاب لوح محفوظ از کشمیر به ایران برگشتند و زندگی مشترک خود را در زادگاه خود مشهدالرضا(ع) دنبال کردند.
بازگشت به ایران
سفر مرحوم حافظیان به کشور هند 11 سال طول كشید. حافظیان پس از مراجعت به ايران بار دیگر در جوار امام مهربانیها به عبادت و رياضت شرعي پرداخت و به رفع مشكل دردمندان و خدمت به بندگان خدا در نهايت تواضع، اخلاص برآمد. تمام عمر خود را صرف خدمت به خلق کرد و دستورالعملهای او برای استفاده از ادعيه، اذكار، ختوم، اسماءِ ختميه، دستورالعملهاي اخلاقي و اشتغالات سلوكي به منظور رفع مشکلات مردم به طور كامل شرعي بود.
داستان ساخت ضريح شیر و شکر
مرحوم حافظیان در مورد بانی شدن ضریح چهارم مرقد مطهر امام هشتم(ع) با همسرش مشورت میکند و میگوید: عدهاي از ثروتمندان پاكستان گفتهاند: ما حاضريم ضريح امام رضا(ع) را تعويض كرده و در ساخت ضريح جديد شركت كنيم. از من هم خواستهاند كه به آنها كمك كنم و باني اين امر مهم باشم، آيا من در اين حد توان دارم كه سعادت ساخت ضريح قر مطهر حضرت رضا(ع) را داشته باشم؟ بهنظر شما چه كار كنم؟
سیده فاطمه همسرش در جواب او میگوید: آقا فكر ميكنم ابوالحسن به ابوالحسن ميگويد: كه تو براي من كاري كن. مرحوم حافظیان از این سخن همسر خود لبخندي به لبانشان مینشیند و میگویند: شما واقعا چه خانمي هستيد. چه بيبي بزرگي هستيد و ديگر دلشان گرم ميشود و شروع به برنامهريزي براي آن كار بزرگ ميكنند.
ایشان دو سال با وجود هواي سرد در ايران ماندند و هر روز برای بازدید مراحل ساخت ضریح به کارگاه ميرفتند. از معجزات خدا و امام هشتم(ع) اين بود كه ایشان در اين دو سال اصلا بيمار نشدند، در صورتيكه وی در فصل پاييز و زمستان در منطقه سردسير نميتوانستند بمانند. همسرش در آن زمان شال بزرگي برايشان بافته بودند تا با آن جلوي دهان و بينيشان را بگیرند و هر روز به آستان قدس رضوي بروند.
مرحوم سیدابوالحسن حافظیان بانی ساخت چهارمین ضریح حرم رضوی با دریافت حدود هفت تن طلا و نقره از میان شیعیان ایران و کشمیر هندوستان اقدام به ساخت ضریح موسوم به شیر و شکر کرد. طراحی و ساخت این ضری توسط استاد محمدتقی ذوفن اصفهانی انجام گرفت. این ضریح در سال 1338 جایگیزین ضریح فولادی شد و تا سال 1379 محافظ قبر مطهر علیینموسیالرضا(ع) بود. این ضریح در واقعه عاشورای رضوی سال 1373 آسیب دید و جای خود را به ضریح پنجم داد.
مدفون در رواق دارالسرور
استاد حافظیان به واسطه زهد و تقوا و داشتن حُسنخلق بین مردم عام و خاص مشهدمقدس مشهور بود و تا پایان عمر از محرومان دستگیری کرد و از خرمن دانش و ادعیه ایشان عام و خاص بهرهمند شدند. سرانجام این عارف جلیلالقدر و استاد مسلم علوم غريبه بعد از 78 سال عمر پربركت در 22 اردیبهشت سال 1360 دعوت حق را لبیک گفت و پیکر او در رواق دارالسرور آرام گرفت.