خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ مشهدالرضا(ع) در گستره کشور و جهان اسلام به برکت مضجع منور علیبنموسیالرضا(ع) مرکز بسیاری از توانمندیهاست. اگر بسیاری از امتیازات و توانمندیهای علمی، اقتصادی و فرهنگی کشور فهرست شود، قطعا در بسیاری از آنها مشهد یا اول و یا در رتبههای اول است؛ در حوزه قرآنی نیز این ظرفیت در هیچ کجای کشور نیست و یا کمنظیر است.
نقطه نقطه شهر مشهد نخبههای قرآنی پراکنده هستند. مهرمادر یکی از محلههای محروم مشهد در پشت آرامگاه خواجهربیع است. خانواده گریوانی در این منطقه در کنار مردمانی محروم اما زحمتکش، با قناعت زندگی میکنند و آرامشی که زندگی آنها در سایه قرآن دارد را شاید نتوان در یک خانواده مرفه و بالاشهر شاهد بود.
چهارشنبه امام رضایی این هفته بهانهای دست داد تا با یک زوج خراسانی و عاشق امام رضا(ع) و همچنین سه فرزند قرآنی آنها گفتوگویی داشته باشیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
هدیههای امام رضا(ع)
وقتی در کوچه پس کوچههای مهرمادر قدم برمیداشتم، باورم نمیشد در این منطقه هم یک خانواده قرآنی با داشتن فرزندان نخبه داشته باشیم. جلوی درب خانه رسیده و زنگ زدم، برخلاف تصورم با یک نوجوان باابهت مردانه روبرو شدم که به داخل منزل تعارفم کرد. حیاط بسیار کوچکی را با دو قدم به داخل خانه ساده و محقرشان برداشتم، مادر خانواده به استقبالم آمد و تعارف به نشستن کرد.
مبل برای نشستن نبود، در گوشهای از اتاق 3 در 4 یا کمی بزرگتر منتظر اعضای خانواده شدم تا بیایند و مصاحبه خود را شروع کنم. یکی یکی از اتاق کوچک کنار آشپزخانه به داخل پذیرایی آمده و احوالپرسی مختصری کردیم؛ در یک جمع صمیمی گفتوگو را شروع کردم. ابتدا از مادر خانواده خواستم خودش را معرفی کند و از خانواده قرآنیاش برایم صحبت کند که چنین میگوید: «آمنه گریوانی مادر سه فرزند هستم و 46 سال سن دارم. اهل روستای کوهستانی گریوان در دهستان آلاداغ بخش مرکزی شهرستان بجنورد هستم که بعد ازدواج از روستا به شهر آمدیم و در جوار امام رئوف صاحب فرزند شدیم.
هر وقت از تلویزیون صدای اذان و قرآن پخش میشد، میدیدم دخترم یا پسربزرگم توجهای نشان میدهند. این توجه و علاقه آنها باعث شد که من و شوهرم به این مسئله بیتفاوت نباشیم. همسرم در منزل با بچهها قرآن میخواند و همان روخوانی و روانخوانی قرآن که بلد بود به فرزندانمان یاد میداد».
ازدواج فامیلی
جمشید گریوانی آقایی با چهره میانسال پدر خانواده بوده که در 48 سالگی بسر میبرد. او در ادامه صحبتهای همسرش اضافه میکند: «پدر من و پدر همسرم با هم پسرعمو بودند. وصلت ما فامیلی بود که در سال 1374 ازدواج کردیم. 9 سال در روستا زندگی کردیم و خدا به ما بچه نداد، برای طلب فرزند به مشهد آمدیم تا نعمت بچه را از امام رضا(ع) بخواهیم که به عنایت خدا و لطف حضرت دو سال بعد یعنی پس از 11 سال زندگی مشترک، خدا دخترم را به ما هدیه داد و بعد او به برکت زندگی در جوار قبر مطهر امام هشتم(ع) خدا دو فرزند پسر هم به ما عنایت کرد.
وقتی من و همسرم میدیدیم فرزندانمان به صدای اذان و قرآن با دقت گوش میدهند و دوست دارند، خدا را شاکر شدیم که چنین فرزندانی داریم و سعی کردیم به پاس این هدیههای امام رضا(ع)، اولاد صالح و مأنوس با قرآن تربیت کنیم. تا مقطع سیکل درس خواندم و کم و بیش بلدم قرآن بخوانم، دست به کار شدم و خودم به آنها قرآن یاد میدادم. کم کم هم با جلسات قرآن آشنا شدم و پسر بزرگم را به این جلسات میبردم. محمدمهدی در سن 8 سالگی حافظ کل قرآن شد و تا الان که 13 سال سن دارد هر روز دو ساعت تمرین محفوظات دارد و در این تمرینات خودم پا به پای او نشسته و با علاقه به تلاوتهایش گوش میدهم و لذت میبرم. البته اگر جایی هم ایراد دارد، با مداد در قرآن علامت میزنم تا آنها را اصلاح کند.
قناعت و صبر؛ ارثیه فرزندان
بعد مصاحبه محمدمهدی با صوت دلنشین خود ما را مستفیض کرد و از چهره آقای گریوانی معلوم بود که از تلاوت فرزندش لذت میبرد، از او پرسیدم داشتن چنین فرزندی برای پدر خیلی سعادت است؟ با بغضی که راهی گلویش شده، در جوابم میگوید: «شکر خدا را بجا میآورم با اینکه از مال دنیا چیزی ندارم تا بدرد دنیا و آخرتم بخورد؛ ولی فرزندانی قرآنی دارم که سعادت و عزت من و مادرشان در این دنیا و هم آن عالم هستند. من با زحمت کارگری دنبال لقمه حلال برای فرزندانم هستم و الحمدالله همان مبلغ ناچیزی که دستم را میگیرد، تاکنون خرج بیمارستان نشده و صرف راه قرآن میشود. قناعت و صبر تنها ارثی است که من برای فرزندانم دارم و ثمره آن را هم دیدهام و به لطف خدا همسر و بچههایم نیز واقعا قناعت پیشه میکنند. معتقدم عزت و خوشبختی که در قناعت هست در ثروت نیست».
آموزش قرآن از روستا
اِنسیه تنها دختر و فرزند ارشد خانواده گریوانی است که گفتوگویم با او ادامه مییابد و او هم در مورد چگونگی اُنس خود با قرآن چنین میگوید: «در بچگی علاقه به قرآن پیدا کردم و با تشویق و کمک والدینم به حفظ قرآن روی آوردم. 5 سال سن داشتم که تابستان در روستا کلاس قرآن برگزار میشد و من هم در این کلاس حضور یافتم. برای حفظ سوره تکاثر اولین جایزهای که گرفتم یک جعبه مدادرنگی 12 تایی بود.
محمدمهدی هم که سه سال سن داشت همراه من سرکلاس میآمد ولی بخاطر سنش مانع حضور او به کلاس میشدند. اما برادرم به این نیت اینکه بیاید و کنار من بنشیند، به نوای قرآن گوش میداد و همراه من حفظ میکرد. وقتی پدر و مادرم متوجه شدند که محمدمهدی هم به حفظ قرآن علاقه نشان میدهد، او را هم وارد وادی حفظ قرآن کردند. ابتدا ما با سیدی، به حفظ قرآن میپرداختیم، اما زمانی که محمدمهدی حفظ جزء 30 را تمام کرد. پدرم برای ما قلم قرآنی خرید. همت پدرم برای تسلط بر محمدمهدی موجب شد، او در حفظ از من جلو بزند و حافظ کل قرآن شود.
اما من هنوز حافظ 11 جزء قرآن هستم و رتبههای بسیاری در مسابقات مختلف کسب کردهام. از طرفی چون عموی کوچکم وارد حوزه علمیه شد من هم علاقه پیدا کردم دروس حوزوی بخوانم. لذا از سیکل به حوزه روی آوردم و اکنون کنار حفظ قرآن در مدرسه علمیه الزهرا(س) واقع در خیابان رسالت مشغول به تحصیل هستم».
حفظ کل طی سه سال
محمدمهدی دومین فرزند خانواده با 13 سال سن است که رفتار و گفتارش بیشتر از سن او اقتضاء میکند. با این نوجوان موفق خانواده گریوانی هم سر و صحبت را با چگونگی حفظ قرآن شروع میکنم که چنین خاطرنشان میکند: «من در خردسالی که همراه خواهرم به کلاس میرفتم فقط شنونده بودم. اما با کمک پدرم از سن 5 سالگی به حفظ قرآن روی آوردم؛ حضور در جلسات و راهنمایی اساتیدی همچون آجیلیان، محمدجواد پناهیطوسی، سیدجواد ساداتفاطمی، رضا عابدینزاده و مهدی حسنی هم موثر واقع شد و در سن 8 سالگی به حفظ کل قرآن دست یافتم».
برکات بیشمار قرآن
محمدمهدی در ادامه به برکات بسیار حفظ قرآن در زندگیاش اشاره میکند و میگوید: «سال 1397 در سن 9 سالگی به برکت قرآن هدیه سفر به کربلا را از سوی اداره تبلیغات اسلامی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کردم که با پدرم رفتیم. در مسابقات مختلف شرکت کرده و حائز رتبههای برتر شدم.
همچنین برای اجرا حفظ به محافل مختلف در سطح شهر مشهد و دیگر شهرها دعوت میشوم. بخاطر زیاد خواندن داستانهای قرآنی نیز استعداد خوبی در انشاءنویسی دارم و در یک مسابقه انشاءنویسی در ناحیه اول شدم.
از او در مورد چگونگی حضورش برای مکبری و اجرا حفظ در حرم سوال میکنم که چنین یادآور میشود: «سال گذشته یک همکلاسی داشتم که مکبر نماز در حرم بود و برایم از حال و هوای معنوی حرم تعریف میکرد و انگیزه من را هم برانگیخت که برای مکبری علاقهمند شده و اقدام کنم. الحمدالله از اوایل نیمه دوم سال 1400 هر هفته پنجشنبهها برای مکبری نماز ظهر و عصر توفیق حضور در حرم را پیدا میکنم. همچنین دوست داشتم من هم به عنوان حافظ در محافل قرآنی حرم مطهر دعوت شوم که این اتفاق نیز به زودی اتفاق افتاد و از نوروز امسال برای محافل دعوت شدهام و طی روزهای عید، هفت و هشت باری برای اجرا حرم رفته بودم. اکنون هفتهای سه و چهار بار اجرای برنامه در حرم دارم و این هم به برکت قرآن است».
آرزوی دیدار رهبری
این حافظ نوجوان مشهدی که دانشآموز مدرسه امام رضا(ع) نیز هست، آرزوهای بسیاری برای خود دارد که یکی به یکی از آنها یاد کرده و چنین عنوان میکند: «دیدار با رهبر معظم انقلاب و اجرا حفظ در محضر ایشان، بزرگترین آرزویم است. برای آینده تصمیم دارم زبان انگلیسی خود را قوی کرده تا برای تبلیغ قرآن در دیگر کشورها استفاده کنم.
انشاالله شغل آیندهام را پزشک قلب و عروق انتخاب خواهم کرد تا بتوانم خدمتی به مردم کشورم بکنم. همچنین خدمتم را از خادمیاری به حفاظ تغییر دهم و بتوانم خدمتم را در مضجع شریف در این قسمت ادامه دهم. چون حفاظ حرم هر روز در مراسم آیینی صفه به تلاوت قرآن میپردازند».
استعداد در حفظ
آخرین فرزند خانواده محمدهادی نام دارد که بسیار ساکت، کنار پدر نشسته و فقط شنونده است. از او سوال میپرسم، آرام و باخجالت حرف میزند و پدرش بجای او به سوالاتم پاسخ میدهد و میگوید: «محمدهادی هفت سال سن دارد و حافظ سه جزء قرآن است. او حافظه خوبی در حفظ دارد ولی بسار شیطنت میکند و نتوانسته مثل محمدمهدی سریع قرآن را حفظ کند».