ایران را ویران نکنیم...
سید مهدی جعفری
سال ها قبل در مجلس شورای اسلامی نمایندگان مجلس قانونی را به تصویب رساندند با این عنوان که نمایندگان باید برای حضور در مجلس مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد به بالا داشته باشند!
یادم هست در همان روزها یکی از نمایندگان محترم نسبت به تصویب این قانون اعتراض کرد و این موضوع را نوعی بی عدالتی دانست.
حال این سوال پیش می آید بی عدالتی نسبت به چه چیزی!؟
قصه ازین جا آغاز می شود که این قانون شاید در نگاه اول ظاهری دلفریب داشته باشد، ولی باطنی ویرانگر و مخرب خواهد داشت. با اندکی تامل می توان گفت با وجود این قانون، در مجلسی که نمایندگان آن باید عصاره تجربه، تخصص، فهم مشکل و چگونگی حل آن را داشته باشند(که این مهم با حضور مدیرانی باتجربه و متخصص که تمام توان و عمر خود را صرف تلاش و مبارزه با مشکلات اجرایی کرده اند و در خط مقدم جبهه اجرا از تمامی فراز و فرودهای کار آگاهی یافته اند و اندک زمانی برای کسب تحصیلی که صرفا جنبه تئوری و شفاهی دارد و دانشی که در شرایط ایده آل و بعضا دور از شرایط بومی کشور تدوین شده است و کیلومترها از مشکلات فاصله دارد نداشته اند) مجلس انباشته از افرادی عالم و نه متخصص خواهد شد؛ که نه تنها اشرافی به کار اجرا و مشکلات آن و شرایط کشور ندارند، بلکه افرادی را برای قانون گذاری انتخاب کرده اید که ممکن است با یک تصمیم غیر آگاهانه که ناشی از نبود تجربه است، خط مقدم جبهه تلاش و در نهایت کشور را ویران کنند.
و اما روی دیگر این قصه تلخ! زمانی که چنین قانونی پا به میدان می گذارد، مدیرانی که در حال دست و پنجه زدن و جنگیدن با کار و مشکلات اجرا هستند، برای اینکه نبود روح عدالت در چنین قانونی را برطرف کنند تا شاید بتوانند در مجلسی با چنین قانونی برای ارائه تجربیات خود پا به عرصه بگذارند صحنه نبرد را ترک می کنند و مدت زمانی را به کسب علم و دانش در رشته های بعضا نامرتبط و صرفا برای کسب مدرک در دانشگاه می پردازند. که بدین سبب شاهد هجوم مدیران به دانشگاه ها خواهیم شد! که شد! و حتی ممکن است کار از این فراتر رفته و پای مدارک تقلبی به میان آید!
همه این ها را گفتم تا مقدمه ای باشد برای بیان معضلات قوانین جدیدتر. اخیرا صحبت از " قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان" است، که در این قانون بیان شده" افرادی که بازنشسته شده اند دیگر حق فعالیت در دستگاهایی که به نحوی از بودجه دولتی استفاده می کنند ندارند."
این قانون مانند قانون قبلی اگرچه در ظاهر منطقی و موجه می نماید، ولی اگر کمی موشکافانه به آن بپردازیم به خسارات غیرقابل جبران آن پی خواهیم برد. عجیب نیست که هر دو قانون مورد اشاره در شباهت تنه به تنه یکدیگر می زنند، چون در ابتدا قانونی وضع میشود که مدرک، ارزش نمایندگان را مشخص میکند نه توانایی، تجربه و تخصص! سپس نمایندگانی دارای مدارک عالیه و بی تجربه قانونی را وضع میکنند که افراد با تجربه و کارآزموده حق فعالیت و ادامه حیات کاری ندارند. برای اینکه این معادله ملموس تر شود مثالی مطرح خواهم کرد:
فرض کنید فرماندهی باتجربه و مجرب و به قول دوستان مجلسی ما بازنشسته در خط مقدم جبهه مشغول نبرد و اداره جنگ است آنچه که در این کارزار به عمل می آید تجربه، شناخت دشمن، اطلاع از مشکلات و فضای حاکم بر میدان و... است در این اثنی تصمیم گیرندگان فرماندهی تازه نفس و جوان که تازه از بهترین دانشگاه های نظامی فارغ تحصیل گشته است به عنوان فرماندهی میدان جانشین می کنند. شما خودتان قضاوت کنید صحنه نبرد چگونه خواهد شد!
بحث بر سر این نیست که علم و دانش بی ارزش است یا اینکه افراد تازه نفس ناکارآمد! اما علم و دانشی که با شرایط یک کشور منطبق نباشد و عنصر تجربه فرد را غنی نکرده باشد نه تنها شفابخش نیست بلکه گاها زهرآگین میگردد !
فردی را که یک ملت برای آن هزینه داده است، دوران سخت اعم از جنگ، تحریم، کمبود منابع مالی و ... گذرانده است تا صاحب اندوخته و تجربه گردد و اینک درست در زمانی که باید محصول آن به بار بنشیند با کج فهمی و بی سلیقگی کنار گذاشته میشود و تاسف زمانی فزونتر می گردد که در این قانون برای حفظ مدیران موفق و نوابغ این ملت که وجود هرکدام گره ای از مشکلات را می گشاید راهکاری اندیشیده نشده است. و در ادامه سکان هدایت به جوانانی بی تجربه سپرده می شود که آن ها نیز تا زمانی که به آن حد از تجربه برسند باید جا را برای تازه نفس دیگری باز کنند که این یعنی دوری باطل و چرخه ای ناقص! و در نهایت تضییع بیت المال.
و اگر نیت نمایندگان محترم برای وضع چنین قانونی ایجاد شغل بوده است باید گفت اشتغال توسط همان مدیرانی انجام می شود که هم اکنون با وضع این قانون از صحنه اجرا حذف شده اند.
خاطرم هست که در یکی از کشورهای خلیج فارس که به ساخت جزایر مصنوعی شهره است پس از اتمام کار ایجاد سازه های مصنوعی در بخشی از این جزایر آبزیان بی شماری تلف می شدند که باعث بوجود آمدن بویی نامطبوع در کل منطقه می گردید. پس از بررسی های کارشناسی مشخص شد چرخه آب ویران شده است و باید آن را اصلاح نمود؛
ای کاش نمایندگان محترم در تنظیم این قانون کارنامه، تجربه، سوابق، کارایی و افتخارات افراد را هم می دیدند، نه فقط شرط سن و زمان! و اگر بنا به کناره گیری مدیران با تجربه با نام بازنشستگی آن هم به خاطر کهولت سن است که در آن صورت باید گفت؛
گر حکم کنند که مست گیرند در شهر هرآنکه هست گیرند...
یادم هست در همان روزها یکی از نمایندگان محترم نسبت به تصویب این قانون اعتراض کرد و این موضوع را نوعی بی عدالتی دانست.
حال این سوال پیش می آید بی عدالتی نسبت به چه چیزی!؟
قصه ازین جا آغاز می شود که این قانون شاید در نگاه اول ظاهری دلفریب داشته باشد، ولی باطنی ویرانگر و مخرب خواهد داشت. با اندکی تامل می توان گفت با وجود این قانون، در مجلسی که نمایندگان آن باید عصاره تجربه، تخصص، فهم مشکل و چگونگی حل آن را داشته باشند(که این مهم با حضور مدیرانی باتجربه و متخصص که تمام توان و عمر خود را صرف تلاش و مبارزه با مشکلات اجرایی کرده اند و در خط مقدم جبهه اجرا از تمامی فراز و فرودهای کار آگاهی یافته اند و اندک زمانی برای کسب تحصیلی که صرفا جنبه تئوری و شفاهی دارد و دانشی که در شرایط ایده آل و بعضا دور از شرایط بومی کشور تدوین شده است و کیلومترها از مشکلات فاصله دارد نداشته اند) مجلس انباشته از افرادی عالم و نه متخصص خواهد شد؛ که نه تنها اشرافی به کار اجرا و مشکلات آن و شرایط کشور ندارند، بلکه افرادی را برای قانون گذاری انتخاب کرده اید که ممکن است با یک تصمیم غیر آگاهانه که ناشی از نبود تجربه است، خط مقدم جبهه تلاش و در نهایت کشور را ویران کنند.
و اما روی دیگر این قصه تلخ! زمانی که چنین قانونی پا به میدان می گذارد، مدیرانی که در حال دست و پنجه زدن و جنگیدن با کار و مشکلات اجرا هستند، برای اینکه نبود روح عدالت در چنین قانونی را برطرف کنند تا شاید بتوانند در مجلسی با چنین قانونی برای ارائه تجربیات خود پا به عرصه بگذارند صحنه نبرد را ترک می کنند و مدت زمانی را به کسب علم و دانش در رشته های بعضا نامرتبط و صرفا برای کسب مدرک در دانشگاه می پردازند. که بدین سبب شاهد هجوم مدیران به دانشگاه ها خواهیم شد! که شد! و حتی ممکن است کار از این فراتر رفته و پای مدارک تقلبی به میان آید!
همه این ها را گفتم تا مقدمه ای باشد برای بیان معضلات قوانین جدیدتر. اخیرا صحبت از " قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان" است، که در این قانون بیان شده" افرادی که بازنشسته شده اند دیگر حق فعالیت در دستگاهایی که به نحوی از بودجه دولتی استفاده می کنند ندارند."
این قانون مانند قانون قبلی اگرچه در ظاهر منطقی و موجه می نماید، ولی اگر کمی موشکافانه به آن بپردازیم به خسارات غیرقابل جبران آن پی خواهیم برد. عجیب نیست که هر دو قانون مورد اشاره در شباهت تنه به تنه یکدیگر می زنند، چون در ابتدا قانونی وضع میشود که مدرک، ارزش نمایندگان را مشخص میکند نه توانایی، تجربه و تخصص! سپس نمایندگانی دارای مدارک عالیه و بی تجربه قانونی را وضع میکنند که افراد با تجربه و کارآزموده حق فعالیت و ادامه حیات کاری ندارند. برای اینکه این معادله ملموس تر شود مثالی مطرح خواهم کرد:
فرض کنید فرماندهی باتجربه و مجرب و به قول دوستان مجلسی ما بازنشسته در خط مقدم جبهه مشغول نبرد و اداره جنگ است آنچه که در این کارزار به عمل می آید تجربه، شناخت دشمن، اطلاع از مشکلات و فضای حاکم بر میدان و... است در این اثنی تصمیم گیرندگان فرماندهی تازه نفس و جوان که تازه از بهترین دانشگاه های نظامی فارغ تحصیل گشته است به عنوان فرماندهی میدان جانشین می کنند. شما خودتان قضاوت کنید صحنه نبرد چگونه خواهد شد!
بحث بر سر این نیست که علم و دانش بی ارزش است یا اینکه افراد تازه نفس ناکارآمد! اما علم و دانشی که با شرایط یک کشور منطبق نباشد و عنصر تجربه فرد را غنی نکرده باشد نه تنها شفابخش نیست بلکه گاها زهرآگین میگردد !
فردی را که یک ملت برای آن هزینه داده است، دوران سخت اعم از جنگ، تحریم، کمبود منابع مالی و ... گذرانده است تا صاحب اندوخته و تجربه گردد و اینک درست در زمانی که باید محصول آن به بار بنشیند با کج فهمی و بی سلیقگی کنار گذاشته میشود و تاسف زمانی فزونتر می گردد که در این قانون برای حفظ مدیران موفق و نوابغ این ملت که وجود هرکدام گره ای از مشکلات را می گشاید راهکاری اندیشیده نشده است. و در ادامه سکان هدایت به جوانانی بی تجربه سپرده می شود که آن ها نیز تا زمانی که به آن حد از تجربه برسند باید جا را برای تازه نفس دیگری باز کنند که این یعنی دوری باطل و چرخه ای ناقص! و در نهایت تضییع بیت المال.
و اگر نیت نمایندگان محترم برای وضع چنین قانونی ایجاد شغل بوده است باید گفت اشتغال توسط همان مدیرانی انجام می شود که هم اکنون با وضع این قانون از صحنه اجرا حذف شده اند.
خاطرم هست که در یکی از کشورهای خلیج فارس که به ساخت جزایر مصنوعی شهره است پس از اتمام کار ایجاد سازه های مصنوعی در بخشی از این جزایر آبزیان بی شماری تلف می شدند که باعث بوجود آمدن بویی نامطبوع در کل منطقه می گردید. پس از بررسی های کارشناسی مشخص شد چرخه آب ویران شده است و باید آن را اصلاح نمود؛
ای کاش نمایندگان محترم در تنظیم این قانون کارنامه، تجربه، سوابق، کارایی و افتخارات افراد را هم می دیدند، نه فقط شرط سن و زمان! و اگر بنا به کناره گیری مدیران با تجربه با نام بازنشستگی آن هم به خاطر کهولت سن است که در آن صورت باید گفت؛
گر حکم کنند که مست گیرند در شهر هرآنکه هست گیرند...
این قانون ممیزی هایی را شامل می گردد که باعث می شود که نخبگان و صاحبان تفکر و سبک در مدیریت خانه نشین نشوند
در زمان جنگ باکری ها و فهمیده ها جنگ را پیش بردن که جوان بودن با اراده
اکنون وقت اعتماد دوباره به جوانان است و در فصل جوانی انقلاب آینده انقلاب ترسیم نخواهد شد الا به دست همین جوانان برومند