۰
تاریخ انتشار
شنبه ۹ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۷

نگاهی به  ۲ کتاب ترجمه شده به  فارسی درباره امام هشتم(ع)

نگاهی به  ۲ کتاب ترجمه شده به  فارسی درباره امام هشتم(ع)
گزارش خبرگزاری رضوی در دو دهه اخیر تلاش‌هایی برای آفرینش و تولید ادبیات دینی از جمله ادبیات رضوی در کشور شکل گرفته است. از این‌رو، در این سال‌ها لااقل کمیت کتاب‌های ادبی فارسی درباره امام هشتم (ع) افزایش پیدا کرده است. کتاب‌های یادشده تنها حوزه تألیف را دربر نمی‌گیرد، بلکه آثار ترجمه را هم شامل می‌شود. افزون بر برگردان‌های فارسی از آثار ادبی خارجی، شماری از کار‌های برگردانده‌شده پژوهشی است؛ پژوهش‌هایی که به کار نویسندگان ادبی هم می‌آید.

به عبارتی چنین کتاب‌هایی می‌تواند مواد خام و دانسته‌هایی در اختیار نویسنده فارسی‌زبان بگذارد که بر کیفیت اثر ادبی او‌ می‌افزاید. شهرآرا در این مطلب یک اثر ادبی و یک کتاب پژوهشی ترجمه‌شده درباره امام رضا (ع) را معرفی کرده است. اولی «عشق هشتم» است که با زبانی داستانی به نگارش درآمده و دومی «زندگی سیاسی هشتمین امام، حضرت علی‌بن موسی الرضا (ع)» که متن خلاصه‌شده یک اثر پژوهشی است.

داستان آن برادر معصوم و خواهر پاکدامنش
«عشق هشتم» نوشته کمال السید (نویسنده عراقی تبار که تابعیت ایرانی گرفته است) به روزگار امام رضا (ع) و خواهرشان حضرت معصومه (س) می‌پردازد. این اثر داستانی ماجرای سفر امام هشتم (ع) را از مدینه به خراسان نقطه آغاز روایت قرار داده و بعد، دیگر وقایع آن عصر مانند نیرنگ مأمون خلیفه عباسی و واداشتن امام (ع) به پذیرفتن ولایت عهدی را نقل کرده است.
همچنین از راهی شدن حضرت معصومه (س) به قصد زیارت برادر بزرگوارشان علی بن موسی الرضا (ع) گفته است. کتاب ضمن روایت رویداد‌های زندگی امام (ع) و خواهرشان، از مسائل مهم تاریخی همچون شهادت امام کاظم (ع)، پس گرفتن فدک، مرگ هارون الرشید، غارت دارایی‌های علویان، شورش‌های عصر مأمون هم یاد می‌کند.

بخشی از این داستان را بخوانید:
«پاسى از شب گذشته بود. مأمون در مجلس شبانه با وزیرش ـ ذوالریاستین ـ نشسته بود. خدمتکاران، صندوقى را که از چوب آبنوس بود، آوردند. مهره هاى شطرنج ساخته شده از عاج فیل در آن قرار داشت. مأمون به فرمانبرى نگاه مى کرد که سرباز، قلعه‌ها و فیل را مى چید. شاهان و وزیران رو در روى هم قرار گرفتند. از همان ابتدا آشکار بود که فضل از رویارویى مستقیم با وزیر دورى مى کند و تنها، سربازان و قلعه‌ها را جا به جا مى سازد. مدتى بعد مأمون سعى کرد مطلبى را که مى خواهد بگوید، با لحنى معمولى مطرح سازد. او گفت: «چه خبرهاى تازه اى دارى؟»
فضل با لبخندى دروغین گفت: «خبر خیر، اى امیر مؤمنان! خلافت برایت مهیاست. کار‌ها طبق برنامه پیش مى رود.»
مأمون با گوشه چشمش به او خیره ماند.   
- تو فقط چشمت به بغداد است.   
-اگر بغداد برایت سر خم کند، دنیا برایت سر خم مى کند، سرورم.   
من از عباسیان نمى ترسم. همه ترس من، از فرزندان على است.   
-رشید نفس هایشان را برید. دیروز، محمد بن جعفر را دیدم که چگونه در مکه خودش را خوار و به فضیلت شما اعتراف کرد.
-مدینه چه؟
کسى در آنجا نیست.
-و على بن موسی الرضا؟
-نشنیدم چیزى بگوید که ما را به هراس افکند؛ او خاموش است.
مأمون که وزیرش را جابه جا مى کرد، گفت: «سکوتش مرا مى ترساند.»
-نمى فهمم چه مى فرمایید.
- تو او را نمى شناسى! هنوز یادم هست که چطور پدرم به پیشباز پدرش شتافت. یک بار پدرم نزد من اعتراف کرد: «موسى (ع) براى خلافت و سلطنت از من شایسته‌تر است.».
اما کسى او را نمى شناسد.
خیلی‌ها او را مى شناسند؛ ما و مردمان بسیارى. حتى از میان معتزله اى که ما آنان را طرد مى کنیم، روز به روز تعداد بیشترى به برترى على بن ابی طالب (ع) و حق او اعتراف مى کنند و این، مطلب کمى نیست.   
بازى مثل همیشه پایان یافت، نه پیروز داشت و نه شکست خورده. مأمون خمیازه اى کشید و فضل اجازه رفتن خواست. چشمانش بی فروغ بود. گویا چیزى در درونش فرومى ریخت. جوانى را که او نردبان ترقى خود مى پنداشت، در آن شب چنان ذکاوتى از خود نشان داده بود که نیایَش منصور و پدرش هارون هم به گَرد پایش نمى رسیدند.»  
کتاب «عشق هشتم» را انتشارات مدرسه با برگردان فارسی حسین سیدی ساروی به چاپ رسانده است.

تلاش برای جبران کم کاری مورخان
«زندگی سیاسی هشتمین امام حضرت علی بن موسی الرضا (ع)» عنوان کتابی پژوهشی از جعفر مرتضی حسینی یا همان علامه سیدجعفر مرتضی عاملی (نویسنده لبنانی) است. مؤلف بر این باور است که مورخان و نویسندگان شرح زندگی حضرت رضا (ع) چنان که شایسته است درباره مسئله مهم «بیعت ولیعهدی امام» قلم نزده اند. او در پژوهش خود ابتدا به مقدماتی، چون نهضت دولت عباسی و رفتار‌های ضد علوی در حکومت عباسیان و سیاست این خلفا در برابر عموم مردم می‌پردازد.
او سپس به مبحث شرایط و علل بیعت امام (ع) با مأمون ورود می‌کند و‌ می‌کوشد شخصیت حضرت و نیز ویژگی‌های خلیفه عباسی را بیان کند تا به چرایی آن بیعت برسد. کتاب امتناع امام (ع) و تهدید مأمون را یادآور می‌شود و بحث را پیش می‌برد. در قسمتی از آن آمده است:
«چون دانستیم که دعوت عباسیان در آغاز به سود علویان بود دیگر نباید تعجب کنیم اگر بشنویم که تمام عباسیان حتی ابراهیم امام، سفّاح و منصور مکرّر در مکرّر و به انگیزه‌های گوناگون، برای علویان بیعت می‌گرفتند. این عمل چیزی نبود جز تضمین موفقیت برای نقشه هایشان که با دقت فوق العاده‌ای پس از بررسی موقعیّتشان در برابر علویان و مردم ترسیم کرده بودند.
این گونه اخذ بیعت را‌ می‌توان نخستین مرحله از مراحل چهارگانه‌ای که قبلا اشاره شد بدانیم. از این رو می‌بینیم که علاوه بر همکاری شان با عبدا... بن معاویه، با محمّدبن عبدا... بن حسن نیز چند بار بیعت کردند. روزی خاندان عباس و خاندان علی علیه السلام در «ابواء» که بر سر راه مکّه قرار داشت، گرد هم آمدند.

در آنجا صالح بن علی گفت: «شما گروهی هستید که چشم مردم به شما دوخته است. اکنون که خداوند شما را در این موضع گرد هم آورده، بیایید و با یک نفر از میان خود بیعت کنید و سپس در افق‌ها پراکنده شوید. از خدا بخواهید تا مگر گشایشی در کارتان بیاورد و شما را پیروز بگرداند.»
در اینجا ابوجعفر، یعنی منصور، چنین گفت: «چرا خود را فریب می‌دهید؟ به خدا سوگند که خود می‌دانید که مردم از همه بیشتر به این جوان تمایل دارند و از همه سریع‌تر دعوتش را‌ می‌پذیرند» و منظورش محمد بن عبدا... علوی بود. دیگران او را تصدیق کردند و همه دست بیعت به سویش گشودند، حتی ابراهیم امام، سفاح، منصور، صالح بن علی به جز امام صادق علیه السلام. بیعت کنندگانی که هم اکنون ذکرشان به میان آمد دیگر تا روزگار مروان بن محمّد گرد هم نیامدند. سپس موقعیتی دیگر دست داد و آنان به مشورت با هم نشستند.»  
کتاب «زندگی سیاسی هشتمین امام حضرت علی بن موسی الرضا (ع)» به همت دفتر نشر فرهنگ اسلامی و ترجمه سیدخلیل خلیلیان انتشار یافته است.
https://www.razavi.news/vdcc0mqs02bqs48.ala2.html
razavi.news/vdcc0mqs02bqs48.ala2.html
کد مطلب ۱۱۷۸۴۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما