۱
تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۵
یادداشت؛

«روز صفر» را ببینید

«روز صفر» را ببینید
خبرگزاری رضوی_ محمدیاسر جواهری*؛ روز صفر اولین ساخته سعید ملکان در مقام کارگردان  درباره تلاش‌ها برای دستگیری تروریست تکفیری بزرگ عبدالمالک ریگی است. فیلمی خوش ساخت با حال و هوای اکشن که کمتر مشابه آن را در سینمای ایران دیده ایم و بیشتر شبیه فیلم های اکشن هالیوودی است.
فیلم روایتگر مامور امنیتی ایران است که کشور به کشور و شهر به شهر به دنبال دستگیری عبدالمالک ریگی است. در این فیلم نفوذ بالای مامورین اطلاعاتی ایران  به خوبی به تصویر کشیده شده است و بییننده بر خود می بالد که کشورش مامورینی دارد که با تمام وجود در پی فراهم کردن بستر آرامش و آسایش او هستند، مامورینی که از خود و خانواده شان می گذرند در پی امنیت ایران، آنهایی که نه به دنبال دیده شدن هستند و نه به دنبال جاه و مقام و فقط با خدای خودشان معامله کرده اند.
با نگاهی به سایر فیلم های جشنواره که همیشه دست بر روی نقاط ضعف موجود در جامعه از قبیل فقر، اعتیاد... زده و آنها را سوژه فیلم سازی خود می کنند و بیینده بعد از دیدن اینگونه فیلم ها از این که در چنین جامعه ای زندگی می کند شرمنده می شود، این بار شما با دیدن این فیلم به سان فیلم های هالیوودی با فردی رو به رو می شوید همه فن حریف که همه چیزش کارش است و به خاطر امنیت کشورش تا پای جانش پیش می رود.
سکانس های گرفته شده در کشور پاکستان و از پایگاه ها و مدارس عبدالمالک ریگی به خوبی توانسته مخاطب را با طرز تفکر و ایدئوژی های این گروهک تروریستی آشنا کند و انتخاب ساعد سهیلی که از لحاظ فیزیکی و چهره بسیار نزدیک به عبدالمالک ریگی است از هوشمندی کارگردان نشات گرفته است و ساعد هم به خوبی از پس این نقش برآمده و حس نفرت را در بیینده برمی انگیزد.
و اما امیر جدیدی که نقش مامور اطلاعاتی را بازی  می کند و سایه به سایه به دنبال عبدالمالک است شخصیتی که حتی آدم های اطرافش نمی دانند که او متاهل است یا مجرد؟ کم حرف می زند، تیک گردن دارد و جسور و نترس است. 
و در آخر نیز عبدالمالک پس از کلی اقدامات اطلاعاتی، امنیتی پیچیده در آسمان ایران دستگیر می شود و طبق معمول کسانی که هیچ نقشی در این عملیات نداشته جلوی دوربین آمده و خودی نشان می دهد و با افتخار از دستگیری عبدالمالک و عملیات پیچیده ای می گوید که کوچکترین نقشی در آن نداشته است و سیاوش (امیر جدیدی) قصه کلاهی به سر کشیده و ناشناس راهی خیابان شد و زیر لب آرزو کرد "کاش اگر گلوله‌ای هم به سمتش شلیک شود در وسط کویر باشد یا در دل دریا، که کسی صدایش را نشنود و دلی نلرزد. قرار بود جنگ برای ما باشد نه برای مردم."

*کارشناس رسانه
https://www.razavi.news/vdcaionm.49n6w15kk4.html
razavi.news/vdcaionm.49n6w15kk4.html
کد مطلب ۵۱۹۰۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما