احیاگر اخلاق و خردگرایی
علی شفیعی (مدیر گروه فقهکاربردی پژوهشکده اسلامتمدنی)
محمدبن عبدالله ( صلی الله علیه) شخصیتی است ویژه که در تاریخ بشری هویتی ویژه را بنیان نهاد. هویتی که جهانی و تمدنی نو ساخت و انسانی دیگر آرزو داشت. انسان محمدی( صلی الله علیه) انسانی سخت دستنیافتنی بود چرا که متخلقی خردگرا و متعقلی اخلاق گرا بود.
این عزیز بیش و پیش از هر چیز به دو مقوله مهم اهتمام می ورزید: اخلاقگرایی و خردگرایی؛ دو گوهر عزیزی که در جهان اسلام آوره اند.
انسان تراز اخلاقی
اهتمام محمد بن عبدالله (صلی الله علیه) به اخلاقگرایی را می توان در سیره عملی وی که پیشاوحی است و آموزههای پساوحی وی به خوبی دید. وی پیش از وحی در میان جامعه خویش از چنان جایگاه اخلاقی برخوردار بود که به انسان امینی معروف بود و مورد اعتماد قرارداشت.
امام علی (علیه السلام) در اشاره به شخصیت اخلاقی پیشاوحی محمد بن عبدالله( صلی الله علیه) می گوید:لقد قرن الله به ( صلی الله علیه) من لدن أن كان فطيما أعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم ، ومحاسن أخلاق العالم ليله ونهاره . (از همان زمان که رسول خدا را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.)
امام صادق (علیه السلام) همین سخن را به بیانی دیگر دارد: ان الله ادب محمداً فاحسن تأدیبه.( خداوند محمد(صلی الله علیه) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.)
در پس وحی نیز همین ویژگی رو به تعالی می نهد و خداوند وی را اسوه اخلاقی معرفی می کند. در وحی حتی آن گاه که سخن از عبادات قالبی نیز به میان می آید رسیدن به اخلاق هدف قرار داده می شود و نماز و بسیاری از دیگر عبادات خدمت گذار اخلاق می شوند.
انسان تراز خردگرایی
یکی دیگر از ویژگیهای انسان تراز در جهان و تمدن محمدی(صلی الله علیه) انسان خردگراست که حیاتش را باید وقف حرکت به سمت خردگرایی کند. این ویژگی نیز هم در سیره عملی پیشاوحی آن عزیز نمایان است و هم در گزارههای پساوحی وی به خوبی قابل نشان دادن است. وحی که رهآورد وی است در موارد فراوانی مخاطبانش را به تفکر و تعقل دعوت کرده است و نهیب میزند که چرا خرد نمی ورزید.
وقتی سخن از «افلاتعقلون» و «افلاتتفكرون» گفته میشود یعنی انسان تراز محمدی (صلی الله علیه) باید خردگرا باشد و به عقلانیت توجه جدی داشته باشد.
مولوی در ترسیم اهتمام پیامبر به عقل میگوید:
گفت پیغمبر که عاقل جان ماست // راه او و روح او ریحان ماست
عاقل ار فحشم دهد من راضیام // زانکه فیضی دارد از فیاضیام.
این اهتمام به تعقل و خردگرایی تا بدان جاست که مولوی از زبان پیامبر میگوید اگر عاقلی به این خطای فاحش – ناسزاگویی – بپردازد بخشیدنی است. در مقابل؛ حضرت به بیان مولوی چنان از حماقت و احمقان دوری می جوید که می گوید: احمق ار حلوا نهد اندر لبم // من از آن حلوای او اندر تبم.
حماقت که غروب عقلانیت و خردگرایی است آن چنان مورد نفرت این عزیز است که حلوایش نیز تب میآفریند.
مسلمانان در جهان معاصر گرفتار غربت این دو گوهر ناباند که به جان یکدیگر افتادهاند و در حذف یک دیگر میکوشند. مسلمانی که اخلاقش محمدی نیست و خِردش تناسبی با آن عزیز ندارد روشن است که نمیتواند دیگران را به رسمیت بشناسد و دیگری را نیز با بهره از حقیقت بداند.
این انسان چون خوی محمدی ندارد و خرد او را در نیافته است حقیقت را به اندازه اندیشههای خویش کوچک و محدود میکند و به نفی و طرد دیگران میاندیشد و بنیان حذف فیزیکی هم نوعان دگر اندیش را مینهد.
این عزیز بیش و پیش از هر چیز به دو مقوله مهم اهتمام می ورزید: اخلاقگرایی و خردگرایی؛ دو گوهر عزیزی که در جهان اسلام آوره اند.
انسان تراز اخلاقی
اهتمام محمد بن عبدالله (صلی الله علیه) به اخلاقگرایی را می توان در سیره عملی وی که پیشاوحی است و آموزههای پساوحی وی به خوبی دید. وی پیش از وحی در میان جامعه خویش از چنان جایگاه اخلاقی برخوردار بود که به انسان امینی معروف بود و مورد اعتماد قرارداشت.
امام علی (علیه السلام) در اشاره به شخصیت اخلاقی پیشاوحی محمد بن عبدالله( صلی الله علیه) می گوید:لقد قرن الله به ( صلی الله علیه) من لدن أن كان فطيما أعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم ، ومحاسن أخلاق العالم ليله ونهاره . (از همان زمان که رسول خدا را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.)
امام صادق (علیه السلام) همین سخن را به بیانی دیگر دارد: ان الله ادب محمداً فاحسن تأدیبه.( خداوند محمد(صلی الله علیه) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.)
در پس وحی نیز همین ویژگی رو به تعالی می نهد و خداوند وی را اسوه اخلاقی معرفی می کند. در وحی حتی آن گاه که سخن از عبادات قالبی نیز به میان می آید رسیدن به اخلاق هدف قرار داده می شود و نماز و بسیاری از دیگر عبادات خدمت گذار اخلاق می شوند.
انسان تراز خردگرایی
یکی دیگر از ویژگیهای انسان تراز در جهان و تمدن محمدی(صلی الله علیه) انسان خردگراست که حیاتش را باید وقف حرکت به سمت خردگرایی کند. این ویژگی نیز هم در سیره عملی پیشاوحی آن عزیز نمایان است و هم در گزارههای پساوحی وی به خوبی قابل نشان دادن است. وحی که رهآورد وی است در موارد فراوانی مخاطبانش را به تفکر و تعقل دعوت کرده است و نهیب میزند که چرا خرد نمی ورزید.
وقتی سخن از «افلاتعقلون» و «افلاتتفكرون» گفته میشود یعنی انسان تراز محمدی (صلی الله علیه) باید خردگرا باشد و به عقلانیت توجه جدی داشته باشد.
مولوی در ترسیم اهتمام پیامبر به عقل میگوید:
گفت پیغمبر که عاقل جان ماست // راه او و روح او ریحان ماست
عاقل ار فحشم دهد من راضیام // زانکه فیضی دارد از فیاضیام.
این اهتمام به تعقل و خردگرایی تا بدان جاست که مولوی از زبان پیامبر میگوید اگر عاقلی به این خطای فاحش – ناسزاگویی – بپردازد بخشیدنی است. در مقابل؛ حضرت به بیان مولوی چنان از حماقت و احمقان دوری می جوید که می گوید: احمق ار حلوا نهد اندر لبم // من از آن حلوای او اندر تبم.
حماقت که غروب عقلانیت و خردگرایی است آن چنان مورد نفرت این عزیز است که حلوایش نیز تب میآفریند.
مسلمانان در جهان معاصر گرفتار غربت این دو گوهر ناباند که به جان یکدیگر افتادهاند و در حذف یک دیگر میکوشند. مسلمانی که اخلاقش محمدی نیست و خِردش تناسبی با آن عزیز ندارد روشن است که نمیتواند دیگران را به رسمیت بشناسد و دیگری را نیز با بهره از حقیقت بداند.
این انسان چون خوی محمدی ندارد و خرد او را در نیافته است حقیقت را به اندازه اندیشههای خویش کوچک و محدود میکند و به نفی و طرد دیگران میاندیشد و بنیان حذف فیزیکی هم نوعان دگر اندیش را مینهد.