معرفی یکی از شهدای حمله تروریستی سامرا مدفون در حرم رضوی؛
خادمالقرآن حرم مطهر امام رضا(ع) که در سامرا به شهادت رسید
به گزارش خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ ساعت 9 صبح جمعه 29 محرم سال 1434 در مسیر حرکت یک اتوبوس حامل 41 نفر زائر مازندرانی از اهالی شهرستان بهشهر حمله تروریستی در سامرا اتفاق افتاد که در این حادثه 4 نفر از شهروندان بهشهری شهید و 18 نفر زخمی شدند. شهیده املیلا کشاورزیان همسر محمدعلی علیوردی جانباز 30 درصد دفاع مقدس در این حادثه تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از بازگشت به مشهد با حضور پرشور مردم شهیدپرور و خادمان علیبنموسیالرضا(ع) در هفتم دیماه از مقابل مسجد العلی تا بارگاه منور رضوی تشییع و در جوار ولینعمت خود امام مهربانیها بخاک سپرده شد.
ازدواج فامیلی
املیلا کشاورزیان و محمدعلی علیوردی دختردایی و پسرعمه بودند که زندگی مشترک آنها سال 1365 در زادگاهشان بهشهر شکل گرفت. علیرضا سال 1367 پا به دنیا نهاد و با حضورش زندگی پدر و مادر را رونق بخشید. او تنها فرزند خانواده و مادرزادی روشندل است.
مهاجرت به مشهد
چون نگران تحصیل فرزند روشندل خود بود با تحقیق بسیار متوجه شد در مشهد شرایط تحصیل برای فرزندش فراهم است. بنابراین سال 1371 به این شهر مهاجرت کرد و در مدارس مقطع راهنمایی شهید چراعچی، امالائمه(ع) و ... دروس قرآن، دینی و عربی تدریس میکرد و اواخر دهه 1380 بازنشسته شد.
خادمالقرآن حرم رضوی
در مشهد غریب بود و حرم مطهر امام مهربانیها تنها پناه برای غربت او و خانوادهاش به شمار میرفت. او به واسطه یکی از همکارانش در آموزش و پرورش با اداره علوم قرآنی آستان قدس رضوی آشنا شد و از اواسط دهه 1380 به عنوان خادمالقرآن، صبحهای جمعه برای خدمت به قرآن و امام رضا(ع) در دارالقرآنالکریم حرم مطهر حاضر میشد.
او هیچ وقت در پهن کردن پارچههای سبز و چیدن رحل و قرآن کوتاهی نمیکرد و با وجود بیماری قند و عطشی که در حین کار بر او غالب میشد، صبوری میکرد و هنگام خدمت به دنبال رفع تشنگی و استراخت نبود. این شهید گرانقدر علیرغم موقعیت خوب اجتماعی در جمع همکاران و در مواجهه با زائران بسیار متواضع و خوشبرخورد بود. هر هفته جلوی در ورودی روی صندلی مینشست و با تبسّم به زائران خوشآمد میگفت و پلاستیک برای کفشهایشان میداد.
تأکید بر پرداخت خمس ماهانه
این شهیده بزرگوار معتقد بود به صورت منظم باید خمس مالش را بپردازد و بعد از آن پول استفاده کند. او به امام جواد(ع) بسیار ارادت داشت و به فرزندش تأکید میکرد خمس مالت را بدهی از آن کم نمیشود، بلکه برکت مییابد، این سفارش حضرت جواد(ع) است. همچنین خیلی به دستورات دینی مقید بود، هر ماه پس از دریافت حقوقش، ابتدا خمس آن را پرداخت میکرد. بین فامیل به مشکلگشایی شناخته شده بود و هر کس مشکلی در زندگی داشت به سراغ او میرفت. او با دسترنج خودش از شغل معلمی خانهای در کوچه حسینباشی خریده بود که قبل شهادتش چهار دانگ آن را وقف مدرسه آیتالله موسوینژاد کرده بود.
هر ساله برنامه زیارتی داشت
خانم کشاورزیان و همسرش به خاطر اشتغال فرصت نمیکردند مسافرت بروند. اما هر ساله برنامه سفر زیارتی داشتند. در مدت 26 سال زندگی مشترک سه بار سوریه، 6 بار عمره و یکبار حج واجب رفته بود. در زمان صدام یکبار توفیق زیارت عتباتعالیات برایشان حاصل شد و بعد از باز شدن راه کربلا، 6 بار برای پابوسی ائمهاطهار(ع) عازم عراق شدند.
بمب سه زمانی
این شهیده خردادماه سال 1391 همراه همسرش به حج عمره مشرف شد و شش ماه بعد در ایام محرم تصمیم میگیرند با همشهریها و اقوام خویش برای زیارت عتباتعالیات همسفر شوند.
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 ساعت 15 زائرانی از شهرهای بهشهر، نکا و بابل در قالب کاروانی از استان مازندران با هواپیما از ساری به بغداد پرواز میکنند که پس از نشستن هواپیما در فرودگاه بغداد، از آنجا به کاظمین میروند. نماز شب و صبح را در حرمینکاظمین اقامه میکنند و خانم کشاوریان همان شب انگشترش را از دستش درمیآورد و برای ساخت حرم میدهد.
به خاطر مسائل امنیتی بعد نماز صبح زودتر سوار اتوبوس میشوند و ساعت 6 صبح کاظمین را به سمت سامرا ترک میکنند. در ایست و بازرسی سه راهی سامرا ـ تکریت اتوبوسها متوقف میشود. اتوبوس زائران بهشهر جلوتر بود. موتور سه چرخ، حامل بمب سه زمانه برای مسافران این اتوبوس پی در پی حادثه آفرید. ابتدا یک انفجار در وسط اتوبوس رخ داد، انفجار دوم به پشت ماشین خورد و شیشههایش را خُرد کرد و سومی در هوا منفجر شد. بعد از این حادثه تروریستی که برای زائران ایرانی و سپس زائران سعودی پیش آمد، مسیر سامرا بسته شد.
در این حادثه تروریستی سه خانم و یک آقا به درجه شهادت نائل آمدند و 18 نفر با جراحتهای بسیار راهی بیمارستان سامرا شدند.
شهادت در هنگام نماز
خانم کشاورزیان تصمیم به خواندن نماز جعفر طیّار داشت و با برادرزاده شوهرش به نام هاجر جایش را عوض کرد تا بتواند در جایگاه آب سردکن ماشین سجده کند. او در حالت سجده بود که آن حادثه رخ داد و ترکش به پشت سر و دست راستش اصابت کرد و دست او به پوست آویزان شد.
وصیت شهیده کشاورزیان
شهیده املیلا کشاورزیان بارها به خانوادهاش سفارش کرده بود، هر جا فوت شد همان جا او را به خاک بسپارند. در یک غروب پنجشنبه که تقریبا اواخر عمرش بود به همسر و تنها فرزندش تأکید کرد من را جایی دفن کنید که همان جا فوت کردهام. فرزندش ناراحت شده و از مادرش درخواست میکند، بگذارد هر جا خودمان خواستیم. او هم با نظر تنها فرزندش موافقت میکند. همسرش تصمیم داشت او را بعد شهادت در سامرا دفن کند. اما به اصرار فرزندش پیکر او را به مشهد آوردند و در بهشت ثامنالائمه(ع) صحن جمهوری اسلامی در بلوک 479 به خاک سپردند.
ازدواج فامیلی
املیلا کشاورزیان و محمدعلی علیوردی دختردایی و پسرعمه بودند که زندگی مشترک آنها سال 1365 در زادگاهشان بهشهر شکل گرفت. علیرضا سال 1367 پا به دنیا نهاد و با حضورش زندگی پدر و مادر را رونق بخشید. او تنها فرزند خانواده و مادرزادی روشندل است.
مهاجرت به مشهد
چون نگران تحصیل فرزند روشندل خود بود با تحقیق بسیار متوجه شد در مشهد شرایط تحصیل برای فرزندش فراهم است. بنابراین سال 1371 به این شهر مهاجرت کرد و در مدارس مقطع راهنمایی شهید چراعچی، امالائمه(ع) و ... دروس قرآن، دینی و عربی تدریس میکرد و اواخر دهه 1380 بازنشسته شد.
خادمالقرآن حرم رضوی
در مشهد غریب بود و حرم مطهر امام مهربانیها تنها پناه برای غربت او و خانوادهاش به شمار میرفت. او به واسطه یکی از همکارانش در آموزش و پرورش با اداره علوم قرآنی آستان قدس رضوی آشنا شد و از اواسط دهه 1380 به عنوان خادمالقرآن، صبحهای جمعه برای خدمت به قرآن و امام رضا(ع) در دارالقرآنالکریم حرم مطهر حاضر میشد.
او هیچ وقت در پهن کردن پارچههای سبز و چیدن رحل و قرآن کوتاهی نمیکرد و با وجود بیماری قند و عطشی که در حین کار بر او غالب میشد، صبوری میکرد و هنگام خدمت به دنبال رفع تشنگی و استراخت نبود. این شهید گرانقدر علیرغم موقعیت خوب اجتماعی در جمع همکاران و در مواجهه با زائران بسیار متواضع و خوشبرخورد بود. هر هفته جلوی در ورودی روی صندلی مینشست و با تبسّم به زائران خوشآمد میگفت و پلاستیک برای کفشهایشان میداد.
تأکید بر پرداخت خمس ماهانه
این شهیده بزرگوار معتقد بود به صورت منظم باید خمس مالش را بپردازد و بعد از آن پول استفاده کند. او به امام جواد(ع) بسیار ارادت داشت و به فرزندش تأکید میکرد خمس مالت را بدهی از آن کم نمیشود، بلکه برکت مییابد، این سفارش حضرت جواد(ع) است. همچنین خیلی به دستورات دینی مقید بود، هر ماه پس از دریافت حقوقش، ابتدا خمس آن را پرداخت میکرد. بین فامیل به مشکلگشایی شناخته شده بود و هر کس مشکلی در زندگی داشت به سراغ او میرفت. او با دسترنج خودش از شغل معلمی خانهای در کوچه حسینباشی خریده بود که قبل شهادتش چهار دانگ آن را وقف مدرسه آیتالله موسوینژاد کرده بود.
هر ساله برنامه زیارتی داشت
خانم کشاورزیان و همسرش به خاطر اشتغال فرصت نمیکردند مسافرت بروند. اما هر ساله برنامه سفر زیارتی داشتند. در مدت 26 سال زندگی مشترک سه بار سوریه، 6 بار عمره و یکبار حج واجب رفته بود. در زمان صدام یکبار توفیق زیارت عتباتعالیات برایشان حاصل شد و بعد از باز شدن راه کربلا، 6 بار برای پابوسی ائمهاطهار(ع) عازم عراق شدند.
بمب سه زمانی
این شهیده خردادماه سال 1391 همراه همسرش به حج عمره مشرف شد و شش ماه بعد در ایام محرم تصمیم میگیرند با همشهریها و اقوام خویش برای زیارت عتباتعالیات همسفر شوند.
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 ساعت 15 زائرانی از شهرهای بهشهر، نکا و بابل در قالب کاروانی از استان مازندران با هواپیما از ساری به بغداد پرواز میکنند که پس از نشستن هواپیما در فرودگاه بغداد، از آنجا به کاظمین میروند. نماز شب و صبح را در حرمینکاظمین اقامه میکنند و خانم کشاوریان همان شب انگشترش را از دستش درمیآورد و برای ساخت حرم میدهد.
به خاطر مسائل امنیتی بعد نماز صبح زودتر سوار اتوبوس میشوند و ساعت 6 صبح کاظمین را به سمت سامرا ترک میکنند. در ایست و بازرسی سه راهی سامرا ـ تکریت اتوبوسها متوقف میشود. اتوبوس زائران بهشهر جلوتر بود. موتور سه چرخ، حامل بمب سه زمانه برای مسافران این اتوبوس پی در پی حادثه آفرید. ابتدا یک انفجار در وسط اتوبوس رخ داد، انفجار دوم به پشت ماشین خورد و شیشههایش را خُرد کرد و سومی در هوا منفجر شد. بعد از این حادثه تروریستی که برای زائران ایرانی و سپس زائران سعودی پیش آمد، مسیر سامرا بسته شد.
در این حادثه تروریستی سه خانم و یک آقا به درجه شهادت نائل آمدند و 18 نفر با جراحتهای بسیار راهی بیمارستان سامرا شدند.
شهادت در هنگام نماز
خانم کشاورزیان تصمیم به خواندن نماز جعفر طیّار داشت و با برادرزاده شوهرش به نام هاجر جایش را عوض کرد تا بتواند در جایگاه آب سردکن ماشین سجده کند. او در حالت سجده بود که آن حادثه رخ داد و ترکش به پشت سر و دست راستش اصابت کرد و دست او به پوست آویزان شد.
وصیت شهیده کشاورزیان
شهیده املیلا کشاورزیان بارها به خانوادهاش سفارش کرده بود، هر جا فوت شد همان جا او را به خاک بسپارند. در یک غروب پنجشنبه که تقریبا اواخر عمرش بود به همسر و تنها فرزندش تأکید کرد من را جایی دفن کنید که همان جا فوت کردهام. فرزندش ناراحت شده و از مادرش درخواست میکند، بگذارد هر جا خودمان خواستیم. او هم با نظر تنها فرزندش موافقت میکند. همسرش تصمیم داشت او را بعد شهادت در سامرا دفن کند. اما به اصرار فرزندش پیکر او را به مشهد آوردند و در بهشت ثامنالائمه(ع) صحن جمهوری اسلامی در بلوک 479 به خاک سپردند.