گفتوگو با رامبد جوان درباره عشق و ارادتش به امام هشتم
در حرم امام رضا گم شدم و خیلی به من خوش گذشت
ارادت به امام رضا (ع) در بین تمام ایرانیها امری مشترک است. شما ارادت شخصیتان را چطور به زبان میآورید؟
فکر میکنم یکی از غیر قابل بیانترین احساسات در بین ما ایرانیها همین عشق ورزیدن به امام رضا (ع) است. این حس آنقدر عمیق و برای هر کسی شخصی است که شاید فقط بتوان آن را با قلب حس کرد و با هیچ زبانی نتوان آن را بیان کرد. هر ایرانی و مسلمانی قطعا بارها و بارها حس و انرژیای از این امام بزرگوار گرفته اما چیزی که بارها با آن برخورد کردهام و برایم بسیار جالب است، توجه و احترام غیر مسلمانها به امام رضا (ع) است.
در این باره خاطره اي هم دارید؟
همانطور که گفتم بارها با این مسئله رو به رو شدهام اما تازه ترین خاطرهام مربوط به حضور اعضای انجمن درمانی «سوگ» در خندوانه است. در این انجمن سعی میشود تا با روشهای مختلف درمانی افرادی را که از آسیبها و اتفاقات
آقای جوان! آخرین باری که برای زیارت حرم رضوی به مشهد مقدس سفر کردید چه زمانی بود؟
فکر میکنم آخرین سفرم به دو تا سه سال قبل برگردد. متاسفانه به دلیل مشغلههایی که بابت ضبط هر روزه برنامه خندوانه در چند سال گذشته پیدا کردهام این سعادت را از دست دادهام و دوست دارم در اولین فرصت به زیارت امام رضا (ع) بروم.
شهرت شما باعث این تعویق زیارت نشده است؟
به طور قطع نمیتوانم بگویم نه. واقعیت این است که مردم به هنرمندان و همه افراد شناخته شده محبت دارند و مسلما با دیدن آنها در اماکن شلوغ میخواهند به آنها نزدیک شوند و بعضا عکس و امضا بگیرند. در چنین شرایطی حضور چهرهها در حرم سخت میشود چرا که حساب مکان مقدسی مثل حرم مطهر امام رضا (ع) با جاهایی مثل رستوران و خیابان و سینما فرق میکند و نباید این ابراز محبتها باعث بر هم خوردن نظم و احترام
در شب میلاد امام رضا (ع) دکور برنامه خندوانه را به پرچم مقدس حرم رضوی مزین کردید. در این باره توضیح دهید.
یکی از اتفاقات بزرگ برنامه خندوانه در دهه کرامت رقم خورد و ما توانستیم سه پرچم مقدس حرم امام رضا (ع) در شب میلاد ایشان، پرچم حرم مقدس حضرت معصومه (س) در شب میلاد ایشان و گرامیداشت روز دختر و همچنین پرچم حرم شاه چراغ (ع) را در برنامه داشته باشیم. این پرچمها هدایای باارزشی برای برنامه خندوانه است و مسلما اثر مثبتشان را در ساخت برنامه و رضایت مردم نشان داده و میدهند.
شما حافظه خیلی خوبی دارید؛ چه خاطرهای از سفرهایتان به مشهد مقدس در زمان کودکی دارید؟
یکی از پررنگترین خاطراتی که از سفر به مشهد در کودکی دارم این است که در یکی از سفرهای من همراه با پدر و مادرم به مشهد، من چند ساعتی گم شدم و کسانی که متوجه گم شدنم شدند من را به دفتری بردند و آنجا حسابی از من پذیرایی کردند! به خوبی به یاد دارم که آنجا به من چای و بیسکوئیت دادند و در تمام آن مدت من هیچ حس بدی بابت گم شدنم نداشتم و حتی یک قطره اشک هم نریختم و تا زمانی که پدر و مادرم دنبالم بیایند و من را پیدا کنند حسابی به من خوش گذشته بود!