۰
تاریخ انتشار
دوشنبه ۳ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۲
به احترام مردان ماندگار؛

جنگ و حماسه فرزندان امام رضا(ع)

غلامرضا بنی اسدی
جنگ و حماسه فرزندان امام رضا(ع)
حافظه ما، ظرفیت گسترده ای دارد. آنقدر که جزء به جزء ما جرا های رفته را در خاطر داریم و ذهن مان دفتر خاطراتی است که می شود برای جلوگیری خطرات احتمالی فردا، آن را ورق زد و سطر به سطر آن را خواند و درس گرفت. ما با همین خاطرات روشن، جواب سئوال های غیر روشن را می توانیم صریح و روشن بدهیم.
می توانیم به روایت قصه وار حقیقت بنشینیم برای کسانی که فراموش کرده اند و یا نبوده اند تا ببینند ماجراها را و امروز زبان به پرسش می گشایند، حق هم دارند از همه چیز بپرسند حتی در باره جنگ، حتی آغاز جنگ و چرایی و چگونگی آن . در جواب اما بایدشان گفت: ما بی قرار بهار بودیم که در تابستان هم امتداد یافته بود. درست  در چنين روزهايي بود که دشمن يک جنگ تمام عيار را بر کشورمان تحميل کرد. سال ۱۳۵۹ که از جشن پيروزي انقلاب، کام شيرين داشتيم و چنان از شادماني سرشار بوديم که مي خواستيم دنيا را در اين شادي با خويش شريک کنيم، لب هامان در شکوه لبخند مي شکفت و چشمانمان پر از مهرباني بود.
مي خواستيم ويرانه ها را آباد کنيم. مي خواستيم حتي کبوتران را از قفس آزاد کنيم، مي خواستيم دل همه مردمان را شاد کنيم اما... اما تاب نياوردند اين خوشي و شادکامي را و با تحميل جنگ، ما را از جشن به جبهه کشاندند تا جنگي شکل بگيرد که اگر چه از سوي متجاوزان جنگ بود و پر از زشتي اما از سوي ما «دفاع مقدس» و سرشار از زيبايي. ما چشمانمان زيبا بود و زيبا مي ديديم لذا در وجب به وجب جبهه، بهشت را تجربه مي کرديم. بمب بود، گلوله بود، آتش بود، فراوان هم بود، شعله هم مي کشيد، اما براي ما گلستان بود، ابراهيم شده بوديم که از آتش نمروديان به سلامت مي گذشتيم. نه اين که شهيد نمي شديم، مجروح نمي شديم، اسير نمي شديم، نه، اتفاقا اوج سلامت ما شهادت بود. از آتش با زره شهادت مي گذشتيم. اين تفاوت آشکار ما با دشمن بود. اين تفاوت در نگاه و عمل ما هم نمايان مي شد، آن جا که دشمن ناجوانمردي و درنده خويي را به اوج مي رساند، از اين سو، عشق و فتوت و جوانمردي به اعلا درجه مي رسيد. يادش بخير آن روزها يادش بخير آن شب هايي که تجلي عاشورا در شب قدر بود، يادش بخير دلاوران خراساني لشکر عشق که حرمت خانه زادي مولا امام رضا عليه السلام را با رفتاري پرشکوه  گرامي مي داشتند.
اگر کتاب دفاع مقدس را باز بخوانيم هم آن تفاوت ماهوي ميان رزمندگان ما و جنگجويان سفاک دشمن را در خواهيم يافت و هم تبلور مکتب رضوي را در رفتار رزمندگان خراساني خواهيم ديد و به راستي چه کسي مي تواند حرمت صياد شيرازي را بفهمد و اهل حرم نشود جهاد و رزم و زندگي کاوه را ببينيد و به ايمان رضوي نرسد؟ برونسي را ببيند و ايمانش به امام رضا محکم تر نشود. علیمردانی را بشناسد و تفویض امور به حجت خدا، علی بن موسی الرضا(ع) را درنیابد. فرومندي را بفهمد و بر آستان رضا (ع) سر به احترام فرود نياورد. چراغچي را ببيند و نگاهش به چراغ هاي حرم روشن تر نشود. فرودي را درک کند و نگاهش در حرم فراز نيابد. فرامرز عباسي را ببيند و زبان کبوتران را نفهمد بابانظر را بشناسد و نگاهش در پنجره فولاد گره نخورد.
حسيني محراب را ببيند و دلش ياد محراب هاي مکرر حرم امام رضا نکند. بابارستمي را فهم کند و لبانش به فهم زمزم سقاخانه آقا عارف نشود. شوشتري را تمام قد ببيند و ناز قامت کشيده گلدسته ها صلوات نفرستد.  از امیر مسعود منفرد نیاکی، بگویم که نمی شود شرح لحظه های عاشقانه او را خواند و ما جرای سیب های باغ امام رضا را شنید و ایمان نیاورد به اینکه همه راز ها در حرم، باز و دعا ها اجابت می شود. بله ، اگر امام حسین (ع) رزمندگان را به سوی خویش می خواند، امام رضا هم با رخصت جهاد، فرزندان خویش را به کربلا می فرستاد. فراوان هم بودند فرزندان امام رضا که انگار می خواستند جای خالی مسلمانان در محرم 61 هجری را هم پر کنند.
اصلا اگر نام امام رضا و باور رضوی نبود، مطمئن باشید این حماسه ها شکل نمی گرفتآري بچه هاي امام رضا(ع) متفاوت بودند . متفاوت هم می جنگیدند. عاشورایی هم می جنگیدند لذا فرماندهان بزرگ چون امیر شهید ارتش اسلام، سپهبد صیاد شیرازی، در هر عملیات، به تیمن نام امام رضا، واحدی از لشکر 77 پیروز ثامن الائمه (ع) را وارد میدان می کرد تا شکوه نام امام رضا، بشکند هیمنه مامونی لشکر کفر را. بچه های امام رضا ، کلید گشایش معبر های بسته بودند و راز شکست دشمن را در اندیشه های و بازوان آنان، باید یافت. باری، جنگ را دشمن شروع کرد اما ما به پایان بردیم و نگذاشتیم دشمن به هیچ یک از اهداف اش برسد و این یعنی شکست او و پیروزی فرزندان امام رضا...
https://www.razavi.news/vdcdno0f.yt0jx6a22y.html
razavi.news/vdcdno0f.yt0jx6a22y.html
کد مطلب ۱۸۴۲۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما