۱
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۲۴
به مناسبت اربعین حسینی؛

رویای شیرین زیارت

رویای شیرین زیارت
خبرگزاری رضوی- ملیحه رفیع طلب؛ چشمانم را می بندم، خیال می کنم کربلا هستم‌. کنار زایران بین الحرمین، چشم دوخته ام به عظمت بارگاهت، در ذهنم مرور می کنم رنج های دلم را، از جلوی چشمانم می گذرد سفارش مادرم، حاجت پدرم، گرفتاری برادرم، بیماری که چند روز پیش می گفت منتظرم اربعین شود و بست بشینم پای تلویزیون و شبکه ها را قفل کنم روی عراق و کربلا، مطمعنم امسال شفایم میدهد تا الان هم حتما حکمتی بوده، اما به اربعین امسال خوش بین ترم.

با تلنگری از جا می پرم، دختر بچه ای طعنه ای میزند و با خوشحالی که تمام قد بر صورتش نشسته ببخشیدی می گوید و قدم هایش را تند تر می کند تا از قافله گره زدن انگشتانش بر ضریح مقدست عقب نماند. اما من همان وسط دقیقا در نقطه ای که آرزویم بوده، که در خواب این روز را می دیدم، محکم ایستاده ام، با دلهره ای در دل، که دلیلش را نمی دانم، آخر الان در این روز و این مکان این ناآرامی برای چیست؟ دردت چیست؟ مگر همیشه به وقت دعا و ثنا شاکی نمیشدی از خدا که پس کی نوبت من است؟ مگر من چه خبط و خطایی کردم که آرزوی یک سفر کربلا یک زیارت چند روزه باید بر دلم بماند؟ درست است هنوز سنی ندارم که‌ گمان کنم دیگر نصیبم نمی شود دیگر وقتش نیست و باید راهی سفر آخرت شوم نه این شهر و کشور، اما مگر عشق به حسین(ع) سن و سال دارد؟ مگر می شود به کسی حالی کرد که تو هنوز عقلت قد نمیدهد که معنی قیام عاشورا و نهضت کربلا و آزادگی که حسین علیه السلام بخاطرش جان داد را درک کنی؟ اصلا تمام این سوال و جواب ها و فکر و خیالات را هم که کنار بگذاریم، من الان جایی هستم که منتظرش بودم، و پایان انتظار را کسی می‌فهمد که دل در گرو دارد. اما من همچنان بی تابم.

چرخی میزنم اطرافم را میبینم، با آن تصاویر و فیلم هایی که تا به حال دیده ام فرق دارد، خیلی هم فرق دارد، وصف این دلدادگی را موقعی می توانی بر کاغذ بیاوری که با چشمانت ببینی، که زیر لب زمزمه کنی" من بَدم اما شما را دوست دارم".

با جمعیت همراه میشوم و سلانه سلانه قدم برمیدارم، و فقط روبرویم را نگاه می کنم. نگرانم، که مبادا سر برگردانم و این شور و هیجانی که نمی توان نامی برایش گذاشت به یک باره تمام شود و باز من آرزو به دل بمانم. جمعیت را نگاه می کنم و همانطور هم زمزمه میکنم" یک گلوی بریده حرفش را، با نگاه به جهان می گوید".

و باورم میشود من حالا در این لحظه و ثانیه، جهانی به نام حسین(ع) را می بینم. در کربلا و در مقابل حرمش.

از خواب می پرم، گوشی تلفنم را از زیر بالشتم برمیدارم. ساعت ۳ صبح را نشان میدهد. کرختم. انگار بدنم را کوبیده اند، انگار غم یک دنیا را در دلم گذاشته اند. من خواب بودم. و چه بیداری نحسی. ما هیچ وقت هیچ چیزمان به موقع نیست. نه خوابمان نه بیدار شدنمان. یک نفر نیست بگوید حالا نمیشد یک ساعت بیشتر می خوابیدی؟ دنبال سرت کردند؟ الان اینجا و به وقت بیداری قرار است اتفاق شگفت انگیزی برایت رخ دهد که هول بیدار شدن داشتی؟ همینطور با خودم غر میزنم و رمز گوشی ام را میزنم و یک راست تلگرام را باز می کنم. پیام های نخوانده شده کانال های تلگرام هم که یکی دوتا نیست، البته خیلی عجیب نیست، تلگرام یک خبرنگار همین اندازه خبری است. یکی از کانال ها را باز می کنم، اخبار همان اخبار چند ساعت پیش است، همان اخبار چند روز پیش، چند ماه پیش، درست ۷ ماه و ۲۶ روز پیش، زندگی مان طوری تغییر کرد که هنوز هاج و واجیم و بیشتر از آن شاکی. ۲۰ بهمن ماه بود که اعلام شد ویروس کرونا که از حدود ۴ ماه پیش در چین و بسیاری از کشورها شیوع پیدا کرده قدم نامبارکش را به کشورمان گذاشته و قرار است روی دیگری از زندگی را ببینیم، تصویری از زندگی که سراسر اندوه و حسرت است، 
کانال بعدی را باز می کنم: آمار ابتلایان به کرونا رکورد زد، بیمارستان ها گنجایش ندارد مردم به سفر نروند.
کانال بعدی: تنها راه مقابله با کرونا استفاده از ماسک و رعایت فاصله گذاری اجتماعی است.
کانال بعدی: مرزهای عراق بسته است و امسال مراسم اربعین نداریم. دوباره می خوانمش: امسال مراسم اربعین نداریم. دلم هری میریزد. انگار دوباره از خواب بیدار شده ام، دوباره می خوانمش: اربعین نداریم، پیاده روی اربعین نداریم، نذر و نیاز برای ایستگاه های صلواتی نداریم.
و یادم می آید که امسال همه چیزهای با ارزش زندگی مان دستخوش تغییر شده و ما چه درمانده ایم از این تغییر. و حال چند میلیون ایرانی و شیعه امسال گرفته و غمگین است از این اخبار. از این دوری.

در دلم می گویم کاش معجزه رخ دهد، کاش بساط این همه اتفاق بد برچیده شود. در همین روزهای خاص، در همین اوقاتی که رنجوریم و کاری از دستمان برنمی آید، ما به معجزه اعتقاد داریم، ما دیدیم که به یک باره و در چشم به هم زدنی حال بدمان دگرگون می شود و از جایی که فکرش را نمی کردیم فریادرسی می رسد. اینبار هم به همان حال خوب نیازمندیم. به تمام شدن این اوضاع و یک دل سیر زیارت، زیارت بدون استرس. زندگی بدون استرس، و با چاشنی لبخندی که از روی صورتمان معلوم است نه از پشت ماسک.
کاش معجزه رخ دهد و اربعین سال بعد را بدون ای کاش در بیداری در امن ترین قسمت جهان باشیم‌، کربلا، بین الحرمین. کاش به زندگی قبل برگردیم، در این روزها ما یاد گرفتیم که بیشتر ازهمه شکرگزار باشیم. هرروز که بیدار می شویم و می بینیم که عزیزانمان کنارمان هستند خدارا شکر می کنیم و مرگ‌ این روزها تا همین اندازه به ما نزدیک است و چاره اش معجزه است...
https://www.razavi.news/vdcgw793.ak9qy4prra.html
razavi.news/vdcgw793.ak9qy4prra.html
کد مطلب ۶۱۸۹۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما