کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

به بهانه انتشار عکسی بی روسری از مجری تلویزیون در فضای مجازی

آزاده نامداری و ما ایرانیان متمدن!

مصطفی دُرّی

3 مرداد 1396 ساعت 10:47

آزاده نامداری، مجری سابق تلویزیون ایران، در کشوری دیگر، در محیطی که نمی‌دانیم کجاست و خصوصی است یا عمومی، در کنار همسر و دخترش، بی روسری ظاهر می‌شود. عکاسی بی‌آنکه او بداند یا از وی اجازه‌ای بگیرد، دزدانه عکس‌ها را می‌گیرد و برای همگان منتشر می‌کند. تیتر سایت‌های زرد، باز پر می‌شود از کشفی بزرگ: تصویر آزاده نامداری، مجری همیشه چادری صداوسیمای جمهوری اسلامی بدون روسری.


آزاده نامداری، مجری سابق تلویزیون ایران، در کشوری دیگر، در محیطی که نمی‌دانیم کجاست و خصوصی است یا عمومی، در کنار همسر و دخترش، بی روسری ظاهر می‌شود. عکاسی بی‌آنکه او بداند یا از وی اجازه‌ای بگیرد، دزدانه عکس‌ها را می‌گیرد و برای همگان منتشر می‌کند. تیتر سایت‌های زرد، باز پر می‌شود از کشفی بزرگ: تصویر آزاده نامداری، مجری همیشه چادری صداوسیمای جمهوری اسلامی بدون روسری.
مذهبی‌ها کنجکاو می‌شوند و جستجو می‌کنند؛ یادشان می‌رود که جستجوی عیوب مردم ناپسند است. عکس را با ولع تمام پیدا می‌کنند و به تماشایش می‌نشینند؛ فراموش می‌کنند که نگاه به تصویر زن مسلمان و آشنا، به فتوای تمام مراجع حرام است. برای دوستان و آشنایانشان ارسال می‌کنند؛ بی‌توجه به اینکه اگر فحشاء است، اشاعه آن حرام است و اگر سرّ است، افشاء آن ناپسند. در موردش گفتگو می‌کنند و از بدی این رفتار و نفاق درونی او و ... می‌گویند؛ دوست ندارند به حرمت غیبت مؤمن فکر کنند یا شاید توجیه می‌کنند که چون به فلان غرض است صحیح است و حتی لازم! در درون، او را مذمت می‌کنند و بد می‌انگارندش؛ انگارنه‌انگار که باید فعل مؤمن را بر هفتاد وجه حمل کرد و به او بدگمان نبود.
از آن‌سو، غیرمذهبی‌ها هم کنجکاو می‌شوند و جستجو می‌کنند؛ حریم خصوصی و آزادی‌های فردی هر انسان را به پشیزی هم نمی‌انگارند. عکس او را با ولع تمام پیدا می‌کنند و به نظاره می‌نشینند؛ انگارنه‌انگار که به هزاران نفر ارسال کرده بودند جمله راسل را که «فرهنگ، یعنی بدانی که رفتارهای دیگران یا مقتضای ذاتشان است که در انتخاب آن اختیاری ندارند و یا به اختیار و انتخاب خودشان است که به شما ربطی ندارد!». عکس را برای دوست و آشنا ارسال می‌کنند؛ احترام به حقوق انسانی و حریم خصوصی را به دود قلیانشان هم نمی‌گیرند. در موردش گفتگو می‌کنند و به زمین و زمان و مسببینش بد و بیراه می‌گویند؛ انگارنه‌انگار که کوروش کبیر در منشورش از لزوم حفظ آبروی مردم و حتی برده‌ها و یهودی‌ها، سخن‌ها رانده بود. قضاوتش می‌کنند، با بی‌رحمی و البته ساده‌لوحی؛ یادشان رفته است داستان‌هایی که در مذمت قضاوت در مورد دیگران گفته و به اشتراک گذاشته بودند و اینکه در پایان هر داستان، باطن قضیه غیر از ظاهر نمایانِ آن بود.
داستان آشناست. با زهرا امیرابراهیمی هم همین کار را کرده بودیم. آنجا هم نه از خدا خبری بود و نه عهدنامه مالک اشتر و نه دستورات فخیمه جناب کوروش. به خودمان برگشته بودیم. ادا و اطوار و پز روشنفکری را کنار گذاشته بودیم و خودمان شده بودیم؛ با همان کینه و بی‌رحمی و با همان ساده‌اندیشی و ولع در قضاوت. یک‌بار هم نپرسیدیم که بود آنکه دزدکی از حریم خصوصی بانوی محترمی عکس گرفته بود و به اشتراکش گذارده بود؟ نپرسیدیم که چرا مذمتش نکردیم؟ اینکه اگر به حریم خصوصی ناموسمان نیز تجاوز شود، همین‌گونه رفتار می‌کنیم و در به اشتراک‌گذاری عکس‌هایش از هم سبقت می‌گیریم؟ اینکه چه بر سر وجدانمان آمده که از نظاره کردن عکس نامحرمی که می‌دانیم راضی به انتشارش نیست لذت می‌بریم؟
نمی‌پرسیم. نباید هم بپرسیم. آخر ما ایرانیان بافرهنگ‌ترین مردم روی زمین هستیم و عرب‌ها و افغان و دیگران، وحشی‌هایی هستند که سوسمار و عقرب می‌خورند. ما تمدن 2500 ساله داریم و دیگران تازه به دوران رسیدگانی بی‌اصل و نسب بیش نیستند. نمی‌پرسیم و نخواهیم پرسید که چه شد آن تمدن دیرین و آن فرهنگ غنی. دوست نداریم بدانیم که نه آن عکاس، عرب بود و نه به اشتراک گذاردگان این عکس‌ها، افغان‌های بی‌تمدن؛ که این‌ها همه ایرانی بودند و صاحب فرهنگی غنی و 2500 ساله.
باری، ادامه داستان هم معلوم است. نه کسی سراغی از آن عکاس می‌گیرد و نه سایت‌ها و کانال‌های انتشاردهنده‌اش فیلتر می‌شوند. در این میان، البته آن بانو که به حریم خصوصی‌اش تجاوز شده احتمالاً ممنوع‌الفعالیت یا ممنوع‌التصویر یا ممنوع‌الحیاه یا هر ممنوع دیگری می‌شود. چند روزی افسرده می‌گردد و ناله و شکایت می‌کند و تمام. می‌رود به خانه یا پی کار دیگری، با اندوهی در دل که البته برای کمتر کسی مهم است. آن عکاس هم به سفر خود ادامه داده و پیروزمندانه، از ظهور یک پاپاراتزی جدید در دنیای رسانه خبر می‌دهد. ما هم برمی‌گردیم و ادا و اطوارهای سابقمان را ادامه می‌دهیم؛ بابت مذهبی بودنمان خدای را شکر می‌کنیم، به زیارت کوروش می‌رویم، از شکوه آپادانا حیران می‌شویم و به بهانه کوچکی تمدن‌های دیگر در مقابل تمدن 2500 ساله‌مان، نژادپرستی‌مان را رسمیت می‌بخشیم و در فضای مجازی و حقیقی، داد وااسلاماه و واتمدناه سر می‌دهیم. تا حادثه‌ای دیگر که ما را به ذات خودمان برگرداند. تا روزی که باز کسی دزدانه عکسی بگیرد و صاحبش، نالان، عدم انتشارش را تقاضا کند و ما استغفار گویان منتشرش کنیم و به ذات خود برگردیم. تا آن روز، خدا نگهدار!


کد مطلب: 14738

آدرس مطلب :
https://www.razavi.news/fa/note/14738/آزاده-نامداری-ایرانیان-متمدن

رضوی
  https://www.razavi.news