۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۰۲:۱۸
گزارش رضوی در سالروز شهادت باب الحوائج(ع)؛

نگاهی به پیوند و مناسبات امام کاظم(ع) با ایرانیان

نگاهی به پیوند و مناسبات امام کاظم(ع) با ایرانیان
به گزارش خبرگزاری رضوی، فرایند و چگونگی مناسبات هر یک از امامان اهل بیت(ع) با ایرانیان، از مباحث مهم و اساسی در تاریخ ایران دوره اسلامی است. در این میان، امام کاظم علیه السلام نیز به رغم محدویت های بسیار، با شیعیان ساکن در ایران و نیز ایرانیان ساکن در عراق مانند کوفه و بغداد از طرق مختلف ارتباط داشتند. در این گزارش، به مناسبت سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام این مهم را مرور می‌کنیم.
 
۱. مناسبات امام کاظم علیه السلام با ایرانیان در مدینه
امام کاظم علیه السلام در تداوم سیاست تقیه پدرشان، همانند ایشان و بلکه گسترده تر با شیعیان ارتباط داشتند و به وسیله پیک های مخصوص، دستورهای خود را به یاران ابلاغ می کردند.( شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 214) آن حضرت با جدیت به گسترش سازمان وکالت پرداختند تا ارتباط های شیعیان با امام گسسته نشود. دلیل روشن بر گستردگی و افزایش فعالیت سازمان وکالت در عصر امام کاظم علیه السلام ، افزایش وجوهات دریافتی از مناطق گوناگون است؛ چنان که گزارش های فراوانی از توزیع اموال و وجوه زیاد امام بین شیعیان و مستمندان مسلمان وجود دارد.( شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا ، ج 1، ص 276) از کانون های شیعی در ایران که امام کاظم علیه السلام با آنها ارتباط داشت، می توان از قم، نیشابور، بیهق و ری نام برد.

شهر نیشابور
از آمار و ارقام شیعیان این شهر که مرکزیتی در خراسان داشت، اطلاع دقیقی در دست نیست. استقبال گسترده مردم نیشابور از امام رضا علیه السلام در مسیر حرکت به مرو و نیز ارتباط برخی از شخصیت های شاخص این شهر با برخی از یاران امام کاظم علیه السلام مانند خلیل پدر فضل بن شاذان که از نزدیکان يونس بن عبدالرحمان صحابی امام هفتم و هشتم بود، مؤید وجود پیروان اهل بیت در نیشابور است( رجال طوسی، ص 541).
گزارش هایی حاکی از ارتباط امام کاظم علیه السلام با شیعیان آن شهر است. بنا به نقل على بن راشد: «گروهی از شیعیان نیشابور گرد هم آمدند و محمد بن علی نیشابوری را به عنوان نماینده خود برگزیدند و سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری لباس به او دادند که نزد امام هفتم به مدینه ببرد. سپس آن اموال را با پرسش هایی که نوشته بودند تا امام بدانان پاسخ دهد، در اختیار محمد بن على قرار دادند و او آنان را به مدینه نزد امام برد.( ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 291-293؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 73-75) آنچه موجب انعکاس و برجستگی این خبر در منابع شده و آن را با آب و تاب تعریف کرده اند، آن است که در میان کسانی که اموالی برای امام کاظم علیه السلام فرستادند، زنی از اهل نیشابور به نام شطیطه بود. وی تنها یک درهم و پارچه ای از کتان آورد که به دست خود تهیه کرده بود و به اندازه چهار درهم ارزش داشت و می خواست تا به دست امام رسانده شود و حضرت توجه ویژه ای بدان نشان دادند ( نک: راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص319؛ بیاضی عاملی، الصراط المستقيم، ج 2، ص 191؛ مدینه المعاجز، ج 6، ص398-401؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص292).

منطقه بيهق
بیهق نام قدیم ناحیه ای در غرب خراسان است که سبزوار، شهر عمده آن به شمار می آمد.  شواهدی وجود دارد که از ارتباط برخی از ائمه (ع) با اهل بیهق و استمرار آن در عصر امام کاظم علیه السلام حکایت می کند. به نقل راوندی: «گروهی از شیعیان خراسان، فردی را از میان خودشان که مکنی به ابوجعفر بود، همراه اموال و کالاهایی که متعلق به مقام امامت بود و هم چنین تعدادی مسأله و نیز پرسش هایی از باب استشاره، به مدینه فرستادند تا وی ضمن تحويل اموال، پاسخ مسائل و مشاورات را نیز دریافت دارد. وی پس از رسیدن به کوفه و حضور در جمع شیعیان، اطلاع یافت که امام صادق علیه السلام رحلت کرده و امامت به فرزند بزرگ ایشان، امام کاظم علیه السلام رسیده است. از این رو، به سمت مدینه حرکت کرد و در آنجا با ادعای كذب امامت توسط عبدالله بن جعفرالصادق علیه السلام مواجه می شود. وی پس از مراحلی موفق به ملاقات با امام کاظم شد و پس از آن که حضرت مشخصات اموال را بیان می دارند، با یقین به امامت آن جناب، آنها را تحویل می دهد.»( جباری، سازمان وکالت، ج 1، ص 134)
بر اساس نقلی، عبدالله حمدویه بیهقی مورد وثوق امام کاظم علیه السلام (رجال کشی، ص308) و به موجب روایاتی، از اصحاب امام رضا علیه السلام بوده است. مطابق سخن شیخ طوسی، عبدالله با وکیل امام هفتم در ارتباط بود و آن حضرت طی نامه ای به او، دستور دادند تا اموال جمع آوری شده را به ابراهیم بن عبده وكيل جديد تحویل دهد. (اختيار معرفه الرجال، ج 2، ص 797 ) این گزارش، مؤيد وجود شیعیان در بیهق و ارتباط آنان با امام از طریق وکلای آن حضرت است.

شهر قم
این شهر از کانون های اولیه شیعی در ایران به شمار می آید و شیعیان آن، مناسبات گسترده ای از نیمه سده دوم به بعد با اهل بیت : داشتند. امام کاظم علیه السلام در این شهر یارانی داشتند که غالبا از قبیله عرب اشعری ساکن در قم بودند؛ از جمله: حمزه بن يسع، زکریا بن عبد الصمد قمی، سهل بن يسع بن عبدالله، سعد بن عمران قمی، حسین بن مالک قمی و زکریا ابن عمران قمی،( نک: کلینی، کافی، ج 1، ص 149؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 5، ص88) زکریای ابن آدم نیز از اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بود. (شوشتری، قاموس الرجال، ج 4، ص 456)عبدالعزيز مهتدی قمی نیز از یاران امام قلمداد شده است.( نک: جعفر المهاجر، رجال الاشعرين من المحدثين و اصحاب الائمه)
امام کاظم علیه السلام درباره قم فرمود: «قم غش آل محمد و مأوی شیعتهم؛( مجلسی، بحارالأنوار، ج 57، ص 214) قم آشیانه آل محمد و پناهگاه ایشان است. از این فرمایش، بر می آید که آن حضرت به قم توجه داشته اند. هرچند از وکلای امام در این شهر گزارشی موجود نیست. گفتنی است که شروع وکالت در برخی شهرهای ایران، از زمان امام جواد علیه السلام بوده است.

شهر ری
گزارش هایی از ارتباط امام کاظم علیه السلام با برخی از شیعیان ری در دست است. به موجب نقلی، در زمان امارت یکی از منشیان یحیی بن خالد بر مکی بر ری، فردی از این شهر به حکومت بدهکار بود. وی می ترسید که به پرداخت آنها ملزم شود. در عین حال، وی گفته شده بود، حاکم ری شیعه مذهب است اما بدهکار هم چنان از اظهار مطلب خود نزد حاكم واهمه داشت. سرانجام فرد یاد شده در سفر حج با امام کاظم علیه السلام دیدار کرد و نزد آن حضرت از وضعیت خود شکوه نمود. امام نامه ای نوشتند تا آن را به حاکم ری تحویل دهد. متن نامه امام چنین بود: بدان که زیر عرش خداوند سایه ای وجود دارد که کسی را توان آسایش در زیر آن نیست مگر آن که در حق برادر خود خدمتی بکند یا مشکلی را از او بردارد یا سروری در قلب او وارد کند، این شخص (حامل نامه) برادر توست."( مجلسی، بحار الانوار، ج 4، ص 174) حامل نامه پس از بازگشت به ری، شبانگاه نزد حاکم رفت و خود را فرستاده صابر (امام کاظم علیه السلام ) معرفی کرد. حاکم پس از اطلاع، با پای برهنه نزد حامل نامه آمد و با دریافت نامه آن را بوسید و پس از پرسش از حال امام و خوشحالی از سلامت آن حضرت، دستور داد تا اموال و لباس به آن شخص اعطا کنند.( همان، ج 48، ص 176 و ج 74، ص 213)
این گزارش اولا وجود شیعیان در ری و ارتباط آنان با امام را تأیید می کند و ثانيا نفوذ برخی شیعیان در بدنه دستگاه حاکمیت و هواداری ایشان از شیعه را نشان می دهد.
فضل بن عمر گوید: دو مرد خراسانی از اصحاب امام صادق علیه السلام مقداری مال از خراسان به قصد مدینه حمل می کردند و همواره مواظب بودند. در شهر ری یکی دیگر از اصحاب آن حضرت با آن دو دیدار کرد و کیسه ای که حاوی دو هزار درهم بود به آنان داد تا به امام برسانند. آنان اموال را تا نزدیکی مدینه حمل کردند و در نزدیکی شهر، متوجه شدند که کیسه ای که فردی از ری به آنان تحویل داده مفقود شده است و از این جهت غمناک شدند. هنگامی که آنان به محضر امام رسیدند، کیسه را نزد آن حضرت یافتند.( جباری، سازمان وکالت، ص 118) از مناسبات امام با دیگر مردم شهرهای ایران اخبار مهمی در دست نیست.

۲. مناسبات امام کاظم علیه السلام با ایرانیان در عراق
امام کاظم علیه السلام پس از احضار به بغداد توسط هارون، به شدت تحت مراقب بودند. هارون در پی آن، حضرت را به سبب گسترش فعالیت های فرهنگی و ارتباط با شیعیان، چند سالی زندانی کرد. حبس امام در جاهای مختلف عراق، ارتباط شیعیان را بسیار دشوار ساخته بود، اما مناسبات امام با شیعیان و ایرانیان هوادار خود حتی در سالهای زندانی بودن امام نیز با تمام محدودیت ها و مشکلات استمرار داشت. البته طبیعی است که همانند دوره حضور امام در مدينه نبود، اما وجود تشکیلات سازمان وکالت، پیوند امام با شیعیان ایرانی را میسر می ساخت. این سازمان در عصر این امام گسترده تر شد. مواردی از ارتباط امام با ایرانیان را می توان چنین برشمرد:
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سالها در زندان های مختلف عراق (بصره و بغداد) به سر می بردند. در این مدت، برخی ایرانیان هم خود آن حضرت را از نزدیك دیدار می کردند و هم سجایای اخلاقی و زهد و عبادت آن حضرت را از زبان دیگران می شنیدند. چنان که موسی بن ابراهيم مروزی ساکن بغداد، آن حضرت را دیدار کرد. وی پیش تر از مأموران پلیس آن شهر بود و سپس به حلقه راویان پیوست. مروزی زمانی که امام کاظم علیه السلام در بغداد زندانی بودند، از آن حضرت حدیث شنید. گفته شده وی تا سال 229 زنده بوده است.( رجال نجاشی، ص 404، 408؛ طوسی، فهرست، ص163؛ مدرسی طباطبایی، میراث مکتوب شيعه ص 420-421)
علی بن یقطین و زیادبن مروان قندی، گویا نمایندگان امام در بغداد بودند و از آن جا با شیعیان ارتباط داشتند. امام کاظم علیه السلام در عراق بیش تر از راه مکاتبه با پیروانش در ارتباط بودند، چنان که منابع از مکاتبه عبدالله بن جندب رازی از وکلای امام در اهواز سخن گفته اند.

۳. برمکیان ایرانی و امام کاظم علیه السلام
برمکیان خاندانی بودند که از اواخر دوره امویان در شرق ایران مطرح شدند. آنها با توجه به خدماتشان در روی کار آوردن عباسیان، حضور فعالی در دستگاه خلافت یافتند و عهده دار مناصب بزرگی چون وزارت شدند.(2) جعفر آن چنان بر هارون چیره شده و دل و احساس او را قبضه کرده بود که از آن دو تعبیر شده به جامه ای که دو جیب داشته است. کنایه از این که آنان به منزله یک روح در دو بدن بودند.
امام هفتم در اوج قدرت برمکیان در دستگاه خلافت، به بغداد احضار شدند. از این رو، این سؤال به نظر می رسد که آیا آنان نقشی در بازداشت و شهادت آن حضرت داشته اند یا خیر؟ در این باره آراء مختلفی وجود دارد. عده ای برمکیان را مقصر اصلی در زندانی شدن و سپس شهادت آن حضرت می دانند. در مقابل برخی دیگر آل برمک را هواخواه امام و حتی شیعه قلمداد کرده، اتهام دست داشتن آنان در حبس و شهادت آن حضرت را انکار می کنند.
دیدگاهی که نقش برمکیان را در شهادت امام مثبت ارزیابی می کنند، معتقدند: یحیی برمکی از این ناراحت بود که هارون فرزند خود را به منظور تربیت نزد جعفربن محمدبن اشعث که گفته شده اعتقاد به امامت موسی بن جعفر داشت، سپرده بود. از این رو، ضمن بدگویی از امام نزد هارون، علی بن اسماعیل برادرزاده آن حضرت را بر ضد امام تحریک کرد تا ذهنیت هارون به امام را منفی کند.( شیخ مفید، ارشاد، ج 2 ص 279) شاید از این روست که شیخ مفید، یحیی را به دست داشتن در گرفتاری حضرت متهم کرده، می نویسد: یحیی به جهت رقابت با محمد بن اشعث و با اطلاع از امامی بودن وی، از گرفتاری معیشتی اسماعیل بن على نواده امام صادق علیه السلام سوء استفاده کرد و با دادن هدایایی، وی را به بدگویی از امام نزد هارون ترغیب نمود و همین امر، به دستگیری و شهادت امام انجامید. (ارشاد، ج 2، ص 237) - بنا به نقلی، یحیی بن خالد برمکی از امام کینه داشت؛ زیرا وقتی هارون سخنان هشام بن حکم (از یاران امام) را شنید و به وی علاقه مند شد، یحیی عکس العمل نشان داد و از آن حضرت سعایت کرد.( جعفریان، حیات فکری و سیاسی، ص394)
این گزارش‌ها، بیانگر آن است که بر مکیان در جایی که منافع شخصی و مناصب درباری ایشان به خطر می افتاد، حتی از کشتن کسانی مانند امام نیز دریغ نمی‌کردند. به عبارتی آنها سیاستشان را بر اقتضائاتی تنظیم می‌کردند که حول منافعشان می چرخید.
اما دیدگاهی نیز نقش برمکیان را در شهادت امام منفی ارزیابی می کنند. این دیدگاه، سعی در ترسیم شخصیتی مثبت از برمکیان دارد و حتی برخی از منابع، از تمایلات شیعی برمکیان سخن می گویند و در این باره، شواهد و مصادیقی آورده اند؛ از جمله: طبق گزارشی نظر مشورتی خالد برمکی به منصور عباسی (حک : 136-158 ق) درباره خرابی مداین و استفاده از مصالح آن برای بنای بغداد این بود که چون آن جا امیر مؤمنان امام علی علیه السلام نماز خوانده اند. تخریب نشود.( ابن فقيه، البلدان، ص288) از این گزارش، خواسته اند گرایش مذهبی سر سلسله این خاندان را به دست آوردند که آن به فرزندان وی نیز منتقل شده است.
مطابق گزارش ابوالفرج اصفهانی، هنگامی که فضل بن یحیی برمکی از سوی هارون مأموریت یافت تا یحیی بن عبدالله علوی را که پس از جان سالم به در بردن از واقعه خونین فخ در مکه، به ایران هجرت کرده و در دیلم در شمال ایران قیام کرده بود با هر تدبیری فرونشا، فضل برای این علوی از خلیفه عباسی امان نامه گرفت و چون از مخفیگاه یحیی آگاه گردید، طی نامه ای به او نوشت: «دوست دارم دیداری تازه کنم، اما بیم دارم این ملاقات، سبب گرفتاری تو و من گردد؛ پس با حاکم دیلم مکاتبه کن؛ من نیز درباره تو با او مکاتبه کرده ام که به سرزمین او بروی و از حمایت او بهرمند گردی».( مقاتل الطالبيين، ص 327) برخی این نوع برخوردها را حاکی از گرایش های شیعی برمکیان دانسته اند که پذیرفتن آن مشکل است؛ زیرا بدگویی برامکه از علویان، از دلایل تقرب ایشان در دستگاه خلافت بوده است. زندانی شدن امام کاظم علیه السلام و شهادت آن حضرت نیز به تحریک آنان صورت گرفته است. به نقل مرحوم شیخ صدوق، يحيی برمکی افزون بر وادار کردن هارون به کشتن امام کاظم علیه السلام، هم چنین محرک این خلیفه برای به قتل رساندن امام رضا علیه السلام بوده است؛ اما هارون با این سخن که «آیا تو می خواهی شمشیر بکشم و همه اینها را به قتل برسانم؟» به خواسته او جواب رد داد.
بی تردید از میان بر امکه، تنها فضل بن یحیی به علویان تمایل داشت و سهل گیری او با امام کاظم علیه السلام در زندان بصره و نیز دادن اجازه به یحیی بن عبدالله برای رفتن به زیارت خانه خدا، موجب شد تا برامکه به تشیع متهم شوند. در حالی که عملکرد شخصیت های شاخص برامکه، شیعه بودن و حتی تمایل و هواخواهی آنان از اهل بیت (ع) را زیر سؤال می برد.

منبع: برگرفته از پژوهش مناسبات امام کاظم(ع) با ایرانیان با تکیه بر برمکیان، سید محمود سامانی
https://www.razavi.news/vdcjmoevvuqeviz.fsfu.html
razavi.news/vdcjmoevvuqeviz.fsfu.html
کد مطلب ۱۱۸۵۶۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما