به کوی تو هر جا که پا می گذارم
همان جا دل خویش جا میگذارم
مبادا برانی که با صد امید
قدم در حریم شما میگذارم….
باز چهارشنبه رسید و من هم دلم را به پنجره فولاد شما گره می زنم ، دلی که به عنایت شما امیدها بسته است
چهارشنبه که از راه می رسد ، دل ها هوایی صحن و سرای تو می شود . دلم می خواهد همیشه در حرم تو باشم، در صحن ها قدم بزنم و از آب سقاخانه ات به نیت شفا جرعه ای آب بنوشم.