فاطمه محمدپور/ سرویس هنر،خبرگزاری رضوی
آماده میشود، ابزارهای کارش را مهیا میکند. قلممو، کاغذ آهار خورده، کالک، پرگار، رنگهای سحرانگیز و مقداری فراوان آرامش. همه اینها را به نظم در روی میز پهن میکند و ساعتها میرود در گوشه دنجاش مینشیند، شروع میکند به طراحی نقوش، قلم را روی کاغذ میرقصاند، میرقصاند و هنر میزاید. به خودش که میآید مدتهاست نشسته و فقط بخش کوچکی از نقوش بدیع در هم تنیده و شاخهها و اسلیمهای گره خورده بر یک صفحهٔ را زنده کرده است. او اما خسته نیست و هنر آرامش و صبر را آموخته. چون او یک تذهیبکار است.
لبخند به رویاها
میخواهم خودش را معرفی کند و اینچنین میگوید: «سیده فهیمه کاظمی یزدی، متولد 1350 در شهرستان کوچک شیروان هستم. علاقهمندیام به هنر برمیگردد به سالهای قشنگ کودکیام. خوب به خاطر دارم اوایل سال تحصیلی دوره پیشدبستانیام بود که یک نقاشی کوکانه کشیدم، با تمام مهارت آن روزهایم. مربی مهربانم آن نقاشی را گرفت و با تحسین، روی دیوار نصب کرد. تا پایان سال آن نقاشی از روی دیوار به من و رویاهایم لبخند زد. این اولین و زیباترین و البته اثرگذارترین تشویق برای من بود. بعد از آن من خودم را کودک و نوجوانی دیدم که برای تحقق آرزوهای و فکرهای زیبا و پر رنگی که در سر داشت به هنر و کارهای هنری علاقهمند بود».
آشنایی با هنر روحانی تذهیب
سالهای دور آغاز مسیر هنریاش را اینچنین توصیف میکند: «من در شهرستان کوچکی زندگی میکردم و امکانات قابل توجهی در اختیار نداشتم. بدون حضور مربی کار میکردم و اندک کتابهای هنری، تنها اساتید آن روزهایم بود. در روزهای آغاز انس گرفتنام با هنر، هر حوزهای را امتحان کردم و به هر وسیلهای ناخنکی زدم تا لذت ببرم، علاقهام را بشناسم و محک بزنم؛ طراحی سیاه قلم، کمی آبرنگ، گاهی رنگ روغن، و حتی برخی صنایع دستی.۱۴ ساله بودم که برای فراگیری هنر خوشنویسی به کلاسهای انجمن خوشنویسان شیروان رفتم و با حضور در محضر استاد علی رحیمی تا مرحله " عالی" پیش رفتم. استاد از پیشینه علاقهمندی من به هنر با خبر بود. تشویقم کرد که یک هنر اصیل دیگر را هم تجربه کنم و توصیه ایشان اولین جرقه آشنایی من با هنر روحانی " تذهیب" بود. من از سال ۶۸ مسرور از پیدا کردن هنری که به دنبالاش بودم به صورت تجربی تذهیب را آغاز کردم. البته کماکان بدون حضور مربی و فقط از روی کپی آثاری که کم و کمیاب بود».
بهترین اتفاقات زندگی
کاظمی یزدی، چند سالی بین خودش و کارهای هنریاش، فاصله میبیند تا اینکه از سال۸۰ دوباره تصمیم میگیرد آغاز کند اما مصممتر از قبل. برای جبران این سالهای وقفه و از سر گرفتن مسیر هنریاش به صورت جدی و حرفهای او باید استادی را انتخاب و در محضرش تحصیل هنر کند: «از بهترین اتفاقات زندگی من آشنا شدن با بهترین اساتید تذهیب بود. اولین استاد من در تذهیب استاد "طاهر نبیزاده" بود و بعدها از محضر اساتید بزرگواری چون استاد رضا مهدوی، عطالله شاکری، احسان افشار و استاد علیرضا قزی بهرهمند شدم. یعنی گلچینی از اساتید متبحر و نامدار کشور و مشهد. بعد از گذران این دوران، چرخیدن حول هنرهای مختلف دیگر، برایم پایان یافت و من مسحور این هنر زیبا و معنوی شدم. بعد از آن من با تذهیب و تشعیر، زندگی کردم، خندیدم، گریستم، سیاحت کردم، عبادت کردم و آشفتگیهایم را آرامش بخشیدم».
السلام علیک یا شمسالشموس
سیده فهیمه کاظمی یزدی فعالیت هنریاش را از خانه ملک مشهد آغاز کرد و با موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی ادامه داد. او سابقه همکاری با کارگاه مثنیسازی، نُسخ خطی و تدریس در مکتب هنر رضوان، تدریس رشته دانشگاهی تذهیب در دانشگاه فرهنگ وهنر، دانشگاه غیر انتفاعی فردوس مشهد و جهاد دانشگاهی را در کارنامه دارد. انجام چندین سفارش هنری، شرکت در دوسالانه تذهیب های قرآنی و شرکت در نمایشگاه گروهی و جشنوارههای داخلی و خارجی، کسب عناوین مختلفی از جمله مقام اول و سوم جشنواره امام رضا علیهالسلام(شیراز)، برگزیده دوسالانه تذهیبهای قرآنی و… حاصل سالها تلاش و عشق ورزیدناش به وادی هنر نفیس تذهیب است: «من آثاری را در زمینه تذهیب خوشنویسی انجام دادهام. اما از بین تمام آثارم "شمسالشموس" تابلویی بود که برای من با تمام کارهایم فرق دارد. این تابلو اولین کارهنری من بود که با تشویق و همراهی یکی از اساتیدم و با طلای اصل ۲۴ عیار که در آن زمان کمتر استفاده میشد به عشق و برکت امام هشتم رقم خورد. این اثر ابتدا قرار بود تذهیب یک صفحه از قرآن کریم باشد. اما وقتی کار به اتمام رسید، با رویای قشنگی که دیدم فردای آن روز تصمیم گرفتم تصویر زیبای گنبد امام رضا(ع) را در وسط کار بکشم و در پایین تصویر "السلام علیک یا شمسالشموس" را بنویسم. همین شد که این تابلو به نام مبارک حضرت رضا(ع) متبرک و نام آن "شمسالشموس" شد. آن اتفاق یک جوشش از درون بود. از اعماق جانم آمد و به همین خاطر به جان و دل مخاطبان هم نشست. در نمایشگاهی که در عشقآباد برپا شد به چشم دیدم که مردم چطور عاشقانه به تصویر بارگاه نورانی حضرت رضا(ع) مینگریستند، دست میکشیدند و تبرک میجستند».
دلایل مهاجرت
کاظمی یزدی که داری نشان درجهٔ ۳ هنری است، این روزها مشهد را ترک کرده و به تهران رفته است و با همراهی علی ثابتنیا در موزه ملی و کتابخانه ملک مشغول به انجام کار تذهیب است. از دلایل رفتناش به تهران میگوید: «علت مهاجرتم خانوادگی و به اجبار بود. هر چند فضای هنری در این تصمیم بی تاثیر نبود. وضعیت هنری من در مشهد خوب بود. چون کنار اساتید و دوستانم با عشق کار میکردم و همین باعث پیشرفتم شد. ولی از نظر درآمد متاسفانه نوسانات زیادی داشت، در دورهای کار و سفارش خیلی کم شد، من نیاز به کسب درآمد داشتم و باید کاری انجام میدادم. هر چند اینجا هم اوضاع خیلی ایدهال نیست. اما کم و پیوسته یکسری کار انجام میدهم. البته من اقبال خوبی داشتم و یک روز در خانه ملک با دو زن و مرد سوییسی که به عنوان بازدیدکننده نوروزی در خانه ملک مشهد حضور داشتند آشنا شدم و در سال چند باری با آنها همکاری دارم و سفارش میگیرم».
علیرغم میل باطنی
این استاد تذهیب، با لحنی که نشان از گلایهاش دارد، ادامه میدهد: «قرار نبود با تذهیب پول دربیاورم. تذهیب عشقی بود که همیشه قلبم را نوازش میکرد. اما روزگار کمکم این شرایط را مهیا کرد و من وارد عرصه کار و انجام تذهیب برای خوشنویسان شدم و خودم دیگر خوشنویسی نکردم. هر چند خدا میداند هنوز هم چرخشهای قلمم با همان عشق و حرارت روزهای اول است. اما این نگاه مادی را واسطهگران هنر تشدید میکنند. اگر کسی بخواهد برای امرار معاش کار کند، باید با یکی از دلالان هنری به توافق برسد که اغلب هم مبلغی بسیار کم برای هر اثر پرداخت میکنند و چارهای نیست. چون آنها توانستهاند برای خودشان بازار خرید و فروش خوبی در خارج از کشور پیدا کنند. میگویم "خارج از کشور" چون متاسفانه در داخل ایران خبری از خرید آثار هنری نیست. فارغ از این چالش، در تعداد و کیفیت سفارشها جنسیت هم بی تاثیر نیست. توافقی که برای قیمت انجام یک کار هنری انجام میشود برای آقایان در زمانی کوتاهتر و با سهولت و با مبلغ بیشتری صورت میگیرد. اما من و بسیاری از دوستان هنرمندم علیرغم میل باطنی و به اجبار زندگی قبول میکنیم تا این سفارشات دم دستی را اجرا کنیم و به کار دلیمان نرسیم».
حرفهای زیبا و فراوان
سیده فهیمه کاظمی یزدی از همان جنس هنرمندانی است که سالها برای هنرش دویده، تلاش کرده با وجود محدودیتها از موانع گذشته و حالا وقتی از او درباره امکانات و تسهیلات و بیمه هنرمندان میپرسم، به همین مقدار توضیح اکتفا میکند: «متاسفانه درباره هنر و اهمیت آن در زندگی و اجتماع بزرگان همواره صحبت کردهاند و به حمایت هنرمندان اشاره داشتهاند. مسئولان هم حرفهای زیبا فراوان گفتهاند و وعدهها دادهاند. گویی هنرمندان نیز به این موضوع عادت کردهاند و علیرغم نارضایتی با این شرایط کنار آمدهاند. البته باید اذعان کنم روحیه هنرمندان خصوصا در حوزههای بی هیاهوی هنری حساستر از افراد عادی است و شاید از بحث و جدال گریزان هستند و دوست دارند در خلوت خودشان خلق کنند و درگیر این حرفها و وعدهها و بیمه هنرمندانی که گاهی هست و گاهی نیست و هر روز یک تصمیم و یک رویه برای فضای هنریشان گرفته میشود، نشوند».