۰
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۲۳
پرستار بیماران کرونایی به مناسبت روز جهانی پرستار می گوید؛

تاثیر دعا در آرامش یافتن بیماران کرونایی

تاثیر دعا در آرامش یافتن بیماران کرونایی
خبرگزاری رضوی-سمیه معدنی پرستار بیماران کرونایی؛ یک ماه قبل بیمار کهنسالی داشتم که در آستانه عروج بود (حدود 10/8 ) شیفت عصر بودم. معمولا برای بیماران کرونایی که نفس تنگی امانشان را می برید حدیث کساء از گوشی ام پخش می کردم و غالبا آرامشان می کرد. چند هفته قبلش خانمی خیلی افت اکسیژن و تنگی نفس داشت، طوریکه که حالش را نمی فهمید و می خواست سِرُم را جدا کند و از تخت سقوط کند. همکاران ترسیدند که مبادا اتفاقی برایش بیافتد و سعی می کردند مهارش کنند. خیلی از دیدن آن صحنه ناراحت شدم و به هرنحوی می خواستم کاری کنم تا حالش بهتر شود و احساس آرامش کند. ناگهان فکری به ذهنم رسید، گوشی ام را آوردم و برایش حدیث کساء پخش کردم، او هم گوش می کرد وبا اینکه بیتابی امانش نمی داد اما به شنیدن مشتاق بود. بعد از دقایقی خواستم که گوش را بردارم تا کمی استراحت کند، وسط حدیث بود، اما او اجازه نداد و گفت بگذار باشد. باورم نمیشه بعد از 10 دقیقه آنقدر آرام شود که خوابید، من انرژی این حدیث  ارزشمند و انرژی دعا را با همه وجود احساس کردم.

برگردیم به 10/8؛ بیمارم ونتیله بود یعنی به دستگاه تنفس مصنوعی وصل بود و خواب. می شد حدس زد که امروز یا فردا تمام می کند مادر هشتاد و اند ساله. با تجربه قبلی از حدیث کساء برایش گوشی آوردم تا بعد از روزهایی که صدای بوق دستگاه ها و صحبت های بی ربط اطراف آزارش می داد اندکی دعا بشنود و لااقل با حال خوب از دنیا برود. بیمار جدیدی در تخت مجاور پذیرش شده بود، خانم ظریف 45-46 ساله از من تشکر کرد که برای بیمار دعا پخش می کنم. او هم کرونا بدی گرفته بود و با وجود اکسیژن پرفشار خونش از ۸۵ بالاتر نمی رفت. روز بعد بیمار ونتیله فوت کرد و خانم ظریف گفت خوب شد برایش دعا پخش کردی. مدتی گذشت و من تقریبا هر روز پرستار خانم ظریف بودم. روزی جواب آزمایش دی‌دایمر اورا از بیرون آوردند و با دیدن عدد 4000 شاخ درآوردم، فکر نمی کردم وخامت حالش تا این حد باشد. بعد از دو روز، بخش مرا عوض کردند و از همکارم  که هنوز در عفونی بود در مورد خانم ظریف پرسیدم، گفت به آس سی یو رفته و حالش تعریفی ندارد.  چند روز بعد تصمیم گرفتم به دیدنش بروم.
 
12/9؛ بعد از اتمام شیفت عصر به آی سی یو رفتم و متاسفانه اورا در وضع بسیار بدحال ملاقات کردم، طوریکه که هیچ امیدی به او نبود و قبل از ورود من به آن جا چندین بار VT  کرده بود یعنی حمله قلبی و CPR شده بود. از دیدن این صحنه خیلی ناراحت شدم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد. به عنوان آخرین و تنها کاری که می توانستم نه برای جسم که برای روح او و آرامشش انجام دهم، همان رویه قبل بود، گوشی ام را آوردم و همان حدیث کساء را برایش پخش کردم. به یاد یک ماه قبل افتادم روزی که حدیث کساء را برای بیماری گذاشتم و خانم ظریف از من تشکر کرد. نمی دانستم آن همه بغض را کجا تخلیه کنم، خوبی این لباس های فضائی همین است، تغییر حالت را نشان نمی دهد و تو همیشه مثل یک فرشته به نظر می رسی.

کسی چه می دانست؟ شاید ماه بعد نوبت من باشد تا کسی برایم حدیث کساء پخش کند! 
https://www.razavi.news/vdcg3t9u.ak9qy4prra.html
razavi.news/vdcg3t9u.ak9qy4prra.html
کد مطلب ۷۱۴۹۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما