حائری شیرازی، معلم عذرخواهی
سه درس آیت الله
غلامرضا بنی اسدی
آیت الله با این رفتار، جایگاه روحانی جوان را در نگاه مردم ارتقا و در جایگاه امامت جماعت، تحکیم بخشید و با اقتدا به او خلوص علمای سلف را نشان داد. او اهل قید و بند نبود. اهل دعوت رسمی و اینکه حتما با خدم و حشم به این سو و آن سو برود هم نبود. یک روحانی که برای تبلیغ به شیراز رفته بود نقل می کرد؛ رفته بودم به روستاهای اطراف شیراز. آنجا مشکلاتی داشتند که با سرانگشت تدبیر بزرگی باز می شد. خب، چه کسی بزرگتر از نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهر؟ رفتم دفتر ایشان و شرح ماوقع کردم و گفتم اگر صلاح می دانید، هر زمان تعیین می کنید بازدیدی از منطقه داشته باشید. آیت الله، از دفتر خویش استعلام کرد که برای آن روز برنامه ای تنظیم شده است یا خیر؟ وقتی گفتند خیر، ایشان، برخاست که همین حالا برویم! من تعجب کردم که؛ من طلبه، چنین فارغ البال، نمی توانم تصمییم بگیرم، ایشان اما با آن همه شان و شوکت، چه زود برمی خیزد و پا به راه می شود.
او گفت: با آیت الله همراه شدیم برای سفر به آن روستاها اما انگار خبر را باد به دیگر روستاهای مسیر هم رسانده بود که در چند مکان، مردم اجتماع کرده بودند و آیت الله در هر مکانی توقف می کرد و با مردم همکلام می شد. مهربانانه ، درد دل هاشان را می شنید و سخنی می گفت که ملال از روی شان برگیرد. این روحانی روایت می کرد که من به حاج آقا گفتم : این روستاها در برنامه ما نبود اما ایشان گفت: ولی در برنامه من هست که هیچ جماعتی را، بی جواب نگذارم. آن روحانی از یک روز همراهی با آیت الله، از مشرب مردمی و سلوک اخلاقی شان، درس ها گرفته بود و هرجا که فرصت می کرد، به بیان آن خاطرات می پرداخت و من یکی از شنوندگان خاطرات او بودم که امروز راوی آن شده ام برای شما. این دو قطعه از زندگی آیت الله بود که در ذهن مردم می ماند و سومین قطعه را هم چندی پیش، مرحوم شیخ در عذرخواهی خویش، نقش کرد که با اعتذار از آنچه در برحه ای در باره دو تن از رجال کشور گفته و تشابهی که کرده بود، راه عذرخواهی را گشود تا همه ما با فرهنگ عذرخواهی، هم ذمه خود را بری و هم راه توسعه مهربانی را در جامعه، هموار کنیم. راهی که اگر بازشود، بسیاری از مشکلاتش،حل خواهد شد.
چه بسیاری از مشکلات، زایید رفتارهایی است که از ما سرمی زند اما به واقع، ذمه ما را زیر دین معنوی دیگران می برد. کاش همه به آیت الله، تاسی کنیم و در نهضت عذرخواهی ملی، از آنچه کرده ایم و گفته ایم و دلی شمسته ایم و پهلویی به درد آورده ایم و پایی لگد کرده ایم، پوزش بخواهیم و از سوی دیگر، همدیگر را ببخشیم و مظهر شان غفران حضرت غفور شویم، آن وقت خواهیم دید که نفس کشیدن چقدر راحت می شود و گره از کارها چه آسان باز می شود. یادمان باشد، آیت الله ، عذر خواست و سبک، رفت. ماها که باری سنگین بر شانه داریم اگر زمان را از دست بدهیم، معلوم نیست، فرصتی برای این کار که برای ما و جامعه ما، واحب است، فراهم شود.
من به سهم خود و در تاسی به آیت الله، از همه آنانی که ممکن است از این قلم، آزرده خاطر شده باشند، خاضعانه و صادقانه عذرخواهی می کنم و خاشعانه می خواهم مرا ببخشند. من هم به سهم خود، از همه می گذرم و بار دلخوری ها را هم زمین می گذارم چه باور دارم با مشی آیت الله می توان به روزهای روشن و به رستگاری ماندگار رسید. شما هم به ایشان تاسی کنید، دیگران هم بیایند تا دل ها را سبک کنیم تا درد سنگینی هم تسکین یابد و سبک باری، سبکبالی را برای همه ما به ارمغان آورد.....