۰
تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۵

پرچم سبز امام مهربان در «خانه مهربانی»

پرچم سبز امام مهربان در «خانه مهربانی»
به گزارش خبرگزاری رضوی، روبان دور مچ دست و لباس‌های سفیدشان آن‌ها را از دیگر کودکان متمایز می‌کند. کودکان کم‌توان ذهنی که به‌صف ایستاده‌اند. مادرهایشان آن‌ها را به‌صف کرده‌اند تا منظم و مؤدب به پیشواز خادمان و پرچم امام رضا (ع) بروند؛ اما وقتی از انتهای جاده تصویر خادمان امام رضا (ع) بر مردمک چشمانشان نقش می‌بندد ولوله‌ای برپا می‌شود که نگو،   یادشان می‌رود که صفی بوده و نظمی، حتی مادرها هم آرام و قرار ندارند. بوی اسفند فضا را پرمی کند و این صورت مهربان بچه‌ها و مادران رنج‌کشیده است که بر پرچم متبرک  گنبد طلا سائیده می‌شود.

اشک‌ها و لبخندها
اینجا اشک‌ها و لبخندها باهم یکی شده‌اند، لبخند به لب دارند چون جمع کوچکشان میزبان پرچم حرم امام رضا (ع) و خادمان حرم شده است، چشمان اشک‌بارشان این سعادت را باور نمی‌کند. مادران مهربان و رنج‌کشیده کودکان کم‌توان ذهنی از چند روز قبل آمده‌اند و خانه مهربانی که متعلق به تک‌تک بچه‌هاست را آب‌وجارو کرده‌اند تا پذیرای عزیزترین مهمان‌هایشان باشند.

فرشته‌های زمینی
اینجا در خانه مهربانی، بچه‌ها را به  «فرشته‌های زمینی گل نرگس» می‌شناسند. بچه‌های  کم‌توان ذهنی در این خانه فعالیت‌های هنری دارند. عروسک می‌سازند کوزه‌های گلی ، نقاشی‌های و دست‌سازهایشان را روی طاقچه خانه مهربانی ردیف کرده‌اند و سرودهایی را که یاد گرفته‌اند اجرا می‌کنند تا به خادمان حرم بگویند که برای بودن و زندگی کردن می‌جنگند.

 

اسم امام رضا میاد گریه‌ام می گیره
«امیرحسین طباطبایی» از بچه‌های سندرم داون است. طبقی از گلبرگ‌ها  را دردست گرفته و برای پیشواز از خادمان امام رضا (ع)  زیر تیغ آفتاب تابستانی به انتظار  ایستاده، با خودش نجوا می‌کند. حواسش اینجا نیست. مرتب زیر لب با خودش می‌گوید و تکرار می‌کند. چند ثانیه به چند ثانیه شاهدیم که قطره اشکی از روی  صورتش سر می‌خورد. به او نزدیک‌تر می‌شوم تا دلیل گریه‌هایش را در نجواهایش بشنوم.
بعضی حرف‌هایش  را  بلندبلند تکرار می‌کند، بدون اینکه گوش تیزی کنی می‌شنوی: «من امروز باید دعا کنم باید از امام رضا بخوام که حالم را خوب کنه.  اسم امام رضا میاد گریه‌ام می‌گیره. باید واسه مامانم  دعا کنم خودش گفته براش دعا کنم. باید از امام رضا بخوام حال همه دوستام رو خوب کنه. اسم امام رضا میاد مامانم هم گریه‌اش می‌گیره. دوست ندارم مامانم  گریه کنه.  مامانا  نباید خیلی گریه کنند سرشون درد می‌گیره. اسم امام رضا میاد گریه‌ام میگیره» حالا متوجه شده‌ام که وقتی امیرحسین خودش اسم امام رضا را که بر زبان می‌برد بی‌اختیار اشک می‌دود وسط کاسه چشمش.
امیرحسین گلبرگ‌های داخل سینی را زیر رو می‌کند  حالا متوجه شده که چندنفری به او چشم دوخته‌اند. رو به جمع می‌گوید: «شما می دونید چرا اسم امام رضا میاد گریه‌ام می‌گیره؟» و بازهم  دو قطره اشک از چشمانش سر می‌خورد و روانه صورتش می‌شود.

شیوه‌های عاشقی
اینجا هر کودکی به شیوه خودش با امام رضا (ع) حرف می‌زند. مهسا آن‌چنان به وجد آمده که همه خادمان را در آغوش می‌گیرد و دست از گردنشان باز نمی‌کند. عباس گل‌ها را یکی‌یکی بین خادمان تقسیم می‌کند. حسین دست ادب بر سینه گذاشته و دست دیگر را روی چشم‌هایش گذاشته و درمیان جمع برای خودش خلوتی مهیا کرده و اشک می‌ریزد.


همین‌جا زائر شدم
مادران از همه بی‌تاب‌ترند، یک نظر به خادمان و سفیران امام مهربانی دارند و یک نظر به فرزندانشان که دور پرچم می‌چرخند و خنده و گریه‌هایشان یکی شده است. مادرانی که به دلیل شرایط خاص زندگی کمتر توانسته‌اند زائر امام رضا (ع) باشند. مادرانی که حسرت یک دل سیر زیارت بر دلشان نشسته و امروز عطش زیارت این‌چنین کامشان را شیرین کرده است.

 

پنجره فولاد و دخیل شفا
مادران این بچه‌ها همیشه با حاجت شفای فرزندانشان عازم بارگاه امام مهربانی‌ها شده‌اند وبی تابی امروز آن‌ها لابد به این خاطر است که آخرین زیارتشان را به خاطر آورده‌اند. وقتی کودکانشان را به پنجره فولاد امام رضا (ع) گرده زده بودند و چشم امید به شفا داشتند. شاید آتنای ۱۳ ساله هم این صحنه‌ها به خاطرش آمده که با شنیدن نام امام رضا (ع) و دیدن پرچم سبزرنگ گنبد طلای آقا به اشتیاق آمده و یک‌لحظه گریه‌اش بند نمی‌آید. آتنا مدام در گریه‌های کودکانه‌اش فریاد می‌زند: «من شفا می خوام، امام شفا مو بده» صدای نامفهوم آتنا در بین هق‌هق‌هایش نامفهوم‌تر می‌شود. آتنا بازهم برای شفا پا بر زمین می‌کوبد و کلمه‌ای غیر از شفا بر زبانش نمی‌آید، صورتش را در آغوش مادر پنهان می‌کند. آتنا چشم از پرچم برنمی‌دارد حتی نوازش‌های مادر هم برای آرام کردن او کارگر نیست.

خانه مهربانی را مادران اداره می‌کنند
«سارا صمدی» مدیر انجمن کم‌توانان ذهنی فرشتگان زمینی گل نرگس می‌گوید: «مدتی است تلاش می‌کنیم برای گذر روزمره این بچه‌ها برنامه‌ریزی کنیم و خوشبختانه با تلاش‌های انجام‌شده، امید به زندگی در این بچه‌ها بسیار افزایش پیداکرده است. هرچند امکانات ما بسیار محدود است و بیشتر هزینه‌ها با کمک‌های اندک؛ اما پربرکت خود خانواده‌ها تأمین می‌شود. اینجا در خانه مهربانی هر کودکی با توجه به نیازهای ویژه‌ای که دارد خدماتی دریافت می‌کند اولین خدمتی که ما به این بچه‌ها می‌کنیم پذیرش این بچه‌هاست. این محل با کمک‌ها و مهربانی مادران بچه‌ها کم‌توان اداره می‌شود. شما فکر کنید مادرانی که خودشان مربی باشند! به‌حق که محل آموزش آن‌ها شایسته نام «خانه مهربانی» می‌شود.»

 

امام رضا(ع) خودش انتخاب می‌کند
رجبی از خادم یاران حرم امام رضا (ع) درحالی‌که از ذوق و شوق بچه‌ها حسابی به وجد آمده است می‌گوید: «این محل یکی از دورترین محل‌ها نسبت به مرکز شهرری بود وامروز جزی برنامه‌های خادمان امام رضا (ع) قرار گرفت. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم با توجه به شلوغی برنامه‌های امروز بتوانیم خودمان را سروقت برسانیم؛ اما همه‌چیز دست‌به‌دست داد تا این بچه‌ها چشم‌انتظار نمانند. راستش را بخواهید امام رضا (ع) خودش انتخاب می‌کند که به کجا برویم. چند روز پیش قرار بود به خانه‌ای برویم که ۵ معلول داشت بعدازاینکه زنگ در خانه را زدیم و پله‌های آپارتمان را یکی‌یکی بالا رفتیم، در نیمه‌باز یکی از واحدها ما را به‌اشتباه انداخت و وارد خانه شدیم. ما وحد آپارتمان را اشتباه رفته بودیم ومتوجه شدیم که در این خانه یک پیرمرد زمین‌گیر و دو پیرزن دیگر زندگی می‌کنند. با دیدن ما بسیار تعجب کردند و بعدازاینکه برایشان توضیح دادیم که ما خادمان حرم امام رضا (ع) و حامل پرچم بارگاه هستیم به‌قدری پیران روزگار بی‌تاب شدند که هیجان، ذوق و شوق و گریه‌های بی‌امانشان برای ما هم بسیار غیرمنتظره بود. راستی که امام رضا خودش انتخاب می‌کند ما کجا باشیم.»

دعوتید برای زیارت
رجبی می‌گوید: «امام رضا خودش برات زیارت را برای این بچه‌ها آورده است و همین امروز به این مادران زحمتکش و فرزندان فرشته‌شان مژده می‌دهم که در انتهای ماه آینده، شرایطی فراهم خواهد شد که همه بچه‌ها همراه با مادرانشان به سفر مشهد و زیارت امام رضا (ع) دعوت‌شده‌اند.»
مرجع : فارس
https://www.razavi.news/vdcbs0ba.rhbfapiuur.html
razavi.news/vdcbs0ba.rhbfapiuur.html
کد مطلب ۴۳۶۴۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما