۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۰۹
امام علی (ع) از تولد تا شهادت؛

آنچه از امام علی (ع) می دانیم

آنچه از امام علی (ع) می دانیم
 به گزارش دین و زندگی خبرگزاری رضوی ، علی بن ابی‌طالب مشهور به امام علی(ع) و امیرالمؤمنین (۱۳ رجب سال ۲۳ قبل از هجرت - ۲۱ رمضان سال ۴۰ق)، امام اول همهٔ مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است. وی پسرعمو و داماد پیامبر اکرم(ص)، همسر حضرت فاطمه(س)، پدر و جدِّ یازده امام شیعه است. پدر او ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد بوده است. به گفته مورخان شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد و نخستین مردی بود که به پیامبراسلام(ص) ایمان آورد. از نظر شیعه، علی(ع) به فرمان خدا و تصریح پیامبر(ص)، جانشین بلافصل رسول خدا(ص) است.
 
فضائل زیادی برای امام علی(ع) برشمرده‌اند؛ پیامبر(ص) در یوم الدار او را به عنوان وصی و جانشین خود برگزید. او هنگامی که قریش قصد کشتن پیامبر(ص) را داشتند، در بستر پیامبر اسلام(ص) خوابید تا پیامبر(ص) بتواند مخفیانه به مدینه هجرت کند. پیامبر(ص) عقد اخوت خود را با وی بست. بنابر منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰ آیه از قرآن کریم، درباره فضایل وی است مانند آیه مباهله، آیه تطهیر و برخی دیگر از آن آیات، بر عصمت وی دلالت دارد.
علی(ع) در همه غزوات پیامبر اسلام(ص) شرکت داشت، به جز جنگ تبوک که پیامبر(ص) او را به جانشینی خود در مدینه گماشت. امام علی(ع) در غزوه بدر، تعداد زیادی از مشرکان را به هلاکت رساند، در غزوه احد از جان پیامبر(ص) محافظت کرد، در غزوه خندق با کشتن عمر بن عبدود جنگ را خاتمه داد و در غزوه خیبر، با کندن درِ بزرگ قلعه خیبر، جنگ را به سرانجام رساند.
پیامبر(ص) پس از انجام تنها حج خود، پس از نزول آیه تبلیغ، مردم را در منطقه غدیر خم جمع کرد؛ سپس خطبه غدیر را خواند و دست امام علی(ع) را بلند کرده و فرمود «هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آن‌که او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار.» پس از آن، برخی صحابه مانند عمر بن خطاب به امام علی(ع) تبریک گفتند و او را با لقب امیرالمومنین خطاب کردند. بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال در همین روز نازل شده است. به باور شیعیان، عبارت من کنت مولاه فعلیٌ مولاه که توسط پیامبر(ص) در روز غدیر گفته شد، به معنای تعیین جانشینی پیامبر(ص) است. بر همین اساس شیعیان، هویت و تمایز خود با فِرَق دیگر را از اعتقاد به انتخاب امام علی(ع) از سوی خداوند به جانشینی پیامبر(ص) می‌دانند. اهل‌ سنت می‌گویند پیامبراسلام(ص) برای خود جانشینی تعیین نکرده اما ابوبکر و عمر برای خود جانشین تعیین نموده‌اند.
پس از درگذشت پیامبر(ص) گروهی در سقیفه، با ابوبکر به‌عنوان خلیفه بیعت کردند. رقابت‌های قبیلگی، کینه‌توزی و حسادت را علت مخالفت با دستور پیامبر(ص) برای جانشینی علی(ع) پس از پیامبر دانسته‌اند. علی(ع) با ابوبکر بیعت نکرد و پس از آن در خصوص اصل بیعت و همین‌طور در مورد زمان بیعت، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. به گزارش برخی منابع، علی(ع) مناظره‎ای صریح با ابوبکر داشته و طی آن ابوبکر را به دلیل تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهل بیت پیامبر(ص) محکوم کرد. طبق منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت یاران خلیفه برای گرفتن بیعت به خانه علی(ع) حمله کردند که طی آن فاطمه(س) آسیب دید و فرزندش سقط شد. پس از مدت کوتاهی فاطمه(س) به شهادت رسید. علی(ع) به مناسبت‌های مختلف و در سخنان متعددی به ماجرای سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام(ص) یادآوری کرده است که خطبه شقشقیه از معروف‌ترین آنها است.
امام علی(ع) در دوران ۲۵ ساله خلفای سه‌گانه تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور بود و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بود؛ از جمله جمع‌آوری قرآنی که به مصحف امام علی(ع) مشهور شد، انفاق به فقیران، خریدن حدود هزار برده و آزاد کردن آنان، کشاورزی و درختکاری، حفر قنات، ساختن مساجد و همچنین وقف کردن اماکن و املاکی که درآمد سالانه آن تا چهل‌هزار دینار برآورد شده است. همچنین خلفا با وی در خصوص مسائل مختلف حکومتی نظیر قضاوت مشورت می‌کردند.
امام علی(ع) پس از خلیفه سوم، به اصرار مسلمانان خلافت و حکومت را پذیرفت. او در دوران حکومتش اهمیت ویژه‌ای برای عدالت قائل بود و در برابر روش خلفا که بیت‌المال را بر اساس سوابق افراد تقسیم می‌کردند، ایستاد. وی دستور داد که عرب و عجم و هر مسلمانی از هر تیره و تبار که باشد، در سهم بیت‌المال یکسان‌اند و تمام زمین‌هایی که عثمان به افراد مختلف واگذار کرده بود، به بیت‌المال بازگرداند.
امام علی(ع) در کار دین، اجرای دقیق قانون و شیوه صحیح حکومت‌داری، بسیار جدی و بی‌اغماض بود و همین عامل او را برای برخی تحمل‌ناپذیر کرده بود. وی در این راه حتی به نزدیک‌ترین یاران خویش نیز سخت‌گیری می‌کرد. از نظر امام علی(ع) حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگ‌ترین حقی است که خداوند قرار داده و کاملاً دوسویه است و رعایت حقوق متقابل زمامدار و مردم ثمرات فراوانی دارد. او هنگامی که مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، او را به مهربانی و خوش‌رفتاری با همه مردم، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، و برخورد انسانی با آنان دعوت کرد. در دوره کوتاه حکومت امام علی(ع) سه جنگ سنگین داخلی جمل، صفین و نهروان درگرفت.
امام علی(ع) سرانجام در محراب مسجد کوفه در حال نماز به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسید و مخفیانه در نجف به خاک سپرده شد. حرم ایشان از مکان‌های مقدس در فرهنگ شیعه بوده و زیارت آن مورد توجه است. در این مکان افراد سرشناس دیگری نیز دفن شده‌اند که در برخی منابع از آنها با عنوان مدفونان حرم امام علی(ع) یاد شده است.
سررشته بسیاری از علوم مسلمانان، از جمله نحو عربی، کلام، فقه و تفسیر به امام علی(ع) دانسته‌شده و فرقه‌های گوناگون تصوّف، سلسله سند خود را به او می‌رسانند. علی بن ابی طالب همواره از سوی شیعیان، جایگاه و منزلت ویژه‌ای داشته و پس از پیامبر(ص)، بهترین، باتقواترین و عالم‌ترینِ انسان‌ها و جانشین برحق حضرت محمد(ص) بوده است. بر این اساس گروهی از صحابه از زمان حیات پیامبر اسلام(ص)، پیرو و دوست‌دار علی(ع) یعنی شیعه دانسته‌ می‌شده‌اند. کتاب معروف نهج البلاغه منتخبی از سخنان و نامه‌های امام علی(ع) است. مکتوباتی نیز به ایشان نسبت داده شده که با املای رسول خدا(ص) و خط ایشان بوده است. آثار مکتوب بسیاری به زبان‌های مختلف درباره وی نوشته شده است.
 
جایگاه
 
علی بن ابی طالب همواره از سوی شیعیان، جایگاه و منزلت ویژه‌ای داشته و پس از پیامبر(ص)، بهترین، باتقواترین و عالم‌ترینِ انسان‌ها و جانشین برحق حضرت محمد(ص) بوده است. بر این اساس بخشی از صحابه از همان زمان حیات پیامبر اسلام(ص)، پیروان علی(ع) و دوستداران وی یعنی شیعه دانسته‌ می‌شده‌اند.[۱] شیعیان کسانی هستند که امام علی(ع) را جانشین بلافصل پیامبر(ص) از سوی خدا می‌دانند؛[۲] در برابر اهل‌ سنت که جانشینی پیامبر را حاصل انتخاب مردم می‌دانند.[۳]
به باور شیعیان، به خلافت رسیدن امام علی(ع) در نوزدهم ذی‌حجه سال ۳۵ هجری، اجرای دیرهنگام قراری بود که طبق آن پیامبر(ص) در چند موقعیت و به‌خصوص در غدیر، او را به عنوان جانشین خود و امام امت اسلامی برگزیده بود. به اعتقاد شیعه، عبارت من کنت مولاه فعلیٌ مولاه که توسط پیامبر در روز غدیر گفته شد، تعیین جانشینی پیامبر است؛ چرا که حاضران در غدیر هم به علی بن ابی‌طالب(ع) تبریک گفتند و او را با لقب امیرالمومنین خطاب کردند.[۴]به گفته هاینس هالم، اسلام‌شناس آلمانی معاصر، بر اساس این عقیده، علی(ع) تنها خلیفه برحق است و عنوان «امیرالمؤمنین» تنها شایسته اوست و حکومت کوتاه‌مدت وی تنها حکومت مشروعی است که امت اسلامی از زمان رحلت پیامبر(ص) تجربه کرده است.[۵]
 
دودمان، القاب، ویژگی‌های ظاهری
علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب،[۶] مشهور به هاشمی و قرشی بوده و پدر او، ابوطالب، مردی سخاوتمند، عدالت‌مدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر(ص) و از شخصیت‌های بزرگ قریش گزارش شده است.[۷] مادر علی(ع)، فاطمه بنت اسد[۸] و برادران وی طالب، عقیل، جعفر، و خواهرانش هند یا ام هانی، جمانه، ریطه یا ام طالب و اسماء بوده‌اند.[۹] مورخان، ازدواج ابوطالب و فاطمه بنت اسد را نخستین ازدواج میان یک مرد و زن هاشمی دانسته‌اند[۱۰] و بنابراین، حضرت علی(ع) نخستین فردی است که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر، هاشمی بوده است.[۱۱]
 
کنیه‌ها و القاب و صفات
کنیه‌های علی بن ابی‌طالب عبارتند از ابوالحسن،[۱۲] ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه.[۱۳]
همچنین در منابع القاب و صفات متعددی برای ایشان برشمرده شده است از جمله: امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، حیدر، مرتضی، قسیم النار و الجنة، صاحب اللواء، صدّیق اکبر،فاروق، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیه هارون، نفس الرسول، أخو الرسول، زوج البتول، سیف اللّه المسلول، امیر البررة، قاتل الفجرة، ذوالقرنین، هادی، سید العرب، کشّاف الکرب، داعی، شاهد، باب المدینة، والی، وصی، قاضی دَین رسول اللّه، منجز وعده، النبأ العظیم، الصراط المستقیم و الأنزع البطین.[۱۴]
 
به باور شیعیان، لقب امیرالمؤمنین، به معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، اختصاص به حضرت علی(ع) دارد. براساس روایات، شیعیان معتقدند این لقب در زمان پیامبر اسلام برای علی بن ابی‌طالب به کار می‌رفته و منحصر به اوست و نه تنها استعمال این لقب را برای خلفای راشدین و غیر راشدین جایز نمی‌دانند، بلکه به کار بردن این لقب را حتی برای سایر امامان خود هم صحیح نمی‌دانند.[۱۵]
 
ویژگی‌های ظاهری
امام علی(ع) در منابع مختلف، مردی میانه‌بالا، با چشمانی سیاه و گشاده، ابروهایی کشیده و پیوسته و صورتی زیبا دانسته شده، چهره‌ای گندمگون و ریشی انبوه داشته و شانه‌هایش پهن بوده است.[۱۶] بنابر برخی منابع، پیامبر اکرم(ص) او را با لقب «بطین» خوانده و بر همین اساس، عده‌ای او را چاق دانسته‌اند. با این حال، برخی محققان بر این باورند که مقصود پیامبر از «بطین»، «البطین من العلم» (فربه از دانش) بوده است.[۱۷] ستوده‌شدن امام علی(ع) با صفت «بطین» در برخی زیارتنامه‌ها نیز دلیلی بر این دانسته شده که مقصود پیامبر، صفت چاق نبوده است.[۱۸]
درباره قدرت بدنی علی بن ابی‌طالب، گفته شده که او با هیچ‌کسی مبارزه نکرد، مگر اینکه او را زمین زد.[۱۹] ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه تصریح کرده، توانایی جسمی علی بن ابی‌طالب، ضرب المثل بوده؛ او بود که درِ قلعه خیبر را کَند، در حالی که جمعی تلاش کردند آن را برگردانند ولی نتوانستند، او بود که بت هبل را -که بت بزرگی بود- از بالای کعبه به زمین انداخت و او بود که سنگ بزرگی را در روزهای خلافتش با دست خویش از جا کند و از زیر آن آب جوشید، در حالی که لشکریان همگی از این کار ناتوان بودند.[۲۰]
 
زندگی
تولد تا هجرت
علی بن ابی‌طالب(ع)، جمعه ۱۳ رجب سال ۳۰ عام الفیل (۲۳ سال قبل از هجرت) در مکه و داخل کعبه متولد شد.[۲۳][یادداشت ۱] ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله شیخ صدوق، سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از عالمان اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی، متواتر می‌دانند.[۲۵]
علی(ع) در شش سالگی (۱۷ سال قبل از هجرت)، وقتی مکه دچار قحطی شد، به خانه حضرت محمد(ص) برده شد؛ همانطور که جعفر، برادر علی، به خانه عباس بن عبدالمطلب برده شد. ابوطالب، پدر امام علی(ع)، در این هنگام از تأمین خانواده پرجمعیت خود ناتوان بود.[۲۶] امام علی(ع) در یکی از خطبه‌های خود، به رفتار مهربانانه پیامبر در این دوره اشاره کرده است.[۲۷]
پس از بعثت پیامبر (۱۳ سال پیش از هجرت)، علی(ع) نخستین مرد و خدیجه(س)، نخستین زنی بود که به پیامبر(ص) ایمان آوردند.[۲۸][۲۹] علی(ع) که در آن هنگام ده سال داشت به همراه پیامبر(ص) به صورت پنهانی و در کوه‌های اطراف مکه نماز می‌گزاردند.[۳۰][۳۱] پس از آنکه پیامبر(ص) دعوت به اسلام را در سال سوم بعثت علنی کرد، در واقعه دعوت از خویشاوندان نزدیک که به «انذار عشیره» یا «واقعه یوم الدار» معروف است، علی(ع) از وی حمایت کرد و پیامبر(ص) در پاسخ، او را برادر، وصی و جانشین خود خواند.[۳۲] در سال ششم پیش از هجرت، مسلمانان توسط مشرکان در شعب ابی‌طالب، محاصره شدند و از خرید و فروش و رفت و آمد منع شدند. در این دوران ابوطالب برای حفظ جان پیامبر(ص) بارها علی(ع) را در جای خواب او خواباند.[۳۳] مدتی پس از شکسته‌شدن محاصره، ۳ سال پیش از هجرت، علی(ع) در ۱۹ سالگی، پدرش ابوطالب را از دست داد.[۳۴] پس از درگذشت ابوطالب، شرایط مسلمانان دشوارتر شد و پیامبر(ص) به فکر هجرت به مدینه افتاد. در شب هجرت و با آگاهی از توطئه مشرکان برای کشتن پیامبر(ص)، علی(ع)، در ۲۳ سالگی، در خوابگاه وی خوابید که به لیلة المبیت مشهور است.[۳۵] حضرت علی(ع) چند روز بعد و پس از ادای دیون پیامبر(ص) به همراه گروهی که در میان‌شان حضرت فاطمه(س) و فاطمه بنت اسد (مادر امام علی) نیز بودند، به مدینه رفت.[۳۶]
 
پس از هجرت
وقتی پیامبر(ص) در مسیر هجرت به مدینه، به قبا رسید، حدود پانزده روز در آنجا منتظر ماند تا علی(ع) و همراهانش برسند.[۳۷] پس از ساختن مسجد النبی در مدینه، پیامبر در اولین خطبه خود، مهاجران و انصار را به برادریِ هم درآورد و علی(ع) را به برادری خویش برگزید.[۳۸] در سال دوم هجری، غزوه بدر میان مسلمانان و مشرکان درگرفت که طی آن، تعداد زیادی از لشکر دشمن از جمله چند نفر از سران قریش به دست علی(ع) کشته شدند.[۳۹] پس از غزوه بدر،[۴۰] حضرت علی(ع) در ۲۵ سالگی با فاطمه(س) ازدواج کرد؛[۴۱] با وجود اینکه حضرت فاطمه خواستگاران دیگری نیز داشت.[۴۲] پیامبر(ص) خود خطبه عقد آنها را خواند.[۴۳]
در سال سوم هجری، مشرکان برای جبران شکست بدر، جنگ اُحُد را علیه مسلمانان به راه انداختند.[۴۴] علی(ع) از کسانی بود که نبرد را رها نکرد و از جان پیامبر دفاع کرد[۴۵] و گفته شده در این نبرد ۱۶ زخم برداشت.[۴۶] کلینی و طبری گفته‌اند که جمله لا سَیفَ اِلّا ذوالفَقار، لا فَتی اِلّا عَلیّ را جبرئیل در این نبرد در مدح علی(ع) گفته است.[۴۷] در همین سال فرزند ارشد او، امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمد.[۴۸] در سال چهارم هجری، زمانی که امام علی(ع) ۲۷ ساله بود، مادرش، فاطمه بنت اسد، درگذشت.[۴۹] امام حسین(ع)، فرزند دوم علی(ع) و فاطمه(س) در همین سال به دنیا آمد.[۵۰]
پیامبر اکرم(ص): « لَأُعطیَنّ الرّایةَ غَداً رجُلاً یُحبُّه اللهُ و رسولُه، یَفتحُ اللهُ علی یَدَیه، لیسَ بفَرّارٍ»
«فردا پرچم را به مردی خواهم سپرد که خدا و پیامبرش او را دوست می‌دارند. با دو دست او خدا پیروزمان می‌کند؛ کسی که از جنگ‌گریزی وارسته است.»
مغازی واقدی[۵۱]
در سال پنجم هجری، غزوه خندق رخ داد[۵۲] و با رشادت علی(ع) در کشتن عمرو بن عبدود به پایان رسید.[۵۳] سومین فرزند علی(ع) و فاطمه(س)، حضرت زینب(س) در همین سال به دنیا آمد.[۵۴] در سال ششم هجری پیمان‌نامه صلح حدیبیه میان پیامبر(ص) و قریش منعقد شد که کاتب آن، حضرت علی(ع) بود.[۵۵] ام کلثوم(س)، چهارمین فرزند امام علی(ع) در این سال به دنیا آمد.[۵۶] در شعبان همین سال، پیامبر(ص)، علی(ع) را مأمور سریه فدک و سرکوب یهودیان قرار داد.[۵۷] در سال هفتم هجری، نبرد خیبر روی داد.[۵۸] علی(ع) در این نبرد از پرچمداران سپاه بود[۵۹] و سپاه اسلام به رهبری او توانست خیبر را فتح کند.[۶۰] در سال هشتم هجری، علی(ع) در ۳۱ سالگی از پرچمداران سپاه پیامبر(ص) هنگام فتح مکه بود[۶۱] و در شکستن بت‌های کعبه، پیامبر(ص) را یاری کرد.[۶۲]
غزوه تبوک در سال نهم هجری درگرفت. پیامبر(ص) برای اولین بار علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه و محافظت از خانواده خویش منصوب کرد و این نبرد، تنها غزوه‌ای است که حضرت علی(ع) در آن حضور نداشته است.[۶۳] پس از شایعاتی که منافقان پراکندند، علی(ع) خود را به سپاه رساند و پیامبر(ص) را از آنچه در مدینه گذشته بود، آگاه کرد. پیامبر(ص) در پاسخ گفتند آیا از این خرسند نیستی که جایگاه تو نزد من، چون هارون نزد موسی باشد؟[۶۴] این گفته به حدیث منزلت مشهور است.[۶۵] علی(ع) در همین سال از سوی پیامبر(ص) به ابلاغ آیات برائت در هنگام اجتماع مشرکان در مکه، مأمور شد[۶۶] و علی(ع) بعدازظهر عید قربان این آیات را ابلاغ کرد.[۶۷] در ۲۴ ذی‌الحجه سال نهم[۶۸] پیامبر(ص) به همراه علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به مباهله با مسیحیان نجران برخاستند.[۶۹] در سال دهم هجری، پیامبر(ص)، علی(ع) را برای دعوت به اسلام به یمن فرستاد.[۷۰] در همین سال پیامبر به حج رفت.[۷۱] علی(ع) خود را از یمن به پیامبر(ص) رساند و در مکه به او ملحق شد.[۷۲] پیامبر(ص) پس از حج در منطقه غدیر خم، علی(ع) را جانشین و وصی خود قرار داد[۷۳] که به واقعه غدیر مشهور است. در این هنگام او ۳۳ سال داشت.
 
پس از رحلت پیامبر(ص)
« فَصَبْرَتُ وَ فِى العَیْنِ قَذًى، وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً، أرى تُراثىِ نَهْباً»
«به صبر گراییدم؛ حالی که دیده از خار غم خسته بود و آوا در گلو شکسته، می‌دیدم میراثم به غارت می‌رود.»
نهج‌البلاغه، خطبه سوم[۷۴]
پیامبر(ص) در صفر سال ۱۱ هجری درگذشت.[۷۵] به عقیده شیعیان، علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) و در ۳۴ سالگی به امامت رسید.[نیازمند منبع] علی(ع) مشغول کفن و دفن پیامبر بود که گروهی در سقیفه، ابوبکر را برای خلافت برگزیدند. پس از خلافت ابوبکر، امام علی(ع) ابتدا از بیعت خودداری کرد[۷۶] ولی سرانجام با او بیعت کرد.[۷۷] شیعیان معتقدند این بیعت از روی اجبار بوده[۷۸] و شیخ مفید معتقد است امام علی(ع) هرگز بیعت نکرده است.[۷۹][۸۰] به عقیده شیعه، یاران خلیفه برای گرفتن بیعت به خانه علی(ع) حمله کردند[۸۱] که طی آن فاطمه(س) آسیب دید و فرزندش سقط شد.[۸۲] در همین ایام، ابوبکر فدک را غصب کرد[۸۳] و علی(ع) به دادخواهی از فاطمه(س) برخاست.[۸۴] فاطمه(س) پس از واقعه حمله به خانه، در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در سال یازدهم هجری به شهادت رسید.[۸۵]
ابوبکر در سال ۱۳ هجری درگذشت[۸۶] و طبق وصیت او عمر بن خطاب به خلافت رسید.[۸۷] عمر در محرم سال ۱۴ هجری، برای نبرد با ساسانیان از مدینه خارج شد و در سرزمینی با نام صرار، اردو زد. او امام علی(ع) را به جای خود در مدینه قرار داد تا خود فرماندهی جنگ را به عهده بگیرد، اما پس از مشورت با برخی صحابه از جمله امام علی(ع)، از تصمیم خود منصرف شد و سعد بن ابی‌وقاص را به نبرد فرستاد.[۸۸] معادیخواه با استناد به نقلی از ابن اثیر گفته است علی(ع) در دوران خلیفه دوم، جز در سال‌های نخست آن، منصب قضاوت داشته است.[۸۹][۹۰] در سال شانزدهم (یا هفدهم) هجری[۹۱] به پیشنهاد علی(ع) و پذیرش عمر، هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی مشخص شد.[۹۲][۹۳] در سال ۱۷ هجری[۹۴] عمر برای فتح بیت‌المقدس راهی شام شد و امام علی(ع) را جانشین خود در مدینه قرار داد.[۹۵][۹۶] در همین سال[۹۷] عمر پس از اصرار و تهدید با ام‌کلثوم دختر امام علی(ع) و فاطمه(س) ازدواج کرد.[۹۸][۹۹] جانشینی علی(ع)، در سفر سال ۱۸ هجری عمر به شام نیز تکرار شده است.[۱۰۰] عمر پس از ترور و پیش از درگذشتش در سال ۲۳ هجری،[۱۰۱] شورایی شش‌نفره برای تعیین خلیفه بعد از خود تشکیل داد[۱۰۲] که علی(ع) عضو آن بود.[۱۰۳] عمر، عبدالرحمن بن عوف را به عنوان شخص تعیین‌کننده در شورا معرفی کرد. عبدالرحمن ابتدا از امام علی(ع) خواست به شرط عمل به کتاب خدا، سیره پیامبر و سیره ابوبکر و عمر عهده‌دار خلافت شود، اما امام علی(ع) شرط عمل به سیره شیخین را نپذیرفت و گفت «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) عمل کنم».[۱۰۴] عبدالرحمن پس از آن شروط مذکور را با عثمان بن عفان در میان گذاشت و پس از پاسخ مثبت او، وی را عهده‌دار خلافت کرد.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷]
« فَیا للّهِ وَ لِلشُّورى ، مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِىَّ مَعَ الْأوَّلِ مِنْهُمْ حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ الى هذِهِ النَّظائِرِ»
«داوری در آن شورا را به خدا واگذارم. کجا در شایستگی من در مقایسه با نخستین‌شان جای تردید بود که اینک در ردیف کسانی از این دست قرار گیرم؟»
نهج‌البلاغه، خطبه سوم[۱۰۸]
معادیخواه با تکیه بر نقل ابن جوزی در المنتظم گفته است علی(ع) در سال ۲۴ هجری، همچنان منصب قضاوت را بر عهده داشته است.[۱۰۹] در سال ۲۵ هجری[۱۱۰] عثمان دستور به جمع‌آوری و تدوین قرآن داد.[۱۱۱] سیوطی از امام علی(ع) نقل کرده که تدوین و جمع‌آوری قرآن با مشورت وی انجام شده است.[۱۱۲][۱۱۳] در سال ۲۶ هجری عباس بن علی(ع) پنجمین پسر علی(ع) متولد شد.[۱۱۴] در سال ۳۵ هجری، مردم مدینه در اثر نارضایتی از عثمان، خانه‌اش را محاصره کردند.[۱۱۵] علی(ع) پیش از آن از مدینه خارج شده بود.[۱۱۶] معادیخواه این خروج را به ینبع و به خواست عثمان دانسته است.[۱۱۷] طبق منابع اهل سنت، امام علی(ع)، حسنین را برای محافظت از خلیفه گمارد،[۱۱۸] اما شورشیان سرانجام عثمان را به قتل رساندند.[۱۱۹] پس از قتل عثمان، مردم پیرامون علی(ع) را گرفتند تا خلیفهٔ آنان باشد.[۱۲۰]
 
دوران حکومت
علی(ع) در ذیحجه سال ۳۵ هجری، در ۵۸ سالگی، پس از قتل عثمان به خلافت رسید.[۱۲۱][۱۲۲] جز گروهی از نزدیکان عثمان و برخی یاران پیامبر(ص) که «قاعدین» (وانشستگان) خوانده شده‌اند،[۱۲۳] تمام صحابه مدینه با علی(ع) بیعت کردند.[۱۲۴] امام علی(ع)، دو روز پس از آغاز خلافت، در اولین خطبه خود خواستار برگردانده‌شدن اموالِ به ناحق تصرف‌شدهٔ در دوره عثمان شد[۱۲۵] و بر تقسیم عادلانه بیت‌المال تأکید کرد.[۱۲۶] در سال ۳۶ قمری، طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام بیعت‌شان با علی(ع) را شکستند و در مکه به عایشه که خون‌خواه عثمان شده بود پیوستند[۱۲۷] و بعد به سوی بصره حرکت کردند.[۱۲۸] بدین ترتیب جنگ جمل، نخستین جنگ امام علی(ع)[۱۲۹] و نخستین جنگ داخلی مسلمانان،[۱۳۰] میان علی(ع) و ناکثین (بیعت‌شکنان) در نزدیکی بصره درگرفت.[۱۳۱] طلحه[۱۳۲] و زبیر[۱۳۳] در جنگ کشته شدند و عایشه به مدینه فرستاده شد.[۱۳۴] امام علی(ع) ابتدا به بصره رفت و فرمان عفو عمومی صادر کرد[۱۳۵] و در رجب سال ۳۶ وارد کوفه شد و آن‌جا را محل خلافت خویش قرار داد.[۱۳۶] در همین سال امام علی(ع) معاویه را به بیعت فراخواند و پس از امتناع معاویه، دستور به عزل او از حکومت شام داد.[۱۳۷] در شوال سال ۳۶ هجری، علی(ع) به سوی شام لشکر کشید.[۱۳۸] جنگ صفین در منطقه‌ای به همین نام، در آخر سال ۳۶ و ابتدای سال ۳۷ق درگرفت.[۱۳۹] معادیخواه معتقد است بر خلاف تاریخ صفر سال ۳۷ هجری که از سوی طبری و ابن‌اثیر ذکر شده، اوج جنگ در سال ۳۸ بوده است.[۱۴۰][۱۴۱] هنگامی که سپاه امام علی(ع) در حال پیروز شدن بود،[۱۴۲] سپاهیان معاویه با ترفند عمرو بن عاص، قرآن‌ها را بر نیزه کردند تا میان‌شان حکم کند.[۱۴۳] امام از روی ناچاری و تحت فشار شورشیان سپاه خود حکمیت را پذیرفت و به اجبار آنها، ابوموسی اشعری را حَکَم قرار داد.[۱۴۴] اما به فاصله کوتاهی از پذیرش حکمیت، اعتراض‌های جدیدی به امام علی (ع) در میان شورشیان شکل گرفت.[۱۴۵] عده‌ای به استناد دو آیه قرآن (سوره مائده، آیه ۴۴ و سوره حجرات، آیه ۹) خواهان ادامه جنگ با معاویه شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از آن توبه کردند.[۱۴۶] شگفت آن‌که جمعی از معترضان همانهایی بودند که ساعاتی قبل حکمیت را بر امام علی (ع) تحمیل کرده بودند.[۱۴۷] آنان از امام خواستند از این کفر توبه کند و شروطی که با معاویه نهاده است، نقض کند. اما علی بن ابی‌طالب(ع) نقض حکمیت را نپذیرفت[۱۴۸] و تصمیم خود را بر ادامهٔ جنگ با شام در صورتی که حکمین طبق رأی قرآن حکم نکنند اعلام کرد.[۱۴۹]
«بارخدایا تو خود نیک می‌دانی که اینان را با کتاب تو کاری نیست. تو می‌دانی این گروهِ با قرآن بیگانه را، در پس این نمایش چه انگیزه‌ای است. تو خود میان ما و اینان حکم کن که تویی آن خدای حکیم که حکم‌ات زلال حقیقت است.»
اعیان‌الشیعه[۱۵۰]
هنگام حکمیت، ابوموسی اشعری نتیجه حکمیت را برکناری هر دو فرمانروا، یعنی معاویه و علی(ع)، از خلافت اعلام کرد[۱۵۱][۱۵۲] و سپس عمرو عاص خلافت را به معاویه واگذار کرد.[۱۵۳] پس از حکمیت[۱۵۴][۱۵۵] گروهی از یاران امام با آن مخالفت کردند و آن را به منزله برگشت از دین و شک در ایمان شمردند.[۱۵۶] در این میان گروهی که هسته اولیه خوارج را تشکیل دادند پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از سپاه امام جدا گشتند و به جای کوفه به حرورا رفتند.[۱۵۷]
اعتراضات خوارج تا شش ماه پس از صفین ادامه داشت و به همین جهت علی(ع)، عبدالله بن عباس و صعصعة بن صوحان را برای گفتگو نزد آنها فرستاد. آنان تسلیم خواسته این دو نفر برای بازگشتن به جماعت نشدند. پس از آن امام علی(ع) از آنها خواست تا دوازده نفر را معین کرده و خود نیز همین تعداد را جدا کرده و با آنها به گفتگو نشست.[۱۵۸] علی(ع) نامه‌ای نیز به سران خوارج نوشت و از آنها دعوت کرد که به سوی مردم بازگردند اما عبدالله بن وهب با یادآوری حوادث صفین، تأکید کرد که علی(ع) از دین خارج شده و باید توبه نماید. امام پس از این نیز بارها توسط افرادی همچون قیس بن سعد و ابو ایوب انصاری خوارج را به‌سمت خود فراخواند و به آنها امان داد،[۱۵۹] اما پس از آنکه از تسلیم خوارج ناامید شد، سپاه ۱۴ هزار نفری خود را در مقابل آنها قرار داد. علی(ع) تاکید کرد که سپاه وی آغازگر نبرد نباشند و سرانجام نهروانیان جنگ را شروع کردند.[۱۶۰] با آغاز جنگ، به سرعت تمامی خوارج کشته و یا زخمی شدند. زخمی‌ها به تعداد چهارصد نفر، به خانواده‌هایشان تحویل داده شدند، و در مقابل، از سپاه علی(ع) تعدادی کمتر از ده نفر کشته شدند. از اجتماع خوارج در نهروان، کمتر از ۱۰ نفر فرار کردند که یکی از آنان عبدالرحمن بن ملجم مرادی، قاتل امام علی(ع) بود.[۱۶۱] ابن ملجم مرادی، در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ق در مسجد کوفه، علی(ع) را با ضربه شمشیر خود زخمی ساخت، و دو روز بعد در ۲۱ همان ماه، امام علی(ع) در ۶۳ سالگی به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد.[۱۶۲][یادداشت ۲]
 
همسران و فرزندان
ازدواج با فاطمه زهرا (س)
نخستین همسر امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر(ص) بود.[۱۶۴] پیش از علی(ع) افرادی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف، ازدواج با فاطمه را از پیامبر درخواست کرده بودند، اما پیامبر(ص)، خود را در این باره تابع دستور خداوند دانست و به آنان پاسخ منفی داد.[۱۶۵] برخی منابع، ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) را اول ذی الحجه سال دوم هجری،[۱۶۶] برخی آن را در ماه شوال و گروهی ۲۱ محرم دانسته‌اند.[۱۶۷] امام علی و فاطمه، پنج فرزند داشته‌اند؛ حسن، حسین، زینب و ام کلثوم[۱۶۸] و محسن که پیش از تولد سقط شد.[۱۶۹][۱۷۰]
 
سایر همسران
امام علی(ع) در زمان حیات فاطمه(س)، با زن دیگری ازدواج نکرد،[نیازمند منبع] ولی پس از شهادت فاطمه(س)، همسرانی اختیار کرد؛ از جمله امامه دختر ابوالعاص بن ربیع که مادرش زینب، دختر پیامبر بوده است.[نیازمند منبع] ام البنین، دختر حزام بن دارم کلابیه، همسر دیگر امام علی(ع) بوده که فرزندان او عبارتند از حضرت عباس، عثمان، جعفر و عبدالله. همه فرزندان ام البنین در کربلا به شهادت رسیدند. لیلی دختر مسعود بن خالد، اسماء بنت عمیس خثعمی مادر یحیی و عون، ام حبیب دختر ربیعه تغلبیه موسوم به صهباء، خوله دختر جعفر بن قیس حنفیه، مادر محمد بن حنفیه، و همچنین ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی و محیاة دختر امرئ القیس بن عدی کلبی، از دیگر زنان امام علی(ع) بوده‌اند.[۱۷۱]
 
فرزندان
شیخ مفید در کتاب ارشاد، فرزندان امام علی(ع) را ۲۷ نفر دانسته است که تعداد آنها به همراه محسنِ سقط شده، ۲۸ فرزند می‌شود.[۱۷۲]
 
حضور در غزوات
امام علی(ع) در غزوات و سریه‌های صدر اسلام، نقش مؤثری داشت و در همه غزوات جز غزوه تبوک همراه پیامبر(ص) جنگید.[۱۷۵] امام علی(ع) در بسیاری از غزوات پرچم‌دار اصلی سپاه اسلام بود.[۱۷۶] او همچنین در جنگ‌هایی که عموم مسلمانان در آن فرار کردند، در کنار پیامبر باقی ماند و به جنگ ادامه داد.[۱۷۷]
 
جنگ بدر
جنگ بدر، نخستین جنگ با فرماندهی پیامبر(ص)، میان مسلمانان و مشرکان قریش بود که در جمعه هفدهم رمضان سال ۲ق در کنار چاه‌های بدر روی داد.[۱۷۸] در این جنگ برخی بزرگان قریش همچون ابوجهل[۱۷۹] و عتبه بن ربیعه[۱۸۰] کشته شدند.
علی(ع) در نبرد تن به تن ابتدای جنگ، ولید بن عتبة بن ربیعه را از پای درآورد.[۱۸۱] در این جنگ نوفل ‌بن خویلد که پیامبر اسلام نفرینش کرده بود به دست امام علی(ع) کشته شد.[۱۸۲] همچنین حدود بیست نفر دیگر از مشرکان از جمله حنظله بن ابوسفیان و عاص بن سعید توسط امام علی(ع) کشته شدند.[۱۸۳] بعدها امام علی(ع) در نامه‌ای به معاویه نوشت: هنوز شمشیری که بوسیله آن جد تو (عتبه پدر هند جگرخوار) و دایی تو (ولید فرزند عتبه) و برادر تو (حنظله بن ابی‌سفیان) را کشتم، در نزد من است.[۱۸۴]
 
جنگ احد
در جنگ احد، پس از غلبه مشرکان در جنگ، بسیاری از مسلمانان از میدان جنگ فرار کرده و پیامبر را تنها گذاشتند. امام علی(ع) از معدود افرادی بود که فرار نکرد و به دفاع از پیامبر پرداخت.[۱۸۵] خود علی(ع) این واقعه را چنین نقل کرده که مهاجر و انصار به سوی خانه‌های خود فرار کردند، ولی من با وجود هفتاد زخم که بر بدن داشتم، از رسول‌الله دفاع کردم.‏[۱۸۶]
بنابر نقل منابع شیعه[۱۸۷] و اهل‌سنت[۱۸۸] به پاس فداکاری‌های امام علی(ع)، جبرئیل نازل شد و ایثار علی(ع) را نزد پیامبر(ص) ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان می‌دهد. رسول خدا(ص) جبرئیل را تصدیق کرد و گفت: «من از علی هستم و او از من است». سپس صدایی در آسمان پیچید که: «لاسیف الا ذوالفقار، و لا فتی الا علی؛ شمشیری چون ذوالفقار و جوانمردی همچون علی نیست».
 
جنگ خندق (احزاب)
در جنگ خندق، پیامبر(ص) درباره روش دفاع از مدینه با اصحاب خود مشورت کرد، سلمان فارسی پیشنهاد کرد که برای فاصله انداختن میان مسلمانان و مهاجمان، خندقی در اطراف مدینه حفر شود.[۱۸۹] دو سپاه چند روز در دو سوی خندق روبروی هم بودند و گاهی به هم سنگ و تیر می‌انداختند تا آنکه عمرو بن عبدود، از لشکر مشرکان، با چند نفر دیگر، از تنگ‌ترین جای خندق خود را به طرف دیگر آن رساندند. پس از چند بار مبارزه‌طلبی عمرو بن عبدود و سکوت مسلمانان، علی(ع) از پیامبر(ص) اجازه مبارزه خواست و پیامبر(ص) پذیرفت. علی(ع) بعد از درگیری با عمرو او را به زمین انداخت و کشت.[۱۹۰] رسول خدا(ص) پس از نبرد با عمرو فرمود: ضَربَةُ عَلیّ یومَ الخندقِ أفضلُ مِن عبادةِ الثقلَین (ترجمه: [ارزش] ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد از عبادت جن و انس برتر است.) [۱۹۱]
مردی ز کننده در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس
دیوان حافظ شیرازی، ص۷۴۳
 
جنگ خیبر
جنگ خیبر در جمادی الاولی سال ۷ قمری رخ داد. پیامبر(ص) برای مقابله با توطئه‌چینی یهودیان دستور حمله به دژهای آنها را صادر کرد.[۱۹۲] بعد از آنکه افرادی همچون ابوبکر و عمر نتوانستند دژهای یهودیان را فتح کنند، پیامبر(ص) فرمود: «فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند». صبحگاهان علی(ع) را خواست و پرچم را به او داد.[۱۹۳] بنابر نقل شیخ مفید، علی(ع) به میدان رفت و درِ یکی از دژها را از جا کند و تا پایان جنگ، از آن به جای سپر استفاده کرد.[۱۹۴]
 
فتح مکه
رسول خدا(ص) در اوائل رمضان سال ۸ هجری، به قصد فتح مکه از مدینه خارج شد. پیامبر(ص) پرچمی را که ابتدا در دست سعد بن عباده بود، به‌خاطر اظهار سخنانی دال بر انتقام‌جویی، به دست علی(ع) داد.[۱۹۵] پس از فتح مکه، پیامبر(ص) بت‌های داخل کعبه را شکست و سپس به علی(ع) دستور داد بر دوش وی رود و بت خزاعه را از بالای کعبه به پایین اندازد.[۱۹۶]
 
جنگ حنین
جنگ حنین در سال ۸ هجری به وقوع پیوست و پرچمی از مهاجران به دست امام علی(ع) بود.[۱۹۷] در این جنگ، پس از حمله ناگهانی مشرکان، مسلمانان گریختند و تنها علی(ع) و چند نفر دیگر ثابت‌قدم ماندند و از پیامبر دفاع کردند.[۱۹۸]
 
جنگ تبوک
تنها جنگی که علی(ع) در کنار پیامبر(ص) حضور نداشت، غزوه تبوک بود. علی(ع) به دستور پیامبر(ص) در مدینه مانده بود تا در غیاب وی از توطئه‌های منافقان جلوگیری نماید. پس از ماندن علی(ع) در مدینه، منافقان اقدام به شایعه‌سازی کردند و علی(ع) برای دفع فتنه و شایعه آنها، فوراً سلاح برداشت و بیرون شهر به خدمت پیامبر(ص) رسید و جریان را به او اطلاع داد. در اینجا بود که رسول خدا(ص) عباراتی را گفت که به حدیث منزلت مشهور شده است: «برادرم علی، به مدینه بازگرد، زیرا برای اداره امور آنجا، جز من و تو شخص دیگری شایستگی ندارد. پس تو نماینده و جانشین من در میان اهل بیت من و خانه و قوم من هستی.‌ ای علی! آیا خشنود نمی‌شوی که نسبت به من، همانند هارون نسبت به موسی باشی؟ جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود».[۱۹۹]
 
سرایا
سریه «علی بن ابی‌طالب(ع)» به «فدک» برای مقابله با «بنی سعد»- شعبان سال ششم.[۲۰۰]
سریه «علی بن أبی طالب» برای خراب کردن بتخانه «فلس» در قبیله «بنی طیّ»- ربیع الآخر سال نهم.[۲۰۱]
سریه «علی بن أبی طالب» به یمن - رمضان سال دهم.[۲۰۲]
 
ماموریت به سوی یمن
حضرت محمد(ص) پس از فتح مکه و پیروزی در نبرد حنین در سال ۸ هجری، به گسترش دعوت خود پرداخت و از جمله معاذ بن جبل را به یمن فرستاد. او در حل برخی از مسائل درماند و بازگشت. سپس پیامبر خالد بن ولید را فرستاد. ولی او هم کاری از پیش نبرد و پس از شش ماه اقامت، بازگشت. آنگاه پیامبر خدا، علی را فراخواند و او را همراه نامه‌ای به یمن فرستاد. علی نامه را برای مردم یمن خواند و آنان را به توحید دعوت کرد. با تلاش وی، قبیله همْدان مسلمان شدند. علی خبر اسلام آوردن آنان را به پیامبر خدا گزارش داد. پیامبر شادمان شد و همدانیان را دعا کرد.[۲۰۳] در گزارش‌های دیگر، از درگیری علی با قبیله مذحج سخن به میان آمده است. بنابر گزارش‌های مذکور، امام علی(ع) به سرزمین آنان رفت و به اسلام دعوت‌شان کرد و چون نپذیرفتند و جنگ را در پیش گرفتند، با آنان جنگید و پس از فراری دادن آنان، دوباره به اسلام دعوت‌شان کرد و غنایم نبرد را جمع کرد و همراه با صدقات نجران، در موسم حج به پیامبر تحویل داد.[۲۰۴] پیامبر قضاوت در یمن را نیز بر عهده علی گذاشت و برای استواری در آن دعایش کرد. منابع تاریخی، نمونه‌هایی از این قضاوت‌ها را گزارش کرده‌اند.[۲۰۵]
 
غدیر خم
در سال دهم هجری پیامبر اسلام برای اولین بار پس از هجرت تصمیم به انجام حج تمتع گرفت.[۲۰۶] این تصمیم به اطلاع مسلمانان رسید و بسیاری همراه پیامبر عازم حج شدند.[۲۰۶] نامه‌ای نیز برای امام علی(ع) که برای جهاد[۲۰۷] به یمن رفته بود، نوشت و او را به حج فراخواند.‏[۲۰۸]
پس از اتمام حج، در منطقه غدیر خم که مردم از یکدیگر جدا شده و هر یک به شهر خود می‌رفتند، خداوند به پیامبر دستور داد توقف نموده و آنچه به او دستور داده شده است، ابلاغ کند.‏[۲۰۹]
پیامبر پس از آنکه نماز ظهر را به جماعت اقامه کرد، خطبه‌ای خواند و خطاب به مسلمانان فرمود: «أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟؛ آیا نمی‌دانید من به مؤمنان از خودشان أولی هستم؟». مردم گفتند: آری، می‌دانیم. سپس پیامبر دست امام علی(ع) را بلند کرده و فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ، فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آن‌که او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار».[۲۱۰] بر اساس برخی منابع، پیامبر در پاسخ به برخی از اصحاب خود که پرسیدند این دستور خدا و پیامبرش است؟، فرمود بله، این دستور خداوند و رسول او است.[۲۱۱] پس از این خطبه، برخی صحابه همچون عمر بن خطاب به امام علی(ع) تبریک گفتند.[۲۱۲]
بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال در همین روز نازل شده است که می‌فرماید: «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»[۲۱۳]
امام علی پس از رحلت پیامبر اسلام در موقعیت‌هایی به واقعه غدیر و گفتار پیامبر در آن اشاره می‌کرد تا بر حقانیت خود تأکید کند.[۲۱۴] شیعیان با توجه به قرائنی که در خطبه غدیر وجود دارد، و همچنین گفتارها و اشعار مسلمانان که پس از آن در منابع ذکر شده، معتقدند که پیامبر(ص) در جریان واقعه غدیر، امام علی را به فرمان الهی امام علی(ع) به جانشینی خود منصوب کرد.[۲۱۵]
 
سقیفه
بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص)، در حالی که علی(ع) بنابر وصیت پیامبر[۲۱۶] و با کمک بنی هاشم مشغول تجهیز و تدفین بود، انصار به دلایلی مانند ترس از اینکه قریش بخواهد انتقام کشته‌شدگان در غزوات را از آنها بگیرد و نیز به این دلیل که می‌دانستند قریش زیر بار سفارش پیامبر(ص) در مورد جانشینی امام علی(ع) نخواهند رفت، جلسه‌ای در سقیفه بنی ساعده تشکیل دادند تا جانشین پیامبر را از میان انصار برگزینند.[۲۱۷] ابوبکر و عمر وقتی از این اجتماع آگاهی یافتند به همراه ابو عبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان به محل اجتماع رفتند و پس از مشاجراتی که میان آنها واقع شد، در نهایت بدون توجه به واقعه غدیر، ابوبکر را به عنوان خلیفه معرفی کردند.[۲۱۸]
 
پیشینه مخالفت‌ها با امام علی(ع)
دوران زندگی امام علی(ع)، شرایطی پرتلاطم، بسیار حساس و تأثیرگذار در سراسر تاریخ اسلام است؛ خصوصاً پس از به خلافت رسیدن وی که اختلافات زیادی در میان مسلمانان روی داد. عبدالرحیم قنوات در دانشنامه امام علی(ع) بر این باور است که منشأ بسیاری از اختلافات در زمانه پیامبر(ص) و علی(ع)، رقابت‌های خاندانی و قبیلگی در قریش و بین فرزندان عبدمناف بوده است.[۲۱۹] وی با اشاره به اختلافات میان فرزندان و نوادگان عبدمناف برای دستیابی به مناصب مکه،[۲۲۰] از تضعیف موقعیت بنی‌هاشم در برابر بنی‌امیه، پس از عبدالمطلب سخن گفته[۲۲۱] و تصریح کرده است که پس از آغاز فشارهای بنی‌امیه (معاویه) بر امام علی(ع) از آغاز خلافت، رقابت خانوادگی میان خاندان عبدالمطلب و خاندان حرب (پدربزرگ معاویه) به اوج خود رسید و بنی‌امیه در این مسیر تا جایی پیش رفتند که ایمان ابوطالب پدر علی(ع) را زیر سؤال بردند. این فشارها تا صد سال بعد و آغاز حکومت عباسیان ادامه داشت.[۲۲۲] به گفته قنوات، در دوران عباسیان نیز این فشارها با انگیزه دیگری ادامه یافت؛ چرا که نسب عباسیان به عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر می‌رسید و از آنجا که او از ابتدا مسلمان نبود و حتی در جنگ بدر به دست پیامبر(ص) به اسارت درآمد، عباسیان در برابر فضایل و افتخارات علویان، احساس حقارت می‌کردند.[۲۲۳]
وقایع غزوه بدر، از رخدادهای مهمی دانسته شده که ریشه برخی منازعات کلامی و سیاسی در زمانه علی‌ بن ابی‌طالب(ع) بوده است.[۲۲۴] امام علی(ع) در جنگ بدر بیشترین سهم را در کشتن مشرکان داشته است؛ چرا که واقدی، کشته‌شدگان توسط امام علی را ۲۲ تن، ابن ابی‌الحدید، ۳۵ تن (نصف کشته‌شده‌ها) و شیخ مفید، ۳۶ تن ذکر کرده‌اند.[۲۲۵] حسن طارمی در دانشنامه جهان اسلام معتقد است ۱۳ تن از کشته‌شدگان به دست امام علی(ع)، از بزرگان قریش بوده‌اند؛ از جمله ابوجهل. این شکست و کشته‌شدن افراد سرشناس، برای مشرکان قریش شکست سنگینی بوده و به اعتبار و هیبت آنها لطمه زده است.[۲۲۶] بنابر شواهد تاریخی، قریشیان از روز بدر، کینه امام علی(ع) را به دل گرفتند و حتی پس از مسلمان شدن، با سرودن اشعاری، مردم قریش را به مبارزه با علی و شکستن بیعت خود تشویق می‌کرده‌اند[۲۲۷] و هیچ‌کس از یاران پیامبر(ص) را مانند حضرت علی(ع) دشمن به‌شمار نیاورده‌اند.[۲۲۸] رشک و حسادت برخی از هم‌رزمان امام(ع) به او نیز پس از بدر و همسو شدن این حسادت با کینه دشمنان، بعدها در جانشینی پیامبر(ص) و سرنوشت مسلمانان تأثیرگذار دانسته شده است.[۲۲۹]
سید حسن فاطمی در دانشنامه امام علی(ع)، علاقه حضرت محمد(ص) به علی(ع) را نیز یکی از علل کینه و حسادت قریش به او دانسته است.[۲۳۰] به گفته فاطمی، رویدادهای سقیفه و متعاقب آن، انتخاب ابوبکر به جانشینی پیامبر(ص)، پیش از رحلت وی در جریان بوده و گروهی برای کنار زدن علی(ع) برنامه‌ریزی کرده بوده‌اند.[۲۳۱] به عقیده او، ضربه خوردن منافقان و حسودان از شمشیر امام علی(ع) از یک‌سو و ضربه‌ای که مهاجران قریش از انصار مدینه خورده بودند از سوی دیگر، انصار را به تعجیل در انتخاب جانشین پیامبر(ص) از میان خود واداشت و ابوبکر و دیگر قریشیان مدینه از این فرصت بهره‌برداری کردند؛[۲۳۲] در حالی که امیرمؤمنان(ع) در حال کفن و دفن پیامبر(ص) بود.[۲۳۳]
پیامبر(ص):«همانا جانشینم و وارثم، که قرضم را ادا می‌کند و وعده‌هایم را به انجام می‌رساند، علی بن ابی‌طالب است.»
ابن حنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۲۲۵.
 
موضع امام علی(ع)
در روز سقیفه، علی(ع) با ابوبکر بیعت نکرد و پس از آن در خصوص اصل بیعت و همینطور در مورد زمان بیعت، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد.[۲۳۴] به گزارش برخی منابع، علی(ع) مناظره‎ای ملایم اما مفصّل و صریح با ابوبکر داشته و طی آن ابوبکر را به دلیل تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهل بیت پیامبر(ع) محکوم نمود. ابوبکر با پذیرش استدلال‌های امیر المومنین منقلب شده و تا مرز بیعت با علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر نیز پیش می‌رود، اما در نهایت با مشورت برخی یارانش از این کار منصرف می‌گردد.[۲۳۵] علی(ع) به مناسبت‌های مختلف و در سخنان متعددی به قضیه سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام یادآوری نموده است. خطبه شقشقیه از معروف‌ترین خطبه‌هایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است.[۲۳۶] به گزارش برخی منابع دیگر، علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شب‌ها دختر پیامبر را سوار مرکبی‌ نموده‌ و به خانه‌ها‌ و محافل‌ انصار می‌برد و یاری می‌خواست و پاسخ می‌شنید: «ای دختر پیغمبر! ما با ابوبکر‌ بیعت‌ کرده‌ایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمی‌کردیم». علی(ع) نیز جواب می‎داد: «آیا‌ پیغمبر‌ را دفن نکرده، درباره خلافت نزاع می‌کردم؟».[۲۳۷]
دفاع امام علی(ع) از حق خود در جانشینی رسول خدا(ص) منحصر به این موارد نبود. یکی از مهمترین وقایعی که امام علی(ع) در آن بر حق جانشینی خود تأکید کرده، واقعه‌ای است که به مُناشده (به معنای سوگند دادن به خداوند) معروف است. در جریان مناشده، امام علی(ع) صحابه پیامبر(ص) را به خدا قسم می‌دهد که در مورد آنچه از پیامبر(ص) در مورد امام علی(ع) شنیده‌اند شهادت دهند. آن‌چنان که علامه امینی نقل کرده، منابع متعددی از شیعیان و اهل سنت بر وقوع مناشده در رحبه در سال ۳۵ق یعنی ابتدای خلافت امام علی(ع) تصریح کرده‌اند که در آنها امام علی(ع) از صحابه رسول خدا(ص) می‌خواهد در مورد آنچه از پیامبر(ص) در روز غدیر در مورد جانشینی امام علی(ع) شنیده‌اند شهادت دهند.[۲۳۸] منابع شیعی به وقوع مناشده دیگری در شورای ۶ نفره تعیین خلافت عمر نیز اشاره کرده‌اند. در اخبار این مناشده، امام علی(ع) فهرست بلندی از وقایعی را بیان می‌کند که عمدتا در آنها پیامبر(ص) به حق جانشینی او تصریح کرده و اعضای شورا را به خدا قسم می‌دهد که آیا اینها را از پیامبر شنیده‌اند یا خیر؟ که با تأیید آنها مواجه می‌شود.[۲۳۹]
 
دوران خلفای سه‌گانه
در دوران ۲۵ ساله خلفای سه‌گانه، امام علی(ع) تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور بود و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بود؛ از جمله جمع‌آوری قرآنی که به مصحف امام علی(ع) مشهور شد، مشاوره به خلفا در امور گوناگون، انفاق به فقیران، خریدن حدود هزار برده و آزاد کردن آنان، کشاورزی و درختکاری، حفر قنات، ساختن مساجد از جمله مسجد فتح در مدینه، مسجدی در کنار قبر حمزه، مسجدی در میقات، و همچنین وقف اماکن و املاکی که درآمد سالانه آن تا ۴۰ هزار دینار برآورد شده است.[۲۴۰]
در ادامه به برخی از امور مهم این دوره اشاره می‌شود؛
 
ابوبکر
با آغاز خلافت ابوبکر، رخدادهایی برای اهل بیت اتفاق افتاد؛ از جمله هجوم به خانه علی(ع) و گرفتن بیعت برای ابوبکر،[۲۴۱] تصرف و غصب فدک[۲۴۲] و شهادت حضرت فاطمه(س).
 
بیعت اجباری
خودداری امام علی(ع) از بیعت و اقدام عده‌ای از صحابه که با خلافت ابوبکر به مخالفت پرداختند، برای ابوبکر و عمر خطری جدی به‌شمار می‌آمد. بنابراین ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند به این خطر پایان دهند و علی بن ابی‌طالب(ع) را به بیعت با ابوبکر مجبور کنند.[۲۴۳] بعد از اینکه چندین بار ابوبکر، قنفذ را به خانه امام علی(ع) فرستاد تا از او بیعت بگیرد و علی(ع) نپذیرفت، عمر به ابوبکر گفت: خود برخیز تا نزد وی برویم. بدین ترتیب، ابو بکر، عمر، عثمان، خالد بن ولید، مغیرة بن شعبه، ابوعبیده جراح و قنفذ به خانه علی(ع) رفتند. وقتی این گروه به دَرِ خانه رسیدند، پس از اهانت به حضرت فاطمه(س) و کوبیدن در خانه بر او، در حالی که او میان در و دیوار مانده بود، و تازیانه زدن به او،[۲۴۴] به طرف امام علی(ع) حمله‌ور شدند و او را کشان‌کشان به‌سمت سقیفه بردند. وقتی امام علی(ع) را به مسجد بردند، از او خواستند تا با ابوبکر بیعت کند. امام(ع) پاسخ داد: «من به خلافت، سزاوارتر از شما هستم و با شما بیعت نخواهم کرد. سزاوارتر است شما با من بیعت کنید؛ چرا که شما با استناد به خویشاوندی پیامبر(ص)، خلافت را از انصار گرفتید و اکنون آن را از ما غصب می‌کنید».[۲۴۵]
درباره زمان این بیعت میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. عده‌ای بیعت علی(ع) را بعد از وفات حضرت فاطمه(س) و برخی دیگر، آن را چهل روز بعد و گروهی دیگر، شش ماه بعد دانسته‌اند.[۲۴۶] اما شیخ مفید معتقد است که علی بن ابی‌طالب(ع) هرگز با ابوبکر بیعت نکرد.[۲۴۷]
 
عملکرد امام در زمان خلافت ابوبکر
در زمان خلافت ابوبکر که در حدود دو سال طول کشید، علی(ع) علی‌رغم تمام محظورات، دستگاه خلافت را تا آنجا که رهنمودهایش را می‌پذیرفتند، راهنمایی می‌کرد. بنا بر اعتقاد علمای اهل سنّت، ابوبکر در کارهای مهم با علی(ع) مشورت می‌کرد،[۲۴۸] به صلاح‌دید او عمل می‌کرد و برای اینکه از مشورت او بهره‌مند باشد، به او اجازه نمی‌داد با سایر مسلمانان از مدینه خارج شود.[۲۴۹] امام علی(ع) هر چند از پذیرفتن هر نوع منصبی احتراز می‌کرد، اما با وجود این، در مواردی که طرف مشورت قرار می‌گرفت و مصلحت اسلام و مسلمانان اقتضا می‌کرد، از همکاری با خلیفه ابا نداشت. یعقوبی در این‌باره می‌نویسد: «از جمله کسانی که در زمان ابوبکر، فقه از او اخذ شد، علی بن ابی‌طالب بود».[۲۵۰] در زمینه جنگ‌ها و فتوحات در دوره ابوبکر، امام علی(ع) موضعی بی‌طرفانه‌ یا حداکثر مشاورانه‌ اتخاذ کرد و در هیچ‌یک از آنها شرکت نداشت. طبق بعضی از گزارش‌های تاریخی‌، ابوبکر برای فتح‌ شام از اصحاب نظرخواهی کرد و تنها نظر علی(ع) را پذیرفت‌.[۲۵۱]
 
عمر
ابوبکر در وصیت خود که توسط عثمان نوشته شد، مردم را به پیروی از عمر فراخواند و اعلام کرد: «من عمر بن خطّاب را به عنوان حاکم بر شما منصوب کردم. به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید».[۲۵۲] امام علی(ع) در مقابل این اقدام سکوت کرد، اما سال‌ها بعد، این انتصاب را مذموم و ناحق دانست و این کار را چنین توصیف کرد: «جای بسی شگفتی و حیرت است که ابوبکر در زمان حیاتش، فسخ بیعت مردم را درخواست می نمود (از آنجایی که می‌گفت مرا رها کنید که بهترینِ شما نیستم)، ولی بندهای خلافت را برای بعد از مرگش به سوی دیگری محکم می‌کرد. این دو نفر (ابوبکر و عمر)، پستان‌های شتر خلافت را به‌سختی دوشیدند! در صورتی که برجستگی من نسبت به آن اشخاص، به‌قدری است که من مانند رودی هستم که از آن، سیل خِرد جاری است و هیچ‌کس را یارای آن نیست که بتواند خود را به قله دانایی من برساند... و من شجاعانه در این مدت طولانی با شدت اندوه، صبر کردم».[۲۵۳]
 
عملکرد امام در زمان خلافت عمر
خلافت عمر ده سال طول کشید و امام علی(ع) همان‌طور که در زمان ابوبکر، مسندی را بر عهده نگرفت، در زمان عمر نیز از پذیرش هرگونه مسئولیتی خودداری کرد؛ اما به‌عنوان یک مشاور در کنار عمر بود و بارها عمر را با راهنمایی‌های خود یاری کرد؛[۲۵۴] چنانکه مورّخان اهل سنت گفته‌اند، عمر کاری را بدون مشورت علی انجام نمی‌داد؛ زیرا به خردمندی و دقّت نظر و دین‌داری او معتقد بود.[۲۵۵] على بن ابى‌طالب در برابر فتوحات این دوران‌، همان موضعى را اتخاذ کرد که در دوران‌ خلیفه اوّل در پیش گرفته بود؛ اما چون در این عصر، فتوحات دامنه گسترده‌ترى‌ داشت‌، نقش على‌(ع) نسبت به دوران ابوبکر در این باره‌، ملموس‌تر و چشمگیرتر بود. در هیچ‌یک از مآخذ تاریخى و حدیثى‌، شرکت على‌(ع) در فتوحات این دوران گزارش نشده است. در هیچ یک از منابع این دوره، دیده نشده است که عُمَر از علی بن ابی‌طالب(ع) نظر مشورتى بخواهد، و امام علی(ع) امتناع کند؛ بلکه‌ بنابر روایتى از امام باقر(ع)، عمر امور حکومت را که از مهمترین آنها مسئله فتوحات بود، با نظرخواهى از على‌(ع) به سامان مى‌رساند.[۲۵۶] از سویی دیگر، اصحاب و پیروان على(ع) در فتوحات دوران عمر، نقش بسزایى‌ داشتند.[۲۵۷]
 
عثمان
علی در شورای شش نفره
شورای شش نفره، گروهی بودند که عمر بن خطاب پیش از مرگش در سال ۲۳ق برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد که منجر به انتخاب عثمان بن عفان به‌عنوان سومین خلیفه مسلمانان شد. عُمَر همگان را ملزم به پذیرش نظر شورا کرد و دستور داد گردن مخالفان زده شود.[۲۵۸] امام علی(ع) با توجه به جهت‌گیری اعضای انتخاب شده، پیش‌بینی کرده بود که شورا منجر به انتخاب عثمان خواهد شد.[۲۵۹] اعضای این شورا عبارت بودند از علی بن ابی‌طالب(ع)، عثمان بن عفان، طلحة بن عبیدالله، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف.[۲۶۰]
 
عملکرد امام در دوران خلافت عثمان
علی(ع) در عصر خلافت عثمان بر خلاف گذشته‌، کمتر در صحنه حضور می‌یافت و به‌ندرت به مشورت و همکاری در امور حکومت می‌پرداخت‌. از این‌رو هیچ گزارشی در مآخذ تاریخی مبنی بر راهنمایی و ارائه نظر در امر فتوحات از سوی امام علی(ع) وجود ندارد. علت چنین رویکردی را باید در تفاوت شیوه خلافت عثمان با خلفای پیشین دانست‌. عثمان با مخالفت آشکار با کتاب خدا و سنت پیامبر(ص)، تعطیلی حدود الهی‌، حیف و میل بیت‌المال و بخشش‌های بی‌حساب و کتاب به نزدیکان و خاندان اموی، واگذاری‌ مناصب و پست‌های مهم حکومتی به خاندان بنی‌امیه و بنی ابی‌معیط و سرانجام ضرب و شتم یاران پیامبر(ص) و تبعید آنان، از امام‌ علی‌ فاصله گرفت و امام‌ به سبب صدور چنین اعمالی از عثمان که در تضاد آشکار با قرآن و سیره رسول خدا بود، به همکاری با عثمان به شیوه همکاری با خلفای پیشین حاضر نشد. با این همه‌، مآخذ تاریخی از حضور بعضی از یاران‌ امیر مؤمنان‌ همانند حذیفة بن یمان، سلمان فارسی و ـبنا بر قولی‌ـ براء بن عازب در فتوحات دوران خلافت عثمان خبر داده‌اند.[۲۶۱]
 
موضع امام علی(ع) در قتل عثمان
بنابر منابع تاریخ اسلام، امام علی(ع) با قتل عثمان مخالف بود و برای جلوگیری از قتل او، دو فرزندش حسن و حسین(ع) و چند تن دیگر را به نگهبانی از خانه او مأمور کرد.[۲۶۲][۲۶۳] به نقل برخی منابع، او پس از اطلاع از قتل عثمان گریست و نگهبانان خانهٔ او را توبیخ کرد و گفت که هیچ توجیهی برای قتل عثمان وجود ندارد.[۲۶۴] سید جعفر مرتضی با توجه به قرائن تاریخی مانند مخالفت جدی حضرت علی(ع) با عملکرد عثمان و وجود اخبار معارض با این خبر، مانند رد پیشنهاد کمک امام حسن(ع) از سوی عثمان، این امر را بعید و غیر قابل قبول دانسته است. او با استدلال به فرموده امام علی(ع) مبنی بر خوشحال نشدن و ناراحت نشدن از قتل عثمان و همچنین سیره وی در برخورد با ظالمان و یاری مظلومان، به نقل از باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الإمام الحسن(ع) می‌گوید: این جریان بر فرض وقوع، به خاطر دفع تهمت از حسنین(ع) نسبت به شراکت در خون عثمان بوده است.[۲۶۵] سید مرتضی پس از تردید در فرستادن حسنین(ع) توسط امیرالمؤمنین(ع)، علت آن را جلوگیری از قتل عمدی او و رساندن آب و غذا به خانواده او می‌داند، نه جلوگیری از برکناری او از خلافت؛ چرا که عثمان به جهت کارهای ناروایش مستحق خلع از خلافت بود.[۲۶۶] پیش از قتل عثمان نیز امام علی(ع) بارها وساطت کرد و کمک‌هایی به او رساند؛ برای نمونه وقتی معترضان وی را محاصره کردند و آب را بر او بستند، امام علی(ع) آب و غذا به او رساند.[۲۶۷]
سید جعفر مرتضی با بیان اینکه امیرالمؤمنین(ع) خلافت عثمان را شرعی نمی‌دانست و از فساد عملکرد او کاملا آگاه بود و بارها او را نصیحت کرده بود، معتقد است که امام علی(ع) مخالف قتل او بود، زیرا می‌دانست این کار، دستاویزی برای فرصت‌طلبان و طمع‌کنندگان در خلافت می‌شود و به بهانه خون‌خواهی او فتنه ایجاد می‌کنند و تلاش علی بن ابی‌طالب بر آن بود که شورش‌کنندگان به برکناری عثمان از خلافت اکتفا کنند. پس اگر بر فرض، حسنین را فرستاده باشد، به منظور دفع تهمت از خود بوده است.[۲۶۸] و از حضرت منقول است که فرمود: به خدا قسم آنقدر از او دفاع کردم که بیم داشتم گناهکار محسوب شوم.[۲۶۹]
 
دوران حکومت
پس از کشته شدن عثمان در سال ۳۵ قمری، جمعی از اصحاب نزد امام علی(ع) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت کسی را نمی‌شناسیم؛ علی(ع) ابتدا خلافت را نپذیرفت و گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو چیزی نمی‌پذیریم. علی(ع) گفت که بیعت او در خفا نیست و باید در مسجد باشد.[۲۷۰] همه انصار جز چند نفر با علی(ع) بیعت کردند. مخالفان عبارت بودند از حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلَّد، محمد بن مَسلَمه و چند نفر دیگر که از یاران عثمان به‌شمار می‌آمدند؛ از جمله عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، و اسامة بن زید.[۲۷۱] در این باره که چرا امام علی(ع) زیر بار بیعت با مردم نمی‌رفت، از یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه برمی‌آید که امام(ع)، جامعه موجود را فاسدتر از آن می‌دانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا درآورد.[۲۷۲]
 
کارگزاران
فهرست اصحاب امام علی
حضرت علی(ع) پس از بیعت، عاملان خود را روانه نقاط مختلف اسلامی کرد، از جمله عثمان بن حنیف را به بصره، عمارة بن شهاب را به کوفه، عبیدالله بن عباس را به یمن، قیس بن سعد بن عباده را به مصر و سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف در راه شام به تبوک رسید و در آنجا گفتگویی میان او و گروهی از مردم درگرفت و او را بازگرداندند.[۲۷۳] عبیدالله بن عباس چون به یمن رسید، یعلی بن منیه که از جانب عثمان، حکومت یمن را به عهده داشت، هرچه در بیت المال بود برداشت و به مکه رفت.[۲۷۴] عمارة بن شهاب، حاکم کوفه چون به زباله (جایی میان مدینه و کوفه) رسید، مردی به نام طلیحة بن خویلد که برای خون‌خواهی عثمان به راه افتاده بود، او را دید و چون دانست که برای حکومت کوفه آمده است، گفت: «بازگرد. مردم جز امیری که دارند کسی را نمی‌خواهند و اگر نپذیری، گردنت را خواهم زد»؛ بدین سبب بازگشت و علی(ع) چندی بعد به سفارش مالک اشتر، ابوموسی اشعری را در حکومت کوفه ابقا کرد.[۲۷۵]
 
جنگ جمل (ناکثین)
جنگ جمل نخستین جنگ امام علی(ع) بود که میان وی و ناکثین (نکث به معنی نقض و شکستن است و طلحه و زبیر و پیروانشان از آنجایی که در ابتدا با امام(ع) بیعت کرده و در نهایت پیمانشان را شکستند، آنها را ناکثین می‌نامند.)[۲۷۶] در جمادی الاخر سال ۳۶ق. رخ داد.[۲۷۷] طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند[۲۷۸] چون ناکام ماندند و خلافت به امام علی(ع) رسید، انتظار داشتند که با وی در خلافت شریک شوند. آن دو از علی(ع) خواستند که حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست.[۲۷۹] از‌این‌رو، در حالی که آنها خود از متهمان به قتل عثمان بودند و در میان مردم کسی آزمندتر از طلحه به کشتن عثمان نبود،[۲۸۰] اما برای پیش‌برد مقاصد خود، با عایشه همراه شدند؛ در حالی که خود عایشه هنگام محاصره عثمان نه تنها هیچ کمکی بدو نکرده بود؛ بلکه معترضان به عثمان را جویندگان حق خوانده بود. ولی چون عایشه خبر بیعت مردم با علی(ع) را شنید، بلافاصله از کشته شدن عثمان به ستم، سخن سرکرد و در پی دادخواهی خون وی برآمد.[۲۸۱] عایشه پیش‌تر از امام علی(ع) کینه یا کینه‌هایی به دل داشت و از این‌رو، با طلحه و زبیر همراهی کرد.[۲۸۲] بنابراین، اینان لشکری سه هزار نفره را تشکیل دادند و به طرف بصره حرکت کردند.[۲۸۳] در این جنگ عایشه بر شتری نر سوار بود و از این‌رو، این جنگ، جمل، یعنی شتر، نام گرفت.[۲۸۴]
امام علی(ع) با رسیدن به بصره، بیش از پیش به نصیحت پیمان‌شکنان پرداخت تا از رخ دادن جنگ جلوگیری نماید. ولی نتیجه‌ای نگرفت و آنان جنگ را با کشتن یکی از یاران وی آغاز نمودند.[۲۸۵] زبیر قبل از شروع جنگ به خاطر حدیثی از پیامبر(ص) که امام علی(ع) آن را یادآوری کرد، از لشکر کناره گرفت. بنابر حدیث مذکور، پیامبر(ص) روزی به زبیر گفته بود تو به جنگ علی برمی‌خیزی. زبیر سرانجام در بیرون بصره توسط عمرو بن جرموز کشته شد.[۲۸۶] اصحاب جمل، پس از چند روز نبرد و دادن کشته بسیار، شکست خوردند. در این جنگ طلحه کشته شد[۲۸۷] و عایشه پس از جنگ، محترمانه به مدینه بازگردانده شد.[۲۸۸]
 
جنگ صفین (قاسطین)
جنگ صفین بین امام علی(ع) و قاسطین (معاویه و سپاهش)[۲۸۹] در صفر سال ۳۷ق در شام و در نزدیکی فرات در محلی به نام صفین رخ داد و پایان آن حکمیتی بود که در رمضان سال ۳۸ق صورت گرفت.[۲۹۰] معاویه هنگام محاصره عثمان با آنکه می‌توانست وی را یاری کند، کاری انجام نداد و می‌خواست او را به دمشق ببرد، تا در آنجا خود کارها را به دست گیرد. وی پس از کشته شدن عثمان، تلاش کرد تا برای اهالی شام، علی را کشنده عثمان معرفی کند. امام علی(ع) در آغاز کار به او نامه نوشت و از وی بیعت خواست. اما او بهانه آورد که نخست باید کشندگان عثمان را که نزد تو به سر می‌برند به من بسپاری تا آنان را قصاص کنم و اگر چنین کنی با تو بیعت خواهم کرد. امام پس از نامه‌نگاری و فرستادن نماینده‌ای نزد معاویه، چون دانست که معاویه سر جنگ دارد، لشکر خویش را به‌سوی شام به حرکت درآورد. از آن‌سو نیز معاویه با لشکر خویش حرکت کرد. هر دو لشکر در نزدیکی صفین جای گرفتند. امام علی(ع) می‌کوشید تا جایی که ممکن است کار به جنگ نکشد. لذا باز نامه‌نگاری‌هایی صورت گرفت؛ ولی نتیجه‌ای نداشت و سرانجام جنگ در سال ۳۶ق آغاز شد.[۲۹۱]
در آخرین حمله‌ای که ممکن بود به پیروزی سپاه علی(ع) بینجامد، معاویه با رایزنی عمرو بن عاص حیله‌ای به کار برد و دستور داد هر چه قرآن در اردوگاه دارند بر سر نیزه کنند و پیشاپیش سپاه علی روند و آنان را به حکم قرآن بخوانند. این حیله کارگر شد و گروهی از سپاه علی که از قاریان قرآن بودند، نزد او رفتند و گفتند: «ما را نمی‌رسد با این مردم بجنگیم، باید آنچه را می‌گویند بپذیریم» و هر چه علی گفت این مکری است که می‌خواهند با به‌کار بردن آن از جنگ برهند، سود نداد.[۲۹۲]
امام(ع) به ناچار ضمن نامه‌ای به معاویه با قید اینکه ما می‌دانیم تو اهل قرآن نیستی، پذیرفتن حکمیت قرآن را یادآور شد.[۲۹۳] قرار شد یک نفر از سپاه شام و یک نفر از سپاه عراق، درباره حکم قرآن در این باره اظهارنظر کنند. اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج درآمدند، ابوموسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی(ع) ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد؛ ولی مورد قبول اشعث و یارانش قرار نگرفت؛ به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد، زیرا عمرو بن عاص از مضری‌هاست، طرف دیگر باید یمنی باشد.[۲۹۴] سرانجام عمرو بن عاص، ابوموسی اشعری را فریب داد و حکمیت را به نفع معاویه به پایان برد.[۲۹۵]
 
جنگ نهروان (مارقین)
ماجرای حکمیت در جنگ صفین، به اعتراض و مخالفت عملی برخی از یاران امام علی(ع) منجر شد که به او گفتند: «چرا در کار خدا حَکَم قرار دادی؟». این در حالی بود که امام از ابتدا مخالف این امر بود و خود آنها او را به تحکیم وادار کرده بودند. در هر حال، آنها امام را تکفیر و لعن کردند.[۲۹۶]
این دسته که خوارج یا مارقین نامیده شدند، سرانجام دست به کشتن مردم گشودند. عبدالله بن خباب را که پدرش صحابی رسول خدا بود کشتند و شکم زن حامله او را پاره کردند.[۲۹۷] بدین طریق، امام ناچار به جنگ با آنان شد. وی قبل از جنگ عبدالله بن عباس را به گفتگو با آنان فرستاد ولی سودی نبخشید. سرانجام خودش به میان آنها رفت و با آنان گفتگو کرد. بسیاری از آنها پشیمان شدند و بسیاری نیز بر عقیده خویش باقی ماندند. سرانجام جنگ درگرفت و از خوارج، ۹ تن باقی ماندند و از یاران علی ۷ یا ۹ تن کشته شدند.[۲۹۸]
 
شهادت
امام علی(ع) در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ق در مسجد کوفه در حال سجده،[۲۹۹] به دست ابن ملجم مرادی ضربت شمشیر خورد و دو روز بعد در ۲۱ همان ماه به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد.[۳۰۰][۳۰۱] ضربت خوردن علی بن ابی‌طالب، در شرایطی رخ داد که پس از جنگ نهروان، وی می‌کوشید مردم عراق را برای جنگ دوباره با معاویه بسیج کند، اما تنها تعداد اندکی حاضر به یاری او شدند. در این حال، معاویه با آگاهی از اوضاع عراق، به نواحی مختلف حکومت امام علی(ع) در جزیرة العرب و عراق حمله کرد.[۳۰۲] بنابر منابع تاریخی، سه تن از خوارج برای کشتن سه نفر یعنی امام علی(ع)، معاویه و عمرو بن عاص توافق کردند. ابن ملجم مرادی مامور قتل علی(ع) شد.[۳۰۳]
امام اول شیعیان پس از شهادت، چنان‌که خود وصیت کرده بود،[۳۰۴] توسط امام حسن، امام حسین، محمد بن حنفیه و با همراهی عبدالله بن جعفر، شبانه و مخفیانه در نجف کنونی (غریین در آن زمان) به خاک سپرده و قبرش مخفی شد.[۳۰۵] مخفی کردن قبر امام علی(ع) به دلیل جلوگیری از نبش قبر و بی‌حرمتی توسط بنی امیه و خوارج دانسته شده است.[۳۰۶] امام صادق(ع) در سال ۱۳۵ق، در زمان حکومت منصور عباسی، محل دفن امام علی(ع) را در نجف آشکار کرد.[۳۰۷]
بر اساس روایات، امام علی(ع) درباره چگونگی غسل، کفن، نماز و تدفین خود، سفارش‌هایی به فرزندانش کرد.[۳۰۸] او همچنین از امام حسن و امام حسین(ع) خواست تا اگر بر اثر ضربت ابن ملجم درگذشت، برای قصاص تنها یک ضربت به او بزنند.[۳۰۹] علی بن ابی‌طالب(ع) همچنین ضمن تأکید بر توجه به قرآن، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا و خالی نگذاشتن خانه خدا، فرزندان خود را به ترس از خدا، نظم در کارها و آشتی با یکدیگر توصیه کرد و از آنها خواست به حقوق یتیمان و همسایگان توجه کنند.[۳۱۰]
 
حرم امام علی(ع)
امام علی(ع) در سال ۴۰ هجری به شهادت رسید و بنا به وصیتش مخفیانه دفن شد.[۳۱۱] مخفی بودن قبر امام علی(ع) تا حدود یک قرن ادامه داشت. بعد از افول قدرت امویان، سبب اختفای قبر حضرت علی(ع) از بین رفت و زمینه برای آشکاری قبر او فراهم شد،[۳۱۲] اما زمان دقیق آشکار شدن قبر او برای شیعیان مشخص نیست.[۳۱۳] برخی معتقدند بر اساس روایات متعدد و همچنین وقایع تاریخی، به‌ویژه دیدار امام صادق(ع) با سفاح، اولین خلیفه عباسی (خلافت از ۱۳۱ق تا ۱۳۶ق) در کوفه، امام صادق(ع) به احتمال قوی در همین دوران قبر حضرت علی(ع) را در نجف زیارت کرده و در ضمن همین زیارت بوده که شیعیان نیز از محل قبر او اطلاع پیدا کرده‌اند.[۳۱۴] برخی معتقدند زمان آشکار شدن قبر امام علی(ع) در زمان منصور (خلافت از ۱۳۶-۱۵۸)، دومین خلفه عباسی بوده است.[۳۱۵] اما همگان در این نکته اتفاق نظر دارند که امام صادق(ع) بود که قبر امام علی(ع) را آشکار ساخت.[۳۱۶]
 
فضایل
تولد در کعبه
بنابر نقل علامه امینی، ۱۶ منبع اهل سنت، ۵۰ منبع شیعه، و ۴۱ شاعر قرن دوم قمری به بعد، به تولد امام علی(ع) در خانه کعبه اشاره کرده‌اند.[۳۱۷] همچنین علامه مجلسی از ۱۸ منبع عمدتاً شیعه، ولادت علی بن ابیطالب در کعبه را ذکر کرده است.[۳۱۸] بر این اساس، فاطمه بنت اسد، مادر امام علی(ع)، در کنار کعبه از خدا خواست ولادت فرزندش بر او آسان شود.[۳۱۹] سپس دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد به درون کعبه رفت و پس از سه روز ماندن در کعبه، در روز چهارم، در حالی که فرزندش علی(ع) را در آغوش داشت، از کعبه بیرون آمد.[۳۲۰]
 
اولین مسلمان
بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی(ع)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد.[۳۲۱] طبق برخی از روایات شیعه، پیامبر اسلام، امام علی(ع) را اولین فرد مسلمان، اولین مؤمن[۳۲۲] و اولین شخصی معرفی کرده که او را تصدیق نمود.[۳۲۳] شیخ طوسی روایتی از امام رضا(ع) نقل کرده که امام علی(ع)‌ را اولین ایمان‌آورنده به پیامبر اسلام معرفی می‌کند.[۳۲۴] علامه مجلسی ترتیب ایمان‌آورندگان را چنین ذکر کرده است: در ابتدا علی(ع)‌، سپس خدیجه و بعد جعفر بن ابی‌طالب ایمان آوردند.[۳۲۵]
برخی محققان، اجماع شیعه را بر این دانسته‌اند که امام علی(ع) اولین مرد مسلمان بوده است.[۳۲۶] با این حال برخی مورخان اهل سنت همچون طبری،[۳۲۷] ذهبی[۳۲۸] و دیگران[۳۲۹] هم نقل‌هایی مبنی بر اولین مسلمان بودن امام علی(ع)‌ آورده‌اند. حضرت علی(ع) در این زمان بنابر قول مشهور ده ساله بوده است. با این حال، در برخی منابع، ایمان آوردن علی(ع) در دوازده سالگی وی ذکر شده؛ چرا که سن وی در هنگام شهادت، ۶۵ سال دانسته شده است.[۳۳۰]
 
حدیث یوم الدار
پیامبر اسلام(ص) سه سال به‌صورت مخفیانه در مکه به دعوت پرداخت و پس از این سه سال از طرف خداوند مأمور شد تا دعوت خویش را علنی سازد. به نقل منابع تاریخ اسلام و تفاسیر قرآن، با نزول آیه انذار در سال سوم بعثت، پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد غذایی فراهم کند و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند تا آنان را به اسلام دعوت کند. حدود ۴۰ نفر از جمله ابوطالب، حمزه و ابولهب به مهمانی آمدند. پیامبر(ص) پس از صرف غذا فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فراخوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری می‌کند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟». کسی پاسخ نداد. امام علی(ع) که از همه کوچک‌تر بود و سیزده یا چهارده سال داشت، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری می‌کنم». پیامبر(ص) فرمود: «این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».[۳۳۱]
 
لیلة المبیت
پس از اینکه قریش مسلمانان را آزار و اذیت کردند، پیامبر(ص) به یاران خود فرمان هجرت به مدینه داد. یاران پیامبر(ص) در چند مرحله رهسپار مدینه شدند.[۳۳۲] مشرکان مکه، پس از گردهمایی دارالندوه تصمیم گرفتند از هر قبیله جوانی شجاع مأمور شود تا رسول خدا(ص) را در خانه‌اش به قتل برسانند. جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و ماجرا را بیان کرد و به او دستور داد آن شب را در بستر خویش نخوابد و هجرت کند. پیامبر(ص) علی(ع) را در جریان توطئه دشمن قرار داد و از او خواست در استراحتگاه وی بخوابد.[۳۳۳] مفسران‌، شأن نزول آیه
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ (ترجمه: برخی از مردم برای کسب رضایت الهی، جان خویش را می‌دهند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.)[ بقره–۲۰۷]
را همین ماجرای لیلة المبیت و در‌ شأن امام علی(ع) می‌دانند.[۳۳۴]
 
برادری با رسول خدا(ص)
پیامبر(ص) پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. سپس در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دو بار به علی(ع) فرمود: «تو برادر منی در دنیا و آخرت»؛ و میان او و خودش عقد اخوت بست.[۳۳۵]
 
رد الشمس
در یکی از روزهای سال ۷ق پیامبر(ص) و علی(ع) نماز ظهر را خواندند، و رسول خدا(ص)، علی(ع) را برای کاری فرستاد؛ در حالی که علی(ع) نماز عصر را نخوانده بود. وقتی علی(ع) برگشت، پیامبر(ص) سرش را در دامان او گذاشت و خوابید، تا اینکه خورشید غروب کرد. وقتی پیامبر(ص) از خواب بیدار شد دعا کرد: «خدایا بنده تو علی، خود را برای پیامبرش نگه داشت، تابش خورشید را بر او بازگردان». در این هنگام خورشید بازگشت، پس علی(ع) برخاست و وضو گرفت و نماز عصر را خواند و خورشید دوباره غروب کرد. این واقعه به رد الشمس مشهور است.[۳۳۶]
 
ابلاغ سوره برائت
آیات ابتدایی سوره توبه بیانگر این بود که مشرکین چهار ماه فرصت دارند که به آیین توحید بگروند و در این صورت در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت، ولی اگر بر لجاجت و عناد خود باقی بمانند، باید آماده نبرد شوند و بدانند که در هر جا دستگیر شوند کشته خواهند شد. این آیات هنگامی نازل شد که پیامبر(ص) تصمیم به شرکت در مراسم حج نداشت. از این‌رو طبق فرمان الهی که «این پیام‌ها را باید خود پیامبر و یا کسی که از اوست به مردم برساند و غیر از این دو نفر، کسی برای این کار صلاحیت ندارد»،[۳۳۷] حضرت محمد(ص)، علی(ع) را خواست و به او فرمان داد که به مکه رفته و در محل منا در روز عید قربان، آیات سوره برائت را به مشرکان ابلاغ نماید.[۳۳۸]
 
حدیث حق
پیامبر(ص) فرمود: عَلیّ مَعَ الحقِّ و الحقُّ مَعَ عَلیّ (ترجمه: علی همیشه با حق و حق هم با علی است.) [۳۳۹]
 
بستن درها
پیامبر(ص) دستور داد همه درهای خانه‌ها را به طرف مسجد النبی بستند؛ جز درِ خانه علی(ع). وقتی از حضرت(ص) علت را سؤال کردند، فرمود: «من مأمور به بستن این درها، جز درِ خانه علی بودم، اما در این باره سخن‌ها گفته شده است. به خدا سوگند دری را نبستم و نگشودم مگر آنکه مأمور به آن شدم و از آن اطاعت کردم». به این واقعه سد الابواب می‌گویند.[۳۴۰]
 
جمع‌آوری قرآن
قرآن و مصحف امام علی
علمای شیعه و سنی اذعان دارند که امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص)، آغازگر تدوین قرآن به سفارش وی بوده است.[۳۴۱] از همین رو در روایتی آمده است که علی(ع) سوگند خورد که ردا بر دوش نگیرد مگر آنگاه که قرآن را فراهم آورد.[۳۴۲] و نیز آمده است: «علی(ع) بعد از رحلت رسول خدا(ص) قرآن را در مدت ۶ ماه جمع‌آوری کرد.[۳۴۳] نخستین کسی که قرآن را تدوین کرد، علی(ع) بود.[۳۴۴]
 
مبدأ تاریخ اسلامی
به پیشنهاد امام علی(ع) بود که عمر تاریخ هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه را مبدأ تاریخ مسلمانان قرار داد.[۳۴۵]
 
فضایل امام علی در قرآن
آیاتی که درباره فضائل و مناقب امام علی(ع) نازل شده بسیار است تا جایی که از ابن عباس نقل شده که بیش از ۳۰۰ آیه درباره وی است.[۳۴۶] در اینجا برخی از این آیات یاد می‌شود:
 
آیه مباهله
در سال ۱۰ق در روز مباهله بنا بر این بود که مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا دسته دروغگو را عذاب کند. با نزول آیه مباهله، رسول خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را با خود به صحرا برد. مسیحیان وقتی دیدند وی به قدری مطمئن است که تنها نزدیکترین خویشانش را با خود آورده، بیمناک شدند و پذیرفتند که جزیه بپردازند. در آیه مباهله، علی(ع) جان پیامبر خوانده شده است.[۳۴۷]
 
آیه تطهیر
بنا بر نظر علمای شیعه، این آیه در خانه امّ سَلَمه همسر پیامبر(ص) نازل شد و هنگام نزول آن علی(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) هم حاضر بوده‌اند. هنگام نزول آیه تطهیر حضرت محمد(ص)، پارچه‌ای (کساء) را بر روی اصحاب کساء یعنی خودش و علی و فاطمه و حسنین کشید و دست‌ها را به سوی آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند، اینان را از هر پلیدی پاک گردان».[۳۴۸]
 
آیه مودت
در این آیه، مودت و محبتِ «القربی» به عنوان مزد رسالت پیامبر بر مسلمانان واجب شده است. ابن عباس می‌گوید: «وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا(ص) عرض شد این کسانی که مودت و محبت آنها واجب شده کیستند؟». پیامبر فرمود: «علی و فاطمه و حسن و حسین». و این جمله را سه بار تکرار فرمود.[۳۴۹]
 
فضایل دیگر
سرچشمه علوم
به باور عالمان مسلمان، امام علی(ع) آغازگر بسیاری از علوم اسلامی است. ابن ابی‌الحدید از علمای اهل سنت در قرن ۷ق معتقد است که امام علی(ع) سررشته تمام فضیلت‌هاست و به همین خاطر هر فرقه و گروهی خود را به او منتسب می‌کند[۳۵۰] و با وجود بدگویی‌ها و دشمنی‌های فراوان به او و دوستانش، نامش کم‌فروغ نشده است.[۳۵۱] ابن ابی‌الحدید همین‌طور معتقد است منشأ علومی چون علم کلام، فقه، تفسیر[۳۵۲] و قرائت، ادبیات عرب و فصاحت و بلاغت،[۳۵۳] علی(ع) است.[۳۵۴] به گفته ابن ابی‌الحدید، بیان تفصیلی الهیات از امام علی(ع) است و به واسطه محمد بن حنفیه، معتزلیان از شاگردان او هستند. اشاعره، امامیه و زیدیه نیز چنین‌اند.[۳۵۵] در فقه نیز احمد بن حنبل، مالک بن انس، شافعی و ابوحنیفه نیز با واسطه شاگرد او هستند.[۳۵۶] در قرائت نیز به واسطه شاگردی ابوعبدالرحمان سلمی نزد وی، سند قرائت قاریان به علی(ع) منتهی می‌شود.[۳۵۷] در نهایت او را واضع علم نحو می‌دانند؛ چرا قواعد این دانش را شاگرد او ابوالاسود دوئلی به دیگران منتقل کرده است.[۳۵۸]
 
سلسه صوفیان
تقریباً اغلب سلسله‌های تصوف اسلامی، سلسله خود را به امام علی(ع) منسوب می‌کنند. نصرالله پورجوادی در دانشنامه جهان اسلام معتقد است که شیخ احمد غزالی (درگذشته ۵۲۰ هجری) در پدید آمدن سلسله‌های تصوف مؤثر بود و بسیاری از سلسله‌ها اِسنادشان را به او می‌رسانند. این سلسله‌سازی‌ها (چون اساس محکمی ندارند) می‌کوشند شجره‌ای نَسبی بسازند و سلسله‌شان را به واسطه صوفیان گذشته، به صحابه و پیامبر(ص) برسانند.[۳۵۹] به گفته شهرام پازوکی در دانشنامه جهان اسلام، همه سلسله‌های صوفیه اجازه‌نامه مشایخ خود را (شامل اجازه ارشاد و تربیت) به پیامبر اکرم(ص) متصل می‌کنند و این سلسله را بیشتر از طریق علی(ع) به پیامبر می‌رسانند.[۳۶۰] به گفته ابن ابی‌الحدید، خرقه که شعار صوفیه است بر این امر دلالت می‌کند.[۳۶۱]
 
امامت و ولایت
 امامت ائمه اثنی‌عشر
به گفته سید کاظم طباطبایی‌نژاد در دانشنامه امام علی (ع) تصریح و نص پیامبر(ص) بر ولایت علی بن ابی‌طالب(ع) چنان گسترده و روشن است که هیچ تردیدی را برنمی‌تابد و بررسی سخنان پیامبر دراین‌باره نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین دل‌مشغولی ایشان، مسئله امامت و رهبری پس از خود بوده است.[۳۶۲] اقدامات پیامبر در این مسیر، از نخستین دعوت علنی با معرفی امام علی(ع) به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود[۳۶۳] آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذی‌الحجه در غدیر خم[۳۶۴] و همچنین لحظات آخر عمر ایشان که دوات و قلمی درخواست کرد تا وصیتی بنویسد که مسلمانان پس از وی گمراه نشوند،[۳۶۵] ادامه یافت.
دلایل امامت امام علی(ع)، گاه به صراحت حاکی از امامت و ولایت وی پس از پیامبر است، و گاه بدون اشاره به امامت و ولایت وی، نشانگر فضایل علی بن ابیطالب(ع) است. برخی از دلایل نوع اول عبارتند از:
آیه ولایت که مفسران‌، شأن نزول آن را ماجرای خاتم‌بخشی حضرت علی دانسته‌اند که در حال رکوع، انگشتر خود را به شخص فقیری بخشید؛[۳۶۶] آیه تبلیغ و اکمال که در جریان واقعه غدیر نازل شده و در پی آن، پیامبر حدیث غدیر را برای مردم بیان کرد؛ حدیث غدیر که مهمترین استدلال شیعیان بر امامت امیرالمؤمنین(ع) است. واقعه غدیر در آخرین سال عمر پیامبر(ص) اتفاق افتاد و مردم، جانشینی علی(ع) را به وی تبریک گفتند.
برخی از آیات و احادیثی که دلیلی برای امامت و ولایت امام علی(ع) تلقی شده و در عین حال، صراحتا به امامت وی اشاره ندارند و نشانگر فضایل علی بن ابیطالب هستند، عبارتند از: آیه تطهیر، آیه مباهله، آیه صادقین، آیه خیر البریه، آیه اهل الذکر، آیه شراء، آیه نجوا، آیه صالح المؤمنین، حدیث ثقلین، حدیث مدینة العلم، حدیث رایت، حدیث کسا، حدیث وصایت، حدیث یوم الدار، حدیث طیر، حدیث مؤاخاة،[۳۶۷] حدیث منزلت، حدیث ولایت، حدیث سفینه، حدیث سدّ الابواب.
 
سیره علوی
اخلاص
از دید امام علی(ع)، گفتار و رفتار بی اخلاص، هیچ ارزش و اعتباری ندارد.[۳۶۸] برخورد حضرت علی با عمرو بن عبدود در جنگ احزاب یکی از نمونه‌های اخلاص ایشان است؛ پس از آنکه علی(ع) بر عمرو دست یافت، عمرو به سوی امام آب دهان انداخت. امام برای آنکه از روی خشم عمرو را نکشته باشد، او را رها کرد و پس از آنکه خشمش فرونشست، برگشت و او را کشت.[۳۶۹]
 
نماز
در سیره عبادی علی(ع) نماز اهمیت ویژه‌ای دارد؛ تا آنجا که وی پیشتازی خود در اقامه نماز در کنار پیامبر را از امتیازات خویش دانسته است.[۳۷۰] نمازهای حضرت علی بسیار طولانی بود[۳۷۱] و به نماز شب اهتمام داشت.[۳۷۲]
 
سیره خانوادگی
شیوه همسرداری
امام علی در مورد رابطه خود با همسرش حضرت زهرا(س) می‌گوید: «به خدا سوگند! هیچ‌گاه فاطمه را به اکراه به کاری وانداشتم و او را ناراحت نکردم و خشمگین نساختم تا خداوند او را نزد خویش برد و او نیز هیچ زمان مرا ناراحت و خشمگین نکرد و از دستور من سرپیچی ننمود و هر گاه به او نگاه می‌کردم همه ناراحتی‌ها و اندوه‌ها و غم‌هایم را از یاد می‌بردم».[۳۷۳] علی(ع) در کارهای خانه به فاطمه کمک می‌کرد.[۳۷۴]
 
رفتار با فرزندان
بنابر آنچه از امام علی نقل شده، فرزندان حقوقی دارند که باید رعایت شود. وی می‌فرماید: «حق فرزند بر پدر آن است که بر او نامی نیک بگذارد. ادب نیکو و پسندیده بیاموزد و قرآن را به او آموزش دهد...».[۳۷۵] وی در مورد چگونگی تربیت کودکان فرمود: «هر کس کودکی دارد، کودکی کند».[۳۷۶] سفارش امام علی(ع) به والدین این بوده که در تربیت فرزندان، موقعیت زمانی کودکان و فاصله میان دو نسل را در نظر داشته باشند.[۳۷۷]
 
رفتار با خویشاوندان
از نظر امام علی(ع)، خویشاوندان جایگاه مهمی در زندگی افراد دارند. به نظر وی هیچ‌کس از خویشان و بستگان خود بی‌نیاز نیست که از وی با زبان و دست دفاع کند. خویشاوندان بزرگ‌ترین گروه از مردم هستند که از انسان پشتیبانی می‌کنند و ناراحتی او را از بین می‌برند و هنگامی که حادثه‌ای برای شخص پیش آید، آنها پرعاطفه‌ترین مردم‌اند.[۳۷۸]
 
سیره حکومتی
ابونوار کرباس فروش می‌گوید:«علی بن ابی‌طالب به همراه برده‌اش نزد من آمد و دو پیراهن کرباس خرید. سپس به برده‌اش گفت: «هر کدام را می‌خواهی بردار»؛ برده یکی را برداشت. سپس علی پیراهن دیگر را برداشت و پوشید.»
ابن حنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۱۲۹.
 
عدالت
امام علی(ع) در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت خلفا -که بیت‌المال را بر اساس سوابق افراد در جنگ‌های صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم می‌کردند- ایستاد و این عدم مساوات در تقسیم بیت‌المال را خلاف دستور قرآن برشمرد.[۳۷۹] وی عمار یاسر و ابوالهیثم بن تیهان را مسئول بیت‌المال کرد و به آنها کتباً دستور داد که عرب و عجم و هر مسلمان از هر تیره و تبار که باشد، در سهم بیت‌المال یکسان‌اند.[۳۸۰] همچنین وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمین‌هایی را که عثمان به افراد مختلف واگذار نموده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیت‌المال را صادر نمود.[۳۸۱]
 
رفتار با دوستان و خویشاوندان در بیت المال
علی(ع) در بیت المال سخت‌گیری می‌کرد، چنانچه وقتی دخترش گردنبند مرواریدی را از علی بن ابی رافع، کلیددار بیت‌المال، به‌صورت امانت گرفت، هم دخترش و هم علی بن ابی رافع را به‌شدت بازخواست کرد.[۳۸۲] در جریان دیگری نیز به یکی از یارانش که درخواست مالی خاص از وی کرده بود، تذکر داده و او را از درخواستی بیش از حق خود منع نمود.[۳۸۳]
 
سخت‌گیری در اجرای دین و قانون
امام علی(ع) در کار دین، اجرای دقیق قانون و شیوه صحیح حکومت‌داری، بسیار جدی و بی‌اغماض بود و همین عامل او را برای برخی تحمل‌ناپذیر کرده بود. وی در این راه حتی به نزدیک‌ترین یاران خویش نیز سخت‌گیری می‌کرد؛ مثلاً در جریانی به قنبر دستور داد که مردی را حد بزند. قنبر تحت تأثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. علی(ع) آن مرد را وادار کرد به جبران آن سه تازیانه، قنبر را تازیانه بزند.[۳۸۴] همچنین در نهج البلاغه آمده است که یکی از توانگران بصره، عثمان بن حنیف، فرماندار بصره را مهمان کرد و غذاهای رنگارنگ در سفره گذاشت و نیازمندان به آن ضیافت راه نداشتند. وقتی گزارش این ضیافت به گوش علی(ع) رسید، فوراً نامه‌ای به عثمان بن حنیف نوشت و او را به‌خاطر رفتن به چنین محفلی سرزنش کرده و او را به پیروی از راه و روش زاهدانه خویش دعوت نمود.
برای اطلاعات بیشتر، اینها را هم ببینید: نامه امیرالمؤمنین به عثمان بن حنیف[۳۸۵]
 
حقوق متقابل مردم و حاکم
از نظر امام علی(ع) حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگ‌ترین حقی است که خداوند قرار داده و کاملاً دوسویه است[۳۸۶] و رعایت حقوق متقابل زمامدار و مردم ثمرات فراوانی دارد؛ از جمله عزت یافتن حق، استوار شدن پایه‌های دین، آشکار شدن نشانه‌های عدالت و اجرا شدن سنت‌های پیامبر اسلام(ص)[۳۸۶] امام علی(ع) برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این امر در نامه‌هایی که به مأموران دولتی فرستاده، کاملاً آشکار است. در دستورالعملی که برای مأمورین جمع‌آوری خراج نوشته است، آنان را به رفتار عادلانه و منصفانه و صبر و حوصله در برخورد با مردم سفارش کرده است.[۳۸۷] همچنین هنگامی که امام علی(ع) مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، او را به مهربانی و خوش‌رفتاری با همه مردم، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، و برخورد انسانی با آنان دعوت نمود.[۳۸۸]
 
سیره اقتصادی
تشویق به کار
در شرح نهج البلاغه آمده است که امیر المومنین(ع) با دستانش کار می‌کرد، زمین را می‌کاشت، آبیاری می‌کرد، درخت خرما می‌کاشت و همه این‌ها را شخصاً خود انجام می‌داد.[۳۸۹] از دیدگاه امام علی(ع) ارزشِ حرکت برای جهاد در راه خدا، بیشتر از ارزشِ تلاش در راه کسب روزی برای خانواده نیست.[۳۹۰]
 
گفته‌ها و نوشته‌ها
سخنان امام علی
در زمان حیات امام علی(ع)، مردم سخنان، خطبه‌ها و برخی از اشعار وی را به خاطر سپردند و سینه به سینه نقل کردند و بعدها برخی از عالمان مسلمان، چه شیعه و چه سنی، به گردآوری آنها اقدام نموده و مجموعه‌هایی از این گفتارها را به صورت کتاب درآوردند.
 
نهج البلاغه
مشهورترین اثر گردآوری شده از سخنان و نوشته‌های امام علی(ع)، کتاب نهج البلاغه است که سید رضی از علمای قرن چهارم هجری آنها را جمع‌آوری کرده است. نهج البلاغه، پس از قرآن، مقدس‌ترین متن دینی شیعه و برجسته‌ترین متن ادبی عرب است.[نیازمند منبع] این کتاب در سه بخش خطبه‌ها و نامه‌ها و گزیده‌ای از سخنان کوتاه امام علی(ع) است که در موقعیت‌های گوناگون بیان فرموده یا برای افراد مختلف نوشته شده است:
خطبه‌ها، شامل ۲۳۹ خطبه است.
نامه‌ها، شامل ۷۹ نامه است و تقریباً تمام آنها در زمان خلافت نوشته شده‌اند.
کلمات قصار یا قصار الحکم، شامل ۴۸۰ کلام است.
برخی از شرح‌های نهج البلاغه، عبارتند از: شرح ابن میثم بحرانی، شرح ابن ابی الحدید معتزلی، شرح محمد عبده، شرح محمدتقی جعفری، شرح فخر رازی، منهاج البراعه خویی و شرح نهج البلاغه از محمدباقر نواب لاهیجانی.[۳۹۱] با توجه به اینکه «نهج البلاغه»، برگزیده سخنان امام(ع) است و نه همه آنها، از‌این‌رو، برخی از محققان در پی گردآوری همه سخنان وی برآمده‌اند که این کتاب‌ها اصطلاحاً مستدرکات نهج البلاغه نامیده می‌شوند.
 
غرر الحکم و درر الکلم
غرر الحکم و درر الکلم به همت عبدالواحد بن محمد تمیمی آمُدی، از علمای قرن پنجم هجری جمع‌آوری شده است. در غرر الحکم بیش از ده هزار سخن از امام(ع) به صورت الفبایی در موضوعات اعتقادی، عبادی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، گرد آمده است.[۳۹۲]
 
دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم
دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم، توسط قاضی قضاعی جمع‌آوری شده است. او از علمای شافعی قرن ۵ قمری است و در میان اهل حدیث دارای اعتبار است. برخی او را شیعه قلمداد کرده‌اند.[۳۹۳] کتاب دستور معالم الحکم در ۹ باب نوشته شده است؛ حکمت‌های سودمند امام علی(ع)، سرزنش دنیا و بی‌میلی به آن، موعظه‌ها، وصیت‌ها و نواهی، پاسخ به پرسش‌ها، کلام غریب، سخنان نادر، دعاها و مناجات، و شعری که از امام علی(ع) نقل شده است.[۳۹۴]
 
برخی دیگر از تألیفاتی که کلام امام علی(ع) در آنها گرد آمده است، عبارتند از:
نثر اللآلی، نوشته ابوعلی فضل بن حسن طبرسی
مطلوب کل طالب من کلام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)، انتخاب جاحظ، شرح رشید وطواط
قلائد الحکم و فرائد الکلم، گردآوری شده توسط قاضی ابویوسف یعقوب بن سلیمان اسفراینی
امثال الامام علی بن ابی‌طالب، سخنان و نامه‌های امام علی(ع) در کتاب صفین، نوشته نصر بن مزاحم.
 
دیوان اشعار
اشعار منسوب به امام علی(ع) در یک دیوان گردآوری شده که بارها توسط ناشران مختلف منتشر شده است.[۳۹۵]
 
مکتوبات
در منابع شیعه و برخی از منابع اهل سنت، به نوشته‌هایی از امام علی(ع) اشاره شده است:
جَفْر و جامعه
جَفْر و جامعه، عنوان دو کتاب حدیثی به املای پیامبر اکرم(ص) و نگارش حضرت علی(ع) است.[۳۹۶] این دو کتاب از ودایع امامت و از منابع علم امام به شمار آمده است.[۳۹۷] محتوای کتاب جفر، ذکر حوادث آینده تا روز قیامت است‌.[۳۹۸] بنا بر روایتی از امام کاظم(ع)، جز نبی و وصی نبی‌، کسی نمی‌تواند در آن بنگرد و نگریستن در آن از امتیازات اوصیای پیامبر(ص) است‌.[۳۹۹] کتاب جامعه نیز دربردارنده اخبار گذشته و آینده تا روز قیامت و تأویل همه آیات و همچنین نام اوصیا از خاندان پیامبر(ص) است و آنچه بر آنها می‌گذرد. کتاب جامعه را افرادی دیده‌اند.[۴۰۰]
 
مصحف امام علی(ع)
مصحف علی یا مصحف امام علی(ع)، نخستین نسخه جمع‌آوری‌شده قرآن است که پس از درگذشت پیامبر (ص)، توسط امام علی(ع) آماده شد.[۴۰۱] این مصحف امروزه در دسترس نیست و بنابر روایات، به دستخط امام علی(ع)‌ و بر اساس ترتیب نزول سوره‌ها گردآوری شده بود. بر اساس برخی روایات، شأن نزول آیات و همچنین آیات ناسخ و منسوخ، در حاشیه این مصحف آمده بود.[۴۰۲] به باور شیعیان، مصحف امام علی(ع) در دست ائمه معصوم بوده و هم‌اکنون نزد امام دوازدهم است.[۴۰۳]
 
مصحف فاطمه (س)
مُصْحَف فاطمه(س) نام کتابی است که فرشته الهی، مطالب آن را برای حضرت فاطمه(س) بیان کرده و امام علی(ع) آنها را نوشته است.[۴۰۴] مطالب این کتاب، شامل جایگاه پیامبر(ص) در بهشت و اخبار و رویدادهای آینده است.[۴۰۵] این کتاب نزد امامان شیعه بوده و بین آنان دست به دست می‌شده است و دیگران بدین کتاب دسترسی نداشته‌ و ندارند. این کتاب اکنون در دست امام زمان(عج) است.[۴۰۶]
 
اصحاب
سلمان فارسی از برترین یاران پیامبر(ص) و امام علی(ع) است. احادیث فراوانی از معصومین(ع) درباره وی رسیده است؛[۴۰۷] از جمله اینکه رسول خدا(ص) فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است».[۴۰۸]
جندب بن جناده، مشهور به ابوذر غفاری، چهارمین شخصی است که به پیامبر(ص) ایمان آورد.[۴۰۹] وی در دفاع از حق امام علی(ع)، در آغاز از بیعت با ابوبکر سر باز زد.[۴۱۰]
مقداد بن عمرو، از جمله هفت نفری است که در ابتدای بعثت رسول خدا(ص) به او ایمان آورد و مسلمان شد. پس از رحلت رسول خدا(ص) مقداد از جمله کسانی بود که با ابوبکر بیعت نکرد و در طول ۲۵ سال سکوت امام علی(ع)، همواره همراه وی بوده است.[۴۱۱]
عمار یاسر از اولین کسانی است که به پیامبر(ص) ایمان آورد و همراه اولین گروه از مسلمانان که به حبشه هجرت کردند، به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه، به او پیوست. عمار پس از رحلت پیامبر(ص) همچنان در راه دفاع از اهل بیت و امام علی(ع) استوار ماند و در دوران حکومت عمر بن خطاب، مدتی امارت کوفه را عهده‌دار بود؛ ولی چون فرد عادل و ساده‌زیستی بود، عده‌ای زمینه برکناری او را فراهم آوردند. وی سپس به مدینه برگشت و در کنار علی(ع) ماند و از او بهره برد.[۴۱۲]
مالک بن حارث عبد یغوث نخعی، مشهور به مالک اشتر نخعی، در یمن به دنیا آمد و اولین کسی بود که با امام علی(ع) بیعت کرد. در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان از فرماندهان علی(ع) بود.[۴۱۳]
عبدالله بن عباس، معروف به ابن عباس، پسرعموی پیامبر(ص) و امام علی(ع) است. او احادیث بسیاری از پیامبر(ص) نقل کرده است.[۴۱۴] ابن عباس در دوران خلفا، همواره علی(ع) را شایسته مقام خلافت می‌دانست و در دوران حکومت امام علی(ع) در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان حاضر بود و از طرف امام علی(ع) استاندار بصره بود.[۴۱۵]
ابوالهیثم بن تیهان، از نخستین افراد از انصار که اسلام آوردند[۴۱۶]؛ وی یکی از ۱۲ نفری بود که در زمان ابوبکر بر حق خلافت امام علی (ع) و اینکه پیامبر او را به جانشینی خود برگزید شهادت دادند.[۴۱۷] او در صفین پس از شهادت عمار به شهادت رسید[۴۱۸] و از کسانی است که امام علی (ع) به خاطر از دست دادن‌شان ابراز تأسف کرد و فرمود: أین عمار؟ أین ابن تیهان؟...[۴۱۹]
صعصعه بن صوحان، او در زمان پیامبر مسلمان شد اما آن حضرت را ندید.[۴۲۰] وی در جنگ‌های سه‌گانه جمل، صفین و نهروان حضور داشت. امام علی (ع) او را سخنرانی زبردست،[۴۲۱] و معاویه زبان او را آهنین توصیف کرده‌اند.[۴۲۲] او از سخنوری خود در دفاع از امام علی (ع) استفاده می‌کرد.[۴۲۳]
کمیل بن زیاد، از تابعین اصحاب رسول خدا(ص) و از یاران خاص امام علی(ع) و امام حسن(ع) بود.[۴۲۴] او از جمله شیعیانی است که در روزهای اول خلافت حضرت علی(ع) با او بیعت کرد و در جنگ‌های امام علی(ع) علیه دشمنان جنگید.[۴۲۵]
محمد بن ابی بکر، فرزند خلیفه اول در سال دهم هجری به دنیا آمد. او از اصحاب خاص امام علی(ع) بود که اعتقاد داشت خلفای پیشین، حق علی(ع) را پایمال کرده و معتقد بود کسی سزاوارتر از علی بن ابی‌طالب برای احراز مقام خلافت نیست.[۴۲۶] محمد در دوران خلافت امام علی(ع) در جنگ‌های جمل، صفین امام علی(ع) را یاری کرد. او در رمضان سال ۳۶ هجری حاکم مصر شد و در صفر سال ۳۸ هجری توسط سپاه معاویه کشته شد.[۴۲۷]
میثم تمار اسدی کوفی، مشهور به میثم تمار، از اصحاب خاص امام علی(ع) و حسنین(ع) است. او جزء شرطة الخمیس بود.[۴۲۸]
____________________________________________________________________________
پانویس
بنابر روایتی که سیوطی در الدر المنثور نقل کرده، واژه شیعه را نخستین بار پیامبر(ص) درباره برخی از اصحاب خاص امام علی(ع) به کار برده است.(سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۳۷۹) برخی، از این روایت و روایاتی شبیه آن برداشت کرده‌اند که شیعه از زمان رسول خدا ظهور داشته است.(هالم، تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۷۳-۷۶).
مفید، اوائل المقالات، ۳۵.
ایجی، شرح المواقف، ۸:‎ ۳۵۴.
هالم، تشیع، ۲۷-۲۸.
هالم، تشیع، ۳۱.
مفید، الارشاد، ۱:‎ ۱۵.
ابن اثیر، اسدالغابة، ۱:‎ ص۱۵.
مفید، الارشاد، ۱:‎ ۲.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۹:‎ ۵۷.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۶۸.
مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲:‎ ۱۷۶۰.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵.
مرعشی نجفی، موسوعة الإمامة، ۱۴۳۰ق، ج۶، ص۱۹۷و ۱۹۸؛ محمدی ری‌شهری، دانشنامه أمیرالمؤمنین ع، ۱۳۸۹ش، ج۱۴، ص۳۰۸.
ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۲۱-۳۳۴.
مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۳۴؛ حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج۱۴، ص۶۰۰.
امین، سیره معصومان، ج۲، ص۱۳.
طوسی، الأمالی، ص۲۹۳.
نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۱۵۲.
ابن قتیبه، المعارف، ۱۴۰۷ق، ص۱۲۱.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۱.
نسائی، السنن الکبری، ۵:‎ ۱۰۷؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۵؛ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۶۵؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۳۰.
مفید، الارشاد، ۱:‎ ۲.
مفید، الارشاد، ۱:‎ ۵.
مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۲:‎ ۳۴۹.
امینی، کتاب، ۶:‎ ۲۳-۲۱.
ابن هشام، السیرة النبویة، ۱:‎ ۱۶۲.
شهیدی، ترجمه نهج‌البلاغه، ۲۲۲.
مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲:‎ ۱۷۶۰.
شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۳.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۶۴.
مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲:‎ ۱۷۶۰.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۸۰.
شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۴.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۹۹.
شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۴؛
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۱۵۵-۱۵۸؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲:‎ ۱۷۶۰.
رجبی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۶۱.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۱۸۸.
عاملی، الصحیح، ۵:‎ ۶۰؛ قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۶۶؛ شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۶.
ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۵۹.
طبری، تاریخ طبری، ۲:‎ ۴۱۰.
ابن سعد، طبقات الکبری، ۸:‎ ۱۶؛ قزوینی، فاطمة الزهراء، ۱۹۲.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۳:‎ ۳۵۰.
شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۶.
شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۴.
مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲:‎ ۱۷۶۰.
طبری، تاریخ طبری، ۳:‎ ۱۰۲۷؛ کلینی، کافی، ۱۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۲:‎ ۱۰۷.
کلینی، کافی، ۱:‎ ۴۶۱؛ طبری، تاریخ طبری، ۲:‎ ۵۳۷؛ مفید، الارشاد، ۲:‎ ۵.
این جوزی، تذکرة الخواص، ۶.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲:‎ ۲۴۶؛ دولابی، الذریة الطاهرة، ۱۰۲؛ طبری، تاریخ طبری، ۲:‎ ۵۵۵؛ مفید، الارشاد، ۲:‎ ۲۷.
واقدی، مغازی، ۶۵۳.
ابن هشام، السیرة النبویة، ۳:‎ ۲۲۴؛ طبری، تاریخ طبری، ۲:‎ ۵۶۴.
واقدی، المغازی، ۲:‎ ۴۷۱-۷۷۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ۳:‎ ۲۳۷-۲۳۴؛ طبری، تاریخ طبری، ۲:‎ ۵۷۴-۶۷۳؛ مفید، الارشاد، ۱۰۹-۹۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱:‎ ۳۸۲-۳۷۹.
ابن اثیر، اسدالغابة، ۶:‎ ۱۳۲؛ کحاله، اعلام النساء، ۲:‎ ۹۱.
ابن هشام، السیرة النبویة، ۲:‎ ۷۷۶.
ذهبی، اعلام النبلاء، ۳:‎ ۵۰۰؛ دخیل، اعلام النساء، ۲۳۸.
طبری، تاریخ طبری، ۲:‎ ۶۴۲.
ابن هشام، السیرة النبویة، ۳:‎ ۳۵۵-۳۴۲؛ ابن حبیب، کتاب المحبر، ۱۱۵.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۶۷۴.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۶۷۸.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۷۸۹.
ابن طاووس، الطرائف، ۱:‎ ۸۰.
مفید، الارشاد، ۱:‎ ۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ۴:‎ ۱۶۳.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۹۲۶.
ابن حنبل، مسند، ۱:‎ ۲۷۷؛ ابن حنبل، مسند، ۳:‎ ۴۱۷؛ ابن حنبل، مسند، ۷:‎ ۵۱۳؛ بخاری، صحیح بخاری، ۵:‎ ۱۲۹؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۲:‎ ۱۸۷۰-۱۸۷۱؛ تزمذی، سنن ترمذی، ۵:‎ ۶۳۸، ۶۴۰-۶۴۱؛ نسائی، سنن نسائی، ۶۱-۵۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳:‎ ۱۳۴-۱۳۳؛ طبری، الریاض النضرة، ۳:‎ ۱۱۹-۱۱۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۵:‎ ۸-۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ۹:‎ ۱۱۰؛ عینی، عمدةالقاری، ۱۶:‎ ۳۰۱؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۶۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ۳:‎ ۲۳۶، ۲۹۱؛ متقی، کنزالعمال، ۱۳:‎ ۱۶۳، ۱۷۲-۱۷۱؛ میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۲:‎ ۵۹-۲۹؛ شرف‌الدین، المراجعات، ۱۳۰؛ حسینی میلانی، نفحات الازهار، ۱۸:‎ ۴۱۱-۳۶۳.
رجبی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۲۰۹.
شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۲۱۱.
ابن شهرآشوب، مناقب، ۳:‎ ۱۴۴.
مکارم شیرازی، نفسیر نمونه، ۲:‎ ۵۸۲؛ رجبی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۲۱۳.
عاملی، سیره النبی، ۴:‎ ۳۱۹.
طبری، تاریخ طبری، ۳:‎ ۱۴۸؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ۲:‎ ۱۳۱؛ واقدی، المغازی، ۳:‎ ۱۰۸۹.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۷.
عیاشی، کتاب التفسیر، ۱:‎ ۴.
شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۲۱.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۸۵.
مجلسی، بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۹۹؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۳۲۰.
دینوری، الامامة والسیاسة، ۱:‎ ۳۰-۲۹؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱:‎ ۶۴۶. طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص ۱۳۳۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۶ ـ ۵۸۷.
دینوری، الامامة والسیاسة، ۱:‎ ۳۰-۲۹؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲:‎ ۱۷۶۱.
شیخ مفید، الفصول المختاره، ص ۴۰ و ۵۶ به بعد.
فاطمی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۴۰۷.
جوهری بصری، السقیفة و فدک، ۱۴۱۳ق، ص۷۲ و ۷۳.
طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۱۰۹.
استادی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۳۶۶.
مجلسی، بحار الانوار، دارالرضا، ج۲۹، ص۱۲۴.
طبری امامی، دلائل الامامة، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶-۱۳۸؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۱۹-۴۲۰؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۱۹۱، ۱۹۴.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۳۲۲و۳۳۱.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۳۷۹.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۴۴۱.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۳۴۸.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۴۵۳.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵.
مسعودی، مروج الذهب، ۴:‎ ۳۰۰؛
بلاذری، ص۱۳۹.
طبری،ج۵، صص۲۵۱۹-۲۵۲۰.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۴۷۵-۴۷۶.
نویری، نهایه الارب، ۱۴۲۳ق، ج۱۹، ص۳۴۷.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۴ش، ج۸، ص۱۶۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۹۷؛ مفید، المسائل العکبریه، ۱۴۱۴ق، ص۶۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ص۱۸۹.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۴۹۶.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۵۱۳.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۵۴۰.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۳۴۴.
سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۹.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ق، ج۳، ص۷۱.
دینوری، الامامة والسیاسة، ۱:‎ ۴۶-۴۴.
زرکلی، الاعلام، ۴، ۲۱۰.
ابن عبد البر، الاستیعاب، ۳، ۱۰۴۴.
معادیخواه، تاریخ اسلام (روزگار عثمان)، ۲۰.
معادیخواه، تاریخ اسلام (روزگار عثمان)، ۱۴۶.
معرفت، التمهید، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۶.
معرفت، التمهید، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۳۸و۳۳۹.
معرفت، التمهید، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۴۱.
معادیخواه، تاریخ اسلام (روزگار عثمان)، ۵۱۵.
زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۸۹-۹۰؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۲۹.
دینوری، امامت و سیاست، ۶۱.
دینوری، امامت و سیاست، ۵۸-۵۷.
معادیخواه، تاریخ اسلام (روزگار عثمان)، ۷۷۳.
دینوری، امامت و سیاست، ۵۸-۵۷، ۶۴.
ابن عبد البر، الاستیعاب،.
نک: ابن مزاحم، وقعة صفین/ترجمه،ص:۲۷۱.
ملکی میانجی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۴۹.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر علوی)، ۱:‎ ۵۸.
جودکی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ صص۱۵-۱۶.
ملکی میانجی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۴۹.
ملکی میانجی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۵۳.
ملکی میانجی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۵۴.
ملکی میانجی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۶۴.
ملکی میانجی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۶۶.
طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۸ش، ص۴۲.
دلشاد تهرانی، سودای پیمان‌شکنان، ۱۳۹۴ش، ص۱۴.
بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۳، ص۴۱؛ حموی‌، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ذیل کلمه «خُرَیبَة»؛ سمعانی، الأنساب، ۱۴۰۰ق، ج۱۲، ص۱۸۰.
دینوری، اخبار الطوال، ۱۵۰.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۱۱.
مسعودی، مروج الذهب، ۲:‎ ۳۷۰.
ملکی میانجی، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ صص۱۳-۱۴.
دینوری، اخبار الطوال، ۱۵۴.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر علوی)، ۱:‎ ۲۳۳-۲۳۶.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر علوی)، ۲:‎ ۹۱.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر علوی)، ۱:‎ ۱۹۴.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر علوی)، ۱:‎ ۱۹۴-۱۹۷.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر علوی)، ۱:‎ ۲۱۱-۲۱۲.
جعفری، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۲۱۳-۲۱۴.
جعفری، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۲۱۰-۲۱۱.
جعفری، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۲۱۱-۲۱۶.
جعفری، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۲۱۶-۲۱۷.
بلاذری، انساب الأشراف، ج۲، ص۳۴۹.
جعفری، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۲۱۶-۲۱۷.
بلاذری، انساب الأشراف، ج۲، ص۳۵۹.
بلاذری، انساب الأشراف، ج۲، ص۳۴۹.
امین، اعبان‌الشیعه، ۱:‎ ۵۱۱.
نگاه کنید به: ابن ابی ‏الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۵۵.
نگاه کنید به: ابن ابی ‏الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۵۶.
نگاه کنید به: ابن ابی ‏الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۵۶.
نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۴؛ ابن قتیبة الدینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۰۴؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج۳، ص۱۱۰.
سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۵، ص۷۵.
نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۴؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.
جعفری، دانشنامه امام علی(ع)، ۹:‎ ۲۲۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۷۰.
دینوری، اخبار الطوال، ۲۱۰.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۷۳-۳۷۵.
المفید، الارشاد، ج۱، ص۹ (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت، نسخه دوم).
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۶-۱۵.
شیخ مفید، الارشاد، ص۵ (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت، نسخه دوم).
مجلسی، ج۴۳، ص۱۲۵؛ طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ ق؛ طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ ق؛ ابن شاهین، فضائل فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، ج۱، ص۴۷، ۱۴۱۵ ق/۱۹۹۴ م؛ نسائی، المجتبی من السنن، ج۶، ص۶۲، ۱۴۰۶/۱۹۸۶. حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین ج۲، ص۱۸۱، ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛ طبرانی، المعجم الکبیر ج۴، ص۳۴، مکتبہ ابن تیمیہ.
مفید، مسار الشیعة، ص۱۷.
سید بن طاوس، ص۵۸۴.
مسعودی، اثبات الوصیة، ص۱۵۳.
مسعودی، مروج الذهب، ۳:‎ ۶۳.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۲۱۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۳۹۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۳۳؛ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۶۷.
محمدی ری‌شهری، ج۱، ص۱۰۸.
المفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۳۵۴.
رقیه و عمر دوقلو بوده‌اند.
المفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۲۷۰-۲۷۱.
ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۲۴.
احمدی، «تحلیل روایی - تاریخی پرچم‌داری امیرمومنان علی(ع) در غزوات پیامبر اکرم»، ص۳۷.
ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۰.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۸۳.
ابن‌حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۱۹۰.
بلاذری،‌ أنساب ‏الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۵۲.
طبری، ج۲، ص۱۴۸.
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۹۱.
ابن هشام، سیرة النبویة، ج۱، ص۷۰۸-۷۱۳.
سید رضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۴۵۴، نامه ۶۴.
واقدی، المغازى، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴۰.
دیلمی، إرشاد القلوب إلى الصواب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۴۶.
کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۱۰.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۴.
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۲۳۵.
ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۲۱.
مجلسی، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۱۶.
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۲۸.
مسلم، صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۸-۱۷۹.
مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۲۸.
آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۵۹.
زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۶۸۹، ذیل آیه ۸۱ سوره اسراء.
آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۸۱.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.
مفید، ارشاد، ج۱، ص۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۶۳.
واقدی، المغازى، ۱۴۰۹، ج۲ ص۵۶۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۰، ج۲، ص۶۹؛ یاقوت حموى، معجم البلدان، ۱۹۹۵، ج۴، ص۲۳۸؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۲، ص ۶۴۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۰۹.
آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۶۱، ص ۵۷۶.
ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۴، ص ۳۱۹؛ واقدی، کتاب المغازى، ۱۴۰۹، ج۳، ص۸۲۶ و رسولی محلاتی، تاریخ اسلام، ۱۳۷۴، ج ۱، ص۱۴۱ و ۱۵۳.
طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج ۳، ص ۱۳۱-۱۳۲، ۱۳۸۷ق؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۶۹۰-۶۹۱، ۱۴۰۹ق؛ مفید، الارشاد، ج ‏۱، ص ۶۲، ۱۴۱۳ق.
ابن سعد، الطبقات الکبری‏، ج ۲، ص ۱۲۸-۱۲۹، ۱۴۱۰ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج ‏۳، ص ۱۸۰۲-۱۸۰۳، ۱۴۰۹ق.
ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۲۲۵، ۱۴۲۱ق؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴۵، ۱۴۱۱ق.
کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۲۴۵.
رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۶، ص۳۸۴.
شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۱.
اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۲۳۷.
ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ۱۴۲۱ق، ج۳۰، ص۴۳۰؛ با کمی تفاوت: قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۷۴.
قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱،‌ ص۱۷۴.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴.
مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۲۷۱.
سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۸۹.
برای اطلاعات بیشتر ر.ک: علامه امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱-۲.
مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۸۶.
مظفر، السقیفة، ۱۴۱۵ق، ص۹۵-۹۷.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۶، ص۸.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۳۴.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۷۳.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۷۴.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۳۴.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۳۵-۱۳۴.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۲۸۴-۲۸۳.
قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۱۶۶.
طارمی، دانشنامه جهان اسلام، ۲:‎ ۴۷۸-۴۸۳.
قرشی، دانشنامه امام امیرالمؤمنین، ۱۳۹۵ش، ج۲، ص۴۵-۴۷.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۲۸۶.
معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۲۸۴-۲۸۳.
فاطمی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۴۶۳-۴۶۶.
فاطمی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۴۰۷.
فاطمی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸:‎ ۴۱۷.
معادیخواه، تاریخ اسلام (گسترش قلمرو خلافت اسلامی)، ۱۱۸.
مفید، الفصول المختاره، ص ۴۰ و ۵۶ به بعد.
رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، نشر المرتضی، ج۱، ص۱۱۵-۱۳۰.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱.
ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۶، ص۱۳.
امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۲، ص۴۱-۴۲.
طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۳۲ـ۳۳۳ و ۵۴۵.
ابن شهر آشوب، المناقب، ج۱، ص۳۸۸.
طوسی، تلخیص الشافی، ج۳، ص۷۶؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۹۵.
حلبی، تاریخ حلبی، ج۳، ص۴۰۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۶، ص۳۱۶.
پیشوایی، سیره پیشوایان، ج۲، ص۱۹۱.
مجلسی، بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۹۹؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۳۲۰.
ابن قتیبه، ج۱، ص۲۸.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲۷.
مفید، الفصول المختاره، ص ۵۶-۵۷.
جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۳۰۶.
رسولی محلاتی، زندگانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ص۲۵۳.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۸.
ازدی‌، تاریخ فتوح الشام‌، ص‌۴-۵۴؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی‌، ج‌۲، ص ۱۳۳.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۷.
نهج البلاغهُ خطبه شقشقیه.
ابن حجر عسقلانى، الاصابه فى تمییز الصحابه، ۱۳۲۸ق، ج ۲، ص ۵۰۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۳۲۸ق، ج ۳، ص ۳۹.
جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۳۰۶.
صدوق‌، الخصال‌، ج‌۲، ص‌۴۲۴؛ مفید، الاختصاص‌، تصحیح و تعلیق على‌اکبر غفارى‌، ص‌۱۷۳.
برای نمونه ر.ک: واقدى‌، المغازی، ج‌۲، ص‌۲۵۱؛ طبرى‌، تاریخ طبری، ج‌۳، ص‌۱۲۱-۱۲۴؛ دینورى‌، اخبار الطوال، ص‌۱۲۶؛ رافعى قزوینى‌، التدوین فى اخبار قزوین‌، ج‌۱، ص‌۷۸؛ ذهبى‌، العبر فى خَبَر من عَبَرَ، ج‌۱، ص‌۲۶؛ مَقْدِسى‌، البدء و التاریخ‌، ج‌۵، ص‌۱۸۲. .
سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۹-۱۳۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۰.
طبری، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۲۹؛ نهج البلاغة، خطبه ۳؛ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۲۸۸.
سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۹.
رنجبر، مواضع امام علی علیه‌السلام در برابر فتوحات خلفا، ۱۳۸۲.
دینوری، امامت و سیاست، ۶۴.
نیز نک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۶.
دینوری، امامت و سیاست، ۶۹.
سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۱۳.
سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۲۴۲.
دینوری، امامت و سیاست، ۶۱.
سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۱۸-۳۲۰.
نهج البلاغه، خطبه ۲۴۰.
طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹.
طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۷-۴۳۱.
نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
شهیدی، زیست‌نامه امام علی(ع)، ص۲۵.
شهیدی، زیست‌نامه امام علی(ع)، ص۲۶.
شهیدی، زیست‌نامه امام علی(ع)، ص۲۶.
زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۲۷۳.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۵۳۴.
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خ۱۴۸، ص۱۴۴.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۵۳.
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۷۴، ص۱۸۰.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۳۰۹۶؛ به نقل شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۸۴-۸۵.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۵۱، ۵۴۴ و ج۵، ص۱۵۰؛ شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۸۲-۸۳ و ۱۰۸.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۵۴.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۵۰۷.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۵۱۱؛ شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۴.
شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۴.
شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۸.
شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۸.
جوهری، الصحاح، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۱۱۵۲.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۵ق، ج۲، ص۱۸۸؛ خلیفه، تاریخ خلیفه بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص۱۱۶.
تلخیص از: شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۱۳-۱۲۱.
اسکافی، المعیار و الموازنه، ۱۴۰۲ق، ص۱۶۲؛ به نقل شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۲۲.
نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۹۰.
ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۶۳.
شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۲۹.
شهرستانی، الملل و النحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۳۵.
شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۳۲.
شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۸ش، ص۱۳۳-۱۳۴.
شیخ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۶۵؛ ابن حجر، فتح الباری، ج۱۲، ص۲۵۱.
مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۹ (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت، نسخه دوم).
درباره تاریخ شهادت امام علی(ع)، اختلاف است. ابن ابی الحدید (از علمای اهل سنت) شهادت وی در شب ۱۷ رمضان را قول مشهور می‌داند و می‌گوید شب ۱۷ رمضان شب بدر است و روایاتی در دست بوده که وی در شب بدر کشته می‌شود. (شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵-۱۶.).
جعفریان، گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ۱۳۹۱، ص۵۴-۵۳.
جعفریان، گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ص۵۵.
مجلسی، بحار الانوار، ج۴۲، ص۳۳۸؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۳۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۱۰.
مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۲۷-۲۸.
عبدالکریم بن طاووس، فرحة الغری، ص۹۳؛ مجلسی، بحار، ج۴۲، ص۲۲۲؛ به نقل مقدسی، یدالله، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان(ع)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۱، ص۲۳۹-۲۴۰.
مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۱۳.
مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۵.
نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۷، ص۳۲۰-۳۲۱.
نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۷، ص۳۲۰-۳۲۱.
ثقی کوفی، الغارات، تعلیقه علامه حلی، ۱۳۵۳،‌ ج۲، ص۸۳۵-۸۳۷.
حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۲۹. .
نک؛ حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۲۹.
فرطوسی، تاریخچه آستان مطهر امام علی(ع)، ۱۳۹۳ش، ص۱۵۹-۱۷۹؛ حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۲۹.
حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۳۰.
حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۳۱؛ فرطوسی، تاریخچه آستان مطهر امام علی(ع)، ۱۳۹۳ش، ص۱۵۹-۱۷۹.
امینی، الغدیر، ۱۳۹۷ق، ج۶، ص۲۱-۲۳.
مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ ج۳۵، ص۲۳.
کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۳۰۱.
امینی، الغدیر، ۱۳۹۷ق، ج ۶، ص۲۲.
النسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۰۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵؛ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۶۵، پاورقی شماره ۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰.
ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۶.
صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۴.
طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۴۳.
مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۶، ص۱۰۲.
حسینی، «نخستین مومن و آگاهانه‌ترین ایمان»، ص۴۸.
طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۰.
ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۲۸.
ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۰.
رسولی محلاتی، زندگانی امیرالمؤمنین، ۱۳۸۶، ص۴۴.
طبری، تاریخ الامم والملوک، دار قاموس الحدیث، ج۲، ص۲۷۹؛ سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳؛ همچنین رجوع کنید به: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۶۳-۶۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۴-۵۰؛ ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۵۳-۱۵۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۲۰۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۱۸۹-۱۸۶؛ فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، ۱۴۱۰ق، ص۳۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۹۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳-۵۴۲؛ ابن هشام، السیرةالنبویة، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۲۶۲.
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۰.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۹، ۵۹.
فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۵، ۲۲۳؛ حاکم حسکانی، شواهد النتزیل، ج۱، ۹۶؛ قمی، تفسیر قمی، ص۶۱؛ طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۵۰.
ابن عبدالبر، الاستیعاب، به نقل امین، اعیان الشیعه، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۷.
امینی، الغدیر، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۱۴۰؛ شوشتری، احقاق الحق، ج۵، ص۵۲۲.
ابن هشام، ج۴، ص۵۴۵.
طبری، تفسیر طبری، ج۶، جزء ۱۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۰.
بحرانی، باب ۳۶۰.
متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۱۵۵.
سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۹۹؛ ابن ندیم،الفهرست، ص۴۲۴۱؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۲۴.
ابن ندیم، الفهرست، ص۴۲-۴۱.
مجلسی، بحار الانوار، ج۸۹، ص۵۲.
معرفت، التمهید، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۸۱.
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴.
گنجی شافعی، ص۲۳۱؛ هیثمی، ص۷۶؛ قندوزی، ینابیع المودة، ص۱۲۶.
سیوطی، الدر المنثور، ذیل آیه ۶۱؛ زمخشری، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران؛ طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران؛ طباطبایی، المیزان، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران.
ابن بابویه، ج۲، ص۴۰۳؛ سید قطب، ج۶، ص۵۸۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹.
مجلسی، بحار الانوار، ج۲۳، ص۲۳۳.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۷.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۶-۱۷.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۹.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۲۴.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۲۷-۱۸.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۷.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۸.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۲۸-۲۷.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۲۰.
پورجوادی، دانشنامه جهان اسلام، ۷:‎ ۳۸۱-۳۸۷.
پازوکی، دانشنامه جهان اسلام، ۷:‎ ۳۸۷-۳۹۸.
ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱:‎ ۱۹.
طباطبایی‌نژاد، دانشنامه امام علی(ع)، ۳:‎ ۱۹۳-۱۹۴.
طبری، تاریخ الامم والملوک، دار قاموس الحدیث، ج۲، ص۲۷۹.
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۲۸۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۷.
بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۷، ج۴، ص۶۶، ج۵، ص۱۳۷-۱۳۸، ج۷، ص۹؛ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۴.
قرطبی، ج۶، ص۲۰۸؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۵؛ فخر رازی، ج۱۲، ص۳۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۹۸.
پیامبر(ص) وقتی همه اصحاب را به برادری یکدیگر درآورد به علی(ع) فرمود: أنت أخی فی الدنیا و الآخرة (سنن ترمذی، ج۵، ص۳۰۰؛ طبرانی، المعجم الکبیر ج۵، ص۲۲۱).
آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱۳۶۶، ص ۱۹۷.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۳۸۱.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص ۱۱۸.
ابن طاووس، فلاح السائل،۱۴۰۶ق، ص ۱۰۹.
ابن شهر آشوب، المناقب، ۱۳۷۵ق، ج۲، ص ۱۲۳.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۳۱.
حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۳.
نهج البلاغه، حکمت ۳۰۰.
حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص ۲۰۳.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص ۲۶۷.
نهج البلاغه، خطبه ۱۳۹.
محمودی، نهج السعادة، مؤسسة الاعلمی، ج۱، ص۲۲۴؛ مفید، الاختصاص، ۱۴۳۰ق، ص۱۵۱.
حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۱۳۷۹، ج۷، ص۴۵۷.
مسعودی، اثبات الوصیه، ص۱۵۸.
طبری، تاریخ طبری، ج۳، جزء ۶، ص۹۰.
ثقفی، الغارات، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۴۵.
قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۱۶۷.
نهج البلاغه، نامه ۴۵.
نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.
نهج البلاغه، نامه ۵۱.
نهج البلاغه، نامه ۵۳.
شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص ۱۴۷.
السرائر، ج۲، ص ۲۲۸.
ضمیری، ص۳۶۵-۳۶۷.
ضمیری، ص۳۷۵.
نوری، ج۳، ص۳۶۷.
قاضی قضاعی، مقدمه کتاب.
رجوع کنید به: سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۳۹؛ صفار قمی‌، بصائر الدرجات، ص۱۴۲-۱۴۶.
عاملی‌، حقیقة الجفرعند الشیعة، ص‌۱۲۵-۱۳۳.
مجلسی‌، بحار الانوار، ج‌۵۱، ص‌۲۲۰.
صفار قمی‌، ص‌۱۵۸-۱۵۹.
کلینی‌، الکافی، ج‌۱، ص‌۲۳۹.
طباطبایی، قرآن در اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۱۳؛ السجستانی، کتاب المصاحف، ۱۴۰۵ق، ص۱۶؛ سیوطی، الاتقان، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۶۱.
ایازی، مصحف امام علی(ع)، ص۱۷۷-۱۷۸.
عاملی، حقائق هامّة، ص۱۶۰، به نقل از: خرمشاهی، قرآن‎پژوهی، ۱۳۸۹ش، ج۲، ص۴۶۹.
صفار قمی، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۱۵۲.
صفار قمی، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۱۵۶- ۱۵۷.
آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۱، ص۱۲۶؛ مهدوی راد، مصحف فاطمه، ص۸۳-۸۴.
مجلسی، بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۴۳.
صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۰.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۴.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، ج۱، ص۵۲۴.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۲۴.
کمپانی، علی کیست، ص۴۱۲.
نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۵۶۵.
مفید، امالی، ص۱۴۰.
مفید، جمل، ص۲۶۵؛ ابن مزاحم، ص۴۱۰؛ ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۳ و ج۶، ص۲۹۳.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۱۹۰.
شیخ صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۶۲.
انساب الاشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۳۱۹.
نهج البلاغه، صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۱۸۲، ص۲۶۴.
ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۰۳.
نهج‌البلاغة، ترتیب صبحی صالح. حکمت ۲۵۹.
ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.
شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ص۶۹.
قطب راوندی، منهاج البراعه، ج۲۱، ص۲۱۹؛ مفید، اختصاص، ص۷.
مفید، اختصاص، ص۱۰۸.
شوشتری، قاموس الرجال، ج۷، ص۴۹۵.
ثقفی، الغارات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۸۵؛ زرکلی، اعلام، ج۶، ص۲۲۰.
برقی، رجال برقی، ص۳.
 
منبع: دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت
 
https://www.razavi.news/vdcguw97.ak93w4prra.html
razavi.news/vdcguw97.ak93w4prra.html
کد مطلب ۸۶۳۳۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما