خبرگزاری رضوی- بهمن دهستانی؛ حوادث پس از فوت خانم مهسا امینی تا امروز به روشنی حکایت از فعال شدن یک کمپین جهانی بر ضد جمهوری اسلامی ایران برای تضعیف توان ملی و موقعیت بین المللی آن دارد. مقایسه شرایط کنونی با وضعیت فتنه سال 88  تغییرات عمده ای را نشان می دهد که می توان از تغییر و تفاوت ماهیت اعتراضات و اغتشاشات سخن گفت.
با سپری شدن بیش از ده سال از فتنه 88 تحولات جامعه ایران آمیختگی روزافزونی را با فضای مجازی و امکانات آن شاهد بوده است. مسئله ای که عوارض آن به اشکال گوناگون مورد توجه کارشناسان قرار گرفته است. در این رابطه مقام معظم رهبری با تأکید بر ضرورت بهره مندی آحاد جامعه از امکانات و فرصت های فضای مجازی همواره خواستار اعمال مدیریت به مانند تمامی کشورهای پیشرو جهان در این حوزه شده اند.
با وجود اقدامات متعدد در این زمینه مهم و راهبردی اما نتایج به دست آمده نه در حد انتظار کاربران است و نه می تواند تهدیدهای جاری بر ضد امنیت ملی کشور را دفع نماید.
همزمان شکل گیری یکی از بزرگترین کمپین های رسانه ای و تبلیغاتی و جنگ روانی هوشمند با هدف گسترش ناامنی در سطح کشور از ناحیه سرویس های اطلاعاتی و رسانه های تابعه آنان دنبال می شود.
موج جنگ شناختی کنونی بر ضد امنیت و همبستگی ایرانیان را می توان بزرگترین هجمه بعد از عملیات خروج ترامپ از برجام بر علیه مردم ایران دانست که ضربه بزرگی را به منافع کشور وارد آورد.
مرور تحولات منطقه ای و بین المللی در طول دو دهه اخیر نشان می دهد استفاده از ابزارهای دیجیتال در اعمال سیاست های استکباری نقش بی بدیلی دارد و در هر منطقه ای که اهداف مورد نظر غرب تحقق یافته است امکانات فضای مجازی در آن نقش آفرینی جدی داشته اند.
در جریان فتنه 88 پلتفرم توئیتر که در صدد انجام تغییرات فنی بود بخاطر عدم اخلال در جریان اطلاع رسانی وقایع ایران به درخواست وزارت خارجه آمریکا آن را به تعویق انداخت تا به زعم خود صدای اعتراضات در ایران را پوشش کافی پیدا کند.
این رفتارها از ناحیه غرب در جنگ اوکراین نیز به خوبی نمود یافت و یک جنبش دیجیتال بین المللی بر ضد روسیه برای آن شکل گرفت تا اراده ملی روس ها را تضعیف و این کشور را در سطح بین المللی منزوی و شکست خورده جلوه دهد.
یورش های رسانه ای-روانی غرب با همکاری دولت ها و محافل عربی و اسرائیلی در خاورمیانه شناختی بر ضد محور مقاومت بخش دیگری از عملیات مخرب و جنگ شناختی جاری در طول سالهای اخیر است.
از زمان ترور رفیق حریری در لبنان تا به امروز حزب الله درگیر یک نبرد فراگیر در این حوزه بوده است که با آغاز بحران سوریه و حضور نیروهای حزب الله برای مقابله با تروریسم تکفیری توسعه می یابد.
سوریه نیز به عنوان یکی از اجزای محور مقاومت نیز از سال 2011 هدف بی سابقه ترین هجمه رسانه ای در دنیا قرار گرفت. بنیان تحولات سوریه با کشته سازی و برجسته سازی آن در رسانه ها و شبکه های اجتماعی استوار بود و به یکی از خونین ترین رخدادهای غرب آسیا تبدیل شد به گونه ای که اعتراضات و مطالبات اولیه مردم در نهایت به خروج داعش منجر گردید.
در عراق چند سالی است که اقشار نوجوان و جوان در اعتراض به فساد و ناکارآمدی دولت ها در این کشور به خیابان می آیند اما با دخالت رسانه های برون مرزی و وابسته این کشور بارها به خشونت کشیده شده و در نهایت بجای اصلاح مرجعیت و حشدالشعبی و حتی جمهوری اسلامی هدف حملات و شایعات و شبهات قرار گرفته اند.
نفوذ رسانه ای و جنگ شناختی محدود به ایران و محور مقاومت نمی شود و هر زمان بیداری ملت ها و استقلال خواهی آنان بروز کرده است دولت ها و مراکز معاند و مخالف هویت جهان اسلام به میدان آمده اند. در جریان بیداری اسلامی و اعتراضات جهان عرب در سال 2011 دولت های عربی با تأسیس و هزینه کرد های هنگفت تلاش کردند تا مسیر بیداری جوانان کشورهای عربی منحرف کنند و انقلاب های ضد استبداد و دخالت بیگانه در مصر و تونس و لیبی ناکام ماند.
در مقیاس جهان سرمایه داری، رسانه و شبکه های اجتماعی ابزاری برای تغییر شناخت ها و محاسبات در جهت تأمین منافع اداره کنندگان و دولت های آنان هستند و همانطور که در جریان آشوب های سال 88 توئیتر به حامی اغتشاشگران تبدیل شد در شرایط کنونی نیز گوگل اعلام کرده دسترسی بهتری برای کاربران داخل ایران فراهم خواهد کرد و یا ایلان ماسک صاحب شرکت اینترنت ماهواره ای خواستار رفع محدودیت های دولت آمریکا برای فروش تجهیزات دریافت نت از ماهواره می شود که مورد موافقت ایالات متحده قرار می گیرد.
این در حالی است که این شرکت ها سال ها است دسترسی جوانان ایرانی را به خدمات خود به بهانه تحریم ها محدود و یا غیرممکن کرده بودند.
مرور تحولات بین المللی به روشنی صحنه جنگ بین المللی شناختی را آَشکار می سازد و در این عرصه نیازمند هوشمندی، اشراف، تخصص و اقدام فوری از ناحیه دست اندرکاران و فعالان دلسوز ایران و اسلام و انقلاب هستیم و براستی «جهاد تبیین» ضرورت زمانه ما است.