۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۰۶
عضو هیئت علمی دانشگاه و استاد ارتباطات بین الملل:

نقش اساسی رسانه ها در گفتمان سازی، تبلیغات، واقعیت سازی و هدایت فکری و فرهنگی

نقش اساسی رسانه ها در گفتمان سازی، تبلیغات، واقعیت سازی و  هدایت فکری و فرهنگی
به گزارش سرویس فرهنگ خبرگزاری رضوی، قرن بیست ویکم از سوي سازمان آموزشي علمي و فرهنگي ملل متحد به نام عصر ارتباطات نام گذاري گرديد . پديده جهاني شدن و گسسته شدن مرزها بر اهميت و ضرورت شناخت كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي و مخاطبان آن مي افزايد . نظريه ها در هر علم اساس شناخت عناصر وروابط حاكم بر آن علم مي باشد و به گونه اي اجتناب ناپذير شناخت آنها بر هر طالب علمي در آن زمينه واجب مي نمايد . بدون شناخت دقيق و درست از اجزاء و عناصر شكل دهنده هر علم نمي توان در مورد آن به ارزيابي و پيش بيني پرداخت و جهت آنرا در تبيين پديده ها تشخيص داد . علم ارتباطات از اين قاعده مستثني نبوده و نمي تواند باشد . با توجه به پيچيدگي هاي بالاي علوم اجتماعي و به ويژه دانش ارتباطات كه ابعاد سياسي، اجتماعي، فرهنگي ،اقتصادي ،حقوقي، فناوري و غيره را جملگي دربرمي گيرد تعداد نظرات در آن زياد و تنوع ديدگاهها فراوان است .
دکتر حسن بشیر مدرس و نویسنده حوزه رسانه و ارتباطات، عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق،عضو هیئت امنای دانشگاه مذاهب اسلامی، مدیر سابق آکادمی آکسفورد برای مطالعات عالی- آکسفورد- انگلستان و رئیس سابق مؤسسه مطالعات اسلامی لندن است همچنین او صاحب کرسی «دیپلماسی گفتمانی» در کرسی‌های نظریه‌پردازی است. وی نویسنده مقاله «تحلیل گفتمان فیلم‌های تبلیغاتی نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران (۱۳۸۸)» است.
 
خبرگزاری رضوی در خصوص نقش رسانه های حاکم جهانی در به وجود آوردن گفتمان های غالب با ایشان که دکترای خود را در زمینه ی جامعه شناسی ارتباطات بین المللی کسب کرده ، گفت و گو کرده است که در ادامه می خوانید:
 
آیا در نظام رسانه‌ای جهان می‌توان جریان غالبی را که قصد ایجاد یک جریان گفتمانی داشته باشد را پیگیری نمود؟
جهان قرن بیستمی عمدتا بر پایه گفتمان ها و تلاش برای تولید و هژمونیک کردن آنها پایه گذاری شده است. برای توضیح بیشتر این موضوع باید گفت که اگر غرب در قرن های 18 و 19 و بخشی از 20 در تلاش بود که حاکمیت سخت افزاری خود را با شیوه های استعماری مستقیم یا حضور فعال سیاسی و تعیین تکلیف حاکمیت های جهان تثبیت کند، پس از سقوط کمونیسم که آن نیز بر پایه نوعی از گفتمان سازی تقابلی صورت گرفت که این گفتمان عمدتا بر پایه پروپاگاندا بود، واقعیت دیگری را برای تسخیر جهان ترسیم کرد که بر اساس قدرت نرم استوار بود که یکی از مهمترین ابزارهای آن «گفتمان سازی» است. در سایه همین گفتمان سازی است که قدرت از شکل سخت به نرم و به جای آن مفهوم هژمون و هژمونیک جایگزین قدرت و زور شد. ایدئولوژی به جای دین به شکل جدی مطرح گردید و کشمکش تمدنها بر پایه ای از ایدئولوژی ها شکل گرفتند.
غرب با گفتمان سازی جدید بر اساس مدرنیته، لیبرالیسم و آزادی در حوزه های فردی و اجتماعی، مبارزه سختی را با ایدئولوژی های دیگر و از جمله کمونیسم را پایه ریزی کرد. با سقوط کمونیسم، غرب حرکت بعدی گفتمان سازی خود را کاملا در جهت مبارزه و مقابله با اسلام به عنوان یک خطر بزرگ برای برنامه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود آغاز نمود.
در همین راستا می توان بحث اسلام هراسی در شکل کلان خود، یک گفتمان سازی عمده ای در جهت مبارزه مستقیم و غیرمستقیم با اسلام دانست. به همین دلیل است که گفتمان اسلام هراسی با طرح شکل های گوناگون آن، بالاخره به مرحله شیعه هراسی و ایران هراسی در جهان منجر شد.
گفتمان ایران هراسی، در جهت مبارزه با انقلاب اسلامی شکل گرفت که با بیداری اسلامی در جهان اسلام که هم اکنون در حال ایجاد تحول اساسی در منطقه است در حال مبارزه و تقابل است. ترس واقعی در این است که گفتمان انقلاب اسلامی به یک گفتمان غالب و مرحج در منطقه تبدیل شود و در سایر گفتمان های جهانی و از جمله غربی را به حاشیه براند.
در اینجا ما فقط تلاش کردیم در حوزه گفتمان غرب و اسلام بحث کنیم. در حالیکه غرب در تلاش است که در همه زمینه ها نوعی از جریان گفتمانی مسلط را ایجاد کند. که خود موضوع مهمی است که می توان آن را در همه زمینه ها مشاهده نمود.

 آیا نظام گفتمانی غرب را که در رسانه‌های آن‌ها انعکاس دارد، انعکاسی از جامعه واقعی غربی است؟
فهم و شکل گیری واقعیت در غرب، مانند فرایند واقعیت سای در کشورهای دیگر مثلا جوامع اسلامی نیست. در غرب زمانی که بحث دین به حاشیه رانده شد، قراردادهای اجتماعی، نگاه انسان برای تعیین سرنوشت بدون در نظر گرفتن دستورات الهی، و نهایتا اخلاق زمینی و مادی اساس تعاملات انسان گردید. بر همین اساس واقعیت منطبق بر حقیقت نیز مسخ شد. واقعیت جدید به مثابه حقیقت تلقی گردید که انسان خالق آن گردید. این شیفت مهم در حوزه تفکر اجتماعی غرب، باعث ظهور واقعیت های جدیدی گردید که این واقعیت ها به مرور زمان به دست سیاستمداران و قدرتمندان افتاد.
با گسترش رسانه ها که نقش اساسی در گفتمان سازی، تبلیغات، واقعیت سازی و بالاخره هدایت فکری و فرهنگی دارند، واقعیت سازی در غرب نیز عمدتا به دست رسانه ها و مالکان رسانه ها قرار گرفت.
این وضعیت البته برای مرحله ای که هنوز نیز ادامه دارد، دوام یافت. تضارت و گوناگونی مباحث رسانه ای، علیرغم ایجاد نوعی از سازماندهی فکری در جوامع غربی، اما باعث نوعی از تنوع گفتمانی و تصویرسازی گردید که خود زمینه ساز نوعی از آگاهی جدید در جامعه گردید. البته این آگاهی جدید هنوز بروز و ظهور چندانی نیافته است و آنهم به دلیل اینکه رسانه های قدرتمند همچنان حاکم هستند و خط دهی می کنند و گفتمان سازی مداوم می کنند و عرصه تفکر را بر انسان غربی بسته اند.
اما علیرغم این جریان بزرگ گفتمان سازی غربی بر ضد اصالت های جهانی، نوعی از تجدید نظر در گفتمان های حاکم در حال شکل گیری است. مثلا پست مدرنیسم را می توان نوعی از تحول در نگاه مدرنیته تلقی کرد. برخی از اظهارات، حتی مسئولان غربی در مورد برخی از حرکات منفی در جوامع غربی، خود نشان دهنده نوعی از مبارزه بر علیه گفتمان حاکم رسانه ای که عمدتا سیاسی و با هدف هژمونیک کردن غرب بر همه جهان است، می باشد.
بنابر این قطعا گفتمان حاکم بر رسانه های غربی به شکل کلان خود، همه واقعیت های جامعه غربی را منعکس نمی کند، اما در ساخت نوعی از واقعیت برای غربی ها نقش دارد.

 آیا رسانه‌های غربی برای تغییر گفتمان از یک برنامه‌ریزی و مسیر مشترک بهره می‌برند؟
 غرب یک کلیت است که در این کلیت، بسیاری از مسائل خود را با نوعی از هماهنگی آشکار و پنهان، آگاه و ناآگاه یکسان می سازد و به جهان عرضه می کند. این کلیت مشترک با وضعیت جهانی سازی، در تلاش است که یک گفتمان مشترک و هماهنگ را خلق و هژمونیک کند. نوعی از سلطه گفتمانی را بر این پایه ایجاد کند که در برخی از مواقع یک ضرورت به شمار می آید در حالیکه شاید نوعی از صحنه سازی گفتمانی است و واقعیت چیز دیگری است. این مساله نه تنها در مورد جهان غیر غربی صادق است، بلکه در مورد خود جهان غرب نیز اجرا می شود و صدق می کند.
با این وضعیت طبیعی است که برای ایجاد و یا تثبیت حاکمیت های غرب که در ادامه همان حاکمیت قبلی قرن های گذشته بر جهان است، تلاش غرب ایجاد یک برنامه مشترک گفتمانی است که نه تنها در یک کشور بلکه در مجموعه ای از کشورها شکل گرفته و از قوت و قدرت کافی برخوردار می باشد. این قدرت گفتمانی بیانگر نوعی از هماهنگی گفتمانی است. بهمین دلیل می بینیم مثلا در پرونده هسته ای غرب در تلاش است که به هر شکل ممکن یک گفتمان واحدی را در برابر جمهوری اسلامی ایران ایجاد نماید. این گفتمان واحد، قطعا کاشف از گفتمان یکسان واحد میان همه کشورهای درگیر در این مساله نیست، اما ژست آن به عنوان ابزار قدرت برای متقاعدسازی ایران بکار گرفته می شود. و این خود کاشف از نوعی از گفتمان سازی مشترک است که می تواند در آینده به دلیل قدرت گفتمانی ایران شکننده باشد. البته اگر بازی گفتمانی در این زمینه با قواعد متکی بر منافع ملی و ایمان به قدرت جمهوری اسلامی همچنان ادامه داشته باشد و از گفتمان وحشت و ضعف تبعیت نکند.
 
 نظام نشانه‌شناختی رسانه‌های غربی مبتنی بر چه گفتمان فکری و اندیشه‌ای غالبی است؟
 
این بحث خود نیازمند یک گفتگوی مفصل است. نظام نشانه شناختی خود تابعی از فهم گفتمانی جامعه است. اگر این را بپذیریم که گفتمان جامعه نیز به نوعی از طریق رسانه، یا به شکل عمده از سوی رسانه ها، شکل می گیرد، بنابراین می توان گفت که رسانه ها هم در ایجاد نشانه ها و هم در معناسازی نشانه ها برای جامعه نقش اساسی دارند. این مساله ما را به یک واقعیت مهم می رساند که بنابراین رسانه های غربی برای ایجاد این نظام نشانه شناختی از چه گفتمان پنهان و ظاهر استفاده می کنند؟ اگر این واقعیت را نیز بپذیریم که بهر حال هر رسانه به نوعی به یک قدرت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و یا ایدئولوژیک وابسته است، بنابراین رسانه ها به نحوی تلاش می کنند که گفتمان آن قدرت ها را ترویج و هژمونیک و غالب سازند. وضعیت رسانه ها در غرب و کارتل هایی که در این زمینه وجود دارند برای همه تا اندازه ای روشن و مشخص می باشند. بدیهی است در این وضعیت هیچ تفکیکی میان هدف رسانه ها و هدف سیاستمداران و قدرتمندان و سرمایه داران جهانی نمی توان ایجاد کرد. با این وضیعت گفتمان آنها نیز در همان راستا خواهد بود. این گفتمان خود سازنده نظام معنایی و نشانه شناختی است که خود در جهت تثبیت، ترویج و هژمونیک کردن همان گفتمانی است که مایل است در جهان حاکم باشد.

 با توجه به تنوع و گسترش شبکه‌های رسانه‌ای جهانی (ماهواره‌ای و فضای مجازی) چه راهکاری برای مقابله با تغییر گفتمان جامعه ایرانی پیشنهاد می‌کنید؟
همانگونه که عرض کردم قرن بیست و یکم قرن گفتمان ها است و کشکمش و درگیری و همچنین گفتگو و بحث میان گفتمان ها است. این گفتمان، صاحب و مالک دارند. این مالکیت هم می تواند فردی و هم عمومی باشد. به عبارت دیگر، گاهی برخی از گفتمان ها از افراد مهم و کاریزما صادر می شوند و گاهی نیز از جوامع که به عنوان برایند تفکر و تجربه انها تلقی می شود.
با این وضعیت برای تغییر گفتمانی جهان باید اولین حرکت فهم گفتمان های حاکم بر جهان است. تشخیص، تفکیک، درک و تحلیل گفتمان های جهانی برای مقابله، مبارزه، تعامل و حتی همکاری در برخی از موقعیت های لازم ضروری است.
حرکت بعدی برای ایجاد جریان سازی گفتمانی، تولید گفتمان مناسب و قابل فهم جهانی است. ادبیات این گفتمان باید به گونه ای باشد که برای جهان، مخصوصا جوامع غربی قابل فهم باشند.
شاید بتوان گفت از عناصر مهمی که هنوز کمتر تحلیلی در زمینه نامه مقام معظم رهبری برای جوانان غرب دیده ام اشاره به همین مساله است که این نامه ادبیات گفتمانی جدیدی را آغاز کرده و در صدد ساخت ذهنیت نو یا حد اکثر ترسیم این ذهنیت برای جوانان غربی است. البته در این زمینه بحث ها هنوز در حال شکل گیری است. اما این واقعیت باید بیش از همه مورد توجه قرار گیرد، که این نامه هم در حرکت گفتمان سازی اهمیت دارد و هم در ایجاد ادبیات جهانی گفتمان سازی در جوامع غربی. یکی از مهترین ویژگی این نامه، ایجاد ضدجریان گفتمانی در غرب است که کاملا با جریان تقابلی نیز متفاوت است.
بنظر می رسد که هنر بزرگ این نامه ایجاد یک «ضدجریان گفتمانی» است که خود زمینه ساز ظهور گفتمان های جدید در آینده خواهد شد.
در این زمینه خیلی می توان بحث کرد که انشاء الله در آینده در این زمینه گفتگوهایی خواهیم داشت.

 پیشنهاد شما برای فعالین فرهنگی دینی برای تلاش در جهت مقابله با جریان‌های فکری گفتمانی ترویجی از طریق رسانه غرب چیست؟
 اگر همین نامه مقام معظم رهبری به جوانان غرب بخوبی مطالعه و بررسی شود، می توان افق های جدیدی را در مورد تولید جریان های گفتمانی را از آن کشف نمود. همانگونه که در پاسخ سوال قبلی اشاره کردم، در اینجا فرصت نیست که در مورد این نامه و اهمیت گفتمانی آن صحبت شود که خود نیازمند فرصت بیشتری است، اما یکی از مسائلی که همیشه در ذهن ما وجود دارد تقابل است، پاسخگویی است، جدل است و تصور می کنیم که همه معرفت ها از طریق تقویت این راهها ایجاد می شوند. در حالیکه گفتمان سازی اصولا بر پایه این مسائل شکل نمی گیرد. به عنوان مثال، یکی از مهمترین ویژگی های نامه رهبری، ایجاد نوعی از ضدجریان در مقابل غرب بدون ایجاد نوعی از جدل بیفایده و یا حتی تولید نوعی از تقابل گفتمانی است. در حقیقت یکی از موارد مهم برای مبارزه با غرب، ایجاد جریان های جدید گفتمانی است که الزاما نباید در تقابل با گفتمان های موجود باشد. در فرهنگ سازی نیز این مساله مهم است که گاهی به جای محصور کردن همه برنامه ها برای تقابل با یک مساله، لازم است که مسائل دیگری را ایجاد کرد و یا جایگزین نمود که خود این مسائل، مساله مورد نظر را تحت الشعاع قرار دهد و کلا آن را به شکل مناسب به حاشیه براند.
در رابطه با رسانه های بیگانه نیز نمی توان گفت، افشاگری و تقابل در مورد توطئه های آنان باید متوقف یا تعطیل شود، اما مهمتر از آن باید دست به طرح مسائل جدید، ایجاد گفتمان های نو، گفتگو و واقعیت سازی جدید دست زد. این راه خود می تواند بسیاری از توطئه های مربوط به این رسانه ها را از بین ببرد.
فرهنگ سازی، تنها با تبلیغات به معنای پروپاگاندا شکل نمی گیرد. امروزه فرهنگ سازی جهانی نیازمند گفتمان سازی های جدیدی است که حقیقت را به جای واقعیت های ساخته شده توسط رسانه به جهانیان معرفی کند و ذهنیت آنها را روشن سازد. برای این نوع از فرهنگ سازی و گفتمان سازی، بدیهی است که باید برنامه ریزی کرد و فهم گفتمانی را بالا برد و شیوه های تحلیل و ساخت ذهنیت را یاد گرفت، که اگر چه این کار، کار سختی است اما ممکن می باشد.
 
 
 
https://www.razavi.news/vdcbz5bf.rhbggpiuur.html
razavi.news/vdcbz5bf.rhbggpiuur.html
کد مطلب ۳۰۲۰۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما