هدیه سادات میرمرتضوی/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
سید وحید موسوی جزایری، مدرس و پژوهشگر، سالهاست سرانگشتان هنرمندش را وقف خوشنویسی کرده و شب و روز خود را با جوهر و قلم و خطوط زیبا و چشمنواز کوفی به سر میبرد. این هنرمند شاخص جهان اسلام که صاحب تالیفات بسیاری است، به جز ایران در کشورهایی چون مراکش، امارات متحده عربی، کویت، قطر و لبنان نیز، ورکشاپهای آموزشی دارد که با استقبال خوبی مواجه شده است و از اقبال و توجه این روزهای نسل جوان به خط کهن کوفی، ابراز خرسندی میکند. بخش دوم گفتگوی اختصاصی خبرگزاری رضوی با استاد جزایری را بخوانید تا بیشتر با خط کوفی، ریشههای آن و راز و رمز این خط زیبا آشنا شوید.
اتفاقی شبیه اعجاز
خط کوفی آنچنان که در خیلی از کتابها و تذکرهها مورد اشاره قرار دارد، خطی است که از سرزمین حجاز (عربستان) نشأت گرفته و در واقع پایه خط کوفی که خطی پیشا اسلامی است از خط نبطی متاخر سرچشمه میگیرد. نبطیون اقوامی در شمال عربستان بودند و خط آنها ریشه آرامی داشت که در معدودی از آثار و اکثرا سنگمزارها تا به امروز به جا مانده است. این سنگمزارهای به خط نبطی در تصاویر بعضی کتابها قابل مشاهده است. این خط، رسمالخط بسیار خشک و نامنعطف و هندسی داشته و به ندرت فرم های منحنی در خط نبطی وجود دارد. خط کوفی ریشه از نبطی دارد ولی بلافاصله وقتی با پیدایش تاریخ ظهور اسلام مواجه میشویم، میبینیم خط کوفی که برگرفته از خط نبطی متاخر هست دارای انعطاف میشود و فرمها و شکلهایی از حروف که برگرفته از منحنیها هستند. وقتی خط کوفی شکل میگیرد قواعد خوشنویسانه به طرزی معجزهآسا و در عرض چند دهه کوتاه به آن اضافه میشود. "مارتین لینگز" پژوهشگر خط که بعدها به اسلام ایمان آورد، عقیده دارد اتفاقی که در خط کوفی افتاد کمابیش به معجزه شبیه است. اینکه ظرف چند دهه خیلی کوتاه با توجه به یک رخداد نوشتاری و بصری در تاریخ 1400 سال قبل، خطی بسیار بدوی، نامنعطف و هندسی تبدیل به خطی شود که صد درصد قابلیت و ارزشهای خوشنویسانه و بصری در آن لحاظ شده است. لینگز میگوید این اتفاق شبیه اعجازی است که در اسلام رخ داد و این تعبیر جالبی درباره اتفاق شگرفی است که در جریان پیدایش خط کوفی با آن مواجه هستیم. در ابتدا خط کوفی اولیه(کوفی ساده، مدور، مصحفی) که نخستین خط در دوره اسلام هست، نه نقطه و نه اِعراب داشت. اولین بار این خط به خاطر سهولت در خواندن و جلوگیری از اشتباه خواندن و قرائت متن کتاب مقدس قرآن اِعرابپذیر شد. اِعرابها شکلی خاص و تاریخی داشتند و شاید خیلی دور از تصور ذهنی امروز ما باشند. آنها با فرم هایی دایره ای شکل و به رنگ قرمز نگاشته میشدند. این رنگ از یک نوع کانی که سنگی به نام شنگرف هست، گرفته میشده است. در دورهای که روی این نسخهها مطالعه میکردم، نسخههای اصلی را در موزهها دیدهام. رنگ نارنجی متمایل به قرمز و فوقالعاده شفافی را که آدم احساس میکند هنوز مرکبش خشک نشده است. این دایرهها که با پهنای قلم گذاشته میشده حکم اِعراب را داشتند. فتحه، کسره، ضمه و تنوینها همه یک شکل ثابت داشتند و رنگشان هم همواره ثابت بود. ولی نوع جاگیریشان روی حروف، نشاندهنده فتحه، کسره، ضمه و تنوینها بود. سه نشانه آوایی دیگر یعنی سکون، تشدید و همزه، معمولا از قرن دوم به بعد، به ندرت در بعضی قرآنها استفاده شد و سه رنگ مشخص سبز و زرد و سفید برایشان وجود داشت. رنگها در تمام دستنوشتهها هیچگاه مشابه هم نبودهاند. مثلا در یک قرآن، سبز نشاندهنده ساکن است و در قرآنی دیگر نشاندهنده تشدید. اینها در معدودی از دستنوشتهها و به مقدار خیلی کم به کار گرفته میشده است. مثلا شاید در هر صفحه یک یا دو نشانه. ولی نشانههای آوایی فتحه و کسره و ضمه در اکثر حروف گذاشته میشده است. بیشتر روی حروفی که احتمال اشتباه خواندن آنها بیشتر بوده و هیچ الزامی نداشته که روی تمام حروف اِعرابها را بگذارند. به همین خاطر ما با یک خلوتی نسبی در دستنوشتههای قرآن از نظر اِعرابگذاری مواجه هستیم.
نقطهگذاری قرآن ها
بعد از این روش اِعرابگذاری، به فاصله کوتاهی، قرآنها نقطهگذاری شدند. وقتی اسلام توسعه پیدا کرد، برای مخاطبی با سواد عربی کم، این نیاز احساس شد که روش نقطه گذاری در زبان عرب هم نفوذ کنند. این مسئله برای به حداقل رساندن اشتباهات املایی و آوایی در قرآن بود. چرا که حرف "ر" و "ز" به لحاظ شکلی کاملا شبیه هم بودند. حرف "ص" و "ض" و "ط" و "ظ" شبیه هم بودند و یک دندانه میتوانست "ب" یا "ت" یا "ث" یا "ن" باشد. همه اشکالی که امروز با آن سر و کار داریم میتوانست به روشها و آواهای مختلف خوانده شود. برای جلوگیری از اینگونه اشتباهات، مصاحف را نقطهگذاری کردند. نقطهها با فاصله خیلی کمی از حروف قرار گرفت. به شکل خطهای مورب و نازکی که به فاصله کم روی حروف قرار میگیرند. پس هرجا ما حروف نازک و مورب را میبینیم باید بدانیم اینها نقطه هستند و هر جا دایرههای قرمز را دیدیم اینها نشانههای آوایی هستند. این چیزی است که در خط کوفی اولیه به این شکل بوده ولی در کوفی مشرقی روش اعراب و نقطه گذاری کاملا برعکس میشود. دایرهها تبدیل به نقطه شده و خطهای نازک که در کوفی اولیه نقطه بودند، با یک تغییر شکل خیلی جزیی تبدیل به اِعراب میشوند. این علائم تقریبا به شکل امروزی کار میشود و ما با نخستین علامتهای آوایی از خط کوفی مشرقی به بعد میتوانیم مواجه شویم و آن را قرائت کنیم. مثلا "ضمه" واوی هست که یک مقدار امتداد دارد. یا "فتحه" و "کسره" به شکل خطهای نازکی هستند که با کشیدگی روی حروف قرار میگیرند. درباره اینکه این تغییرات از کدام کشور شروع شده، روی کشوری خاص نمیتوان تمرکز کرد. چون اکثر قرآنهای قدیمی بدون رقم هستند و مشخص نیست در چه سالی و توسط چه کاتبی نگاشته شدهاند. میتوان تاریخ کتابت آنها را بر حسب حدس و گمانهایی که متکی بر مسائل علمی باشد، تخمین زد که مثلا مربوط به چه قرنی است. در آن دوران خیلی از زمامداران حکومتها، خوشنویسان را جذب میکردند. چه بسا خوشنویسی ایرانی به نقطهای دیگر از جهان میرفت یا خوشنویسی خارجی به ایران میآمد. این جابجاییهای خوشنویسان و بدون رقم بودن آثار باعث میشود تشخیص همواره دشوار شود. ضمن اینکه ایران آن زمان شامل خیلی از کشورهای فعلی منطقه هم میشده که باید این مسئله را در نظر گرفت.
خط کوفی مشرقی و مغربی
چیزی که به نظر قطعی میآید این است که بخش شرقی جهان اسلام در پیدایش خطوط کوفی و پیدایش خط کوفی مشرقی به نسبت کوفی مغربی پیشگام بودند. یعنی بر اساس تغییرات خیلی تدریجی که ظرف چند قرن در خط کوفی اولیه شکل میگیرد به خط کوفی مشرقی میرسیم. در این فاصله زمانی، از خط کوفی مغربی خبری نیست. کوفی مغربی نسبت به کوفی مشرقی متاخرتر است. ما دو گرایش منطقهای در سبک نگارش خط کوفی داریم. یکی شیوه نوشتاری کوفی مشرقی که کوفی ایرانی و پیراموز هم نام دارد و یکی کوفی مغربی که در شمال آفریقا و مراکش و الجزایر و مصر و مناطق غربی جهان اسلام شکل گرفت. این دو خط به لحاظ شکلی و رسمالخطی و بصری خیلی متفاوت هستند. کوفی مشرقی، خطی است کاملا قاعدهمند، ضابطهمند و تا حدود زیادی هندسی. خطوط منحنی در آن خیلی کم به وجود میآیند و خطی است که به شکل هندسی میشود از آن یاد کرد. برخلاف کوفی مشرقی، کوفی مغربی کاملا رهاست و سیال. خطوط شکسته و زاویهدار داخل آن خیلی کم دیده میشود. "الفها" انعطاف داشته و "واوها" یک حرکت آزاد در انتهای خودشان دارند. حرف "میم" گاهی به شکل پیچیده و ممتد به سطرهای پایین نفوذ پیدا میکند و خیلی نشانههای بصری دیگر، این اختلاف را نشان میدهد. به لحاظ خوانایی، کوفی مغربی چون دیرتر به وجود آمد با خط کوفی مشرقی و کوفی اولیه و خط نسخ پیوندی تاریخی خورد. به همین خاطر خوانش در خط کوفی مغربی به راحتی صورت میگیرد و تمایزات حروف مشابه نسبت به هم آشکارتر است. حروف قابل تشخیصتر هستند و سریعتر میشود آنها را خواند. ولی هر کدام از این دو خط، زیباییهای خودشان را دارند و مقایسه آنها با یکدیگر کار بسیار سختی است. میتوان گفت بر حسب سلیقهای که خوشنویسان هر منطقه داشتند به نوعی از نحوه نگارش و خوشنویسی پرداختند که در قسمت شرق جهان اسلام به شیوه هندسی ظهور پیدا کرد و در قسمت غرب به شکل دستآزاد. یک اتفاق خیلی شگرف که در کوفیهای مغربی با آن مواجه میشویم بحث سرسورههاست که طراحی آنها به لحاظ ارزشهای بصری خوشنویسانه و جنبه گرافیکی خط فوقالعاده اهمیت دارد. اینها در کارهایی که در کتیبهها وجود دارد الهامبخش شدند. در کاخ "الحمرا" گاهی ردی از نشانههای سرسورههایی کوفی مغربی را میتوان پیدا کرد. این امتیاز فوقالعاده خط کوفی مغربی نسبت به کوفی مشرقی است در بحث وجود سرسورههای بسیار جذاب و نابی که با طلا طراحی میشدند. درباره تقسیمبندیهای خط کوفی، به رغم تلاشها و تحقیقاتی ارزشمند که تا کنون در فضای خطوط کوفی شکل گرفته، تا جایی که اطلاع دارم هنوز در هیچ منبعی تفکیک و طبقهبندی علمیای در این خصوص صورت نپذیرفته است. در مجموعه کتابهایی که تا کنون تالیف کردهام، دست کم به این موضوع پرداختهام که الزام و ضرورت تفکیک تکنیکهای اجرایی کتیبههای کوفی را یادآور شدهام. در این بررسی، به وجود دو گونه خطوط کوفی پرداخته و به تشریح هر کدام اقدام کردهام که این کار، کلیترین طبقهبندی است که تا کنون به آن پرداخته شده. گروه اول خطوط نوشتاری کوفی هستند که از تعداد بییار محدودتری برخوردارند و گروه دوم گونهها یا گرایشهای ترسیمی هستند که اغلب تولیدات در این مجموعه و زیرگروه جا میگیرند.
اقبال خوب جوانان به خط کوفی
خوشبختانه خط کوفی طی یکی دو دهه اخیر بیدار شده است. این در حالی است که تا پیش از این، خیلیها از جمله مردم عادی تصور میکردند کوفی، خطی شبیه خط میخی است. یادم است وقتی اولین کتابم را در سال 84 چاپ کردم، برای نمونه به بعضی جاها میبردم و میگفتم روی خط کوفی کار کردم. میگفتند همان خط میخی؟ متاسفانه اطلاعات تا این حد پایین و تا حدودی ناامید کننده بود. ولی طی دو دهه اخیر، ذهن مردم با خطوط کوفی به مراتب آشناتر شده است. منابع بیشتری در این زمینه به وجود آمده که بعضی ترجمه هستند و بعضی تالیف شدهاند و خیلی مورد توجه مخاطبین و علاقهمندان، خصوصا دسته خاصی از خوشنویسان قرار گرفته است. در کشور ترکیه و امارات، هر ساله مسابقاتی برگزار میشود که طی چند سال اخیر، گرایش خط کوفی هم به آنها اضافه شده است. خیلی خوشحالم در قریب به اتفاق دورههایی که برگزار میشود خوشنویسان ایرانی در رشته خط کوفی، هم حضور دارند و هم مقاماتی را کسب میکنند. همین چند روز پیش با یک خانم خوشنویس مشهدی به نام عطارزاده آشنا شدم که در مسابقات "البرده" و "ارسیکا" مقام آورده است. این جریانی است که آغاز خیلی خوبی دارد. به قول استاد عبادی 60درصد برگزیدههای این مسابقات از ایران هستند و این در حالی است که شرکتکنندگان از سراسر جهان اسلام در این مسابقات حضور دارند. درباره وضعیت آموزش و استقبال جوانان امروز باید بگویم خط کوفی علاقهمندان ویژهای پیدا کرده است. اگر چه به لحاظ تعداد، قابل مقایسه با خطوط دیگر نیست ولی جوانهایی دارند آن را فرا میگیرند که بعضی برای اولین بار است خوشنویسی را دنبال میکنند. خوشبختانه روشی آموزشی را طی این سالها دارم که هنرجویان به راحتی و بعد از 10 جلسه حتی با استعدادی متوسط میتوانند چیزهایی بنویسند و اگر تجربه خوشنویسی داشته باشند سطح کارشان بالاتر خواهد بود. همین الان 2000 نسخه از کتاب آموزشی خط کوفی که چاپ کردم نایاب شده و این نشاندهنده گرایش به این خطوط است. از وضعیت خوشنویسی خط کوفی در مشهد هم دورادور خبرهایی امیدوارکننده دارم. جوانهایی مستعد به خط کوفی در مشهد مشغول انجام فعالیتهایی هستند که جای شادمانی است. در اهواز هم شاگردان و دوستانی هستند که به طور جدی به خط کوفی میپردازند. در مجموع میتوان گفت در سالهای اخیر، اقبال خوب جوانان را به سمت این خط شاهد هستیم.
از طرف هیچ طرف نهادی حمایت نشدم
کتابهایی دارم که هم در ایران چاپ شدهاند و هم در آمریکا و کویت. نخستین کتابی که چاپ کردم "دانشنامه کوفی جلد اول آموزش نوشتار خط کوفی اولیه" است. علت اینکه نام دانشنامه را انتخاب کردم و عبارت جلد اول، ماجرایی دارد. تصورم این بود بر اساس روش علمی همه دانشنامههای جهان، این کتاب هر سه الی چهار سال، بهروزرسانی میشود. اطلاعات تصویریاش را وسیعتر میکنیم، مطالب را پر و بال میدهیم و به شاخههای مختلف خط کوفی به شکل تخصصیتر میپردازیم. رفتهرفته که نویسندگی را جدیتر گرفتم دیدم این کار غیرممکن و بسیار پر هزینه است. اگر مثلا کتاب اول 150 الی 200 صفحه بود، کتابی که قرار بود 4 سال بعد چاپ کنم حداقل 400 صفحه میشد. دیدم با این روش ما بانک اطلاعات و تصویری را نمیتوانیم در اختیار داشته باشیم و این کار متکی به تلاش شخصی خودمان است و حمایتی هم صورت نمیگیرد. بنابراین انصراف دادم و کتابهای بعدیام را با عناوین خاصتر چاپ کردم. کتابهایی مانند خط و خوشنویسی در سه جلد(جلد اول خط کوفی، جلد دوم خطوط نسخ و ثلث، جلد سوم تایپوگرافی)، سنگنوشتههای خط ثلث ترکیه، سنگنوشتههای کوفی میراث فرهنگ جهانی، سنگنوشتههای کوفی(فقط به زبان انگلیسی و عربی)، آموزش خط کوفی اولیه(به زبان انگلیسی)، بررسی کتیبه مسجد جامع شوشتر(به زبان انگلیسی)، خوشنویسی جزء 30 قرآن(به زبان انگلیسی و عربی)، کاتالوگ آثار خودم(به زبان انگلیسی)، چاپ سوره ملک(به خط خودم و با مقدمههایی به زبان انگلیسی)، چاپ سوره واقعه(به خط خودم و با مقدمههایی به زبان انگلیسی)، کتاب از خوشنویسی تا گرافیک(برگردان سخنرانیهایی درباره سنگنوشتههای کوفی)، آلبوم گنجینه سکهها، آیینه تاریخ و هنر: آلبومی از سکههای دوران اسلامی در موزه حیدرزاده و... متاسفانه در همه این سالها به واسطه فعالیتهای هنری و پژوهشیام از هیچ نهادی حمایت نشدم و حتی مسئولان وزارت ارشاد یک بار هم از من تقدیری به عمل نیاوردند و حتی پیگیر و علاقهمند کارهایم نبودهاند. جالب است بدانید در مقابل این بیمهریها شرکتی به نام "سپید گچ ساوه" در سالهایی که کسب و کار رونقی دیگرگونه داشت در چندین کار با من مشارکت کرد و سفارشاتی داد. طی این سالها دوستان هنرمند و علاقهمند به فعالیتهای پژوهشی و هنری، به خاطر لطفی که دارند من را مورد تشویق خود قرار دادهاند ولی نهادها هرگز. متاسفانه این روزها جو حاکم بر جامعه هنری طوری شده که اکثر سفارشات، به چند هنرمند ختم میشود و سایر هنرمندان در انزوا به سر میبرند.
هنرمندان بحث آموزش را جدی بگیرند
در دوره معاصر، کارهایی که راجع به خط کوفی شکل میگیرد عمدتا بر دستنوشتهها و تولید آثار خوشنویسی متمرکز هست و همچنین محدودهای از آثار سفالی. خود من از سال 88 تا حدود سه سال روی سفال، آثاری به خط کوفی کار کردم. ولی نکته پر اهمیت این است که هنرمندان بحث آموزش را خیلی جدی بگیرند. به نظر من هنرمند در هر حیطهای که میخواهد کار کند، از ظروف فلزی و پارچه تا سفال و نظایر آن، باید پایه خوشنویسی قابل اطمینانی داشته باشد. هنرمند ابتدا نیاز دارد حروف را خوب بنویسد و قواعدی را که درباره خط کوفی وجود دارد، بیاموزد. این قواعد را من برای اولین بار استخراج کردم و با تمام ریزهکاریهایش در کتاب "آموزش خواندن و خوشنویسی در دستنوشتههای خط کوفی اولیه" آوردهام. جالب است بدانید خیلی از سفالینههای تاریخی نیز، به صورت فیالبداهه خوشنویسی میشدند. با همان روشی که ما با قلمنی روی یک کاغذ یا پوست مینویسیم، با ابزاری که متعلق به ظرف است از قلمموهای تخت استفاده شده و فیالبداهه خوشنویسی میکردند. گرایشهای ترسیمی و نوشتاری به شدت در این کارها رواج داشته است. در سایر تولیدات مثل آثار فلزی این جریان تفاوتی اساسی پیدا میکند. آنجا دیگر فیالبداهه بودن معنی ندارد. باید ترسیم و طراحی شوند و سپس طرحها روی کار پیاده شود و هنرمندان مراحل فنی را شکل دهند.
مافیای پلید پایتخت
در طول سالهای فعالیت خود، به دلایلی شخصی، هیچگاه علاقهمند به حضور در جشنوارهها نبودهام. در دوره جوانی، در اغلب مقاطعی که به عنوان دانشآموز یا دانشجو در مسابقات شرکت داشتم، رتبههای برتر را کسب میکردم. ولی بعدها که در کار خودم تخصص بالاتری پیدا کردم، اینگونه برنامهها و مراسم برایم حقیرتر میشد و به مرور انگیزههای خود را کاملا از دست دادم. البته در چند جشنواره تا کنون به عنوان داور حضور داشتهام. در مشهد هم با موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی، یک نمایشگاه شخصی و چندین کارگاه آموزشی داشتهام. اما در روضه منوره سعادت تولید اثر نداشتهام و خیلی مشتاقم تا این اتفاق مبارک برایم بیافتد. اگر بخواهم از دلایل مهاجرت هنرمندان شهرستانی به پایتخت بگویم، شرایط نه چندان مطلوبی که در قریب به اتفاق حتی مراکز استانها از بابت پرداختن به کارهای هنری وجود دارد، گاهی برخی از هنرمندان را وادار به مهاجرت به سوی جایی میکند که به نسبت، امکانات بیشتری متمرکز است. واژه به نسبت را آگاهانه و به این دلیل به کار میبرم، زیرا در پایتخت، مافیاهای پلیدی وجود دارد که فقط میدان را برای تعداد بسیار معدودی از همکاران باز گذاشته است. در تهران، بحث بر سر این نیست که کار شما قوی است یا ضعیف. آنچه در قریب به اتفاق موارد مشاهده میشود، زد و بندها و ارتباطات مالی اغلب ناسالم و دلالیهای پرنفوذی است که تعیینکننده موفقیت مالی هنرمند میشود و این موضوع، واقعیت تلخی است که من از رواج هنر در پایتخت این مملکت خبر دارم و شاهد آن بودهام.
خوشنویسیهای قرآنی
در زمینه خوشنویسی آیات قرآن کریم از سال 69 تا کنون از محضر استاد عبدالصمد صمدی بهره فراوان برده ام و علاوه بر خط های نسخ و ثلث،درسهایی فراوانی از ایشان آموخته ام و خود را مرهون زحمات این استاد طراز اول، می دانم، بهره مندی از محضر ایشان و استاد سید محمد حسینی موحد، نقطه عطفی در زندگی هنری ام است.
خوشبختانه طی 5 سال گذشته این توفیق را داشتهام بیشتر به خوشنویسی خطهای کوفی بپردازم. سورههایی را که خوشنویسی کردهام سوره یاسین، سوره حمد، سوره الرحمن، سوره ملک، سوره مزمل، جزء 30، جزء 29 و در حال حاضر هم جزء 28 هستند. جزء 28 پرکارترین کاری است که تا به حال انجام دادهام. تجربیات بسیار ابتدایی که از کتابت سوره یاسین کسب کردم، مقدمهای شد تا رفتهرفته طی سورههای بعدی، کارم به پختگی لازم برسد. هم از بابت نوع خط، هم قطع کار و هم از نظر تذهیب و متریالی که روی آن نوشتم. اول از کاغذ تحریر شروع کردم. بعد کاغذ کالک که با رنگآمیزی که انجام داده بودیم خیلیها فکر میکردند پوست است. دو سه کار اخیر را هم روی چرم نوشتهام. مثل سوره الرحمن، مزمل، جزء 29 و الان جزء 28. ابعاد این کار 48 در 80 و قطع آن افقی است. چهار سطری نوشته شده و از خط کوفی مشرقی همراه با اعراب کوفی اولیه به دلایل زیباشناسانه بهره بردهام. تذهیب این اثر را استاد نباتی متقبل شده است. از جمله اتفاقاتی که در این کار میافتد این است که سرسورهها را به شکل خطوطی بینابین خوش نویسی و ترسیمی داریم. در هر صفحه موتیفهای تزئینی و المانهای منحصر به فردی وجود دارد که هیچکدام از صفحات شبیه هم نیست. سه دسته نشانه آیه انتخاب کردیم. یکی نشان 1 تا 4 که نشانه آیههای عمومی است. یکی نشانههای 5 تایی که شامل 5 ، 15، 25، 35 میشود و با نشان قبلی فرق میکند و دیگری نشان دهگان. 10، 20، 30 و... این اثر قرار است صحافی شود. خیلی دوست دارم بعضی صفحات را به شکل نمایشگاه دربیاورم و سپس صحافی شود که امیدوارم این خواسته تحقق پیدا کند.