۰
تاریخ انتشار
شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۴۶
معرفی شهید سمائی فیض‌آبادی مدفون در حرم مطهر رضوی؛

شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) آرمیده در جوار امام مهربانی ها

شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) آرمیده در جوار امام مهربانی ها
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ همیشه ناراحت بود که از دوستان شهیدش در جنگ تحمیلی عقب مانده و همیشه این زمزمه را با خودش داشت «همه رفتند و ما ماندیم و از همه عقب افتادیم». دفاع از حریم آل‌الله بهانه‌ای شد که دنبال شهادت در سوریه بگردد. یک روز خانه رفت و به همسرش گفت: «ساکم را ببند که می‌خواهم کارم را درست کنم و به سوریه بروم». چون کار اعزامش از مشهد درست نشد، عاقبت از تهران پیگیری کرد و راهی شد.
شهید غلامرضا سمائی فیض‌آبادی خادم کشیک ششم سرانجام در سوریه و جنگ با داعش به جمع یاران شهیدش پیوست و سال 1395 در شب شهادت امام سجاد(ع) پیکر مطهرش روی دستان خادمان بارگاه علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) وارد مراسم نخستین یادواره شهدای آستان قدس رضوی شد و هفتاد و هشتمین شهید این مضجع شریف نام گرفت.


مولودی مبارک
سردار شهيد غلامرضا سمائي دهم فروردين‌ماه سال 1338 در خانواده‌اي مذهبي در شهرستان فيض‌آباد مه‌ولات خراسان رضوي چشم به جهان گشود. او در 3 سالگی مادرش را از دست داد و در سن 12 سالگی به همراه برادر بزرگتر خود، زادگاهش را ترک کرد و برای ادامه تحصیل و کار به تهران رفت. همزمان با تحصیل در رشته ریاضی فیزیک به صورت شبانه در دبیرستان شهنایی تهران در شرکت رادیو الکتریک ایران نیز مشغول به کار شد.



حضور پررنگ در مبارزات و انقلاب
سال 1350 در جلسات مذهبی شرکت می‌کرد و در کنار کار در کارخانه و درس شبانه به پخش کتب و نوارهای مذهبی مبادرت داشت. سال 1355 پس از آشنایی با نهضت امام(ره) به تکثیر نوار و اعلامیه ایشان پرداخت و جزو افرادی بود که اولین تظاهرات شبانه را در سال 1357 از مسجد امام حسین(ع) در میدان امام حسین تهران به سمت پیچ شمیران شروع و مراکز فساد و فحشا را به آتش کشیدند.
شهید سمائی در همان سال‌ها به خاطر پخش نوار حضرت امام(ره) و اطلاعیه علیه نظام شاهنشاهی در دبیرستان شبانه محمدطاهر بهادری تهران شناسایی شد. او برای فرار از دست مأموران ساواک به زادگاهش فیض‌آباد برگشت و مجدد در اول بهمن‌ماه سال 1357 راهی تهران شد و به فعالیت ضد رژیم ادامه داد. با آمدن امام خمینی(ره) و با پیروزی انقلاب در 22 بهمن‌ماه، کمیته مسجد امام رضا(ع) در شرق تهران را با حدود 200 نفر فعال کرده و با گشت‌زنی، نظم و انضباط آن قسمت از شهر را بر عهده گرفتند.



برادر شهید علی‌اکبر سمائی
با شروع جنگ تحمیلی در دومین روز مهرماه سال 1359 در قالب نیروهای بسیجی راهی خرمشهر شد و با راهنمایی شهید جهان‌آرا و مهندس غرضی اولین خط پدافندی را در دارخوین جاده آبادان به اهواز ایجاد کرد و با آموزش مردم عرب منطقه، اولین خط تماس را از نیروهای بومی در مقابل صدام فراهم آورد.
سال 1362 در زادگاهش ازدواج کرد و از سپاه خوزستان به سپاه مشهد انتقالی گرفت و بعد  4 ماه دوباره به جبهه اعزام و در لشکر 5 پیاده نصر واحد اطلاعات عملیات مشغول خدمت شد و در عملیات‌های والفجر 3، والفجر 4 و خیبر شرکت کرد. سال 1365 با شهادت برادرش علی‌اکبر در منطقه پنجوین عراق به مدت 9 ماه به تربت‌حیدریه انتقال یافت و مسئولیت بسیج شهرستان تربت‌حیدریه را بر عهده گرفت.



خدمت در لباس سپاه
با ماندگار شدن در جبهه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. سال 1364 تا 1371 در توپخانه 61 محرم در جنوب و غرب در سمت‌های فرمانده گردان، مسئول اطلاعات و عملیات و جانشین ستاد مشغول خدمت بود.
با توجه به استقرار گروه توپخانه در تربت‌حیدریه تا سال 1377 در این شهر ساکن شد و با درخواست سردار شوشتری در همین سال همراه با ناامنی 4 ساله شرق کشور توسط طالبان و مزدوران سازمان سیا مسئولیت فرماندهی توپخانه لشکر 5 نصر را بر عهده گرفت و توان توپخانه را از یک گردان به 6 گردان توپخانه ارتقا داد.
او در سپاه هشتم و در کنار شهید شوشتری به عنوان یک هدایت‌گر نظامی نقش موثری در سرنگونی اشرار منطقه داشت.



تکه کلام شهید
شهید سمائی‌ سال‌ها خادم امام رضا(ع) بود و در کشیک ششم به زائران حضرت خدمت می‎کرد. او یک جمله معروف داشت که بار‌ها با همان لهجه مشهدی می‌گفت: «آقاجان! خودت می‌دونی برای چی اومدیم. ما خادم امام‌رضاییم. واسه حرم عمه شما، بی‌بی زینب، اومدیم. خودت حواست به ما باشه!».

سال‌ها افتخار جانبازی قبل شهادت
در جنگ تحمیلی به افتخار جانبازی نائل و شيميايي شد. گوشش هم از موج خمپاره بی‌نصیب نماند، ولي هيچ‌وقت به دنبال درصد جانبازي نرفت.
او حدود 9 سال از زمان رسمی دیرتر بازنشست شد و بعد از بازنشستگی هم فعالیت‌هایشان ادامه داشت. سرش را به شهدا و خيريه گرم مي‌كرد حتي به عنوان مدير خيريه حقوق نمي‌گرفت.
در اواخر عمر پربرکت خود، حال و هواي خاصي داشت. تصاوير شهدا را در اتاقش جمع کرده بود و هر روز غبار تابلوی عکسی که همه صاحبان آن عکس، غیر خودش شهید شده بودند را می‌گرفت و انتظار شهادت می‌کشید. عاقبت پس از 28 سال به وصال یاران شهیدش رسید.



همه رفتند و ما عقب افتادیم
همیشه ناراحت بود که از دوستان شهیدش عقب مانده و همیشه این زمزمه را با خودش داشت «همه رفتند و ما ماندیم و از همه عقب افتادیم». دفاع از حریم آل‌الله بهانه‌ای شد که دنبال شهادت در سوریه بگردد.
یک روز خانه رفت و به همسرش گفت: «ساکم را ببند که می‌خواهم کارم را درست کنم و به سوریه بروم». ولی هر روز کارها عقب می‌افتد. چون کار اعزامش از مشهد درست نشد از تهران پیگیری کرد و راهی شد.



مدفون در جوار امام رئوف
سردار سمائی فیض‌آبادی به‌ عنوان نیروی مستشار آخر شهریورماه سال ‌۱۳۹۵ داوطلبانه عازم جبهه سوریه شد. قریب به دو ماه از حضورش در سوریه نمی‌گذشت که عاقبت روز پنجم آبان‌ماه در حومه حلب به آرزویش رسید و شربت شهادت نوشید.
پیکر مطهرش پس از بازگشت به وطن با تشییع باشکوه در نخستین یادواره شهدای آستان قدس رضوی حضور یافت و هفتم آبان‌ماه نیز در بهشت ثامن‌الائمه(ع) صحن جمهوری اسلای اتاق 5 بلوک 526 بخاک سپرده شد.



 دیدار رهبر با خانواده سردار
یازدهم فروردین‌ماه سال 1398 همزمان با شب شهادت امام موسی کاظم(ع)، رهبر معظم انقلاب در منزل شهید مدافع حرم سردار «غلامرضا سمایی فیض‌آبادی» حضور یافتند و از خانواده این شهید والا مقام دیدن کردند. ضمن این دیدار، ایشان دست‌نوشته‌ای از خودشان به این خانواده اهدا کردند.
https://www.razavi.news/vdcd5z0f9yt0zx6.2a2y.html
razavi.news/vdcd5z0f9yt0zx6.2a2y.html
کد مطلب ۱۰۰۲۷۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما