خبرگزاری رضوی به مناسبت سالگرد رحلت آیتالله سیدحسین قمی گزارش میدهد؛
مرجع دینی که نامش با قیام خونین مسجد گوهرشاد گره خورده است
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ مردم مشهدالرضا(ع) از محضر آیتالله میرزامحمدتقی شیرازی درخواست کردند تا عالمی با تقوا و مجتهدی دانا را به دیار آنها بفرستد. ایشان نیز حاج آقاحسین قمی را در پذیرش این امر خطیر مناسب دانسته و سفر به مشهد و اقامت در آنجا را به وی پیشنهاد کردند. وی نیز این دعوت را پذیرفته و به دوران چهل ساله تحصیل خود در عتباتعالیات خاتمه دادند و با پشتوانه علمی گرانبها در سال 1291 شمسی راهی مشهد شدند.
عالمی از نسل امام حسنمجتبی(ع)
حاج حسین طباطبائی قمی 28 رجب 1228 برابر با 26 آذرماه سال 1244 شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشودند. خاندان «سیدحسین» از بزرگان دین و از شخصیتهای برجسته ایمانی بودند که نسل آنها با 28 واسطه به امام حسنمجتبی(ع) میرسید. ایشان دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر گذراندند و تحصیلات ابتدایی خود را در قم شروع کردند. در اوایل بلوغ برای تکمیل تحصیلات به تهران رفته و درسهای دوره سطح را نزد استادان آن حوزه خواندند. پس از پنج سال تحصیل تهران را به مقصد عراق ترک کردند.
مرجعیّت
ایشان سرانجام تحصیلات چهل ساله خود را طی سفر به شهرهای قم، تهران، نجف و سامرا پایان دادند و از میرزا محمدتقی شیرازی اجازه اجتهاد گرفتند. دوران مرجعیّت آن بزرگوار با فراز و نشیبهای فراوان همراه بود. حاج آقا حسین قمی به سوالات شرعی و استفتاآت رسیده پاسخ میداد. اما از مطرح شدن نام خود و قبول مسئولیت مرجعیّت و انتشار رساله عملیه اجتناب میکردند تا آنکه به اصرار و مراجعه فراوان جمع زیادی از متدیّنین، رساله احکام فارسی ایشان به نام «مجمع المسائل» در سال 1311 شمسی به چاپ رسید و مرجعیت ایشان از آن تاریخ آغاز شد و بسیاری از مردم در تقلید خود به ایشان رجوع کردند.
در دوران مرجعیت ایشان حوادث و رویدادهای مهمی رخ داد و ایشان با موضعگیریهای مناسب و قاطع، عظمت مقام مرجعیّت را نمایان کردند. از جمله آن حوادث میتوان به موضوع کشف حجاب و متحدالشکل شدن لباسها از سوی رضاخان و ایفای نقش مهم و اساسیشان در افشا و رسوایی این توطئه اشاره کرد. واکنش شجاعانه آیتالله قمی و حرکت اعتراضآمیز ایشان به تهران و پس از قیام خونین مسجد گوهرشاد باعث شد، رژیم ستمشاهی مدتی ایشان را در تهران حبس و در نهایت در سال 1314 شمسی به عراق تبعید کنند و از آن پس مرکز مرجعیّت ایشان به کربلا منتقل شد.
نظام اجاری قشر روحانیت
در آغاز سال 1304 شمسی آیتالله قمی به تهران مسافرت کردند و مدتی در آنجا اقامت گزیدند. در آن ایام رضاخان با کمک انگلیسیها گامهای ترقی را میپیمود و با وجود آنکه مقابله با اسلام را به صراحت علنی نساخته بود، اما برخی از طرحهایی را که ناشی از افکار ضداسلامی او بود به مرحله اجرا در آورد که نظام اجباری از این زمره به شمار میرفت. رضاخان با اجرای این طرح، روحانیان را هدف قرار داده و جهت خالی کردن حوزههای علمیه و ضربه زدن به رکن محوری اسلام، اقدام به دستگیری و فرستادن آنان به نظام اجباری کرد. در یکی از روزها که رضاخان در مجلس ختم یکی از رجال سیاسی شرکت کرده بود، با بیاعتنایی علما و روحانیان مواجه شد. از این رفتار بشدت خشمگین شد و با روحیهای گرفته برای ملاقات با آیتالله قمی به منزل مرحوم شریعتمداری رفت. در آن جلسه، آقا پس از برشمردن برخی از فشارهای دولت بر علما و اهانت به مقدسات سبب برخورد منفی روحانیان را به او گوشزد کرده و اجرای چند موضوع را از او درخواست کردند. اول: اهل علم از نظام اجباری معاف باشند. دوم: قبور ائمهبقیع(ع) باید ساخته شود و دولت باید در انجام این کار تلاش لازم را در جهت گفتوگو با مقامات عربستان بکند. سوم: جلوی نفوذ بهاییت گرفته شود.
توطئه اسلامزدائی رضاخان
توطئه اسلامزدائی، به اسارت در آوردن جوامع اسلامی و متلاشی ساختن فرهنگ کهن و غنی حجابزدایی در سه کشور ایران، افغانستان و ترکیه به مرحله اجرا در آمد. رژیم رضاخانی هم در اجرای این توطئه به چند شهر بزرگ و مذهبی از جمله شهر مقدس مشهد و قم حساسیت بیشتری از خود نشان داد.
دوران دیکتاتوری رضاخان و عملکرد ضد مذهبی او از مقاطع حساسی است که آیتالله قمی در آن مقطع به مبارزه برخاستند و مردم را بر ضد ستمشاهی تحریک کردند. علما و مجتهدان همچون آیتعظام قمی، سیدیونس اردبیلی، میرزامحمد آقازاده جلسات متعددی برگزار میکنند و توطئه حجابزدائی، موضوع اجباری شدن کلاه بینالمللی و برپایی جشنهای مدرسه شاپور شیراز و میدان جلالیه تهران را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. در یکی از این نشستها که در منزل آیتالله قمی برگزار گردید، ایشان از اوضاع جاری مملکت بشدت متأثر شده و فرمودند: «امروز اسلام فدایی میخواهد و بر مردم است که قیام کنند».
علما و روحانیان به منظور تصمیم نهایی برای مقابله با تندرویهای رضاخان در مسئله کشف حجاب در منزل آیتالله سیدیونس اردبیلی گردهم آمدند و تصمیم گرفتند که آیتالله قمی در اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران رفته و با او صحبت کند. اما جمعی از علما با این سفر مخالف میکنند، اما ایشان به قرآن تفأل زده و پس از خوب دانستن این اقدام، برای رفتن به تهران مصم میشوند و اعلام میفرمایند که اگر رضاخان از اعمال غیرشرعی خود دست برندارد تا پای جان در انجام این مبارزه خواهند ایستاد. حاج آقا حسین قمی پس از ورود به تهران، با قید استخاره راهی شهر ری شده و در باغ سراجالملک منزل میکنند. در فردای آن روز دوازدهم خردادماه 1314 شمسی مردم تهران به اتفاق ائمهجماعات و علما به صورت دستهجمعی پیاده و سواره به محل اقامت آقا آمده و با ایشان ملاقات میکنند.
قیام خونین مسجد گوهرشاد
یک ماه از عزیمت آیتالله قمی به تهران گذشته بود، اما خبری از ایشان نشد. بسیاری از مردم مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند و به سخنان وعاظ و خطبا گوش فرا میدادند. خبر بازداشت حاج آقا حسین قمی سریعا به مشهد رسید و حال و هوای شهر را دگرگون کرد. گردهمایی مردم در مسجد هر روز باشکوهتر و اعتراضاتشان به جنایت رضاخان شدیدتر میشد. در همان زمان شهربانی مشهد طبق دستور رضاخان طرفدران آیتالله قمی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ شمس نیشابوری را دستگیر میکند.
منزل آیتالله اردبیلی در آن روزها بصورت پایگاه مقاومت روحانیان متعهد و آگاه درآمده بود. علما و مجتهدان مشهد جلسات مرتبی در آنجا برگزار میکردند. در یکی از این نشستها تصمیم میگیرند به رضاخان مخابره کنند و او را از اقدامات ضداسلامی و فشار بر روحانیان منصرف گردانند. از سویی گروهی از علما هم با صدور اطلاعیههایی از مردم میخواهند که در برابر فاجعه هولناک کشف حجاب و دیگر اقدامات ناروای رضاخان دست به اقدامی هماهنگ بزنند. خطبای معروف مشهد به ترتیب بر فراز منبر مسجد رفته و توطئههای ضداسلامی رضاخان را محکومیت میکنند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر است و مرحوم نواب احتشام رضوی برایشان سخنرانی میکند. روز شنبه 21 تیرماه سال 1314 شمسی ازدحام جمعیت به اوج خود میرسد. رضاخان دستور میدهد به افراد حاضر در مسجد حمله کرده و همه را تار و مار کنند، همچنین عاملان این واقعه را دستگیر و مجازات کنند.
نیمههای شب یکشنبه نیروهای قزاق به فرماندهی ایرج مطبوعی در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر میشوند. مسلسلهای سنگین را بر بامهای مشرف به حیاط مسجد قرار میدهند و مردم بیگناه را به خاک و خون میکشند و جنایت خود را با مرگ هزاران نفر در تاریخ به ثبت میرسانند.
خبر قیام خونین مشهد به تهران میرسد، رئیس شهربانی و دادستان کل کشور به حضور آیتالله قمی میرسند و میگویند:«شما مشهد را منقلب کردید و بر اثر حرکت شما مردم شورش کردهاند و عده بیگناه به قتل رسیدهاند و گناه این قضیه به عهده شماست. آقا پس از گریستن بر شهدای مظلوم این نهضت میفرمایند: «گناه این کشتار بر گردن دولت و شخص شاه است. من با نهایت مسالمت و با دست خالی برای مذاکره آمده بودم، اما شما مرا حبس کردید. مردم را که به دفاع از اسلام علاقمندند، خشمگین کردید. قطعا خبر حبس شدن من به مشهد رسیده و آنها هم اعتراض و انتقاد کردهاند؛ شما به جای اینکه به مطالبشان رسیدگی کنید آنها را گلولهباران کردهاید».
تبعید به عراق
پس از تلگراف آیتالله بروجردی به رضاخان، دولت محاصره یک ماهه محل سکونت آیتالله قمی را برمیدارد و به ایشان اعلام میکند که ملاقات با شاه ممکن نیست و مراجعت به مشهد هم پذیرفته نمیشود، بنابراین در همین باغ بمانید یا به محلی که پیشنهاد میشود، بروید. آقا در جواب گفتند: «حال که به میل خودم نمیگذارید به مشهد بروم، در عوض گذرنامهای برایم صادر کنید تا به عتباتعالیات بروم». رضاخان با قبول این پیشنهاد زمینه تبعید ایشان را به آن اماکن مقدس فراهم میکند. آقا کرمانشاه را به مقصد کاظمین ترک کرده و پس از آن به سامرا میرود. در سامرا مأموران رژیم عراق وی را دستگیر و به بغداد میبرند و بعد از مدتی ایشان را آزاد میکنند. آقا به تنهایی بغداد را ترک کرده و پس از توقفی کوتاه در کاظمین به کربلای معلی میروند و پس از بیست روز اقامت در کربلا راهی نجفاشرف میشوند، مجدد به کربلا مراجعت میکنند و آن مکان مقدس را محل اقامت خود قرار میدهند تا با حضور خود، حوزه به یادگار مانده از میرزامحمدتقی شیرازی را احیا کنند.
سفر به ایران
آیتالله قمی در مدت اقامت خود در کربلا، رخدادهای ایران را پیگیری میکردند و منتظر فرصتی جهت ادامه اقدام قبلی خود بودند. کشور ایران پس از تبعید خفتبار رضاخان در شهریور سال 1320 شمسی، شاهد وزیدن نسیمی اندک از آزادی شد. آقا از این فرصت پیش آمده، استفاده کردند و به قصد زیارت بارگاه منور امام هشتم(ع) و جهت پیگیری اقدامات گذشته خود، در سال 1321 شمسی به ایران سفر کردند که با استقبال گرم و پرشور علما و مردم مومن ایران مواجه شدند. ایشان در ضمن این سفر پیشنهادهای خود را به دولت وقت جهت اصلاح امور خلاف شرع در میان گذاشتند که به صورت ظاهر بعضی از آنها تصویب شد.
مرجعیّت عامه
آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی پس از عمری مرزبانی از حریم ولایت دینی مردم، در سال 1325 شمسی دعوت حق را لبیک گفتند. علما و مجتهدان آن سامان با از دست دادن ایشان، در پی مرزبانی دیگر جهت سپردن مرجعیّت عامّه و سرپرستی حوزه کهن نجفاشرف به او بودند و تنها آیتالله قمی را شایسته این مسئولیت میدانستند. حاج آقا حسین قمی پس از درگذشت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی به اقامت یازده ساله و سراسر برکت خود در کربلا خاتمه دادند و به نجف رفتند.
پایان عمری با برکت
آیتالله قمی از پذیرش این مسئولیت سنگین بسیار غمگین بودند و توجه عمومی مردم نه تنها ایشان را خرسند نکرد بلکه به ناراحتیهای وی افزود تا آن حد که احساس کردند این مسئولیت ممکن است برای دین و تقوای ایشان خطر ایجاد کند. لذا از خداوندمتعال درخواست میکردند که اگر مردن برای دین و آخرتشان بهتر است، او را پیش خود ببرد. بنابراین دعاهای بسیار و درخواستهای مکرر ایشان در طلب مرگ همراه با نالههای شبانهروزی به اجابت رسید و سرانجام در سن 81 سالگی دقایقی پس از طلوع آفتاب ۱۴ ربیعالاول ۱۳۶۶ قمری مصادف با 16 بهمنماه سال 1325 شمسی جان به جان آفرین تسلیم کردند. پیکر مطهر ایشان در شهرهای بغداد، کاظمین، کربلا و نجف با حضور پرشور مردم و علما تشییع و سپس در کنار مقبره شیخالشریعه اصفهانی در غرفه ۳۰ حرم مطهر امیرالمومنین(ع) به خاک سپرده شد.
عالمی از نسل امام حسنمجتبی(ع)
حاج حسین طباطبائی قمی 28 رجب 1228 برابر با 26 آذرماه سال 1244 شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشودند. خاندان «سیدحسین» از بزرگان دین و از شخصیتهای برجسته ایمانی بودند که نسل آنها با 28 واسطه به امام حسنمجتبی(ع) میرسید. ایشان دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر گذراندند و تحصیلات ابتدایی خود را در قم شروع کردند. در اوایل بلوغ برای تکمیل تحصیلات به تهران رفته و درسهای دوره سطح را نزد استادان آن حوزه خواندند. پس از پنج سال تحصیل تهران را به مقصد عراق ترک کردند.
مرجعیّت
ایشان سرانجام تحصیلات چهل ساله خود را طی سفر به شهرهای قم، تهران، نجف و سامرا پایان دادند و از میرزا محمدتقی شیرازی اجازه اجتهاد گرفتند. دوران مرجعیّت آن بزرگوار با فراز و نشیبهای فراوان همراه بود. حاج آقا حسین قمی به سوالات شرعی و استفتاآت رسیده پاسخ میداد. اما از مطرح شدن نام خود و قبول مسئولیت مرجعیّت و انتشار رساله عملیه اجتناب میکردند تا آنکه به اصرار و مراجعه فراوان جمع زیادی از متدیّنین، رساله احکام فارسی ایشان به نام «مجمع المسائل» در سال 1311 شمسی به چاپ رسید و مرجعیت ایشان از آن تاریخ آغاز شد و بسیاری از مردم در تقلید خود به ایشان رجوع کردند.
در دوران مرجعیت ایشان حوادث و رویدادهای مهمی رخ داد و ایشان با موضعگیریهای مناسب و قاطع، عظمت مقام مرجعیّت را نمایان کردند. از جمله آن حوادث میتوان به موضوع کشف حجاب و متحدالشکل شدن لباسها از سوی رضاخان و ایفای نقش مهم و اساسیشان در افشا و رسوایی این توطئه اشاره کرد. واکنش شجاعانه آیتالله قمی و حرکت اعتراضآمیز ایشان به تهران و پس از قیام خونین مسجد گوهرشاد باعث شد، رژیم ستمشاهی مدتی ایشان را در تهران حبس و در نهایت در سال 1314 شمسی به عراق تبعید کنند و از آن پس مرکز مرجعیّت ایشان به کربلا منتقل شد.
نظام اجاری قشر روحانیت
در آغاز سال 1304 شمسی آیتالله قمی به تهران مسافرت کردند و مدتی در آنجا اقامت گزیدند. در آن ایام رضاخان با کمک انگلیسیها گامهای ترقی را میپیمود و با وجود آنکه مقابله با اسلام را به صراحت علنی نساخته بود، اما برخی از طرحهایی را که ناشی از افکار ضداسلامی او بود به مرحله اجرا در آورد که نظام اجباری از این زمره به شمار میرفت. رضاخان با اجرای این طرح، روحانیان را هدف قرار داده و جهت خالی کردن حوزههای علمیه و ضربه زدن به رکن محوری اسلام، اقدام به دستگیری و فرستادن آنان به نظام اجباری کرد. در یکی از روزها که رضاخان در مجلس ختم یکی از رجال سیاسی شرکت کرده بود، با بیاعتنایی علما و روحانیان مواجه شد. از این رفتار بشدت خشمگین شد و با روحیهای گرفته برای ملاقات با آیتالله قمی به منزل مرحوم شریعتمداری رفت. در آن جلسه، آقا پس از برشمردن برخی از فشارهای دولت بر علما و اهانت به مقدسات سبب برخورد منفی روحانیان را به او گوشزد کرده و اجرای چند موضوع را از او درخواست کردند. اول: اهل علم از نظام اجباری معاف باشند. دوم: قبور ائمهبقیع(ع) باید ساخته شود و دولت باید در انجام این کار تلاش لازم را در جهت گفتوگو با مقامات عربستان بکند. سوم: جلوی نفوذ بهاییت گرفته شود.
توطئه اسلامزدائی رضاخان
توطئه اسلامزدائی، به اسارت در آوردن جوامع اسلامی و متلاشی ساختن فرهنگ کهن و غنی حجابزدایی در سه کشور ایران، افغانستان و ترکیه به مرحله اجرا در آمد. رژیم رضاخانی هم در اجرای این توطئه به چند شهر بزرگ و مذهبی از جمله شهر مقدس مشهد و قم حساسیت بیشتری از خود نشان داد.
دوران دیکتاتوری رضاخان و عملکرد ضد مذهبی او از مقاطع حساسی است که آیتالله قمی در آن مقطع به مبارزه برخاستند و مردم را بر ضد ستمشاهی تحریک کردند. علما و مجتهدان همچون آیتعظام قمی، سیدیونس اردبیلی، میرزامحمد آقازاده جلسات متعددی برگزار میکنند و توطئه حجابزدائی، موضوع اجباری شدن کلاه بینالمللی و برپایی جشنهای مدرسه شاپور شیراز و میدان جلالیه تهران را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. در یکی از این نشستها که در منزل آیتالله قمی برگزار گردید، ایشان از اوضاع جاری مملکت بشدت متأثر شده و فرمودند: «امروز اسلام فدایی میخواهد و بر مردم است که قیام کنند».
علما و روحانیان به منظور تصمیم نهایی برای مقابله با تندرویهای رضاخان در مسئله کشف حجاب در منزل آیتالله سیدیونس اردبیلی گردهم آمدند و تصمیم گرفتند که آیتالله قمی در اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران رفته و با او صحبت کند. اما جمعی از علما با این سفر مخالف میکنند، اما ایشان به قرآن تفأل زده و پس از خوب دانستن این اقدام، برای رفتن به تهران مصم میشوند و اعلام میفرمایند که اگر رضاخان از اعمال غیرشرعی خود دست برندارد تا پای جان در انجام این مبارزه خواهند ایستاد. حاج آقا حسین قمی پس از ورود به تهران، با قید استخاره راهی شهر ری شده و در باغ سراجالملک منزل میکنند. در فردای آن روز دوازدهم خردادماه 1314 شمسی مردم تهران به اتفاق ائمهجماعات و علما به صورت دستهجمعی پیاده و سواره به محل اقامت آقا آمده و با ایشان ملاقات میکنند.
قیام خونین مسجد گوهرشاد
یک ماه از عزیمت آیتالله قمی به تهران گذشته بود، اما خبری از ایشان نشد. بسیاری از مردم مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند و به سخنان وعاظ و خطبا گوش فرا میدادند. خبر بازداشت حاج آقا حسین قمی سریعا به مشهد رسید و حال و هوای شهر را دگرگون کرد. گردهمایی مردم در مسجد هر روز باشکوهتر و اعتراضاتشان به جنایت رضاخان شدیدتر میشد. در همان زمان شهربانی مشهد طبق دستور رضاخان طرفدران آیتالله قمی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ شمس نیشابوری را دستگیر میکند.
منزل آیتالله اردبیلی در آن روزها بصورت پایگاه مقاومت روحانیان متعهد و آگاه درآمده بود. علما و مجتهدان مشهد جلسات مرتبی در آنجا برگزار میکردند. در یکی از این نشستها تصمیم میگیرند به رضاخان مخابره کنند و او را از اقدامات ضداسلامی و فشار بر روحانیان منصرف گردانند. از سویی گروهی از علما هم با صدور اطلاعیههایی از مردم میخواهند که در برابر فاجعه هولناک کشف حجاب و دیگر اقدامات ناروای رضاخان دست به اقدامی هماهنگ بزنند. خطبای معروف مشهد به ترتیب بر فراز منبر مسجد رفته و توطئههای ضداسلامی رضاخان را محکومیت میکنند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر است و مرحوم نواب احتشام رضوی برایشان سخنرانی میکند. روز شنبه 21 تیرماه سال 1314 شمسی ازدحام جمعیت به اوج خود میرسد. رضاخان دستور میدهد به افراد حاضر در مسجد حمله کرده و همه را تار و مار کنند، همچنین عاملان این واقعه را دستگیر و مجازات کنند.
نیمههای شب یکشنبه نیروهای قزاق به فرماندهی ایرج مطبوعی در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر میشوند. مسلسلهای سنگین را بر بامهای مشرف به حیاط مسجد قرار میدهند و مردم بیگناه را به خاک و خون میکشند و جنایت خود را با مرگ هزاران نفر در تاریخ به ثبت میرسانند.
خبر قیام خونین مشهد به تهران میرسد، رئیس شهربانی و دادستان کل کشور به حضور آیتالله قمی میرسند و میگویند:«شما مشهد را منقلب کردید و بر اثر حرکت شما مردم شورش کردهاند و عده بیگناه به قتل رسیدهاند و گناه این قضیه به عهده شماست. آقا پس از گریستن بر شهدای مظلوم این نهضت میفرمایند: «گناه این کشتار بر گردن دولت و شخص شاه است. من با نهایت مسالمت و با دست خالی برای مذاکره آمده بودم، اما شما مرا حبس کردید. مردم را که به دفاع از اسلام علاقمندند، خشمگین کردید. قطعا خبر حبس شدن من به مشهد رسیده و آنها هم اعتراض و انتقاد کردهاند؛ شما به جای اینکه به مطالبشان رسیدگی کنید آنها را گلولهباران کردهاید».
تبعید به عراق
پس از تلگراف آیتالله بروجردی به رضاخان، دولت محاصره یک ماهه محل سکونت آیتالله قمی را برمیدارد و به ایشان اعلام میکند که ملاقات با شاه ممکن نیست و مراجعت به مشهد هم پذیرفته نمیشود، بنابراین در همین باغ بمانید یا به محلی که پیشنهاد میشود، بروید. آقا در جواب گفتند: «حال که به میل خودم نمیگذارید به مشهد بروم، در عوض گذرنامهای برایم صادر کنید تا به عتباتعالیات بروم». رضاخان با قبول این پیشنهاد زمینه تبعید ایشان را به آن اماکن مقدس فراهم میکند. آقا کرمانشاه را به مقصد کاظمین ترک کرده و پس از آن به سامرا میرود. در سامرا مأموران رژیم عراق وی را دستگیر و به بغداد میبرند و بعد از مدتی ایشان را آزاد میکنند. آقا به تنهایی بغداد را ترک کرده و پس از توقفی کوتاه در کاظمین به کربلای معلی میروند و پس از بیست روز اقامت در کربلا راهی نجفاشرف میشوند، مجدد به کربلا مراجعت میکنند و آن مکان مقدس را محل اقامت خود قرار میدهند تا با حضور خود، حوزه به یادگار مانده از میرزامحمدتقی شیرازی را احیا کنند.
سفر به ایران
آیتالله قمی در مدت اقامت خود در کربلا، رخدادهای ایران را پیگیری میکردند و منتظر فرصتی جهت ادامه اقدام قبلی خود بودند. کشور ایران پس از تبعید خفتبار رضاخان در شهریور سال 1320 شمسی، شاهد وزیدن نسیمی اندک از آزادی شد. آقا از این فرصت پیش آمده، استفاده کردند و به قصد زیارت بارگاه منور امام هشتم(ع) و جهت پیگیری اقدامات گذشته خود، در سال 1321 شمسی به ایران سفر کردند که با استقبال گرم و پرشور علما و مردم مومن ایران مواجه شدند. ایشان در ضمن این سفر پیشنهادهای خود را به دولت وقت جهت اصلاح امور خلاف شرع در میان گذاشتند که به صورت ظاهر بعضی از آنها تصویب شد.
مرجعیّت عامه
آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی پس از عمری مرزبانی از حریم ولایت دینی مردم، در سال 1325 شمسی دعوت حق را لبیک گفتند. علما و مجتهدان آن سامان با از دست دادن ایشان، در پی مرزبانی دیگر جهت سپردن مرجعیّت عامّه و سرپرستی حوزه کهن نجفاشرف به او بودند و تنها آیتالله قمی را شایسته این مسئولیت میدانستند. حاج آقا حسین قمی پس از درگذشت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی به اقامت یازده ساله و سراسر برکت خود در کربلا خاتمه دادند و به نجف رفتند.
پایان عمری با برکت
آیتالله قمی از پذیرش این مسئولیت سنگین بسیار غمگین بودند و توجه عمومی مردم نه تنها ایشان را خرسند نکرد بلکه به ناراحتیهای وی افزود تا آن حد که احساس کردند این مسئولیت ممکن است برای دین و تقوای ایشان خطر ایجاد کند. لذا از خداوندمتعال درخواست میکردند که اگر مردن برای دین و آخرتشان بهتر است، او را پیش خود ببرد. بنابراین دعاهای بسیار و درخواستهای مکرر ایشان در طلب مرگ همراه با نالههای شبانهروزی به اجابت رسید و سرانجام در سن 81 سالگی دقایقی پس از طلوع آفتاب ۱۴ ربیعالاول ۱۳۶۶ قمری مصادف با 16 بهمنماه سال 1325 شمسی جان به جان آفرین تسلیم کردند. پیکر مطهر ایشان در شهرهای بغداد، کاظمین، کربلا و نجف با حضور پرشور مردم و علما تشییع و سپس در کنار مقبره شیخالشریعه اصفهانی در غرفه ۳۰ حرم مطهر امیرالمومنین(ع) به خاک سپرده شد.