در اولین نشست تخصصی هنری حوزه نگارگری در بنیاد امام رضا(ع) بررسی شد؛
جایگاه مدرسه صنایع قدیمه در نقاشی معاصر / روایتگری در نگارگری
اثری نقش بسته با رنگهای بدیع و بیبدیل، دل هر بیننده را اسیر و والهی داستان و خطوط و در هم تنیدگی و یا از هم گسستگی پیچ و خمها میکند. آنچه در یک نظر چشم میبیند، حاصل ذوق و قریحهای است که چندین قرن درگیر و دار تاریخ خود را از کش و قوس حوادث گذرانده و با کیفیتی که سعی در حفظ سنت دارد، به روزگار معاصر رسیده است.
ظهور و افول هنر نقاشی دوره صفوی
اولین نشست تخصصی هنری بنیاد بینالمللی امام رضا(ع) در حوزه نگارگری در حالی برگزار میشود که قرار است دو موضوع جایگاه مدرسه صنایع قدیمه در تاریخ معاصر نقاشی ایران و روایتگری نگارگری در آن به نقد گذاشته شود. در ابتدای این نشست تخصصی هنری، شهرزاد صالحیپور عضو هیئت علمی رشته کتابت و نگارگری دانشکدهی هنر دانشگاه الزهرا، به عنوان نخستین سخنران به تاریخ مکاتب و شیوهها و سبکهای سنتی نقاشی اشارهای اجمالی نموده و بیان میکند: «قبل از حکومت صفویه، شاهان مغول برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود به هنر و رونق آن توجه داشتند. اما صفویان نیازی به این مشروعیت احساس نمیکردند. چرا که ایرانی و شیعه بودن به اندازه کافی موجب ثبات حکومت آنان شده بود. خصوصیت منحصر به فرد در تاریخ نقاشی جهان به نظام زیبایی شناختی خاص هنر ایرانی تعلق داشت. خلاقیت و ابداع در نگارگری، در ارائه محتوا، حاصل کوشش و تجربه هنری چندین سده است که اوایل دوره صفویه به اوج خود رسید، اما بیعلاقگی شاه عباس صفوی باعث فروپاشی هنر تصویرگری شد. وجود دشمن متخاصم عثمانی نیز موجب تغییر پایتخت از تبریز به قزوین و سپس به اصفهان گردید».
رضا عباسی سرآمد نقاشان صفوی
صالحیپور در ادامه صحبتهایش، به چهره جدید هنر توسط هنرمندان این دوره پرداخته و میگوید: «هنرمندان آزاد شده از قیود صرفاَ درباری، توانستند به موضوعات روزمره و مردم کوچه و بازار بپردازند و آثارشان هویدای چهره جدیدی از مردم چند فرهنگی و قومی اصفهان شد. کوچ اقوام ترک، ارامنه، چرکسی، گرجی و رفت و آمد غربیان و تحفههای فرهنگی آنان نیز در این دگرگونی بی تأثیر نبود». این مدرس دانشگاه، سپس به تشریح زندگی هنری رضا عباسی پرداخته و میگوید: «در آثار رضا عباسی این تغییرات اجتماعی – سیاسی به تصویر کشیده شده است. شاخصه آثار این هنرمند، بهرهجویی از خط نستعلیق، عدم فردیت و واقعیتگرایی است که با وجود محدودیتهای آن زمان در اصفهان، عظمت رنگ را در آثارش با رنگهای خاموش و نه تاریک و حجمدار نشان میدهد. او خطوط را با القاء حرکت و جنبش رنگهای درخشان در اندام انسانی نمایش میدهد به نظر شیلا کنبی پژوهشگر برجسته هنر و معماری عصر صفوی و رییس بخش هنر اسلامی موزه متروپولیتن، رضا عباسی به عنوان هنرمندی شاخص در زمان شاه عباس، آثاری را آفرید که بیانکننده تنش بین کهنه و نو، پیر و جوان و سنت و تجدد است. پس از وی، نقاشی، شیوهای تقلیدی و غیرهنرمندانه به خود گرفت».
نقاشی در سده دوازدهم
چکیدهای از بررسی نقاشی سنتی توسط این مدرس دانشگاه، در دورههای مختلف، شرکتکنندگان نشست را با فراز و فرود هنر نقاشی سنتی بیشتر آشنا میکند. صالحیپور دراینباره، بیان میدارد: «نقاشان دوره زند و قاجار بیشتر به سمت و سوی تولید آثار کاربردی رفتند. واقعگرایی شبیه طبیعتگرایی و حجمپردازیهای نه چندان کامل که پیش از این، مورد توجه دربار بود را نیز میتوان در آثار گروهی دیگر دید. آثار اسماعیل جلایر از این دسته بود. شکاف هنری که از اواخر دوره صفویه ایجاد شده بود، در عصر قاجار با وفاداری به سنتها از بین رفت که این اتفاق، قبل از تأسیس مدرسه صنایع قدیمه روی داد. آبرنگ محمود خان صبا در این دوران، با قلم ظریفش بر روی کاشیها، القاء ریزبینی و آشنایی با سنتهای تصویرگری را نشان میدهد. آثار او اغراقی وافر در نمایش سایهها و رنگهای غلیظ است».
مدرسه صنایع مستظرفه
مدرس دانشگاه الزهرا، در ادامه با اشاره به هنر طبیعتگرایی در نقاشی میافزاید: «در سده نوزده، هنر طبیعتگرایی به شیوه آکادمیک با حضور محمد غفاری و سرپرستی او بر مدرسه صنایع مستظرفه رواج یافت. آموزشهای مدرسه بر اساس دستاوردهای کمالالملک از سفرش به اروپا بود. هنرجویان به پیروی از وی، کمال مطلوب خود را در هنر رافائل، تیسین، رامبرانت و روبنس میجستند. در این میان، هادیخان تجویدی از هنرمندان چیرهدست آن زمان بود که نقاشی سنتی را کنار اساتیدی چون آقا محمدابراهیم نقاشباشی آموخت و سپس با برادرش به تهران رفت. این در حالی بود که عدهای، با قلمهای ریز و رنگهای بدیع در گوشهی حجره نقاشی میکشیدند که در مقابلشان گروهی تجددخواه در مدرسه صنایع روی بومهای بزرگ با قلمهای درشت و رنگهای غلیظ، مدلهای زنده را طرح میزدند. نوآوریهای آثار مدرسه کمالالملک، حس حقارت را میان گروهی از هنرمندان سنتی ایجاد نمود».
دوران پهلوی
صالحیپور به چگونگی پایهریزی نقاشی سنتی معاصر ایران اشاره کرده و درباره آن توضیح میدهد: «به دلایل سیاسی، در زمان رضاشاه پهلوی، اقبال به سمت هنر سنتی روی میآورد. برای سرپرستی مدرسه صنایع، مسابقهای برگزار میشود که هادیخان تجویدی به اثر گنبد بنفش به سبک صفویه نفر اول شده و نفرات دوم و سوم حسین بهزاد و مهدی تائب هستند. با به کارگماردن هنرمندانی که پایبند نقاشی سنتی ایرانی هستند، جریان نقاشی ایرانی که در زمان صفویه رو به افول بود و با طبیعتگرایی در آکادمیک در حال سپرده شدن به دست تاریخ بود، به رونق و بازاری دوباره دست مییابد. هادیخان و شاگردانش مفسر و انتقالدهنده سنتهای اصیل ایرانی برای نسل جوانتر میشوند. از ابوطالب مقیمی، محمد علی زاویه تا علی کریمی و علی مطیع که همگی از شاگردان هادیخان هستند و با همراهی وی، جریان نقاشی سنتی معاصر ایران را پایهریزی میکنند. علی کریمی و ابوطالب مقیمی قبل از این که شاگرد هادیخان باشند در مینیاتور و تذهیب، شاگردی کمالالملک در مدرسه صنایع مستظرفه را کردهاند».
آسیبشناسی هنر سنتی
بنا به گفته این هنرمند عرصه نگارگری، حاصل فعالیتهای مدرسه صنایع قدیمه و بدعتها و نوآوریهای محتاطانه آنها با الهام از سلیقه زمانه، به وسیله استادان خارج از مدرسه و شاگردان همان مدرسه با شدت بیشتری ادامه یافته و با فراز و فرودهایی تا به امروز تداوم داشته است. صالحیپور عقیده دارد: «فزونی رویکردهای بیگانه به ساختار بنیادین نقاشی ایرانی در دو دهه اخیر، اهمیت بررسی مدرسه صنایع قدیمه را که پایهگذار احیاء دوباره سنت میباشد، دوچندان نموده است. در این بررسی آسیبشناسانه شواهد نشان میدهد دانستههای هنرمندان قدیم مبتنی بر تکنیکها و شیوههای اجرایی همراه با مهارتهایی در قلمگیری، پرداز و پرداخت و چهرهسازی با رویکردی طبیعت گرایانهتر نیز صورت می گرفت. هنرمندان آن زمان در نوآوریهای خود از هنر سنتی کلاسیک غربی که مورد پسند زمانشان بود سود میجستند. در نقاشی ایرانی، بینش ویژه مبتنی بر جزئینگاری و هماهنگی و وحدت انسجام وجود داشت. همان طور که قالب غزل بهترین شکل بیان اندیشه حافظ است، نقاشی سنتی نیز باید در قالب و محتوا، اصالت خود را حفظ کند».
روایتگری در نگارگری
استاد نصرالله تسلیمی، دارای مدرک دکترای پژوهش هنر، مهمان دیگر این نشست تخصصی است که سخنش را اینطور آغاز میکند: «واژه نگارگری جایگزین نقاشی شده و این در حالی است که نقش، واژه عربی نبوده و ریشهی سغدی دارد». او در بررسی مراحل نگارگری و تأثیر روایتها در آن میگوید: «اولین مشقی که هنرجو باید دنبالش برود، مشق نظری است که با توجه به ذوقی که درون خود دارد و تأثیری که از استاد میگیرد میتواند به رشد هنری برسد. مشق دوم، مشق قلمی و ورود به عرصهی عملی کار است که مشق سوم، یعنی مشق خیالی آن را تکمیل میکند. خیال، فرآیند ادراک هنری است و این ادراک، زاییدهی همنشینی نگارگر و علمای هر زمان خواهد بود». این مدرس دانشگاه تهران بیان میکند: «نقش کتابخانه در نگارگری نادیده گرفته شده است. در دورههای مختلف، کتابخانه، محل تلاقی اندیشهها بوده است. در اکثر مکاتب هنری اشارهای به کتابخانه نمیشود و هنرمند، آبشخور فرهنگی و معرفتی خود را از دست میدهد. اینگونه است که هنرمند تبدیل به فردی میشود که فقط فن دارد. محققان غربی عقیده دارند آنچه در فرهنگ اسلامی، اساس هنر است ترکیبی از فن و حکمت را شامل میشود و منشأ حکمت از وجود علوم مختلف است. حکمای قدیم بر علوم مختلف مانند نجوم، حساب، هندسه. موسیقی به عنوان مبانی نظری و منطق و فلسفه و علم بیان به عنوان حکمت اولی اشراف داشتند. شناسایی لایههای پنهان با رویکردهای نوین، نیاز به نگاه روایتشناسی در نگارگری دارد که مهمترین اصل موضوعشناسی در نگارگری است». تسلیمی این اصل را به سه بخش تقسیم نموده و شرح مختصری را برای هر بخش عنوان میکند: «بخش اول شامل، مطالعهی چگونگی کارکرد روایتها، بخش دوم توصیف نظام حاکم بر روایت داستان و سومین بخش اینکه روایت، چگونه میتواند به یک مفهوم بینالمللی، فراتاریخی و فرا فرهنگی تبدیل شود».
داستان، پیرنگ، زمان، مکان
بنا به نظر استاد تسلیمی، اساس درک دوگانهانگاری، دو وجه دارد. وجه داستانی و وجه پیرنگی که باید این دو را از هم متمایز دانست. داستان، رویدادی است که در پسزمینه متن قرار گرفته است. اما پیرنگ شیوه خاص ارائه داستان و روایت است. عنصر زمان نیز اصل مهمی است که به عنوان یک لایه پنهان در نگارگری باید به آن توجه شود. در مقابل زمان، مکان مطرح است که آن را حاصل ایستایی زمان میدانیم و در مباحث فلسفی، ادراک زمان و مکان، ریشه در ذات انسان دارد. نقاش با این چند عنصر میخواهد طرح خود را پیاده کند و رابط داستان و پیرنگ باید زمان باشد.
زاویه دید
استاد تسلیمی در بخش انتهایی صحبتهای خود تاکید دارد: «هر متنی یک روای دارد. در نگارگری، حضور شاهد، دلیل بر راویان تصویر است. وجود شاهد داخلی به معنای یکی از شخصیتهای درونی داستان و شاهد خارجی کسی است که دانای کل، دریافتکننده کامل داستان و سوم شخص میباشد. ارتباط روایی بین هنرمند و مخاطب توسط اثر شکل میگیرد. هنرمند راوی است و روایتی که بیان میکند مرحلهی بالاتری از حکایت دارد. هنرمند حقیقی در مقابل خود مخاطب حقیقی را دارد و پیام اثرش باید آنقدر تأثیرگذار باشد که سطح افق فکری مخاطب را بالاتر ببرد، طوری که ذهن مخاطب، گسترهای را نسبت به روایت ایجاد کند و منجر به درک معانی شود».
به پایان آمد این دفتر
نشست تخصصی نگارگری، از سری جلسات تخصصی هنری بنیاد فرهنگی هنری امام رضا علیه السلام است که از ساعت ده صبح جمعه، صاحبنظران و اساتید این رشته اصیل ایرانی-اسلامی را در سالن جلسات بنیاد گرد هم آورده و ظهرگاه به پایان میرسد. به امید رسیدن روزهایی هنریتر برای مشهد مقدس. شهری که متبرک به نام امام هشتم است و مهد افتخارآفرینی هنرهای فاخر ایرانی-اسلامی.