معرفی بانوی 88 ساله مشهدی که عاشق کتاب است؛
مسنترین عضو کتابخانه حرم مطهر رضوی و علاقه ستودنی به مطالعه
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ هفته کتاب و کتابخوانی بهانهای شد تا خاطره جالب سال 1395 را یکبار دیگر مرور کنم. پیرزنی با موهای سفید که چهره سپید و لبخند ملیحش، آدم را سر ذوق میآورد تا با او همکلام شود.
شش سال پیش برای مشاهده یک سوژه ناب و خاص سری به تالار قفس باز کتابخانه مرکزی حرم مطهر رضوی زدم. روبروی ورودی تالار دیدن پیرزنی بین آنهمه جوان محصل و دانشجو، برایم کمی تعجببرانگیز بود. کنارش نشستم و به کتاب دستش نگاهی انداختم «مرگ را تجربه کنید».
خودش را معصومه منعم پامناری و برادرزاده آیتالله سیدحسین بروجردی معرفی کرده بود. او تمام کتابهای کتابخانه آیتالله حاج شیخ عباس تربتی وابسته به کتابخانه حرم مطهر رضوی را خوانده و از آبانماه سال 1394 نیز به عضویت کتابخانه مرکزی حرم مطهر درآمده بود و هفتهای چندبار برای مطالعه، زیارت و اقامه نماز به حرم میرفت.
مسنترین عضو کتابخانه حرم مطهر رضوی اکنون در خانه سالمندان بسر میبرد که در گزارش پیشرو، بیشتر با او آشنا خواهیم شد.
خانه سالمندان مهر و ماه
چهار سال است که دیگر مراجعهکنندگان به کتابخانه حرم مطهر رضوی شاهد حضور پیرزن خوشمشرب و مهربان نیستند. پیرزنی که از مطالعه همه نوع کتاب لذت میبرد، رمان، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و.... سیده شکوفه هدایتزاده صفوی دختر معصومه منعم پامناری در مورد حضور مادرش در خانه سالمندان به خبرنگار خبرگزاری رضوی میگوید: «مادرم از سال 1396 بخاطر آلزایمر و پوکیاستخوان نمیتوانست تنهایی زندگی کند و نیاز به مراقبت داشت که او را به خانه خودم بردم و یکسالی پرستاریاش کردم. اما مراقبت از او خیلی بامشقت همراه شده بود، یک لحظه از او غافل میشدم، چادر من را سرش میکرد و هر کفشی هم جلوی پایش میدید، میپوشید و به بیرون از خانه میرفت. باید ساعتها در خیابان دنبال او میگشتیم. نگهداری او کار را برای ما سخت کرده بود، برای اینکه تنها نباشد، او را از اردیبهشتماه سال 1397 به مرکز توانبخشی و نگهداری شبانهروزی سالمندان مهروماه بردیم. آنجا هم برایش کتاب و مجله، دفتر و خودکار بردم تا مطالعه داشته باشد. اما به سختی کلمات را کنار هم میگذارد و میخواند. قبلا میتوانست بنویسد ولی الان بخاطر لرزش دست نمیتواند».

تولد لاکچری
خانم منعم پامناری دوساله بود که مادرش هفت - هشت روز پس از تولد خواهر کوچکتر به رحمت خدا رفت. پدر دیگر ازدواج نکرد. او و خواهر بزرگتر را به تهران نزد خواهر خود اشرف سادات برد تا او، آنها را بزرگ کند. خانم هدایتزاده صفوی در مورد تولد مادرش چنین میگوید: «امروزه مادران دنبال سزارین و زایمانهای زودهنگام نوزادان خود هستند تا روز، ماه و سال تولد کودکشان یکی شود. اما مادر من 1312/12/12 متولد شد و تولدش لاکچری بود. همه فامیل همیشه تولد مادرم را به یاد دارند و سالروز تولدش را به او تبریک میگویند».
ازدواج در سنین نوجوانی
آیتالله سیدحسین بروجردی و عمه خانم، عمو و عمه ناتنی او بودند که بسیار در تربیت این دو خواهر کوشیدند. قبل مدرسه آموزش قرآن را به آنها آموختند. عمه خانم، سن ششسالگی او و خواهرش را به دبستان 9 نادر واقع در منطقه پامنار تهران فرستاد. منزل آیتالله آشتیانی روبروی مدرسهشان بود. ایشان شش دختر داشت که یکی از دخترانش با خانم منعم پامناری همکلاس بود. او و ملیحه دختر آیتالله آشتیانی بهترین شاگردان مدرسه بودند. قرآن و دعای سر صف مدرسه را نیز او میخواند. خانم هدایتزاده صفوی در مورد ازدواج مادر خود میگوید: «قدیم دخترها را زودتر شوهر میدادند و مادر من هم پس از اتمام پایه ششم دبستان در سنین نوجوانی به عقد پدرم سیدهدایت هدایتزاده صفوی درآمد و از تهران به مشهد آمده و ساکن شدند. پدرم چند دربند مغازه و مسافرخانهای در مجاورت حرم مطهر داشت که رهبر معظم انقلاب که آن زمان در مشهد بودند، زیاد به مسافرخانه پدرم میآمدند و از آنجا برای اقامه نماز به مسجد گوهرشاد میرفتند».
علاقه به مطالعه ارثیه اولاد
سه پسر و سه دختر حاصل ازدواج خانم منعم پامناری و آقای هدایتزاده صفوی است که همه آنها علاقه به مطالعه را از مادر خود به ارث بردهاند و هر کدام فرد مفیدی برای جامعه هستند. دختر مسنترین عضو کتابخانه حرم مطهر رضوی در اینباره اضافه میکند: «من فرزند ارشد خانواده هستم و مادرم از سن دو سالگی به من خواندن و نوشتن یاد داد و از چهارسالگی میتوانستم روزنامه بخوانم. این علاقه به مطالعه طوری بود که اگر مهمانی به منزل یکی از اقوام یا آشنایان میرفتیم که کتابخانه داشتند، مادر به سمت کتابخانه میرفت و اجازه میگرفت، کتابی را برمیداشت و مشغول مطالعه میشد. من هم دنبال مادرم به کنار کتابخانه میرفتم. پدرم با میزبان در گفتوگو بود، من و مادرم هم جلوی کتابخانه به مطالعه اوراقی از کتاب میپرداختیم. نه تنها من و خواهران و برادرانم، بلکه فرزندان ما نیز مثل مادربزرگ خود به کتاب و مطالعه خیلی علاقه دارند».

نویسنده رادیو کودک
خانمی جوان و خانهدار با شش فرزند و سوادی در حد شش کلاس، علاوه بر مطالعه، دستی هم در نوشتن داشته باشد، کمتر شاید در تصور دیگران بگنجد. اما این تنها ماجرای این خانم اهل مطالعه نیست بلکه با نویسندگی پای او به رادیو کودک هم قبل انقلاب باز شده بود. از دختر حاج خانم میخواهم که در این مورد بیشتر توضیح دهد که چنین بیان میکند: «مادرم رئیس انجمن دانشآموزی مدرسهام بود و برای مناسبتها داستان مینوشت و من هم نقش اول این داستانها را بازی میکردم. حتی او در تهیه روزنامهنویسی به بچههایش هم کمک میکرد.
چون به برنامه کودک علاقه داشتم، مادرم، مرا به رادیو کودک برد، ازم تست گرفتند و از سن هشت سالگی گوینده رادیو کودک مشهد شدم و داستانهایی که قرار بود من گوینده باشم را مادرم مینوشت. البته بعد تهران رفتیم و مادرم نویسنده کل رادیو ایران شد. او کتابهایی را که میخواند با چاشنی تخیل، داستانسرایی میکرد. همه داستانهایش خوب بود و طی سالهای 45 تا 49 هم برای برنامه کودک رادیو تهران و هم رادیو مشهد داستان نوشته بود».
برنده مسابقه کتابخوانی در سن 73 سالگی
فرزند آخر خانم منعم پامناری به نام سیداحسان هدایتزاده صفوی به تحصیل دروس حوزوی مشغول بود و همسرش در بیمارستانی در بردسکن اشتغال داشت. دختر حاج خانم در ادامه میافزاید: «مادرم برای کمک برادرم وهمسرش که راحتتر به تحصیل و کار خود برسند اوایل دهه هشتاد همراه آنها به شهر بردسکن رفته بود و آنجا هم دست از مطالعه برنداشت، عضو کتابخانه بیمارستان بود و برای مطالعه آنجا میرفت. بیمارستان یک مسابقه کتابخوانی برگزار کرد که مادرم بین آن همه دکتر و کارمند بیمارستان، تنها کسی بود که تمامی سوالات را پاسخ صحیح داد. یک روز همسر برادرم خوشحال زنگ زد که مادرجان در مسابقه کتابخوانی برنده شده و همه در حیرتند که یک پیرزن 73 توانسته برنده این مسابقه باشد».

مسنترین عضو کتابخانه مرکزی حرم
بالای 80 سال سن دارد و شش فرزند که هر کدام با تحصیلات عالیه و شغل مناسب به زندگی خود مشغول هستند و او هم فارغ از تنهایی، روزهای کهنسالی را قبل رفتن به خانه سالمندان به مطالعه روی آورده بود و تمام وقت خود را با خواندن کتابهای مختلف، نوشتن و سرودن لحظهلحظه عمرش سپری میکرد. خانم هدایتزاده صفوی در توضیح بیشتر اضافه میکند: «از وقتی من یادم میآید مادرم عضو کتابخانه بوده و کتاب امانت میگرفت که تعداد و مکان آنها را حضور ذهن ندارم. اما دو کتابخانه آخری که مادرم میرفت یکی کتابخانه آیتالله حاج شیخ عباس تربتی وابسته به کتابخانه آستان قدس رضوی واقع در منطقه خواجهربیع بود. همه کتابهای آنجا را طی چند سال عضویت به اتمام رساند و دیگر کتابی برای مطالعه او نبود، لذا از آبانماه سال 1394 عضو کتابخانه مرکزی حرم مطهر امام رضا(ع) شد».
شش سال پیش برای مشاهده یک سوژه ناب و خاص سری به تالار قفس باز کتابخانه مرکزی حرم مطهر رضوی زدم. روبروی ورودی تالار دیدن پیرزنی بین آنهمه جوان محصل و دانشجو، برایم کمی تعجببرانگیز بود. کنارش نشستم و به کتاب دستش نگاهی انداختم «مرگ را تجربه کنید».
خودش را معصومه منعم پامناری و برادرزاده آیتالله سیدحسین بروجردی معرفی کرده بود. او تمام کتابهای کتابخانه آیتالله حاج شیخ عباس تربتی وابسته به کتابخانه حرم مطهر رضوی را خوانده و از آبانماه سال 1394 نیز به عضویت کتابخانه مرکزی حرم مطهر درآمده بود و هفتهای چندبار برای مطالعه، زیارت و اقامه نماز به حرم میرفت.
مسنترین عضو کتابخانه حرم مطهر رضوی اکنون در خانه سالمندان بسر میبرد که در گزارش پیشرو، بیشتر با او آشنا خواهیم شد.
خانه سالمندان مهر و ماه
چهار سال است که دیگر مراجعهکنندگان به کتابخانه حرم مطهر رضوی شاهد حضور پیرزن خوشمشرب و مهربان نیستند. پیرزنی که از مطالعه همه نوع کتاب لذت میبرد، رمان، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و.... سیده شکوفه هدایتزاده صفوی دختر معصومه منعم پامناری در مورد حضور مادرش در خانه سالمندان به خبرنگار خبرگزاری رضوی میگوید: «مادرم از سال 1396 بخاطر آلزایمر و پوکیاستخوان نمیتوانست تنهایی زندگی کند و نیاز به مراقبت داشت که او را به خانه خودم بردم و یکسالی پرستاریاش کردم. اما مراقبت از او خیلی بامشقت همراه شده بود، یک لحظه از او غافل میشدم، چادر من را سرش میکرد و هر کفشی هم جلوی پایش میدید، میپوشید و به بیرون از خانه میرفت. باید ساعتها در خیابان دنبال او میگشتیم. نگهداری او کار را برای ما سخت کرده بود، برای اینکه تنها نباشد، او را از اردیبهشتماه سال 1397 به مرکز توانبخشی و نگهداری شبانهروزی سالمندان مهروماه بردیم. آنجا هم برایش کتاب و مجله، دفتر و خودکار بردم تا مطالعه داشته باشد. اما به سختی کلمات را کنار هم میگذارد و میخواند. قبلا میتوانست بنویسد ولی الان بخاطر لرزش دست نمیتواند».

تولد لاکچری
خانم منعم پامناری دوساله بود که مادرش هفت - هشت روز پس از تولد خواهر کوچکتر به رحمت خدا رفت. پدر دیگر ازدواج نکرد. او و خواهر بزرگتر را به تهران نزد خواهر خود اشرف سادات برد تا او، آنها را بزرگ کند. خانم هدایتزاده صفوی در مورد تولد مادرش چنین میگوید: «امروزه مادران دنبال سزارین و زایمانهای زودهنگام نوزادان خود هستند تا روز، ماه و سال تولد کودکشان یکی شود. اما مادر من 1312/12/12 متولد شد و تولدش لاکچری بود. همه فامیل همیشه تولد مادرم را به یاد دارند و سالروز تولدش را به او تبریک میگویند».
ازدواج در سنین نوجوانی
آیتالله سیدحسین بروجردی و عمه خانم، عمو و عمه ناتنی او بودند که بسیار در تربیت این دو خواهر کوشیدند. قبل مدرسه آموزش قرآن را به آنها آموختند. عمه خانم، سن ششسالگی او و خواهرش را به دبستان 9 نادر واقع در منطقه پامنار تهران فرستاد. منزل آیتالله آشتیانی روبروی مدرسهشان بود. ایشان شش دختر داشت که یکی از دخترانش با خانم منعم پامناری همکلاس بود. او و ملیحه دختر آیتالله آشتیانی بهترین شاگردان مدرسه بودند. قرآن و دعای سر صف مدرسه را نیز او میخواند. خانم هدایتزاده صفوی در مورد ازدواج مادر خود میگوید: «قدیم دخترها را زودتر شوهر میدادند و مادر من هم پس از اتمام پایه ششم دبستان در سنین نوجوانی به عقد پدرم سیدهدایت هدایتزاده صفوی درآمد و از تهران به مشهد آمده و ساکن شدند. پدرم چند دربند مغازه و مسافرخانهای در مجاورت حرم مطهر داشت که رهبر معظم انقلاب که آن زمان در مشهد بودند، زیاد به مسافرخانه پدرم میآمدند و از آنجا برای اقامه نماز به مسجد گوهرشاد میرفتند».
علاقه به مطالعه ارثیه اولاد
سه پسر و سه دختر حاصل ازدواج خانم منعم پامناری و آقای هدایتزاده صفوی است که همه آنها علاقه به مطالعه را از مادر خود به ارث بردهاند و هر کدام فرد مفیدی برای جامعه هستند. دختر مسنترین عضو کتابخانه حرم مطهر رضوی در اینباره اضافه میکند: «من فرزند ارشد خانواده هستم و مادرم از سن دو سالگی به من خواندن و نوشتن یاد داد و از چهارسالگی میتوانستم روزنامه بخوانم. این علاقه به مطالعه طوری بود که اگر مهمانی به منزل یکی از اقوام یا آشنایان میرفتیم که کتابخانه داشتند، مادر به سمت کتابخانه میرفت و اجازه میگرفت، کتابی را برمیداشت و مشغول مطالعه میشد. من هم دنبال مادرم به کنار کتابخانه میرفتم. پدرم با میزبان در گفتوگو بود، من و مادرم هم جلوی کتابخانه به مطالعه اوراقی از کتاب میپرداختیم. نه تنها من و خواهران و برادرانم، بلکه فرزندان ما نیز مثل مادربزرگ خود به کتاب و مطالعه خیلی علاقه دارند».

نویسنده رادیو کودک
خانمی جوان و خانهدار با شش فرزند و سوادی در حد شش کلاس، علاوه بر مطالعه، دستی هم در نوشتن داشته باشد، کمتر شاید در تصور دیگران بگنجد. اما این تنها ماجرای این خانم اهل مطالعه نیست بلکه با نویسندگی پای او به رادیو کودک هم قبل انقلاب باز شده بود. از دختر حاج خانم میخواهم که در این مورد بیشتر توضیح دهد که چنین بیان میکند: «مادرم رئیس انجمن دانشآموزی مدرسهام بود و برای مناسبتها داستان مینوشت و من هم نقش اول این داستانها را بازی میکردم. حتی او در تهیه روزنامهنویسی به بچههایش هم کمک میکرد.
چون به برنامه کودک علاقه داشتم، مادرم، مرا به رادیو کودک برد، ازم تست گرفتند و از سن هشت سالگی گوینده رادیو کودک مشهد شدم و داستانهایی که قرار بود من گوینده باشم را مادرم مینوشت. البته بعد تهران رفتیم و مادرم نویسنده کل رادیو ایران شد. او کتابهایی را که میخواند با چاشنی تخیل، داستانسرایی میکرد. همه داستانهایش خوب بود و طی سالهای 45 تا 49 هم برای برنامه کودک رادیو تهران و هم رادیو مشهد داستان نوشته بود».
برنده مسابقه کتابخوانی در سن 73 سالگی
فرزند آخر خانم منعم پامناری به نام سیداحسان هدایتزاده صفوی به تحصیل دروس حوزوی مشغول بود و همسرش در بیمارستانی در بردسکن اشتغال داشت. دختر حاج خانم در ادامه میافزاید: «مادرم برای کمک برادرم وهمسرش که راحتتر به تحصیل و کار خود برسند اوایل دهه هشتاد همراه آنها به شهر بردسکن رفته بود و آنجا هم دست از مطالعه برنداشت، عضو کتابخانه بیمارستان بود و برای مطالعه آنجا میرفت. بیمارستان یک مسابقه کتابخوانی برگزار کرد که مادرم بین آن همه دکتر و کارمند بیمارستان، تنها کسی بود که تمامی سوالات را پاسخ صحیح داد. یک روز همسر برادرم خوشحال زنگ زد که مادرجان در مسابقه کتابخوانی برنده شده و همه در حیرتند که یک پیرزن 73 توانسته برنده این مسابقه باشد».

مسنترین عضو کتابخانه مرکزی حرم
بالای 80 سال سن دارد و شش فرزند که هر کدام با تحصیلات عالیه و شغل مناسب به زندگی خود مشغول هستند و او هم فارغ از تنهایی، روزهای کهنسالی را قبل رفتن به خانه سالمندان به مطالعه روی آورده بود و تمام وقت خود را با خواندن کتابهای مختلف، نوشتن و سرودن لحظهلحظه عمرش سپری میکرد. خانم هدایتزاده صفوی در توضیح بیشتر اضافه میکند: «از وقتی من یادم میآید مادرم عضو کتابخانه بوده و کتاب امانت میگرفت که تعداد و مکان آنها را حضور ذهن ندارم. اما دو کتابخانه آخری که مادرم میرفت یکی کتابخانه آیتالله حاج شیخ عباس تربتی وابسته به کتابخانه آستان قدس رضوی واقع در منطقه خواجهربیع بود. همه کتابهای آنجا را طی چند سال عضویت به اتمام رساند و دیگر کتابی برای مطالعه او نبود، لذا از آبانماه سال 1394 عضو کتابخانه مرکزی حرم مطهر امام رضا(ع) شد».