۱
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۵۵
گفتگو با پیشکسوت‌ترین بانو خادم حرم مطهر رضوی؛

مادر دو شهید با افتخار 27 سال خادمی حرم امام رضا علیه السلام

مادر دو شهید با افتخار 27 سال خادمی حرم امام رضا علیه السلام
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ 15 سال بیشتر نداشت که به عقد پسرعمه‌اش اسماعیل خلیلی درآمد و در سنین نوجوانی پا به خانه شوهر گذاشت. آغاز زندگی مشترکش با شروع نهضت امام خمینی(ره) همزمان شد و زندگی نوعروس در راه مبارزه قرار گرفت. محمدرضا و حمیدرضا حاصل ازدواج او بودند که در جنگ تحمیلی راه مادر را در پیش گرفته و عاقبت آنها ختم به شهادت شد.
مرضیه جمشیدی مادر دو شهید منطقه شهید بهشتی اکنون با 74 سال سن به عنوان پیشکسوت‌ترین بانوی خادم حضرت رضا(ع) چهارشنبه‌ها افتخار خادمی دارد. در چهارشنبه‌ امام رضایی این هفته که در آستانه وفات حضرت ام‌البنین(س) و روز تجلیل مادران شهدا قرار داریم، خبرگزاری رضوی این فرصت را غنیمت شمرد تا از مادر شهیدان خلیلی گزارشی تهیه کند که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

آغاز زندگی مشترک با شروع نهضت امام
مرضیه جمشیدی در هفتمین سال حکومت محمدرضاشاه در شهر مشهدالرضا(ع) دیده به جهان گشود. خردسال بود که بخاطر شغل پدر ساکن تهران شدند و در این شهر به عقد اسماعیل خلیلی پسرعمه‌اش درآمد. او در شرح بیشتر به خبرگزاری رضوی چنین می‌گوید: «سال 1342 همزمان با آغاز نهضت امام خمینی(ره) ازدواج کردم و با اینکه نوجوان بودم اما در مراسم‌های مذهبی حضور پرشور داشتم و قیام امام علیه رژیم پهلوی موجب شد من هم در مسیر مبارزه قرار بگیرم و در تمامی تظاهرات با حسن، برادر کوچکم شرکت کنم. وقتی دو پسرم در سال‌های 1344 و 1347 متولد شدند آنها هم تا پیروزی انقلاب همه جا همراه من بودند و ثمره‌های زندگیم هم در این راه آموخته شدند. جلسه آقای گلابگیر با عنوان خاتم‌الاوصیا صبح‌های جمعه دعای ندبه برگزار می‌شود که بچه‌ها را هر هفته با خودم به دعای ندبه می‌بردم. محمدرضا قبل شهادتش بخشی از فعالیت‌های این جلسه را بر عهده داشت».


 
شهادت فرزندان در جنگ تحمیلی   
خانم جمشیدی تا پیروزی انقلاب از حضور در صحنه مبارزه غافل نبود، با آغاز جنگ هم مجدد راه خود را مصمم ادامه داد و در این مسیر مقدس دو فرزندش را تقدیم اسلام کرد. این مادر شهیدان در توضیح بیشتر ادامه می‌دهد: «اواخر حکومت پهلوی و در بحبوحه انقلاب از تهران به مشهد بازگشتیم. همچنان حضورم در تظاهرات علیه رژیم در این شهر هم ادامه داشت. حدود دو سال بعد پیروزی انقلاب، جنگ عراق بر ما تحمیل شد و پسرانم که آموخته نهضت امام بودند، در تب و تاب رفتن به جبهه، به عنوان نیروهای بسیجی برای دفاع از این انقلاب و کشور در مناطق جنگی حضور یافتند و من هم مثل بقیه خانم‌ها پشت جبهه به رزمنده‌ها خدمت می‌کردم.
30 آذرماه سال 1361 برای اولین‌بار مادر شهید شدم و خبر شهادت فرزند کوچکم حمیدرضا را دادند که او در سن 14 سالگی در منطقه سومر و عملیات رمضان به شهادت رسید و محمدرضا هم 21 سال سن داشت که 25 دی‌ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 و منطقه شلمچه شهادت نصیبش شد.
به عشق امام و انقلاب سرافراز ایشان، ثمره‌های زندگی‌ام تقدیم شدند. بعد شهادت دو پسرم، همسرم قصد رفتن به جبهه داشت که قبول نمی‌کردند و اجازه من برای رفتن او شرط بود که من هم گفتم به شرطی می‌گذارم بروی که من هم همراه شما بیایم. اما همسرم راضی نشد که من را با خود ببرد و توفیق حضور در جبهه را پیدا نکرد و آرزوی رفتن به جبهه به دلش ماند. برادرم که قبل انقلاب همیشه در تظاهرات همراه من بود، مثل پسرانم در جبهه حضور داشت و پس از شهادت حمیدرضا، اسیر بعثی‌ها شد و بعد هشت سال اسارت به وطن بازگشت».



توّلد خواهر بعد شهادت برادران
روزهای کهن‌سالی مادر دو شهید در کنار تنها دخترش می‌گذرد. دختری که بعد برادران شهیدش و فوت پدرش تنها مونس مادر است. خانم جمشیدی در این‌باره یادآور می‌شود: «پس از شهادت حمیدرضا برایم سخت بود که محمدرضا هم جبهه برود. اما او من را قانع کرد که این انقلاب نوپا نیاز به دفاع ما جوان‌ها دارد و باید به جبهه برویم.
رضایت دادم، او هم رفت و چهار سال بعد شهادت برادر کوچکش به شهادت رسید. اما حکمت خدا به زیبایی رقم خورد و ریحانه را دو و سه سال پس از شهادت محمدرضا بهم داد تا در این روزهای پیری مونس و غمخوارم باشد که بابت چنین لطفی از خداوندمتعال سپاسگزارم. دخترم همیشه آرزو داشت که قبل شهادت برادرانش بدنیا می‌آمد و آنها را می‌دید».    

    
خدمت پدر و مادر شهیدان خلیلی به امام رضا(ع)
آرزوی هر مشهدی توفیق خدمت به زائران امام رضا(ع) است. پدر و مادر شهیدان خلیلی هم سالیان سال به سعادت خادمی حضرت درآمده و به آن افتخار می‌کنند. پیشکسوت‌ترین بانوی خادم حرم در این‌باره چنین بیان می‌کند: «من و همسرم علاقه زیادی به امام رضا(ع) داشتیم و از این‌رو، نام فرزندان‌مان را هم «رضا» گذاشتیم. همچنین آرزوی ما خادمی حضرت بود که در نخستین سال‌های پیروزی انقلاب همسرم به خادمی حضرت درآمد و خادم کشیک ششم بود.
آن سال‌ها حرم مطهر خادم خانم نداشت. اما پس از واقعه اسف‌بار عاشورای رضوی در سال 1373 که حرم مطهر را بمب گذاشتند، آستان قدس از خانم‌ها هم برای خادمی حرم استفاده کرد. مبادی ورودی حرم برای بازرسی ایجاد شد و نیروهای بسیجی برای این قسمت توفیق خدمت یافتند. من هم سال 1374 جزو اولین نیروهایی بودم که در این قسمت پذیرفته شدم و اکنون 27 سال است که چهارشنبه هر هفته برای خدمت به حرم مطهر مشرف می‌شوم و سعادت دارم لباس خدمت بپوشم. همسرم هم 30 سال سابقه خدمت داشت و سال 1389 به رحمت خدا رفت».   


 
بلوار برادران شهید خلیلی
بولوار برادران شهید خلیلی که در گذشته با نام زکریا شناخته شده بود، قدمتی بیش از 50 سال دارد. این معبر به دو خیابان شهید جهان‌آرا و شهید دکتر بهشتی متصل می‌شود. در این خیابان منزل خانواده شهیدان خلیلی، شهید ناصرالشریعه، شهید امینیان و شهید جلائیان واقع است. مادر شهیدان خلیلی در این‌باره چنین می‌گوید: «قبل انقلاب وقتی از تهران به مشهد بازگشتیم در همین محله ساکن شدیم که ابتدا این منطقه به نام زکریا نام داشت اما پس از شهادت پسرانم به نام آنها نامگذاری شد».


 
35 سال فرمانده بسیج
این بانوی کهن‌سال که تمام عمرش را در راه خدمت به انقلاب و اسلام سپری کرده، یکی از بانوان فعال فرهنگی مسجد پنج‌تن محله‌شان است که بیش از سه دهه از عمر خود را در پایگاه بسیج این مسجد، فرمانده بوده است. او در شرح بیشتر اضافه می‌کند: «همسرم در بسیج فعالیت می‌کرد، وقتی قرار بود در مسجد پنج‌تن، پایگاه بسیج خواهران راه بیافتد، برادران بسیجی از همسرم خواستند که من فرمانده این پایگاه شوم و من هم با کمال میل قبول کردم و رسالت خودم را به عنوان مادر دو شهید در این می‌دیدم که رهرو راه فرزندانم باشم و با خدمت در بسیج می‌توانستم به این هدف برسم. بنابراین 35 سال فرماندهی پایگاه بسیج محله‌مان را برعهده داشتم، اما دو سال است که بخاطر کهولت سن از فرماندهی استعفا دادم، ولی ارتباطم با بسیج قطع نشده است».


 
کاش نبودم و امروز را نمی‌دیدم
مادر دو شهید گرانقدر دفاع مقدس در پایان مصاحبه از اتفاقات دو و سه ماه اخیر گلایه دارد و چنین می‌گوید: «وقتی تو خیابان یک لحظه صحنه‌ای از بدحجابی و بی‌حجابی خانم‌ها را می‌بینم، خیلی ناراحت می‌شوم و می‌گویم کاش من نبودم و این صحنه‌ها را نمی‌دیدم. برای منِ مادر شهید، دیدن این صحنه‌ها خیلی آزاردهنده است و قلبم را جریحه‌دار می‌کند.
حدود پنج سال است که با ستاد طلایه‌داران امر به معروف و نهی از منکر در منطقه خودمان همکاری می‌کنم. منِ مادر دو شهید نباید بزارم خون پسرانم و بقیه شهدا پایمال شود و رسالت من امروز، امر به معروف و نهی از منکر است. هنوز که روی پای خودم هستم، می‌توانم راه بروم و فعالیت کنم تا جایی که می‌توانم در صحنه حضور پیدا می‌کنم و هر کاری که به نفع اسلام باشد انجام می‌دهم، حتی اگر لطمه به جانم بخورد».
https://www.razavi.news/vdcdns0f9yt0z56.2a2y.html
razavi.news/vdcdns0f9yt0z56.2a2y.html
کد مطلب ۱۰۳۷۹۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما