بازخوانی خاطرات ظلم تاریخی خاندان پهلوی به بهانه آزادی زنان؛
ایستادگی یک تنه بانوان محجبه مقابل قلدری رضا شاه/ حجابی که هیچ گاه برداشته نشد
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ رضاشاه سیاست فرهنگی کشور را در دوران حکومتش به تقلید از دولتهای غربی پیش میبرد. ورود امانالله خان، شاه افغانستان و ملکه بیحجابش در سال ۱۳۰۸ به ایران یکی از همین ساسیتهای غربگرایانه بود که اعتراض روحانیان هم به حجاب ملکه ثریا موثر واقع نشد. با ورود ملکه بیحجاب افغانستان به ایران برگی از شایعات درباره تصویب قانون منع حجاب پخش شد و این شایعه با اولین سفر خارجی رضاشاه در خردادماه سال 1313 به ترکیه واقعیت پیدا کرد و علائم آن از 13 فروردینماه سال 1314 در جشنی به میزبانی علیاصغر حکمت برای عموم در شیراز بروز یافت و دختران با حضور بر روی صحنه، کشف حجاب و رقصیدن بر روی سن مراسم، آغازگر این کشف حجاب شدند.
کم کم سختگیری بر حجاب اسلامی زنان و دختران و اجباری شدن کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس در دوران رضاخان جدی گرفته شد، علما در سراسر ایران به اعتراض برخواستند تا جلوی این سوغات ننگین رضاشاه را بگیرند. در شهر امام رضا(ع) هم آیتالله طباطباییقمی در مقابل این اقدام رضاخان به پاخواست و برای صحبت کردن با رضاشاه تیرماه سال 1314 راهی تهران شد؛ ولی در باغ سراجالملک در شهر ری زندانی گشت و خبر حصر ایشان، اعتراض مردم و به ویژه مردم مشهد را به دنبال داشت که این اعتراضها کم کم به تحصن در مسجد گوهرشاد و قیام خونین در جوار امام رئوف در 21 تیرماه سال 1314 انجامید.
هشتاد و هفتمین سالروز این واقعه ما را بر آن داشت، کشف حجاب رضاخان را با جنایتاتی که در پی داشت از لا به لای خاطرات به تصویر بکشیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.

کشف حجاب خواهر آیتالله بروجردی
دو ماه بیشتر از اشغال ایران به دست متفقین طول نکشید که ایران دچار کمبود مواد غذایی و گرانی شد. مردم شهرهای مختلف باید نان و مواد غذایی خود را کوپنی دریافت میکردند؛ معصومه منعم پامناری، برادرزاده آیتالله سیدحسین بروجردی یکی از شاهدان کشف حجاب، قحطی و دزدی مردم تهران در روزهای سخت حکومت رضاشاه بود که در اینباره خاطرهای از عمّه خود بیان میکند و میگوید: «من و خواهرم با اشرف سادات، خواهر آیتالله سیدحسین بروجردی زندگی میکردیم. عمه خانم زمان کشف حجاب اجازه نمیداد ما از منزل خارج شویم و البته خودمان نیز با شرایط موجود میترسیدیم. گاهی که خودش برای خرید بیرون میرفت ما را هم همراهش میبرد تا زنبیل خریدش را برداریم. او خریدش را از بساطی که نزدیک مسجد شاه پهن بود، انجام میداد و سریع به خانه بر میگشتیم.
عمه خانم بیرون منزل مانتو بلند مشکی به تن میکرد و روسری که مثل شنل به مانتویش دکمه کرده بود تا پوششش سر تا پایش کامل باشد. یک روز که برای خرید به خیابان رفتیم، پاسبانی دست انداخت تا روسری عمه خانم را بردارد، او دو دستش را روی سرش گذاشت تا حجابش را برندارند و گفت «میدانید من چه کسی هستم؟ خواهر آیتالله بروجردیام!». پاسبان هم گفت: «هر که هستی، باش».
عمه خانم به سمت منزل آیتالله بروجردی که روبهروی منزل خودش بود، میدوید و پاسبان به دنبالش، من و خواهرم نیز زنبیل به دست به دنبال آنها میدویدیم. وقتی عمه خانم به در خانه برادرش رسید محکم به در میکوبید که خود آیتالله بروجردی در را باز کرد. ما از ترس خودمان را به داخل منزل عمویم انداختیم و عمه خانم به برادرش گفت: «میخواهند حجاب از سرم بردارند».
آیتالله بروجردی رو به پاسبان گفت: «تو میخواهی حجاب از سر خواهر من برداری»، پاسبان به پای عمویم افتاد و بوسهای به پای او زد و گفت: «من غلط بکنم حجاب از سر خواهر شما بردارم». بعد از آن دیگر برای عمه خانم پیش نیامد که حجاب از سرش بردارند».
.jpg)
تقید به حجاب
خیلی از مردم آن زمان به داشتن حجاب مقید بودند و کشف آن توسط رضاشاه اسباب زحمتی برای آنها فراهم کرده بود که در اینباره خانم منعمپامناری اضافه میکند: «آن زمان میدیدم برخی زنان برای پوشاندن دستانشان جوراب به دست میکردند. عمه خانم برای مدرسه من و خواهرم مانتوی بلندی دوخته بود که مدیر و ناظم مدرسه به مانتوی ما ایراد میگرفتند، یکبار که به عمه گفتیم، کمی از پایین مانتویمان را کوک زد؛ اما باز هم مورد اعتراض بود که عمه خانم ناراحت شد و حاضر نشد پایین مانتوی من و خواهرم را قیچی بزند».
نقص عضو
مأموران قلچماق رضاخان با کشیدن چادر از سر زنان موجبات نقص عضو را برای آنها فراهم آوردهاند. در اینباره مریم جرجانی همسر شهید مدافع حرم مرتضی عطایی، از خاطرات مادربزرگ مادرش میگوید: «یک روز از مادربزرگ مادرم درباره پاره شدن گوشش پرسیدم که تعریف میکرد، زمان چادربرداری برای استحمام از خانه بیرون رفته بودم که یکی از پاسبانها چادرم را از سرم کشید، برای اینکه چادرم از سرم نیافته، چادر را محکم گرفتم و آن نامرد با شدت چادرم را کشید که همراه چادر گوشواره هم کشیده و گوشم پاره شد و خونریزی کرد، وقتی با همان وضعیت به خانه برگشتم، همسرم ناراحت شد و دوان دوان خودش را به آن پاسبان رساند و او را کتک مفصلی زد».
.jpg)
تغییر لباس
جنایت رضاخان در سیاستهای فرهنگیاش تنها به کشف حجاب زنان خلاصه نشد. او پس از تثبیت قدرتش به مرور اقدام به تغییر لباس اقشار مختلف کشور کرد. قانون متحدالشکل شدن لباس اتباع ایرانی در داخل مملکت در دیماه سال ۱۳۰۷ در مجلس شورای ملی وقت تصویب و طی این مصوبه تنها کارکنان دولت و دانشآموزان مدارس مشمول طرح متحدالشکل شدن لباس نبودند بلکه این دولت وابسته به غرب پوشیدن لباسهای ایرانی همچون قبا، عبا، شال، عمامه و پوستین را برای قشر روحانیت هم ممنوع کرده و کلاه پهلوی، کت و شلوار را جایگزین آنها کرده بودند.
غلامعلی بخشزحمتکش، یکی از اساتید پیشکسوت مشهد یادی از استاد خود مرحوم رضوان کرده و میگوید «مرحوم رضوان یکی از اساتید خوب مشهد بود که جلسات بسیاری در مشهد تشکیل داد و شاگردان بیشماری را تربیت کرد. او کتیبهنویس آستان قدس رضوی هم بود که قبل متحدالشکل شدن لباسها، لباس روحانیت به تن میکرد؛ وقتی افراد مجبور به خلع لباس شدند او هم کت و شلوار با کلاه پوستی میپوشید و برای کارهای آستانه هم با همین فرم لباس حاضر میشد».
.jpg)
تغییر هویت
حسن تاجی پیرمرد 91 ساله تیمچه مرحوم مغفور حاجی محمدیوسف تابسراه واقع در خیابان نوّابصفوی هم از تغییر هویت خانوادهاش میگوید: «من کودک بودم که یک روز در بیرون منزل شاهد حمله قزاقهای رضاخان به مادرم بودم که میخواستند چادر از سرش بردارند، ولی او با وساطت یک مغازهدار فرار کرد. پدرم برای حل مشکل کشف حجاب از سر ناموسش، شناسنامههای همه ما را پاره کرد و نزد جدش رفت و برای تمام اعضای خانواده تذکره گرفت و از آن پس ما به عنوان یک فرد خارجی در مشهد زندگی میکردیم. مادرم چادر افغانی سرش میکرد و زمانی که پاسبانهای رضاخان مانع میشدند، میگفت: ما ایرانی نیستیم و آنها هم دست از حجاب مادرم برمیداشتند».
.jpg)
خادم امامزاده علیرضا
زهرا نیکنامشارک خادم پیشکسوت حرم مطهر امام رضا(ع) است که خادمی اهلبیت(ع) را میراث خاندان خود میداند و خاطره حجاب مادربزرگش را چنین بیان میکند: «مادربزرگم گلشان نام داشت که خادمه امامزاده علیرضا روستای شارک واقع در 45 کیلومتری شهر قوچان بود. او در زمان کشف حجاب تا میتوانست از منزل بیرون نمیآمد و در صورتی که مجبور به خروج از خانه بود، پیراهن بلند و روسری مشکی بدون حاشیه و نقشونگار سرش میکرد و آن را محکم به پشت سر خود گره میزد که پاسبانهای رضاخان از دور خیال کنند، موهای خودش است و اگر هم از نزدیک شاهد روسری او شدند، نتوانند روسری را از سرش بردارند».
کم کم سختگیری بر حجاب اسلامی زنان و دختران و اجباری شدن کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس در دوران رضاخان جدی گرفته شد، علما در سراسر ایران به اعتراض برخواستند تا جلوی این سوغات ننگین رضاشاه را بگیرند. در شهر امام رضا(ع) هم آیتالله طباطباییقمی در مقابل این اقدام رضاخان به پاخواست و برای صحبت کردن با رضاشاه تیرماه سال 1314 راهی تهران شد؛ ولی در باغ سراجالملک در شهر ری زندانی گشت و خبر حصر ایشان، اعتراض مردم و به ویژه مردم مشهد را به دنبال داشت که این اعتراضها کم کم به تحصن در مسجد گوهرشاد و قیام خونین در جوار امام رئوف در 21 تیرماه سال 1314 انجامید.
هشتاد و هفتمین سالروز این واقعه ما را بر آن داشت، کشف حجاب رضاخان را با جنایتاتی که در پی داشت از لا به لای خاطرات به تصویر بکشیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.

کشف حجاب خواهر آیتالله بروجردی
دو ماه بیشتر از اشغال ایران به دست متفقین طول نکشید که ایران دچار کمبود مواد غذایی و گرانی شد. مردم شهرهای مختلف باید نان و مواد غذایی خود را کوپنی دریافت میکردند؛ معصومه منعم پامناری، برادرزاده آیتالله سیدحسین بروجردی یکی از شاهدان کشف حجاب، قحطی و دزدی مردم تهران در روزهای سخت حکومت رضاشاه بود که در اینباره خاطرهای از عمّه خود بیان میکند و میگوید: «من و خواهرم با اشرف سادات، خواهر آیتالله سیدحسین بروجردی زندگی میکردیم. عمه خانم زمان کشف حجاب اجازه نمیداد ما از منزل خارج شویم و البته خودمان نیز با شرایط موجود میترسیدیم. گاهی که خودش برای خرید بیرون میرفت ما را هم همراهش میبرد تا زنبیل خریدش را برداریم. او خریدش را از بساطی که نزدیک مسجد شاه پهن بود، انجام میداد و سریع به خانه بر میگشتیم.
عمه خانم بیرون منزل مانتو بلند مشکی به تن میکرد و روسری که مثل شنل به مانتویش دکمه کرده بود تا پوششش سر تا پایش کامل باشد. یک روز که برای خرید به خیابان رفتیم، پاسبانی دست انداخت تا روسری عمه خانم را بردارد، او دو دستش را روی سرش گذاشت تا حجابش را برندارند و گفت «میدانید من چه کسی هستم؟ خواهر آیتالله بروجردیام!». پاسبان هم گفت: «هر که هستی، باش».
عمه خانم به سمت منزل آیتالله بروجردی که روبهروی منزل خودش بود، میدوید و پاسبان به دنبالش، من و خواهرم نیز زنبیل به دست به دنبال آنها میدویدیم. وقتی عمه خانم به در خانه برادرش رسید محکم به در میکوبید که خود آیتالله بروجردی در را باز کرد. ما از ترس خودمان را به داخل منزل عمویم انداختیم و عمه خانم به برادرش گفت: «میخواهند حجاب از سرم بردارند».
آیتالله بروجردی رو به پاسبان گفت: «تو میخواهی حجاب از سر خواهر من برداری»، پاسبان به پای عمویم افتاد و بوسهای به پای او زد و گفت: «من غلط بکنم حجاب از سر خواهر شما بردارم». بعد از آن دیگر برای عمه خانم پیش نیامد که حجاب از سرش بردارند».
.jpg)
تقید به حجاب
خیلی از مردم آن زمان به داشتن حجاب مقید بودند و کشف آن توسط رضاشاه اسباب زحمتی برای آنها فراهم کرده بود که در اینباره خانم منعمپامناری اضافه میکند: «آن زمان میدیدم برخی زنان برای پوشاندن دستانشان جوراب به دست میکردند. عمه خانم برای مدرسه من و خواهرم مانتوی بلندی دوخته بود که مدیر و ناظم مدرسه به مانتوی ما ایراد میگرفتند، یکبار که به عمه گفتیم، کمی از پایین مانتویمان را کوک زد؛ اما باز هم مورد اعتراض بود که عمه خانم ناراحت شد و حاضر نشد پایین مانتوی من و خواهرم را قیچی بزند».
نقص عضو
مأموران قلچماق رضاخان با کشیدن چادر از سر زنان موجبات نقص عضو را برای آنها فراهم آوردهاند. در اینباره مریم جرجانی همسر شهید مدافع حرم مرتضی عطایی، از خاطرات مادربزرگ مادرش میگوید: «یک روز از مادربزرگ مادرم درباره پاره شدن گوشش پرسیدم که تعریف میکرد، زمان چادربرداری برای استحمام از خانه بیرون رفته بودم که یکی از پاسبانها چادرم را از سرم کشید، برای اینکه چادرم از سرم نیافته، چادر را محکم گرفتم و آن نامرد با شدت چادرم را کشید که همراه چادر گوشواره هم کشیده و گوشم پاره شد و خونریزی کرد، وقتی با همان وضعیت به خانه برگشتم، همسرم ناراحت شد و دوان دوان خودش را به آن پاسبان رساند و او را کتک مفصلی زد».
.jpg)
تغییر لباس
جنایت رضاخان در سیاستهای فرهنگیاش تنها به کشف حجاب زنان خلاصه نشد. او پس از تثبیت قدرتش به مرور اقدام به تغییر لباس اقشار مختلف کشور کرد. قانون متحدالشکل شدن لباس اتباع ایرانی در داخل مملکت در دیماه سال ۱۳۰۷ در مجلس شورای ملی وقت تصویب و طی این مصوبه تنها کارکنان دولت و دانشآموزان مدارس مشمول طرح متحدالشکل شدن لباس نبودند بلکه این دولت وابسته به غرب پوشیدن لباسهای ایرانی همچون قبا، عبا، شال، عمامه و پوستین را برای قشر روحانیت هم ممنوع کرده و کلاه پهلوی، کت و شلوار را جایگزین آنها کرده بودند.
غلامعلی بخشزحمتکش، یکی از اساتید پیشکسوت مشهد یادی از استاد خود مرحوم رضوان کرده و میگوید «مرحوم رضوان یکی از اساتید خوب مشهد بود که جلسات بسیاری در مشهد تشکیل داد و شاگردان بیشماری را تربیت کرد. او کتیبهنویس آستان قدس رضوی هم بود که قبل متحدالشکل شدن لباسها، لباس روحانیت به تن میکرد؛ وقتی افراد مجبور به خلع لباس شدند او هم کت و شلوار با کلاه پوستی میپوشید و برای کارهای آستانه هم با همین فرم لباس حاضر میشد».
.jpg)
تغییر هویت
حسن تاجی پیرمرد 91 ساله تیمچه مرحوم مغفور حاجی محمدیوسف تابسراه واقع در خیابان نوّابصفوی هم از تغییر هویت خانوادهاش میگوید: «من کودک بودم که یک روز در بیرون منزل شاهد حمله قزاقهای رضاخان به مادرم بودم که میخواستند چادر از سرش بردارند، ولی او با وساطت یک مغازهدار فرار کرد. پدرم برای حل مشکل کشف حجاب از سر ناموسش، شناسنامههای همه ما را پاره کرد و نزد جدش رفت و برای تمام اعضای خانواده تذکره گرفت و از آن پس ما به عنوان یک فرد خارجی در مشهد زندگی میکردیم. مادرم چادر افغانی سرش میکرد و زمانی که پاسبانهای رضاخان مانع میشدند، میگفت: ما ایرانی نیستیم و آنها هم دست از حجاب مادرم برمیداشتند».
.jpg)
خادم امامزاده علیرضا
زهرا نیکنامشارک خادم پیشکسوت حرم مطهر امام رضا(ع) است که خادمی اهلبیت(ع) را میراث خاندان خود میداند و خاطره حجاب مادربزرگش را چنین بیان میکند: «مادربزرگم گلشان نام داشت که خادمه امامزاده علیرضا روستای شارک واقع در 45 کیلومتری شهر قوچان بود. او در زمان کشف حجاب تا میتوانست از منزل بیرون نمیآمد و در صورتی که مجبور به خروج از خانه بود، پیراهن بلند و روسری مشکی بدون حاشیه و نقشونگار سرش میکرد و آن را محکم به پشت سر خود گره میزد که پاسبانهای رضاخان از دور خیال کنند، موهای خودش است و اگر هم از نزدیک شاهد روسری او شدند، نتوانند روسری را از سرش بردارند».