در حال حاضر، وجهی برای حضور روحانیون در مناصب دولتی وجود ندارد/ شأن طلاب، تبلیغ برای کاندیداهای انتخابات نیست
در ابتدای انقلاب وظیفه بود و روحانیت هم با شجاعت این کار را به سرانجام رساند. هشت سال دفاع مقدس هم که لازمهاش شرکت روحانیت بود که بسیار عالی انجام تکلیف کردند؛ اما بعد از دفاع مقدس دیگر هیچ توجیه معقولی بر وابستگی و شرکت روحانیت در امور حکومتی و دولتی و لشکری و ... مشاهده نمیشد. اما نه اینکه روحانیت ترک آن سمتها نکرد بلکه کانونهای جذب روحانیت در ارگانهای مختلف در قم شعبه زدند.
سرویس معرفت/ چندی پیش آیتالله شبیری زنجانی، از مراجع تقلید ساکن قم، در دیدار با رئیس حوزههای علمیه کشور، از ضعف معنویت در میان طلاب و کاهش محبوبیت ایشان در میان مردم گلایه کرده بود. ایشان همچنین دخالت طلاب غیرمتخصص در امر سیاست را امری نادرست دانسته بود. در همین رابطه، حجتالاسلام محمدباقر معرفت، فرزند مرحوم آیتالله محمدهادی معرفت و استاد حوزه علمیه قم، در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری رضوی، به تحلیل سخنان چند روز پیش آیتالله پرداخت.
با توجه به گلایه جدید آیتالله شبیری، دلیل کاهش محبوبیت طلاب را در چه میدانید؟
به نظر بنده علت اصلی کاهش محبوبیت طلاب آن است که قلبشان را متوجه غیر مردم کردهاند. قلب طلاب سرگرم اموری شده است که از امور در شئون طلبگی نیست. اصل وجود روحانیت در بین اقشار مختلف جامعه، تزریق آرامش است. این کار هم احتیاج به علم همراه با زیرکی و فطانت زیاد دارد. در سینه هر فرد ازجمله طلاب، یک قلب بیشتر وجود ندارد. قلب مرکز توجه انسان است. طلبهای که قلبش متوجه به شیئی غیر از شئون طلبگی است، قدرت و توانایی تزریق آرامش به مردم را ندارد، لذا کمکم جایگاهش را در بین مردم از دست میدهد. چون قلبش را به غیر فروخته است، مردم هم از او دوری میکنند؛ چون آنچه از طلبه میخواهند نمییابند.
آیا میتوان اصرار امام برای عدم حضور روحانیون در مناصب حکومتی را ناشی از ترس از رسیدن به وضعیت فعلی دانست؟
واقعیت آن است که هیچیک از مراجع و علما و انقلابیون، ابتدای انقلاب، قدرت پیشبینی این وضعیت با این شدت را نداشتند. نصایحی کردند و رفتند و باور نمیکردند به اینجا برسیم. در قبل از انقلاب، خدمت دولت به حوزه ننگ شمرده میشد. ابتدای انقلاب حوزویان گفتند برای اینکه انقلاب بهجای مستحکمی برسد، باید روحانیت وارد حکومت شود؛ لذا اکثر روحانیت بافضل و علم به شغل شریف قضاوت مشغول شدند. بله، در ابتدای انقلاب وظیفه بود و روحانیت هم با شجاعت این کار را به سرانجام رساند. هشت سال دفاع مقدس هم که لازمهاش شرکت روحانیت بود که بسیار عالی انجام تکلیف کردند؛ اما بعد از دفاع مقدس دیگر هیچ توجیه معقولی بر وابستگی و شرکت روحانیت در امور حکومتی و دولتی و لشکری و ... مشاهده نمیشد. اما نه اینکه روحانیت ترک آن سمتها نکرد بلکه کانونهای جذب روحانیت در ارگانهای مختلف در قم شعبه زدند. کانون جذب روحانیت در دانشگاهها، در ارتش، در بسیج، در جهاد، در سپاه، در پلیس، در ادارات ... . حتی کار بهجایی رسید که ارگانهای مذکور برای حوزهها، نیرو، تأمین میکردند. خلاصه وابستگی به حکومت آنچنان شد که هرسال ردیف بودجه حوزه و مؤسسات وابسته و تحت پوشش توسط دولت اعلام میشود. این یعنی اوج وابستگی حوزه و روحانیت به دولت و حکومت که حاصل اشتباهات استراتژیک ابتدای انقلاب بود و در ادامه گوش نکردن به نصایح امام راحل و علمای سلف و سکوت مراجع فعلی در مقابل این وابستگی شدید که دیده میشود، موجب پیدایش وضع فعلی شده است. به نظر بنده ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است.
البته توجه دارید رسیدن به این مرحله از فهم و کمالات که تمام قلب متوجه مردم باشد، احتیاج به زمینهای مساعد و طولانی درراه علم و تهذیب است که این را هم به علت سرگرمی در امور غیر طلبگی ازدستدادهاند.
دلیل کاهش سطح علمی و معنوی طلاب ازنظر آیتالله شبیری را چه میدانید؟
همانگونه که حضرت آیتالله فرمودند علت اصلی کاهش سطح علمی و معنوی، رفتار خارج از شئون طلبگی است. آیات و روایات و سخنان بزرگان و علما و اساتید درزمینهی علم و معنویت آنقدر زیاد است که لزومی به تذکر از اینجانب نیست. شأن اول و آخر یک طلبه، تعلیم و تعلم و درس و بحث است. شأن یک طلبه، تبلیغ از اسلام است. شأن یک طلبه، تهذیب نفس است. شأن یک طلبه، بالا رفتن از منبر و بیان احکام شرعی است. شأن یک طلبه، پدری برای مردم است. شأن یک طلبه، راهنمایی مردم در انتخابات مثلاً برای رسیدن به کاندید اصلح به نظر خودش است. نه اینکه برود در روستاها و دست پیرمرد و پیرزنها را بگیرد و خودش بهجای آنها، به کاندیدای موردنظر خودش، رأی بدهد. شأن یک طلبه، تشویق مردم برای حضور در انتخابات است نه تشویق به رأی دادن به یک نماینده خاص انتخابات مجلس و ریاست جمهوری.
شأن طلبه آن است که سخنی از امام راحل یا رهبری در زمینهٔ شرکت در انتخابات و چگونگی تشخیص اصلح است را برای مردم بگوید نه اینکه بگوید این اصلح است و به فلانی رأی ندهید که عمر سعد است. پیشنماز یکی از مساجد مهم قم، شب انتخابات ریاست جمهوری اخیر در بین دونماز مغرب و عشا بلند شد و برخلاف رویه خویش، بعد از یک خطبه سراسر هجو علیه رئیسجمهور مستقر، گفت به او رأی ندهید که او عمر سعد زمان است؛ و بعد از انتخابات گفت: هر که به او رأی داد اراذل و اوباش است. عدهی کثیری از مردم محل دیگر پشت سر او نماز نمیخوانند. از یکی پرسیدم چرا نماز نمیخوانید؟ او که ولایت امیر مؤمنان علی بن ابیطالب علیهالسلام را قبول دارد و فقط در افکار سیاسی تندمزاج است. گفت: آقای معرفت! بنده مقلد آقای وحید خراسانی هستم. بعد از انتخابات، رفتم دفتر حضرت آیتالله و استفتا کردم که آیا میتوانم پشت سر این امام جماعت که به ما گفته اراذل و اوباش، نماز بخوانم؟ جواب دادند: نمیتوانید نماز بخوانید. چند شب پیش، همان امام جماعت بین دونماز، گله کرد که چرا اهالی محل به مسجد نمیآیند و در نماز جماعت شرکت نمیکنند؟ درحالیکه خودکرده را تدبیر نیست. روحانیتی که مسجد را با طرفداری از یک تجمع انتخاباتی مبتذل اشتباه میگیرد و شأن روحانیت را حفظ نمیکند، توقع صفوف فشرده مأمومین را پشت سرش نداشته باشد. همه اینها به علت عدم رعایت شأن طلبگی از سوی طلاب است. شأن طلبه، طلب علم و تهذیب است.
آیا به نظر شما تحول در حوزههای علمیه ضروری است؟ این تحول در چه عرصههایی باید صورت پذیرد؟
تحول ازنظر شکلی که به جبر محیط و تغییرات اجتماعی صورت گرفته است؛ اما این آقایان دنبال تحول محتوایی و درونی حوزه هستند. بنده خدایی میگفت اینها میخواهند تعریف جدیدی از حوزه علمیه به جامعه ارائه دهند؛ که کاملاً خطرناک است. چراکه ضعف الطالب و المطلوب.
اگر میگویند کتابهای حوزوی نیاز طلاب را برآورده نمیکند پس چگونه همین کتابها، نیاز بزرگانی و علما و مراجع قدیم را برآورده کرده است؟!
اگر میگویید حجم کتابها زیاد است در جواب میگوییم: گاهی نگاه شما به کتاب، فهم خود کتاب است پس حجم آن نباید مهم باشد و گاهی نگاه شما به کتب پیشنیاز برای علم دیگر است، در این صورت، مشخص کنید که کدام مباحث خوانده شود، نه اینکه کتاب را تغییر دهید.
اگر میگویید روش تدریس و مباحثه و ... جواب نمیدهد، میگوییم: تا آنجا که ما اطلاع داریم خیلی از دانشگاهیها حسرت روش حوزوی را در تفهیم و تفهّم میخورند.
خلاصه اینکه ما متوجه نمیشویم منظور این آقایان از تغییر و تحول چیست و لذا بسیار خطرناک است و اصلاً موافق نیستم.