۰
تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۳۳
مصطفی ملکیان در دانشگاه علامه طباطبایی مطرح کرد:

بی عدالتی از همه افراد تروریست بالقوه می سازد/ باید به سراغ معلول اصلی تروریسم برویم

بی عدالتی از همه افراد تروریست بالقوه می سازد/ باید به سراغ معلول اصلی تروریسم برویم
ملکیان با بیان این که پیش از آغاز بحث برای آسوده بودن وجدان باید دو جمله را بیان کنم، گفت: جمله اول این است که «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» و هزاران ساعت سخنرانی های پر طمطراق و بعضا فنی جای عمل را نخواهد گرفت. ما نباید دیگران و خودمان را فریب دهیم که با سخنرانی ها جلوی تروریسم را گرفته ایم یا می توانیم بگیریم یا خودمان تروریست نیستیم.
وی جمله دوم را از دکتر شریعتی نقل کرد و گفت: به گفته دکتر شریعتی سخنانی گفته می شوند برای اینکه سخنانی گفته نشوند. ما همیشه باید دقت کنیم که سخنان گفته شده را بشنونیم اما کنجکاو باشیم که سخنانی که گفته شده است، برای جلوگیری از طرح چه سخنان دیگری بوده است. من نمی توانم این نکته را از خود و سایرین پوشیده بدارم که ما همیشه سخنان گفته را با سخنان گفته می پوشانیم و این به لحاظ اخلاقی خوب نیست که حتی مسائل حقوقی دست مایه این شوند که آنچه باید گفته شود، گفته نشود.
وی پس از بیان این دو نکته بحث خود را با تاکید بر اینکه نیت در اینجا تعریف حقوقی تروریسم نیست، گفت: همه می دانند که هنوز هیچ تعریف مورد اجماعی از تروریسم صورت نگرفته است. تا کنون نزدیک به ۲۰۰ تعریف از تروریسم بیان شده اما هیچ یک هنوز مورد اجماع واقع نشده است. چه مورد اجماع دست اندرکاران و کسانی که به طور عملی با این مفاهیم در ارتباط هستند، چه مورد اجماع علما، اساتید و اندیشمندان این حوزه.
ملکیان با تاکید بر اینکه پس نباید انتظار داشته باشیم که با تعریف مشخص از تروریسم سخن می گوییم، افزود: ما الان با فهم عرفی از تروریسم بحث های خود را پی می گیریم. وقتی در تعریف تروریسم ابهام وجود دارد، معنایش این است که مولفه هایی که جرم را می سازند مورد اجماع نیستند. با اینکه بیست و دو مولفه در  این خصوص ذکر شده اما مشخص نیست که کدام یک از این مولفه ها می تواند ماهیت تروریسم را از آنچه که از عوارض است جدا کند و به تعبیر دقیق بگویی کدام جوهر است و کدام عرض.
این استاد اخلاق همچنین خاطر نشان کرد: وقتی ما در مورد تعریف تروریسم اجماع نداریم، طبعا در مورد مستثنیات این مفهوم هم وضعمان روشن نیست که چه نوع خشونتی می تواند تروریسم
باشد. مثلا در جنگ یا آنچه قوای پلیس با مردم  یک کشور می کند، حتی زمانی که کاملا تحت قانون هم عمل شود، میزانی از خشونت وجود دارد، اما همه ما می دانیم که این برخورد عادی پلیس با مردم تروریسم نیست.
وی افزود: به طور کلی هرگاه من خلاف خوشایند شما عمل کنم، دست به خشونت زده ام. حتی زمانی که من برای فرزندم آنچه مورد نیاز دارد را نمیخرم، به این جهت که خلاف خوشایند او عمل کرده ام، دست به خشونت زده ام، اما این درجه از خشونت مورد مذمت قرار نمی گیرد.
وی در خصوص بررسی تروریسم از منظر اخلاقی گفت: از جهت بررسی اخلاقی امر کمی سهل تر است و دو معیار کلی را  می توان برای آن در نظر گرفت. یکی آنکه در تروریسم خشونت وجود دارد و دیگر آنکه خشونت تنها معطوف به اهداف مشخصی نیست. ممکن است هدف مشخصی را شامل شود اما به  همه کسانی که به هر معنا غیرذیربط یا بی گناه هستند نیز ضرر می زند. حال چه ضرر جسمی و چه ضرر روحی.
وی با بیان اینکه تروریسم هر دو ویژگی خشونت بار بودن و تسری به بی گناهان را داراست، گفت: اگر بخواهیم صرف خشونت را بررسی کنیم، می توانیم بگوییم به نظر می آید در هیچ یک از سه مکتب اخلاقی بزرگ تاریخ، خشونت مطلقا ناموجه دانسته نشده است. ما تنها گرایشی کمتر موفقی را در اخلاق داریم که به دنبال آرامش به هر قیمتی و دست نزدن به خشونت در هر شرایطی است. از این که بگذریم در سایر مکاتب اخلاقی خشونت از منظر اینکه خشونت است و به خودی خود رد نشده است.
ملکیان ادامه داد: معمولا فیلسوفان اخلاق در نفس خشونت تشکیک ندارند، اما سخن بر سر آن است که خشونت از جانب چه کسی، نسبت به چه کسانی و به چه نیتی صورت می گیرد. این سه مورد است که فیلسوفان اخلاق را به تامل واداشته است. شکی نیست اِعمال هر ناخوشایندی خشونت است. حتی اگر من برای فرزندم بستنی نخرم، از این منظر که خلاف خوشایند او عمل کرده ام، نشانه خشونت است، اما این درجات خشونت محل بحث نیستند، بلکه ضرر ملموس و عینی که محل بحث است.
وی خاطر نشان کرد: به نظر می رسد برای تعیین تکلیف تروریسم از منظر اخلاقی، باید بررسی کرد حد خشونت تا چه حد است، چه کسی حق اعمال خشونت مجاز را دارد و به چه هدفی
باید به خشونت متوسل شوند. در بررسی این سه مورد است که فلسفه اخلاق ورود می کند.
مکلیان ادامه داد: نکته ای که اجماع بیشتری در خصوص آن وجود دارد این است که خشونت تروریسم این است که اشخاص بی گناه و غیر مرتبط هم از آن متضرر می شوند. هیچ فلسفه ای در اخلاق غیر از گرایش خاصی در نتیجه نگری نمی تواند بپذیرد که افراد بی گناهی مورد ظلم قرار گیرند. فقط روایتی نسبتا خام از نتیجه گرایی معتقد است اگر خشونت نسبت به بی گناهان منجر به جلوگیری از خشونت نسبت به افراد بیشتری شود، رواست. اما سایر روایات اخلاقی به هیچ وجه چنین چیزی را مجاز نمی دانند. بنابراین جرم انگاری تروریسم از منظر اخلاقی کاملا امر موجهی است.
وی افزود: نکته ای که از آن غافلیم این است که همانگونه که باید فرد یا سازمان تروریستی را به لحاظ حقوق و اخلاقی کیفر داد، کیفر دادن کسانی که زمینه ساز تروریسم هستند نیز صادق است. ما نباید از زمینه های تروریسم پرور غافل شویم. همه آنچه حقوق دانان اخلاق در باب کیفر دهی یا نکوهش اخلاقی تروریسم انجام می دهند به عینه در باب کسانی هم که زمینه های تروریسم را در جهان ایجاد می کنند، باید وجود داشته باشد.
ملکیان همچنین تاکید کرد: از نظر عقلی سه دسته از حکومت ها هستند که بدون هیچ شک و شبهه ای همان میزان تقصیر تروریسم را دارند. یک دسته کشور هایی که کشور دیگر را اشغال می کنند. به هر بهانه ای که این اشغال صورت گیرد، شکی نیست در مردمی که کشورشان تحت اشغال قرار گرفته است، مسلما انگیزه های دست زدن به اعمال تروریستی ایجاد می شود. هنگامی که فرد دست به عمل تروریستی می زند، قطعا باید مورد کیفر قرار گیرد. اما باید دید چه کسی این فرد را به انجام عمل تروریستی واداشته است، آن فرد یا حکومت هم باید کیفر داده شود.
ملکیان در خصوص قسم دوم گفت: نکته دوم این است که استعمار و امپریالیسم به معنای دقیق فلسفه سیاسی، می تواند یکی از زمینه های تروریسم باشد. اما مهم تر این دو مورد قسم سوم است. به این دلیل که به لحاظ تاریخی زمان اعمال استعمار گرانه و اشغال گسترده کمتر مصداق پیدا می کند. از این نظر عامل سوم باید بیشتر محکوم شود و آن حکومت هایی هستند که
به هر بهانه ای از عادلانه بودن و منصفانه بودن سر می پیچند. حکومت هایی که به دلیل یک سلسله منافع، عدالت و انصاف را کنار می گذارند، در دنیای امروز می تواند دلیل اصلی تروریسم باشد. این منافع می تواند دینی مذهبی، ایدئولوژیک، نژادپرستانه، اقتصادی و... باشد. همه حکومت هایی که به هر حال نمی توانند به شهروندان خود به یک شکل نگاه کنند، استعداد دست زدن به تروریسم را برای همه گروه های مظلوم فراهم کرده اند.
وی افزود: انصاف و عدالت در هر کجا که تعطیل شود، آنچنان انسان ها را به لحاظ عدالت زخم دیده و رنج خورده می کند، که امکان اینکه از هر انسانی  یک تروریست بالقوه در آید، تقریبا صد درصد می شود و امکان اینکه آن تروریست بالقوه تبدیل به تروریسم بالفعل شود بسیار زیاد است.
وی ادامه داد: ما اگر وجدان داریم و حکومت دوستیم، نباید نسبت به حکومت هایی که خودشان تروریست پرور هستند، بی تفاوت باشیم. ما هیچ گاه نمی توانیم معلولی را بدون محکوم کردن علت، محاکمه کنیم.
مکلیان ادامه داد: تروریسم به لحاظ حقوق، جرم و به لحاظ اخلاقی نادرست و نکوهیده است و شکی در آن هم نیست، اما بحث در اینجاست که حکومت هایی هم که زمینه های تروریسم را ایجاد می کنند، هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ حقوقی مجرم ترند.  چگونه در هر حوزه ای از زندگی می گویید علت مهم تر از معلول است اما در اینجا می خواهید معلول را مهم تر جلوه دهید؟
وی همچنین تاکید کرد: تروریسم یک معلول است و حکومت های غیر منصف آن را ایجاد می کنند و بنابراین حکومت های غیر منصف به مراتب از تروریست ها محکوم شدنی ترند و باید با آن ها رفتاری شدید تر از تروریست ها داشت.
وی به عنوان جمع بندی بحث خود گفت: عنصر خشونت در اخلاق به خودی خود چندان محکوم نمی شود، بلکه انجام دهنده خشونت، میزان خشونت و نیت انجام دهنده خشونت است که بسیار مهم است. اما نکته دوم این است که بی گناهان مشمول عملیات تروریستی قرار می گیرند که هیچ مشرب اخلاقی به آن اجازه نمی دهد. نکته آخر هم این است که هیچ انسانی چه به لحاظ فلسفه اخلاق و چه غیر آن نمی تواند علل ایجاد تروریسم را بی گناه و خود تروریست ها را گناهکار بداند.
https://www.razavi.news/vdcen78w.jh8pwi9bbj.html
razavi.news/vdcen78w.jh8pwi9bbj.html
کد مطلب ۲۶۰۲۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما