مداح حرم مطهر رضوی در گفتوگو با خبرگزاری رضوی ؛
مداحی را به سبک مرحوم کافی شروع کردم /با عنایت آقا شفا گرفتم
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ یکی از نامیان عرصه وعظ و خطابه در نیم قرن اخیر مرحوم شیخ احمد کافی است که همه او را با علاقهاش به امام عصر(عج) میشناسند. شور و هیجان مرحوم کافی مستمعین زیادی را پای منبر او جمع میکرد؛ از هر سنین بودند که مشتاقانه در سخنرانیها و روضههای او حضور مییافتند.
محمدرضا آتشبار یکی از همان مستمعان منبرهای سخنرانی و روضهخوانی مرحوم شیخ احمد کافی است که از سنین کودکی با اشتیاق فراوان در مراسمهایی که خطیب آن مرحوم کافی بود، شرکت کرده و سعی میکرد عین همان را نیز او بخواند. اینگونه تقلید از روضههای کافی را شروع کرد و در خانه و مدرسه میخواند تا اینکه اوایل دهه 1360 به کسوت مداح حرم مطهر علیبنموسیالرضا(ع) درآمد.
چهارشنبههای امام رضایی و ماه صفر بهانهای شد تا با این مداح مضجع شریف امام رضا(ع) گفتوگویی انجام دهیم که مشروح آن از نظرتان میگذرد.
چه عواملی موجب شد تا محمدرضا آتشبار به مداحی روی آورد؟
پدرم در روستای خودشان در جاده میامی نوحه میخواند و در مشهد هیئتی به نام طفلان زینب(س) راهاندازی کرده بود و از چهار سالگی دست من را میگرفت و به این هیئت میبرد. در واقع من از همان سن خردسالی در هیئت بزرگ شدم. اما شکوفایی و استعداد من به مداحی که با علاقه نیز همراه بود، برمیگردد به زمانی که نوارهای سخنرانی و روضهخوانی مرحوم شیخ احمد کافی را میگرفتم و با شوق فراوان گوش میدادم و عین همان را تقلیدی میخواندم. هر وقت هم خود مرحوم کافی به مشهد میآمد و سخنرانی داشت، پای منبر او حاضر میشدم. یک دهه در مسجد شجره در محله چهنو نزدیک منزل ما سخنرانی داشت که در آن مراسم شرکت میکردم. مراسم بعدی او در حسینیه بهادرخان در محله عیدگاه بود که من هم دنبال ماشینش میدویدم و خودم را به آنجا میرساندم.
پس علاقه شما به مداحی این چنین رقم خورد؟
بله. زمانی که دانشآموز مدرسه جعفریه مرحوم علیاصغر عابدزاده بودم سر کلاس برای بچهها مداحی میکردم. بچههای کلاس به معلممان گفته بودند که من مداحی میکنم، او هم من را تشویق کرده و میگفت: در کلاس روضه بخوانم. من هم از مصیبتهایی که در نوارهای مرحوم کافی گوش کرده بودم را سر کلاس میخواندم. سال 1360 با جلسه مداحی استاد سیدرضا موید آشنا شده و در سن 19 سالگی به صورت رسمی وارد عرصه مداحی شدم. استاد سیدابوالقاسم محمدنیا نیز خیلی برایم زحمت کشید و میگفت: صدای خوبی داری.
از چه زمانی در بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) به مداحی پرداختید؟
از سال 1363 نیز توفیق حاصل شد تا در حرم مطهر رضوی مداحی داشته باشم. البته در خانه علما همچون آیتالله سیدان و همچنین حسینیه مرحوم آیتالله واعظ طبسی نیز مداحی دارم.
آغاز رسمی مداحی شما با شروع جنگ تحمیلی بود، در جبههها هم برای مداحی میرفتید؟
شش ماه به عنوان رزمنده در جبههها حضور پیدا کردم و حدود پنجاه روز هم برای مداحی به جبهههای مختلف رفته و پشت خط برای بچهها مداحی میکردم.
سیوهفت سال مداحی آقای آتشبار در حرم مطهر امام رضا(ع) با چه عنایتی از حضرت خاطره شده است؟
ما مشهدیها همیشه مشمول عنایات حضرت در زندگی خود هستیم. اما یکی از عنایات حضرت به خودم این است که در دهه 1370 به بیماری سخت سرطان روده دچار شدم که تقریبا یکسال در بستر بیماری بودم. اما با عنایت حضرت شفا گرفتم که دکتر علی غیور به من میگفت: آقای آتشیار در خانه اهلبیت(ع) را در میزنی، محکمتر در بزن. معجزه شده و تو شفا گرفتهای.
معجزه در حرم مطهر امام رضا(ع) یک چیز طبیعی است شما چه معجزهای از حضرت را تاکنون شاهد بودهاید؟
من پاسخ این سوال شما را با خاطره دوست قدیمیام به نام آقای فلاح پاسخ میدهم. مرحوم دوستم خادم حرم مطهر بود. او تقریبا 20 سال قبل این خاطره خود را تعریف کرد. آقای فلاح راننده عبدالعظیم ولیان استاندار خراسان در دوره پهلوی دوم بود. یک روز به او گفته میشود، باید بروی از لابی فرودگاه یک خانمی را به استانداری بیاوری. آن خانم یکی از خوانندههای آن زمان بود.
آقای فلاح آن خانم خواننده که حالش هم خیلی منقلب بود را میخواست به استانداری ببرد که آن خانم گفت: نه، من را حرم ببر. دوستم این خانم را از بست موزه که الان رواق امام خمینی(ره) است به حرم میبرد، اما از پوشش نامناسب او برای ورود به حرم در تعجب است.
خانم خواننده ماجرای خودش را از آمدن به مشهد و زیارت امام رضا(ع) چنین برای دوستم بیان میکند: پدرم مریض است او را از طرف دربار برای معالجه به انگلستان بردم. خانم دکتری که همسرش پرفسور بوده و بیمارستانی خصوصی داشتند تا فهمید من از ایران برای معالجه به آنجا رفتم. به من گفت: شما در ایران بهترین دکتر را دارید چرا پدرت را به اینجا آوردهای؟
خانم خواننده هم به آن خانم دکتر میگوید: کدام دکتر را میگویید که من پدرم را نزد او نبردهام؟ خانم دکتر به امام رضا(ع) در مشهد اشاره میکند و از شفای فرزندش برای این خانم خواننده میگوید، من و همسرم دارای یک فرزند پسرم شدیم که این بچه سرطان گرفت و هر چه دکتر بردیم، فایده نداشت.
یک دفعه من یاد ایران و امام رضا(ع) افتادم. به شوهرم گفتم: من بچهام را به ایران میبرم و شفایش را از حضرت رضا(ع) میگیرم. همسرم گفت: خانم اشتباه میکنی ما پسرمان را پیش بهترین دکترها در اروپا و آمریکا بردیم و نتیجه نگرفتیم. گفتم: عیبی ندارد، پیش امام رضا(ع) هم میبریم. لذا با پسرم به مشهد رفتیم و در هتل تهران یک اتاق گرفتیم، بچه فلجام رو تخت گذاشتم و به خانم مستخدم هتل سپردم تا مراقب او باشد تا من به حرم بروم.
داخل حرم شدم یک نگاهی به ضریح کردم و فقط گفتم: آقا آبرویم را پیش مسیحیها حفظ کن. بعد از هوش رفتم. وقتی بهوش آمدم، سریع به هتل برگشتم تا بچه ناراحتی نکند. آمدم هتل دیدم خانم مستخدم به پسرم میگوید: بچه جان بشین، میگویند تو فلجی تو که روی تخت بالا و پایین میپری و شیطنت میکنی. دیدم بچهای که نمیتوانست راه برود، حالا راه میرود سریع به انگلستان زنگ زدم و گریه میکردم، شوهرم گفت: چیه؟ بچه مرد؟ گفتم: نه، بیام برات تعریف میکنم.
موقع آمدن به ایران پسرم در بغلم وارد فرودگاه شدیم، اما زمان برگشت او با پای خودش برگشت. همسرم که این صحنه را دید، گفت: من چی باید بگویم؟ تا مسلمان شوم. این امام رضای(ع) شماست که میتواند عنایتی بکند که هیچ دکتری تواناییاش را ندارد و نخواهد داشت.
محمدرضا آتشبار یکی از همان مستمعان منبرهای سخنرانی و روضهخوانی مرحوم شیخ احمد کافی است که از سنین کودکی با اشتیاق فراوان در مراسمهایی که خطیب آن مرحوم کافی بود، شرکت کرده و سعی میکرد عین همان را نیز او بخواند. اینگونه تقلید از روضههای کافی را شروع کرد و در خانه و مدرسه میخواند تا اینکه اوایل دهه 1360 به کسوت مداح حرم مطهر علیبنموسیالرضا(ع) درآمد.
چهارشنبههای امام رضایی و ماه صفر بهانهای شد تا با این مداح مضجع شریف امام رضا(ع) گفتوگویی انجام دهیم که مشروح آن از نظرتان میگذرد.
چه عواملی موجب شد تا محمدرضا آتشبار به مداحی روی آورد؟
پدرم در روستای خودشان در جاده میامی نوحه میخواند و در مشهد هیئتی به نام طفلان زینب(س) راهاندازی کرده بود و از چهار سالگی دست من را میگرفت و به این هیئت میبرد. در واقع من از همان سن خردسالی در هیئت بزرگ شدم. اما شکوفایی و استعداد من به مداحی که با علاقه نیز همراه بود، برمیگردد به زمانی که نوارهای سخنرانی و روضهخوانی مرحوم شیخ احمد کافی را میگرفتم و با شوق فراوان گوش میدادم و عین همان را تقلیدی میخواندم. هر وقت هم خود مرحوم کافی به مشهد میآمد و سخنرانی داشت، پای منبر او حاضر میشدم. یک دهه در مسجد شجره در محله چهنو نزدیک منزل ما سخنرانی داشت که در آن مراسم شرکت میکردم. مراسم بعدی او در حسینیه بهادرخان در محله عیدگاه بود که من هم دنبال ماشینش میدویدم و خودم را به آنجا میرساندم.
پس علاقه شما به مداحی این چنین رقم خورد؟
بله. زمانی که دانشآموز مدرسه جعفریه مرحوم علیاصغر عابدزاده بودم سر کلاس برای بچهها مداحی میکردم. بچههای کلاس به معلممان گفته بودند که من مداحی میکنم، او هم من را تشویق کرده و میگفت: در کلاس روضه بخوانم. من هم از مصیبتهایی که در نوارهای مرحوم کافی گوش کرده بودم را سر کلاس میخواندم. سال 1360 با جلسه مداحی استاد سیدرضا موید آشنا شده و در سن 19 سالگی به صورت رسمی وارد عرصه مداحی شدم. استاد سیدابوالقاسم محمدنیا نیز خیلی برایم زحمت کشید و میگفت: صدای خوبی داری.
از چه زمانی در بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) به مداحی پرداختید؟
از سال 1363 نیز توفیق حاصل شد تا در حرم مطهر رضوی مداحی داشته باشم. البته در خانه علما همچون آیتالله سیدان و همچنین حسینیه مرحوم آیتالله واعظ طبسی نیز مداحی دارم.
آغاز رسمی مداحی شما با شروع جنگ تحمیلی بود، در جبههها هم برای مداحی میرفتید؟
شش ماه به عنوان رزمنده در جبههها حضور پیدا کردم و حدود پنجاه روز هم برای مداحی به جبهههای مختلف رفته و پشت خط برای بچهها مداحی میکردم.
سیوهفت سال مداحی آقای آتشبار در حرم مطهر امام رضا(ع) با چه عنایتی از حضرت خاطره شده است؟
ما مشهدیها همیشه مشمول عنایات حضرت در زندگی خود هستیم. اما یکی از عنایات حضرت به خودم این است که در دهه 1370 به بیماری سخت سرطان روده دچار شدم که تقریبا یکسال در بستر بیماری بودم. اما با عنایت حضرت شفا گرفتم که دکتر علی غیور به من میگفت: آقای آتشیار در خانه اهلبیت(ع) را در میزنی، محکمتر در بزن. معجزه شده و تو شفا گرفتهای.
معجزه در حرم مطهر امام رضا(ع) یک چیز طبیعی است شما چه معجزهای از حضرت را تاکنون شاهد بودهاید؟
من پاسخ این سوال شما را با خاطره دوست قدیمیام به نام آقای فلاح پاسخ میدهم. مرحوم دوستم خادم حرم مطهر بود. او تقریبا 20 سال قبل این خاطره خود را تعریف کرد. آقای فلاح راننده عبدالعظیم ولیان استاندار خراسان در دوره پهلوی دوم بود. یک روز به او گفته میشود، باید بروی از لابی فرودگاه یک خانمی را به استانداری بیاوری. آن خانم یکی از خوانندههای آن زمان بود.
آقای فلاح آن خانم خواننده که حالش هم خیلی منقلب بود را میخواست به استانداری ببرد که آن خانم گفت: نه، من را حرم ببر. دوستم این خانم را از بست موزه که الان رواق امام خمینی(ره) است به حرم میبرد، اما از پوشش نامناسب او برای ورود به حرم در تعجب است.
خانم خواننده ماجرای خودش را از آمدن به مشهد و زیارت امام رضا(ع) چنین برای دوستم بیان میکند: پدرم مریض است او را از طرف دربار برای معالجه به انگلستان بردم. خانم دکتری که همسرش پرفسور بوده و بیمارستانی خصوصی داشتند تا فهمید من از ایران برای معالجه به آنجا رفتم. به من گفت: شما در ایران بهترین دکتر را دارید چرا پدرت را به اینجا آوردهای؟
خانم خواننده هم به آن خانم دکتر میگوید: کدام دکتر را میگویید که من پدرم را نزد او نبردهام؟ خانم دکتر به امام رضا(ع) در مشهد اشاره میکند و از شفای فرزندش برای این خانم خواننده میگوید، من و همسرم دارای یک فرزند پسرم شدیم که این بچه سرطان گرفت و هر چه دکتر بردیم، فایده نداشت.
یک دفعه من یاد ایران و امام رضا(ع) افتادم. به شوهرم گفتم: من بچهام را به ایران میبرم و شفایش را از حضرت رضا(ع) میگیرم. همسرم گفت: خانم اشتباه میکنی ما پسرمان را پیش بهترین دکترها در اروپا و آمریکا بردیم و نتیجه نگرفتیم. گفتم: عیبی ندارد، پیش امام رضا(ع) هم میبریم. لذا با پسرم به مشهد رفتیم و در هتل تهران یک اتاق گرفتیم، بچه فلجام رو تخت گذاشتم و به خانم مستخدم هتل سپردم تا مراقب او باشد تا من به حرم بروم.
داخل حرم شدم یک نگاهی به ضریح کردم و فقط گفتم: آقا آبرویم را پیش مسیحیها حفظ کن. بعد از هوش رفتم. وقتی بهوش آمدم، سریع به هتل برگشتم تا بچه ناراحتی نکند. آمدم هتل دیدم خانم مستخدم به پسرم میگوید: بچه جان بشین، میگویند تو فلجی تو که روی تخت بالا و پایین میپری و شیطنت میکنی. دیدم بچهای که نمیتوانست راه برود، حالا راه میرود سریع به انگلستان زنگ زدم و گریه میکردم، شوهرم گفت: چیه؟ بچه مرد؟ گفتم: نه، بیام برات تعریف میکنم.
موقع آمدن به ایران پسرم در بغلم وارد فرودگاه شدیم، اما زمان برگشت او با پای خودش برگشت. همسرم که این صحنه را دید، گفت: من چی باید بگویم؟ تا مسلمان شوم. این امام رضای(ع) شماست که میتواند عنایتی بکند که هیچ دکتری تواناییاش را ندارد و نخواهد داشت.