در نشست بررسی تحلیلی ریشههای تاریخی–فرهنگی ورود مسلمانان به منطقه آمریکای لاتین مطرح شد:
مسلمانها، قبل از کریستف کلمب، به آمریکا مهاجرت کرده بودند!/ یادگیری زبان اسپانیولی برای مبلغان، بر زبان انگلیسی اولویت دارد
سرویس فرهنگ/ نشست علمی با موضوع بررسی تحلیلی ریشههای تاریخی –فرهنگی ورود مسلمانان به منطقه آمریکای لاتین، با ارائهی حجتالاسلاموالمسلمین صحرایی روز دوشنبه در موسسه زبان و فرهنگ شناسی، واقع در شهر مقدس قم برگزار شد. گزیدهای از مطالب مطرحشده در این نشست به قرار زیر است:
مقدمات بحث
حجتالاسلام صحرایی در ابتدا گفت: کسانی که علاقهمند به فراگیری زبان هستند که امری بسیار لازم خصوصاً در سالهای آتی است و یک طلبه حتماً باید غیر از زبان فارسی یا عربی یکزبان روز دنیا را فرابگیرد، بنده تأکید بر فراگیری زبان اسپانیولی دارم. این امر علل مختلفی هم دارد. مثلاً یکی از علتهای تأکید بنده بر یادگیری زبان اسپانیولی، این است که زبان اسپانیولی برای ما طلبهها حتی بر زبان انگلیسی اولویت دارد. چون علاوه بر اینکه مخاطبان زیادی دارد، فضای تبلیغی برای کسی که این زبان را بلد باشد، بسیار فراهم است. فضایی که برای تبلیغ اسلام به زبان اسپانیولی در فضای مجازی موجود است، فضای بسیار مطلوب و با پتانسیل بالا است. خلاصه اگر کسی بخواهد پیام قرآن و اهلبیت را به تمام دنیا برساند، زبان اسپانیولی این پتانسیل را دارد.
اما قبل از ورود به بحث، باید در مورد زبان لاتین صحبت کنیم. زبان لاتین، در واقع یکی از زبانهایی بوده که در یک دورهای از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. زبان اسپانیولی، یکی از زبانهای که خاستگاه اصلی آن ایتالیا بوده است و شهر روم فعلی که برای کاتولیکها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، منطقهای بوده که تحت نظارت لاتیوم بوده و زبان لاتین در بسیاری از کلیساها و دانشگاهها و کنفرانسها، به عنوان زبان اول دنیا مطرح بوده است. این زبان تا اوایل قرن بیست، جزء بهروزترین زبانهای دنیا بوده است. امروزه منشأ همه زبانهای رومی مثل پرتغالی، فرانسه، ایتالیا و رمانی و اسپانیولی، زبان لاتین است. زبان انگلیسی مستقیم از لاتین گرفته نمیشود. در واقع زبان انگلیسی از لغت آلمانی گرفته شده است.
اما بخشی از قارهی آمریکا که بیش از بیست کشور مستقل در آمریکا، به زبان لاتین صحبت میکنند؛ یعنی ریشه زبان آنها، لاتین است. میتوان گفت همه نیمکره غربی که آمریکا لاتین است به جز آمریکا و کانادا که به زبان انگلیسی صحبت میکنند و زبان دوم آنها اسپانیولی است، در باقی کشورها زبان اسپانیولی به عنوان زبان اول محسوب میشود. در اروپا هم همین است. من که به زبان اسپانیولی مسلط هستم، با یک فرانسوی و آلمانی صحبت کردهام و کلام یکدیگر را فهمیدهایم. قدم سوم در مورد جمعیت آمریکای لاتین است که طبق آماری که در سال 2008 ارائه شده است، بیش از 550 میلیون نفر در آمریکای لاتین، زندگی میکنند. برزیل که از بزرگترین کشورهای آمریکای لاتین هست با سیصد میلیون جمعیت، بیشترین جمعیت را دارد.
بررسی ریشه جمعیتی آمریکای لاتین
وی در ادامه گفت: ریشه جمعیت آمریکای لاتین را در سه گروه میتوان قرار داد. گروه اول، اقوام سرخپوستی که اصالتاً از آسیای میانه و هند به آمریکای لاتین هجرت کردهاند که نژادشان به هند و آسیا برمیگردد.
گروه دوم، اقوام اروپایی هستند که معمولاً از اسپانیا و ایتالیا هستند که بخشی از نژاد مردم آمریکای لاتین هستند و گروه سوم آفریقاییتبار هایی که حاصل دوران بردهداری هستند و در زمان بردگی به آمریکا برده شدند.
بحث در این است که مسلمانها چطور به امریکای لاتین رسیدند. ما در دو بخش این سؤال را پاسخ میدهیم. یک فرضیه است که این فرضیه هنوز ثابت نشده و مخالفان زیادی هم دارد ولی جای تحقیق دارد. فرضیه این است که مسلمانها، قبل از کریستف کلمب، به امریکای لاتین هجرت کردهاند؛ یعنی فاتح آمریکای لاتین که در فتح خود جنایات زیادی انجام داد تا اینکه توانست آمریکای لاتین را فتح کند و معروف است که کلمب کاشف آمریکا است ولی یک فرضیهای وجود دارد که میگوید سال 1492 میلادی همان سالی است که مسلمانها در اندلس، اسپانیای فعلی حکومت هشتصدساله خود را تحویل مسیحیها دادند و در همان سال کلمب هم آمریکا را فتح کرد. این فرضیه شواهدی نیز دارد. بخش دوم بحث هجرت مسلمانها به آمریکای لاتین است که عمدتاً از سال 1860 میلادی، این مهاجرت شروعشده است.
حضور مسلمانها در آمریکای لاتین قبل از کریستف کلمب
دکتر صحرایی در ادامه خاطرنشان کرد: طبق بعضی از منابع، میتوان این ادعا را مطرح کرد. بهعنوان نمونه کتاب شریف ادریسی که یکی از جغرافیدانان بزرگ مسلمان بوده است که در بعضی از کتابهایش این ادعا را دارد. حتی ادعاشده که ایشان، قبل از اینکه وسایل اندازهگیری امروزی اختراعشده باشد، وی طول و عرض کرهی زمین را اندازهگیری کرده است و ادعا کرده که علاوه بر قارهی آسیا و اروپا باید یک قارهی دیگری نیز وجود دارد. اگرچه ایشان هیچ سفری به آمریکای لاتین نداشت اما از حیث جغرافیای ثابت کرده بود که یک قارهی دیگر در آنطرف کرهی زمین وجود دارد. در بعضی از کتب تاریخی، بحث از یک مسافرت دریایی مطرحشده که مسلمانها قبل از کریستف کلمب در دریای آتلانتیک وارد شدند و با غنائمی برگشتند. این سفر دریایی، در کتب تاریخی مهمی مثل مروج الذهب مسعودی، نقلشده است. این اتفاق که در کتب تاریخی ما مطرحشده است، میتواند شاهدی باشد بر اینکه مسلمانها 500 سال قبل از کریستف کلمب، به آمریکا رسیدهاند. شاهد سوم، وجود بقایایی از مساجد در کشورهایی مثل کوبا است. کتیبههایی در آمریکا و کانادا کشفشده که شاهد بر این است که مسلمانها قبل از کریستف کلمب، وارد آمریکا شدهاند و در آنجا مسجد سازی داشتهاند.
گزارش کلمب از استفاده اهالی ترینداد از دستمالهای رنگارنگ که متعلق به کشورهای آفریقایی بوده است. در سال 1498 در سفر سوم کلمب به دنیای جدیدی از ترینداد فرود آمد و در آنجا در بین خدمهی بومی خود، دستمالهای رنگارنگ بافتهشده از پنبه دید و کلمب میدانست که این بافت، مشابه سبک بافت دستمال و روسری و رنگبندی آن، مشابه آنچه در گینه دیده میشود، است که به آن آلمازار میگویند. آلمازار یکلفظ عربی است که نوعی پوشش مسلمانها بوده است. گزارشی که کریستف کلمب بیان میکند، خود، شاهدی بر این مطلب است.
شاهد بعدی، سکههای عربی کشفشده در منطقه جنوب دریای کارائیب است. این منطقه، نماد استعمار است و نزدیک به 5000 جزیره دارد. آقای سایروس گوردون گزارشی در کتاب «پیش از کلمب» ارائه میدهد که در آن گزارش میگوید: سکههایی در حوزهی دریای کارائیب پیداشده که اکثر آن متعلق به امپراتوری روم است ولی دو سکه در این سکهها، نشانه کشورهای عربی را دارد و لذا این فرضیه که مسلمانها قبل از کلمب به آمریکای لاتین رسیدهاند، تقویت میشود. نامگذاری اماکن متعدد در ایالاتمتحده آمریکا، به اسماء عربی بهطوریکه 565 مکان اسم عربی دارد، از دیگر شواهد بر این مطلب است.
شروع هجرت مسلمانها به آمریکای لاتین
تنگهی جبلالطارق برای مسلمانها خیلی مهم است. چون در سال 90 هجری که مسلمانها به اندلس لشگر کشی کردند، از همین تنگه، وارد شدند. تاریخ حضور مسلمانها در اندلس بسیار جالب است. مسیحیها با آغوش باز از مسلمانها استقبال کردند و در کنار آنها زندگی میکردند. حتی در بعضی از نقلها دارد که مسیحیها در اسپانیا، حمام و دستشویی نداشتند و مسلمانها در آن زمان جزء انسانهای متمدن دنیا بودند و زبان عربی هم جزء زبانهای اول دنیا بود. به همین خاطر آوازهی اسلام که بعد از 90 سال به آنجا رسیده بود، وقتی سپاه اسلام از طریق تنگهی جبل العامل، وارد اندلس شدند، خود مردم اندلس، با آغوش باز از مسلمانها استقبال کردند و مسلمانها 800 سال در اندلس در کنار مسیحیهای اندلس زندگی کردند. این بحث، سرآغازی برای ورود به بحث هجرت مسلمانها به آمریکای لاتین است.
هجرت موریسکوها به آمریکای لاتین
دکتر صحرایی در ادامه خاطرنشان کرد: موریسکو به معنای مورچه یا مورهای کوچک است که بعد از سقوط اندلس به افرادی اطلاق میشد که مسلمان بودند و هنوز در آندلس مانده بودند و با این لقب، آنها را تحقیر میکردند. البته به طرز فجیعی با مسلمانها برخورد کردند. خیلیها را کشتند و خیلی را مجبور کردند که از اسلام برگردند وعدهی زیادی از آنها براثر فشاری که بر آنها واردشده بود، از اسلام برگشتند. به این افراد موریسکو میگویند. فرمان بیرون راندن موریسکوها از خاک اسپانیا، 1609 میلادی بود. در تاریخ 1492 حکومت اسلامی سقوط کرد. اجرای این حکم 5 سال به طول انجامید و تقریباً 300 هزار موریسکو مجبور به ترک اسپانیا شدند و بیشترشان در تونس و مراکش و الجزایر که نزدیک اسپانیا بود، هجرت کردند. عدهای هم راهی آمریکای لاتین شدند.
به دستور فیلیپ سوم خیلی از مسلمانها باوجود مشکلات متعددی که داشتند، هجرت کردند. بعضی در بشکههایی مخفی میشدند. ابتدا عدهای برای برزیل رفتند ولی از ونزوئلا و کشورهای دیگر سر درآورند. عدهای در بین راه مریض میشدند و آنها را به دریا میانداختند. خلاصه موریسکوها خیلی تحقیر شدند و خیلی سختی کشیدند ولی بعضی از آنها موفق شدند و به آمریکای لاتین رسیدند. علیرغم اینکه کاتولیکهای مسیحی نمیخواستند موریسکوها وارد آمریکای لاتین شوند، اما بسیاری از آنها به این قاره مهاجرت کردند. علت اصلی مهاجرت به این مناطق را میتوان احتیاج به نیروی کار دانست.
بحث اصلی ما هجرت عربها به آمریکای لاتین است. در آمریکای لاتین، عرب و اسلام مساوق یکدیگرند و متأسفانه به علت حضور ضعیف ما، کمتر با تشیع آشنا شدهاند. البته به برکت انقلاب اتفاقات خوبی در امریکای لاتین افتاده است ولی هنوز جای کار زیادی هست و متأسفانه در بسیاری از موارد سنتهای عربی جای سنتهای اسلامی را گرفته است.
تقسیم هجرت عربها به آمریکا
وی در ادامه گفت: ما میتوانیم هجرت عربها به امریکا را به سه دسته تقسیم کنیم:
قسمت اول: از سال 1860 تا 1900 که به علت تسلط ترکها و امپراتوری عثمانی، خصوصاً بر کشورهای عربی و شامات، باعث شد که مسلمانهای عرب، در فشار سیاسی زیادی قرار بگیرند و در این مدت خیلی از مسلمانها از بنادر کشورهای عربی و آفریقایی، سفر خودشان را به آمریکای لاتین هجرت کردند؛ اما چرا آمریکای لاتین؟ چون مسلمانها با اسپانیاییزبانها آشنا بودند و این اسپانیاییها با مسلمانان اشتراکات زیادی داشتند. کشورهای آمریکای لاتین چون مستعمرهی اسپانیا بودند و چون اسپانیاییها 800 سال با مسلمانان زندگی کرده بودند، لذا اشتراکات زیادی وجود داشت. یکی دیگر از علتهای مهاجرت عربها هم دور بودن مسافت بود که خاطرشان جمع باشد که دست عثمانیها به آنها نخواهد رسید. در این مدت، درواقع 600 هزار مسلمان از این بنادر به آمریکای لاتین هجرت کردند.
قسمت دوم: بین سالهای 1900 تا 1914، در این 14 سال که جنگ جهانی اول واقع شد و باز کشورهای عربی خصوصاً مردم شامات در یک تنگنای سیاسی و اقتصادی شدید، قرار گرفتند و این باعث شد که همان روند چهل سال قبل را آغاز کنند و هجرت کردند. قریب 1 میلیون نفر هم در این 14 سال، از کشورهای عربی و آفریقایی، به آمریکای لاتین مهاجرت کردند.
ما اگر فاکتورهای اصلی هجرت عربها به امریکای لاتین را بخواهیم بحث کنیم، میتوانیم آنها را به فشارهای سیاسی، اقتصادی و اشتراکات فرهنگی بین اسلام و مردم آمریکای لاتین تقسیم کرد. فشارهای سیاسی بیشتر به فشارهای عثمانیان بر مسلمانها برمیگردد. دکتر باحاجین، استاد دانشگاه مادرید اسپانیا در مقالهی خود تحت عنوان «مدل ادغام ساری مهاجرین به امریکای لاتین» میگوید: «خیلی از مسلمانها که تحت سلطهی عثمانیان بودند به علت این ناهنجاری سیاسی، مجبور به هجرت شدند. همچنین فشارهای اقتصادی و اجتماعی که در تمام مناطقی که تحت سلطهی امپراتوری عثمانی بود مردم و خصوصاً مسلمانها تحتفشار اقتصادی زیادی بودند. این باعث شد که خیلیها تصمیم بگیرند که برای خلاصی از ظلم و ستم، مناطق و کشورهای خود را ترک کنند. یکی از دلایلی که باعث شد خیلی از جوانهای عرب کشور خود را رها کنند، بحث سربازی اجباری بود. در سال 1908 سربازی برای همهی مردم واجب شده بود.» فشارهای اقتصادی عامل بسیار مهمی است که باعث هجرت مسلمانها شده بود. باز دکتر باحاجین میگوید: به خاطر بحران اقتصادی شدیدی که در منطقه، حاکم بود، خیلی از مردم فقیر شدند و حتی قحطیهایی پیش آمد و از فرط فشار اقتصادی مجبور به مهاجرت شدند. خصوصاً مردم بین 1880 و 1913 در اوج فشار اقتصادی قرار گرفتند و اکثر مردم فقیر بودند و هیچچیز برای خوردن نداشتند و به دنبال این بودند که شرایط زندگی خود را بهتر بکنند. خصوصاً قحطی که در سال 1912 در لبنان فراگیر شد فشار اقتصادی را چند برابر کرد و لذا عدهی عظیمی به آمریکای لاتین هجرت کردند. پس فشار اقتصادی بهعنوان دومین عامل هجرت مسلمانها بود.
باز شدن کانال سوئز، یکی از علل مهاجرت مسلمانان
حجتالاسلام صحرایی در ادامه گفت: باز شدن کانال سوئز در سال 1869 یکی دیگر از عوامل هجرت مسلمانها بود. عامل دیگری که بحران اقتصادی را تشدید میکرد، باز شدن کانال سوئز در سال 1869 بود که غرب را بهطور مستقیم با هند و ژاپن وصل میکرد که باعث میشد تجار، دیگر از مسیر کشورهای عربی که تا قبل از این بهعنوان پلهای ارتباطی شرق و غرب به شمار میآمدند، عبور نکنند. نتیجه، تغییر رقابت ابریشم محصول کشور ژاپن با ابریشم لبنان و سوریه بود که باز بازار، در انحصار آنها بود؛ یعنی وقتی ژاپن وارد بازار ابریشم سوریه و لبنان شد، باعث شد این دو کشور عربی کنار بروند.
مشترکات فرهنگی مسلمانها و اسپانیاییها
دکتر صحرایی در ادامه گفت: مشترکات فرهنگی بخش جالبی از بحث است. کشور امریکای لاتین که از دورهی کریستف کلمب، مستعمرهی اسپانیا و پرتغال به شمار میرفتند، بسیار تحت تأثیر اسپانیا قرار گرفتند. ضریب تأثیر بهقدری زیاد بود که نوشتهاند: قریب 100 سال، 85 درصد کل آمریکای لاتین، مسیحی کاتولیک شدند و ما نباید فراموش کنیم که قریب 800 سال، مسلمانها با مسیحیهای اسپانیا، مراودهی اقتصادی و اجتماعی داشتند و لذا فرهنگ عربی اسلامی، توسط اسپانیاییها به آمریکای لاتین منتقل شد و این زمینه را آماده کرده بود که مسلمانها به آن منطقه بروند.
در بحث برگ خریدهای مشترک فرهنگی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اولین ترجمهی قرآن به زبان اروپایی به زبان اسپانیایی بوده است و این نکتهی بسیار مهمی است. دکتر کارلوس آنتونیا سگویا در مقالهاش میگوید: اولین قرآنی که به لاتین ترجمه شد، سال 1143 بود. بعد از سه یا چهار قرن زبانهای دیگر اروپایی به وجود آمد. اولین قرآنی که بعد از چند شاخه شدن زبان لاتین، ترجمه شد، به زبان اسپانیایی بود؛ یعنی اولین قرآنی که به یکی از زبانهای روز دنیا ترجمه شد در سال 1455 یعنی قبل از کریستف کلمب، به زبانهای لاتین به اسپانیولی ترجمه شد. بعدازآن در 1547، قرآن به زبان ایتالیایی ترجمه شد. اولین ترجمهی لاتین قرآن در سال 1143 توسط روبرتو دکنتن ترجمه شد.
این مطلب، اوج اشتراک ما را با مردم اسپانیا و بهتبع آن با مردم امریکای لاتین را میرساند. ما با مردم آمریکای لاتین اشتراکات زیادی داریم که با مردم اسپانیا نداریم. این عامل فرهنگی و اجتماعی در کنار عامل دینی قرار گرفت و باعث شد که در آمریکای لاتین فضای خوبی برای پذیرش اسلام داشته باشد. اخیراً رشد پذیرش اسلام در آمریکای لاتین بالا رفته و لذا مخالفتها چندین برابر شده است. نمونهی دیگری از مشترکات فرهنگی ما با آمریکای لاتین، لغات مشترک است که طبق گفتهی بعضی از کارشناسها ما 4000 لغت مشترک بین عربی و اسپانیولی داریم.
نمونهی دیگری از اشتراکات فرهنگی بین عربها و آمریکای لاتین، مطلبی است که دکتر بُریس هندل میگوید. وی میگوید: یادم میآید که گفتگویی در یک شهری در قهوهخانهای، بین یک جوان لاتین از پرو و یک جوان عرب برپا شد. این گفتگو، رسمی نبود و خودمانی بود. آن جوان لاتین، به جوان عرب گفت: اسپانیاییها فرزندان معنوی عربها هستند و در ادامه میگوید، لاتینیها هم فرزندان معنوی اسپانیاییها هستند. این اشتراکات باعث شده که رهبری فرمودند: «عمق استراتژیک ما، آمریکای لاتین است.» این کلام، خیلی کلام بزرگی است.
در امریکای لاتین، واقعاً این پتانسیل وجود دارد. هم در پذیرش اسلام و هم در روابط اقتصادی، این پتانسیل وجود دارد.
سخن پایانی
دکتر صحرایی در ادامه گفت: گسترش و نفوذ اسلام به عنوان دین کامل روزبهروز در کشورهای منطقه روبه افزایش است. دو فرقهی تشیع و تسنن بیشترین فعالیت اسلامی را به خود اختصاص دادهاند. مبلغین اسلام در آمریکای لاتین، یا جماعت اهل تبلیغ پاکستان هستند که بسیار کثیف و چندشآور هستند. لباسهای مندرس میپوشند و اصلاً بویی از اسلام نبردهاند و آمریکا هم به دلیل تخریب چهرهی اسلام، از آنها حمایت میکند. البته نوعاً به زبان انگلیسی صحبت میکنند. مبلغینی هم از ترکیه به آمریکای لاتین میآید و کلاسیک محسوب میشوند و آن اسلام صوفی ترکیهای را تبلیغ میکنند. مبلغین مصری هستند که بسیار فعال هستند و بیشترشان، شافعی هستند و فارغالتحصیل الازهر مصر هستند و موردحمایت هستند و از جهت مالی موردحمایت عربستان و مصر هستند. مبلغین شیعه هم از ایران و لبنان و سوریه به این کشورها میروند که در بین مبلغین شیعه، ایران بهتر عمل کرده است. چون با برنامهریزی کارکرده است ولی لبنان و سوریه بدن برنامه کار میکنند و لذا توفیق چشمگیری حاصل نمیکنند.
مقدمات بحث
حجتالاسلام صحرایی در ابتدا گفت: کسانی که علاقهمند به فراگیری زبان هستند که امری بسیار لازم خصوصاً در سالهای آتی است و یک طلبه حتماً باید غیر از زبان فارسی یا عربی یکزبان روز دنیا را فرابگیرد، بنده تأکید بر فراگیری زبان اسپانیولی دارم. این امر علل مختلفی هم دارد. مثلاً یکی از علتهای تأکید بنده بر یادگیری زبان اسپانیولی، این است که زبان اسپانیولی برای ما طلبهها حتی بر زبان انگلیسی اولویت دارد. چون علاوه بر اینکه مخاطبان زیادی دارد، فضای تبلیغی برای کسی که این زبان را بلد باشد، بسیار فراهم است. فضایی که برای تبلیغ اسلام به زبان اسپانیولی در فضای مجازی موجود است، فضای بسیار مطلوب و با پتانسیل بالا است. خلاصه اگر کسی بخواهد پیام قرآن و اهلبیت را به تمام دنیا برساند، زبان اسپانیولی این پتانسیل را دارد.
اما قبل از ورود به بحث، باید در مورد زبان لاتین صحبت کنیم. زبان لاتین، در واقع یکی از زبانهایی بوده که در یک دورهای از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. زبان اسپانیولی، یکی از زبانهای که خاستگاه اصلی آن ایتالیا بوده است و شهر روم فعلی که برای کاتولیکها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، منطقهای بوده که تحت نظارت لاتیوم بوده و زبان لاتین در بسیاری از کلیساها و دانشگاهها و کنفرانسها، به عنوان زبان اول دنیا مطرح بوده است. این زبان تا اوایل قرن بیست، جزء بهروزترین زبانهای دنیا بوده است. امروزه منشأ همه زبانهای رومی مثل پرتغالی، فرانسه، ایتالیا و رمانی و اسپانیولی، زبان لاتین است. زبان انگلیسی مستقیم از لاتین گرفته نمیشود. در واقع زبان انگلیسی از لغت آلمانی گرفته شده است.
اما بخشی از قارهی آمریکا که بیش از بیست کشور مستقل در آمریکا، به زبان لاتین صحبت میکنند؛ یعنی ریشه زبان آنها، لاتین است. میتوان گفت همه نیمکره غربی که آمریکا لاتین است به جز آمریکا و کانادا که به زبان انگلیسی صحبت میکنند و زبان دوم آنها اسپانیولی است، در باقی کشورها زبان اسپانیولی به عنوان زبان اول محسوب میشود. در اروپا هم همین است. من که به زبان اسپانیولی مسلط هستم، با یک فرانسوی و آلمانی صحبت کردهام و کلام یکدیگر را فهمیدهایم. قدم سوم در مورد جمعیت آمریکای لاتین است که طبق آماری که در سال 2008 ارائه شده است، بیش از 550 میلیون نفر در آمریکای لاتین، زندگی میکنند. برزیل که از بزرگترین کشورهای آمریکای لاتین هست با سیصد میلیون جمعیت، بیشترین جمعیت را دارد.
بررسی ریشه جمعیتی آمریکای
وی در ادامه گفت: ریشه جمعیت آمریکای لاتین را در سه گروه میتوان قرار داد. گروه اول، اقوام سرخپوستی که اصالتاً از آسیای میانه و هند به آمریکای لاتین هجرت کردهاند که نژادشان به هند و آسیا برمیگردد.
گروه دوم، اقوام اروپایی هستند که معمولاً از اسپانیا و ایتالیا هستند که بخشی از نژاد مردم آمریکای لاتین هستند و گروه سوم آفریقاییتبار هایی که حاصل دوران بردهداری هستند و در زمان بردگی به آمریکا برده شدند.
بحث در این است که مسلمانها چطور به امریکای لاتین رسیدند. ما در دو بخش این سؤال را پاسخ میدهیم. یک فرضیه است که این فرضیه هنوز ثابت نشده و مخالفان زیادی هم دارد ولی جای تحقیق دارد. فرضیه این است که مسلمانها، قبل از کریستف کلمب، به امریکای لاتین هجرت کردهاند؛ یعنی فاتح آمریکای لاتین که در فتح خود جنایات زیادی انجام داد تا اینکه توانست آمریکای لاتین را فتح کند و معروف است که کلمب کاشف آمریکا است ولی یک فرضیهای وجود دارد که میگوید سال 1492 میلادی همان سالی است که مسلمانها در اندلس، اسپانیای فعلی حکومت هشتصدساله خود را تحویل مسیحیها دادند و در همان سال کلمب هم آمریکا را فتح کرد. این فرضیه شواهدی نیز دارد. بخش دوم بحث هجرت مسلمانها به آمریکای لاتین است که عمدتاً از سال 1860 میلادی، این مهاجرت شروعشده است.
حضور مسلمانها در آمریکای لاتین قبل از کریستف کلمب
دکتر صحرایی در ادامه خاطرنشان کرد: طبق بعضی از منابع، میتوان این ادعا را مطرح کرد. بهعنوان نمونه کتاب شریف ادریسی که یکی از جغرافیدانان بزرگ مسلمان بوده است که در بعضی از کتابهایش این ادعا را دارد. حتی ادعاشده که ایشان، قبل از اینکه وسایل اندازهگیری امروزی اختراعشده باشد، وی طول و عرض کرهی زمین را اندازهگیری کرده است و ادعا کرده که علاوه بر قارهی آسیا و اروپا باید یک قارهی دیگری نیز وجود دارد. اگرچه ایشان هیچ سفری به آمریکای لاتین نداشت اما از حیث جغرافیای ثابت کرده بود که یک قارهی دیگر در آنطرف کرهی زمین وجود دارد. در بعضی از کتب تاریخی، بحث از یک مسافرت دریایی مطرحشده که مسلمانها قبل از کریستف کلمب در دریای آتلانتیک وارد شدند و با غنائمی برگشتند. این سفر دریایی، در کتب تاریخی مهمی مثل مروج الذهب مسعودی، نقلشده است. این اتفاق که در کتب تاریخی ما مطرحشده است، میتواند شاهدی باشد بر اینکه مسلمانها 500 سال قبل از کریستف کلمب، به آمریکا رسیدهاند. شاهد سوم، وجود بقایایی از مساجد در کشورهایی مثل کوبا است. کتیبههایی در آمریکا و کانادا کشفشده که شاهد بر این است که مسلمانها قبل از کریستف کلمب، وارد آمریکا شدهاند و در آنجا مسجد سازی داشتهاند.
گزارش کلمب از استفاده اهالی ترینداد از دستمالهای رنگارنگ که متعلق به کشورهای آفریقایی بوده است. در سال 1498 در سفر سوم کلمب به دنیای جدیدی از ترینداد فرود آمد و در آنجا
شاهد بعدی، سکههای عربی کشفشده در منطقه جنوب دریای کارائیب است. این منطقه، نماد استعمار است و نزدیک به 5000 جزیره دارد. آقای سایروس گوردون گزارشی در کتاب «پیش از کلمب» ارائه میدهد که در آن گزارش میگوید: سکههایی در حوزهی دریای کارائیب پیداشده که اکثر آن متعلق به امپراتوری روم است ولی دو سکه در این سکهها، نشانه کشورهای عربی را دارد و لذا این فرضیه که مسلمانها قبل از کلمب به آمریکای لاتین رسیدهاند، تقویت میشود. نامگذاری اماکن متعدد در ایالاتمتحده آمریکا، به اسماء عربی بهطوریکه 565 مکان اسم عربی دارد، از دیگر شواهد بر این مطلب است.
شروع هجرت مسلمانها به آمریکای لاتین
تنگهی جبلالطارق برای مسلمانها خیلی مهم است. چون در سال 90 هجری که مسلمانها به اندلس لشگر کشی کردند، از همین تنگه، وارد شدند. تاریخ حضور مسلمانها در اندلس بسیار جالب است. مسیحیها با آغوش باز از مسلمانها استقبال کردند و در کنار آنها زندگی میکردند. حتی در بعضی از نقلها دارد که مسیحیها در اسپانیا، حمام و دستشویی نداشتند و مسلمانها در آن زمان جزء انسانهای متمدن دنیا بودند و زبان عربی هم جزء زبانهای اول دنیا بود. به همین خاطر آوازهی اسلام که بعد از 90 سال به آنجا رسیده بود، وقتی سپاه اسلام از طریق تنگهی جبل العامل، وارد اندلس شدند، خود مردم اندلس، با آغوش باز از مسلمانها استقبال کردند و مسلمانها 800 سال در اندلس در کنار مسیحیهای اندلس زندگی کردند. این بحث، سرآغازی برای ورود به بحث هجرت مسلمانها به آمریکای لاتین است.
هجرت موریسکوها به آمریکای لاتین
دکتر صحرایی در ادامه خاطرنشان کرد: موریسکو به معنای مورچه یا مورهای کوچک است که بعد از سقوط اندلس به افرادی اطلاق میشد که مسلمان بودند و هنوز در آندلس مانده بودند و با این لقب، آنها را تحقیر میکردند. البته به طرز فجیعی با مسلمانها برخورد کردند. خیلیها را کشتند و خیلی را مجبور کردند که از اسلام برگردند وعدهی زیادی از آنها براثر فشاری که بر آنها واردشده بود، از اسلام برگشتند. به این افراد موریسکو میگویند. فرمان بیرون راندن موریسکوها از خاک اسپانیا، 1609 میلادی بود. در تاریخ 1492 حکومت اسلامی سقوط کرد. اجرای این حکم 5 سال به طول انجامید و تقریباً 300 هزار موریسکو مجبور به ترک اسپانیا شدند و بیشترشان در تونس و مراکش و الجزایر که نزدیک اسپانیا بود، هجرت کردند. عدهای هم راهی آمریکای لاتین شدند.
به دستور فیلیپ
بحث اصلی ما هجرت عربها به آمریکای لاتین است. در آمریکای لاتین، عرب و اسلام مساوق یکدیگرند و متأسفانه به علت حضور ضعیف ما، کمتر با تشیع آشنا شدهاند. البته به برکت انقلاب اتفاقات خوبی در امریکای لاتین افتاده است ولی هنوز جای کار زیادی هست و متأسفانه در بسیاری از موارد سنتهای عربی جای سنتهای اسلامی را گرفته است.
تقسیم هجرت عربها به آمریکا
وی در ادامه گفت: ما میتوانیم هجرت عربها به امریکا را به سه دسته تقسیم کنیم:
قسمت اول: از سال 1860 تا 1900 که به علت تسلط ترکها و امپراتوری عثمانی، خصوصاً بر کشورهای عربی و شامات، باعث شد که مسلمانهای عرب، در فشار سیاسی زیادی قرار بگیرند و در این مدت خیلی از مسلمانها از بنادر کشورهای عربی و آفریقایی، سفر خودشان را به آمریکای لاتین هجرت کردند؛ اما چرا آمریکای لاتین؟ چون مسلمانها با اسپانیاییزبانها آشنا بودند و این اسپانیاییها با مسلمانان اشتراکات زیادی داشتند. کشورهای آمریکای لاتین چون مستعمرهی اسپانیا بودند و چون اسپانیاییها 800 سال با مسلمانان زندگی کرده بودند، لذا اشتراکات زیادی وجود داشت. یکی دیگر از علتهای مهاجرت عربها هم دور بودن مسافت بود که خاطرشان جمع باشد که دست عثمانیها به آنها نخواهد رسید. در این مدت، درواقع 600 هزار مسلمان از این بنادر به آمریکای لاتین هجرت کردند.
قسمت دوم: بین سالهای 1900 تا 1914، در این 14 سال که جنگ جهانی اول واقع شد و باز کشورهای عربی خصوصاً مردم شامات در یک تنگنای سیاسی و اقتصادی شدید، قرار گرفتند و این باعث شد که همان روند چهل سال قبل را آغاز کنند و هجرت کردند. قریب 1 میلیون نفر هم در این 14 سال، از کشورهای عربی و آفریقایی، به آمریکای لاتین مهاجرت کردند.
ما اگر فاکتورهای اصلی هجرت عربها به امریکای لاتین را بخواهیم بحث کنیم، میتوانیم آنها را به فشارهای سیاسی، اقتصادی و اشتراکات فرهنگی بین اسلام و مردم آمریکای لاتین تقسیم کرد. فشارهای سیاسی بیشتر به فشارهای عثمانیان بر مسلمانها برمیگردد. دکتر باحاجین، استاد دانشگاه مادرید اسپانیا در مقالهی خود تحت عنوان «مدل ادغام ساری مهاجرین به امریکای لاتین» میگوید: «خیلی از مسلمانها که تحت سلطهی عثمانیان بودند به علت این
باز شدن کانال سوئز، یکی از علل مهاجرت مسلمانان
حجتالاسلام صحرایی در ادامه گفت: باز شدن کانال سوئز در سال 1869 یکی دیگر از عوامل هجرت مسلمانها بود. عامل دیگری که بحران اقتصادی را تشدید میکرد، باز شدن کانال سوئز در سال 1869 بود که غرب را بهطور مستقیم با هند و ژاپن وصل میکرد که باعث میشد تجار، دیگر از مسیر کشورهای عربی که تا قبل از این بهعنوان پلهای ارتباطی شرق و غرب به شمار میآمدند، عبور نکنند. نتیجه، تغییر رقابت ابریشم محصول کشور ژاپن با ابریشم لبنان و سوریه بود که باز بازار، در انحصار آنها بود؛ یعنی وقتی ژاپن وارد بازار ابریشم سوریه و لبنان شد، باعث شد این دو کشور عربی کنار بروند.
مشترکات فرهنگی مسلمانها و اسپانیاییها
دکتر صحرایی در ادامه گفت: مشترکات فرهنگی بخش جالبی از بحث است. کشور امریکای لاتین که از دورهی کریستف کلمب، مستعمرهی اسپانیا و پرتغال به شمار میرفتند، بسیار تحت تأثیر اسپانیا قرار گرفتند. ضریب تأثیر بهقدری زیاد بود که نوشتهاند: قریب 100 سال، 85 درصد کل آمریکای لاتین، مسیحی کاتولیک شدند و ما نباید فراموش کنیم که قریب 800 سال، مسلمانها با مسیحیهای اسپانیا، مراودهی اقتصادی و اجتماعی داشتند و لذا فرهنگ عربی اسلامی، توسط اسپانیاییها به آمریکای لاتین منتقل شد و این زمینه را آماده کرده بود که مسلمانها به آن منطقه بروند.
در بحث برگ خریدهای مشترک فرهنگی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اولین ترجمهی قرآن به زبان اروپایی به زبان اسپانیایی بوده است و این نکتهی بسیار مهمی است. دکتر کارلوس آنتونیا سگویا در مقالهاش میگوید: اولین قرآنی که به لاتین ترجمه شد، سال 1143 بود. بعد از سه یا چهار قرن زبانهای دیگر
این مطلب، اوج اشتراک ما را با مردم اسپانیا و بهتبع آن با مردم امریکای لاتین را میرساند. ما با مردم آمریکای لاتین اشتراکات زیادی داریم که با مردم اسپانیا نداریم. این عامل فرهنگی و اجتماعی در کنار عامل دینی قرار گرفت و باعث شد که در آمریکای لاتین فضای خوبی برای پذیرش اسلام داشته باشد. اخیراً رشد پذیرش اسلام در آمریکای لاتین بالا رفته و لذا مخالفتها چندین برابر شده است. نمونهی دیگری از مشترکات فرهنگی ما با آمریکای لاتین، لغات مشترک است که طبق گفتهی بعضی از کارشناسها ما 4000 لغت مشترک بین عربی و اسپانیولی داریم.
نمونهی دیگری از اشتراکات فرهنگی بین عربها و آمریکای لاتین، مطلبی است که دکتر بُریس هندل میگوید. وی میگوید: یادم میآید که گفتگویی در یک شهری در قهوهخانهای، بین یک جوان لاتین از پرو و یک جوان عرب برپا شد. این گفتگو، رسمی نبود و خودمانی بود. آن جوان لاتین، به جوان عرب گفت: اسپانیاییها فرزندان معنوی عربها هستند و در ادامه میگوید، لاتینیها هم فرزندان معنوی اسپانیاییها هستند. این اشتراکات باعث شده که رهبری فرمودند: «عمق استراتژیک ما، آمریکای لاتین است.» این کلام، خیلی کلام بزرگی است.
در امریکای لاتین، واقعاً این پتانسیل وجود دارد. هم در پذیرش اسلام و هم در روابط اقتصادی، این پتانسیل وجود دارد.
سخن پایانی
دکتر صحرایی در ادامه گفت: گسترش و نفوذ اسلام به عنوان دین کامل روزبهروز در کشورهای منطقه روبه افزایش است. دو فرقهی تشیع و تسنن بیشترین فعالیت اسلامی را به خود اختصاص دادهاند. مبلغین اسلام در آمریکای لاتین، یا جماعت اهل تبلیغ پاکستان هستند که بسیار کثیف و چندشآور هستند. لباسهای مندرس میپوشند و اصلاً بویی از اسلام نبردهاند و آمریکا هم به دلیل تخریب چهرهی اسلام، از آنها حمایت میکند. البته نوعاً به زبان انگلیسی صحبت میکنند. مبلغینی هم از ترکیه به آمریکای لاتین میآید و کلاسیک محسوب میشوند و آن اسلام صوفی ترکیهای را تبلیغ میکنند. مبلغین مصری هستند که بسیار فعال هستند و بیشترشان، شافعی هستند و فارغالتحصیل الازهر مصر هستند و موردحمایت هستند و از جهت مالی موردحمایت عربستان و مصر هستند. مبلغین شیعه هم از ایران و لبنان و سوریه به این کشورها میروند که در بین مبلغین شیعه، ایران بهتر عمل کرده است. چون با برنامهریزی کارکرده است ولی لبنان و سوریه بدن برنامه کار میکنند و لذا توفیق چشمگیری حاصل نمیکنند.