۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۰۶
گزارش رضوی در سالروز میلاد امام عسکری(ع)

امام عسکری(ع)، پدر موعود امت‌ها/ ماجرای مناقشه در فرزند امام یازدهم برای خاموشی امید تاریخ

امام عسکری(ع)، پدر موعود امت‌ها/ ماجرای مناقشه در فرزند امام یازدهم برای خاموشی امید تاریخ
به گزارش خبرگزاری رضوی، سالروز میلاد امام حسن عسکری علیه السلام فرصتی برای معرفت بیشتر نسبت به مقام و معارف آن امام هدایتگر امت و پدر حضرت ولیعصر عج می باشد.
ایام میلاد و شهادت ائمه اطهار علیهم السلام پنجره ای برای نگاه دقیق تر به آموزه های ائمه دین و شناخت بیشتر از این ارکان سعادت بشر و زدودن غبار ابهام و تردید و دستیابی به ایمان بیشتر است.
درباره امام عسکری ع شبهات خاصی به دلیل آنکه حضرت پدر منجی عالم بشریت است مطرح گردیده و از دوران حیات ایشان، تردید افکنی نسبت به وجود فرزند برای امام یازدهم شیعیان توسط مخالفان ترویج می گردید.

در عصر حاضر نیز اطمینان به وجود فرزندی برای امام عسکری(ع) می تواند بخش مهمی از شبهات نسبت مسئله مهدویت را زائل نموده و ابعاد تداوم امامت در عصر غیبت را برای دوستداران اهل بیت(ع) روشن تر نماید.

در کتب روائی شیعه روایات بسیار زیادی وجود دارد که دلالت دارند امام حسن عسکری(ع) دارای فرزند بوده اند و تعداد این روایات به قدری است که به حد تواتر یعنی غیرقابل تردید و تبانی رسیده است.
برای مطالعه و آگاهی کامل از این روایات می توانید به کتب روایی نظیر اصول کافی (کتاب الحجة، باب الاشارة و النص الی صاحب الدار و باب فی تسمیة من رءاه و همچنین ابواب التاریخ، باب مولد الصاحب) و نیز بحارالانوار (کتاب الغیبة) مراجعه فرمایید.

اما یکی از برجسته ترین شبهات در این زمینه متعلق به ابن تیمیه چهره مشهور در میان اهل سنت است. ابن تیمیه در جلد چهارم کتاب معروف خود بنام «منهاج السنه» با اتکا بر گفته برخی مورخین مانند ابن‌ جریر طبری و عبدالباقی ابن قانع، اصل تولد حضرت ولی‌عصر عج را زیر سؤال برده و با استناد به قول آنها مدعی شده است که امام حسن عسکری ع اصلاً پسر و عقبه‌ای نداشته تا بحث از امامت و ولایت وی به میان آید! بدین ترتیب وی اصل وجود امام را منکر شده و اعتقاد شیعیان به وجود ایشان را اعتقاد به مسئله ای معدوم و مفقود و غیر قابل اثبات قلمداد کرده است. 
در پاسخ به این شبهه و برای اینکه حقیقت سخن وی روشن گردد، نخست باید صحت و سقم ادعا و منبع نقل قول وی از طبری و ابن قانع را روشن کنیم و در گام بعدی مسئله ولادت حضرت مهدی را از حیث تاریخی در نزد علما و بزرگان اهل سنت بررسی کنیم. 
 
با مراجعه به کتاب تاریخ طبری به نام «تاریخ الامم و الملوک» که در موضوع تاریخ عمومی نگاشته شده و مهم‌ترین تاریخنامه روایی و سال‌شمار اسلامی شمرده می‌شود، بر خلاف ادعای ابن تیمیه، درمی‌یابیم که هیچ اثری از سخن ادعایی وی در این کتاب نمی‌توان یافت؛ چون سبک نگارش این کتاب به گونه‌ای است که تنها به نقل و گزارش مسائل و حوادث کلی، به ترتیب قرون و سده‌های تاریخ اسلامی پرداخته و به مسائل جزئی و شخصی مانند موالید اشخاص و فرزندان آنها وارد نشده است. لذا در نقل حوادث قرن سوم بین سال‌های 231 تا 260ه‍ .ق که زندگی و حیات امام حسن عسکری ع را در بر می‌گیرد، هیچ سخنی از ایشان به میان نیاورده است؛ بلکه بالاتر از این، کلمه «العسکری» در کل کتاب تاریخ طبری فقط یک‌بار در جلد 5 صفحه 368 آمده که آن هم درباره «ابراهیم بن مهران النصرانی العسکری» است و هیچ ربطی به امام حسن عسکری ع ندارد. 
 
لذا محمد رشاد سالم، محقق و مصحح کتاب «منهاج السنة»، که متوجه این کاستی در کار ابن تیمیه بوده و نتوانسته مطلب وی را در تاریخ طبری بیابد، کوشیده است تا به گونه دیگری این ادعای ابن تیمیه را به کرسی نشانده و برای آن مستندی بتراشد. او می‌گوید: «این جمله در کتاب «صلة تاریخ الطبری»، (تکمله تاریخ طبری) آمده»؛ در حالی که این استناد وی نیز بی اساس است؛ زیرا در کتاب «صلة تاریخ الطبری» که نوشته شخص نامعلومی به نام عریب بن سعد القرطبی است (که در هیچ یک از کتاب‌های تراجم اهل سنت، شرح حالی برای او گفته نشده) اثری از سخن ابن تیمیه وجود ندارد؛ بلکه تنها چیزی که ممکن است موجب اشتباه رشاد سالم شده و به گمان وی با مطلب مورد نظر ابن تیمیه یکی باشد، این است که در کتاب «صلة تاریخ الطبری»، در داستان مربوط به شخصی به نام «محمد بن حسن بن علی بن موسی بن جعفر» جمله «لم یعقب الحسن» آمده است یعنی حسن فرزندی ندارد اما این عبارت بنا بر ماجرایی که در ادامه توضیح آن خواهد آمد هیچ ربطی به امام حسن عسکری ع و فرزند برومندش حضرت مهدی عج ندارد.
  
توضیح ماجرای از این قرار است که در زمان مقتدر، خلیفه عباسی، شخصی به دربار وی رفته و می‌گوید کار مهمی با خلیفه دارم و اگر زود به گوش او نرسانم، اتفاقات ناگواری خواهد افتاد. پس از رسیدن به حضور مقتدر، مطالبی از گذشته و آینده مطرح می‌کند. وقتی از هویت او می‌پرسند، می‌گوید: من محمد بن حسن بن علی بن موسی بن جعفر هستم (یعنی نوه امام رضا ع از فرزند وی، حسن). سپس مقتدر دستور می‌دهد، افرادی از آل ابو‌‌طالب را بیاورند تا گفته‌های او را تأیید کنند. شخصی به نام ابن طومار از آل ابوطالب در تکذیب گفته‌های آن شخص می‌گوید: «لم یعقب الحسن»؛ یعنی حسن فرزند امام رضا ع، اصلاً فرزندی نداشته است. پس این جمله، کاملاً بیگانه از ادعای ابن تیمیه است و هیچ ربطی به امام حسن عسکری ع ندارد. 
 
برخی پژوهشگران عقاید تصریح می کنند پایه سخن ابن تیمیه قطعاً جمله فوق نبوده که حمل بر اشتباه وی گردد؛ زیرا از شخصی مانند او بعید است که به صورت ناآگاهانه و از روی اشتباه چنین خطایی را مرتکب شده باشد؛ بلکه از روش و منش ایشان در برخورد با باورهای پیروان اهل بیت که همواره آمیخته با دشمنی و کینه‌ورزی است، چنین برمی‌آید که وی از روی عمد و دشمنی دست به چنین مغالطه و خطایی برده است؛ غافل از اینکه با سخن دروغ نمی‌توان نور خورشید را فرو نشانده و حقیقت را کتمان کرد. شاید ابن تیمیه گمان نمی‌کرده آیندگان درباره درستی گفته‌هایش داوری خواهند کرد و صحت چنین ادعاهایی را در ترازوی سنجش و پژوهش خواهند گذاشت و موشکافی خواهند کرد.
 
اما عبدالباقی بن قانع اموی که ابن تیمیه به قول وی استناد کرده و نام او را نیز پیش کشیده است، هیچ سند و مدرکی برای این ادعای خود ارائه نمی‌کند که در کجا و چگونه این سخن را گفته است.
بنابراین تنها چیزی که درباره این استناد این تیمیه می‌توان گفت، سخن چند تن از بزرگان اهل سنت درباره شخصیت‌شناسی عبدالباقی بن قانع و منزلت رجالی وی است.
شمس‌الدین ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» در شرح حال وی می‌نویسد: «برقانی، گفته است بغدادی‌ها او (ابن قانع) را توثیق کرده‌اند، ولی از نظر من او ضعیف است». دار قطنی گفته: «او روایات را حفظ می‌کرد، ولی اشتباه می‌کرد و بر خطایش اصرار می‌ورزید». خطیب بغدادی از ازهری از ابوالحسن بن فرات نقل کرده است: «ابن قانع دو سال پیش از مرگش دیوانه شده بود؛ پس من شنیدن روایت از او را رها کردم؛ چرا که عده‌ای در زمان دیوانگی‌اش از او روایت شنیده‌اند».
بنابراین، با فرض بعید بودن صحت استناد ابن تیمیه به ابن قانع، اما سخن چنین شخصی که اتهام ضعف و جنون به او وارد شده، با هیچ ملاکی از ارزش و اعتبار علمی برخوردار نیست.

اما از منابع اهل بیت(ع) برای نمونه به یکی از روایات اصول کافی که از نظر سند کاملا معتبر است و محتوای آن نیز بسیار واضح و روشن است، اشاره می کنیم: محمد بن یحیی از احمد بن اسحاق و او از ابی هاشم جعفری نقل کرده است که گفت من به امام حسن عسکری (ع) عرض کردم: جلالت شما مانع سؤال من می شود پس اجازه بفرمایید از شما سؤال بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: آقای من آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: بلی ... .

جالب اینکه در برخی ادوار و میان برخی محافل کم دانش و بی بهره از معرفت، گروهی به اشتباه «عسگری» را به معنای عقیم و بی‌دانه دانستند و می‌گویند چون امام عسگری (ع) عقیم بوده است، به ایشان لقب عسگری داده‌اند! انگور عسگری را هم به این خاطر عسگری می‌گویند که بی‌دانه است؛ بنابراین امام زمان (عج) هنوز متولد نشده است.
لازم به یادآور یاست تفاوت دیدگاه شیعه و اهل‌سنت در مورد امام زمان و مهدی امت عج در مسئله ولادت ایشان است. وهابیت همانطور که اشاره شد با اتکاء به سخنان شخصیت هایی مانند ابن تیمیه اساسا مخالف تولد حضرت مهدی عج هستند؛ اما اصل مهدویت و ظهور منجی در آینده را و این که او رسول خد است را قبول دارند.

در این میان بخشی از علمای از اهل سنت صراحتا در کتاب‌های خودشان گفته‌اند که حضرت مهدی عج در سال ۲۵۵ یا در سال ۲۵۸ از نرجس خاتون و امام عسکری ع به دنیا آمده است. در تحقیقی نام ۱۲۰ نفر از علمای اهل سنت از سده چهارم هجری به بعد جمع آوری شده است که همگی بر ولادت حضرت مهدی اعتراف دارند؛ مثل فخر رازی از مفسرین اهل سنت و یا مثل ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت.
 
در شبهه اخیر مسأله تولد امام زمان (عج) و اختلاف در آن، به گونه‌ای به نوع تلفظ کلمه «عسکری» یا «عسگری» مرتبط گشته است؛ چرا که برخی «عسگری» را به معنای عقیم و بی‌دانه دانستند و می‌گویند چون امام عسگری عقیم بوده است به ایشان لقب عسگری داده‌اند. انگور عسگری را هم به این خاطر عسگری می‌گویند که بی‌دانه است.
اما اولا چنین معنایی از عسگری اساساً نادرست و ساختگی است و صرفاً یک قیاس ظاهری است؛ چون بعید نیست علت نام‌گذاری‌ انگور عسکری(لغت نامه دهخدا این انگور را با کاف استعمال کرده است) به این نام، به این جهت باشد که اولین فردی که آن‌ را کاشت و ترویج کرد نامش عسکری بوده و یا ابتدا از منطقه، روستا و شهری که عسکری نامیده می‌شده رواج یافته است؛ چنان‌چه در لغت نامه دهخدا عسکر شهری در خوزستان و اهواز معرفی شده است.
دوم این‌که عسکری به عنوان لقب امام یازدهم ع درست است: «عسکر» در عربی به معنای گروه و لشکر و معرب لشکر در فارسی است؛ چنان‌چه مراجعه به المعانی این را نشان می‌دهد: عَسْكَر : الجمع عَسَاكِر [ عسكر ]: همه، گروه ، لشكر، هر چيز بسيار (اين كلمه فارسى است).
اما در فارسی هم این سوال مطرح است که لشکر با کاف صحیح است یا با گاف؟ لشکر یا لشگر
کتاب غلط ننویسیم استاد نجفی این‌گونه استدلال می‌آورد که در فارسی فصیح کاف و گاف بعد شین ساکن «کاف» تلفظ می‌شود. مثل لشکر، اشک گنجشک، مشک، تمشک، پزشک؛ ولی اگر ش متحرک باشد تلفظ«گ» اشکال ندارد مثل شگفت، شگرد، شگون.
سوم این‌که اصولا در زبان عربی حرف «گاف» وجود ندارد؛ لذا عسکری صحیح است.
چهارم این‌که اگر لقب حضرت، عسگری می‌بود و معنای واقعی آن هم عقیم و بی نتیجه می‌بود، می‌بایست امام هادی (ع) نیز عقیم و از نعمت فرزند محروم می‌بود؛ چون هر دو امام لقب مبارکشان عسکری است. عسکریین می گویند؛ چنان‌چه روایت ذیل موید این نکته است:
علل الشرایع شیخ صدوق ج1 باب 176 ص241: سَمِعْتُ مَشَايِخَنَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ الْمَحَلَّةَ الَّتِي يَسْكُنُهَا الْإِمَامَانِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع بِسُرَّ مَنْ رَأَى كَانَتْ تُسَمَّى عَسْكَرَ فَلِذَلِكَ قِيلَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا الْعَسْكَرِيُّ؛ از مشايح و اساتيدمان رضى اللّه عنهم شنيدم كه مى‌فرمودند: محلّه‌اى كه اين دو امام همام يعنى على بن محمّد و حسن بن على عليهما السّلام در سرّ من رأى مسكن قرار داده بودند به عسكر موسوم بود از اين رو به هر يك از اين دو بزرگوار گفته شد عسكرى.
بنابراین تعریف درست این است که بگوییم: عسکر محله‌اي بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفاي عباسي در آنجا قرار داشت.
https://www.razavi.news/vdcizqazyt1azw2.cbct.html
razavi.news/vdcizqazyt1azw2.cbct.html
کد مطلب ۱۱۶۵۱۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما