گفتگوی خبرگزاری رضوی از ارادت مداح مشهدی به امام هشتم(ع)؛
وصیت پدر به پسر پشت پنجره فولاد
خبرگزاری رضوی_ملیحه رفیع طلب؛ "مادرم سرطان گرفت. هضم بیماری او برای منی که نوحه خوانی اهل بیت علیهم السلام را میکردم سخت بود. روزها با خودم کلنجار میرفتم که چرا مادر من؟ شاید خود را تافته جدا بافته میدانستم، شاید هم چون کم سن و سالتر بودم هنوز برخی مصلحتها و مگوها برایم روشن نبود. من خشمگین بودم از بلایی که به سرم آمده بود. یک روز با دلی شکسته به حرم آقا رفتم. با توپی پر رو کردم به ضریحش و گفتم چه دارد بر سرم میآید؟ من که فکر و دلم را گذاشتهام که پایم نرود آن طرف گود، تو که خبر داری از وابستگیام به مادرم، با خانه بینورم بعد از او چه کنم؟ کاری کن که ایمانم سست نشود، راهی، نوری نشانم بده که بدانم مصلحت را، که بدانم دوست داری مادرم را.
۶ ماه بعد مادرم پر کشید. آنهم در ظهر روز وفات امام رضا(ع). آن لحظه که وارد حرم شدم و مشغول سینهزنی بودم تلفنم زنگ خورد: محمود مامان تموم کرد.
این اتفاق که مترادفش را میتوانم "معجزه" بیاورم، دوباره سیمم را وصل کرد. امام رضا(ع) خواست حکمت را نشانم دهد؛ گاهی شفا دادن در همین است که در روز شهادت کسی که به او ارادت داری، بروی پیش خودش.
اینها بخشی از صحبتهای محمود دباغزاده مداح و نوحه خوان مشهدی است و مانند بسیاری از ذاکران اهل بیت(ع) پولی بابت مداحی دریافت نمیکند.
او از زمان خردسالی، از وقتی یادش میآید در رکاب پدری قد کشیده که حرف اول و آخرش توسل و توکل به امام رضا(ع) بوده و اراده شدید قلبی به امام حسین(ع) داشته است.
اسرار پشت پنجره فولاد
دقایقی را با این مداح اهل بیت به گفتگو نشستیم و از آنجایی که نسبت به هم صنفهای خود جوانتر محسوب میشود، تصویری جدید و امروزی پسندتر از فعالیتهای عامالمنفعه هیئات مذهبی و تاثیر آن بر زندگی جمعی و فردی را برایمان نشان میدهد که خواندنش خالی از لطف نیست.
ابتدای صحبت دباغزاده ترجیح میدهد از پدرش و خاطرات پروپیمانی که از او دارد بگوید.
خودش تعریف میکند: پدرم اصالتا سبزواری است و پدر و مادرش را در کودکی از دست میدهد. وقتی فقط ۷ سال داشته با برادرش به مشهد میآید و نزد سنگ تراشهای معروفی آموزش میبیند، حدودا بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۵. تا اینکه برای خودش استاد کار میشود.
در تعریف شخصیت او باید بگویم ارادتی که به امام رضا(ع) و امام حسین(ع) داشت برای همه عجیب بود. تمام خاطراتی که از او دارم خلاصه میشود در همین ارادت.
خوب به یاد دارم دورهای مشکلات شدیدی راهم را سد کرده بود و از حلش بیقرار بودم. پدرم یک روز صدایم کرد و گفت باید راهی حرم شویم.
پشت پنجره فولاد که رسیدیم دستم را گرفت و گفت من هرچه خواستم و هرچه دارم از همینجاست، از پشت پنجره فولاد. نه پدر و مادری داشتم نه پشتیبانی. اینجا مخزن اسرار من است پسرم. حتی دورهای ورشکست شدم اما در همین نقطه توسل کردم و برچشم برهمزدنی دوباره بلند شدم و در همین حرم باشکوه، صحن و سرا را سنگ تراشی کردم.
وی ادامه میدهد: قبل از انقلاب که امکانات صنعتی کم بود سنگ تراشی با دست انجام میشد. از این رو غرفههای صحن کهنه یا همان انقلاب و حوضچهها که البته الان جمع آوری شده، توسط دست انجام میشد که یکی از همان سنگتراشها پدر من بود. این کار را به خاطر ارادتی که به امام رضا(ع) داشت میکرد.
بُعد اجتماعی هیئتهای مذهبی
در طول سالهای اخیر شاهد فعالیت گروههای زیادی هستیم که به صورت خودجوش و دلی به تهیه و توزیع بستههای غذایی، جهزیه و تامین شغل برای بیکارها و... میپردازند. بدون شک از گروههایی که همیشه پای کار بودهاند، هیئات مذهبیاند، اما شاید در مواردی در حقشان کم لطفی شده و برخی نخواستهاند بُعد اجتماعی این قشر دیده شود.
دباغزاده نیز از زمره کسانی است که اعتقاد دارد بُعد فرهنگی و اجتماعی هیئتهای مذهبی پررنگ است و اتفاقا در این عصر که دشمن به روشهای مختلف سعی دارد تیشه بر ریشه اعتقادات و مذهب بزند، فعالیت هیئات مذهبی تیر خلاص به خیالات دشمن است.
وی در این زمینه تاکید میکند: جایگاه تقدس هیئت از قدیم الایام زبانزد است و از همان موقع هم بعد اجتماعی آن مطرح بوده است، اما آن زمان رسانهای وجود نداشته که فعالیت آنها را ترویج کند. جالب اینکه از همان موقع هم در هیئت فقط بحث روضه خوانی در میان نبوده، حالا هم نیست. اتفاقا چه گرههایی که در همین هیئتها از زندگیها باز میشود و به مناسبتهای مختلف خدمت رسانی به نیازمندان انجام میگردد.
وی که از خدمتگذاران چند هیئت در مشهد است برایمان از فعالیتهای به قول خودش بچه هیئتیها اینطور میگوید: سنت کمک به همنوع شاید در همین هیئتها بیشتر باشد.
اگر بخواهم از خودمان شروع کنم باید بگویم در عید نوروز امسال ۹ زندانی جرائم غیر عمد را با مشارکت ستاد دیه آزاد کردیم و در کنارش ۱۲۰۰ بسته معیشتی که ۲۷ مورد کالا داشت را با ارزش ریالی ۱ میلیارد تومان بین خانوادههای نیازمند و حاشیه شهر توزیع کردیم.
در شب شهادت امام رضا(ع) ۳۰۰بسته معیشتی توزیع کردیم و در شب یلدا برای ۱۵۰۰ دختر دانشآموز خوابگاهی مناطق کمبرخوردار نظیر شهرک رضویه، ششتمد سبزوار، فیروزه نیشابور، قدمگاه، ملکآباد بستههایی حاوی آجیل، میوه، شیرینی، صبحانه و در مجموع هرچه خودمان استفاده میکنیم را برایشان فراهم نمودیم.
شب بیست و سوم ماه رمضان دوهزار غذای گرم آماده کردیم که از این تعداد ۴۰۰ وعده سحری هم برای شهرک جزامیان طلاب مشهد، را با افتخار توزیع کردیم.
سال گذشته نیز در ولادتهای مختلف، ۳هزار کیک و شکلات در مناطق شهری و کم برخوردار توزیع کردیم تا عیدی از اهل بیت داشته باشند.
تمامی این هزینهها توسط جمع کوچک و متشکل از ۴ هیئت صورت گرفته است.
دباغزاده جایی میانه صحبت میگوید: حدود ۳۰ سال است که گلریزان حرم مصادف با ولادت امام رضا(ع) باب شده است و پدرم یکی از بانیان این حرکت بود. بدین صورت که با در دست داشتن گل به حرم میرویم و به امام مهربانیها سلام میدهیم. در همان روز برای مردم حاشیه شهر غذای گرم توزیع میکنیم تا به هرنحوی شده دل شیعیان رضا علیه السلام در روز ولادتش شاد باشد.
خاطراتی که سراسر خیر است
به او میگوییم با این حجم از اتفاقات نیکی که رقم زدهاید حتما خاطرات زیادی دارید که تعریف میکند: راستش را بخواهید هرسری که غذایی توزیع میکنیم یا لبخندی بر لبی میآوریم، اتفاق خوشایندی برایم پیش میآید که دلم را قرص میکند مسیری که میرویم درست است.
اینکه هرروز یک نفر تماس بگیرد و با اشک، تشکر و دعایت کند قطعا لطف خدا است.
خوب خاطرم هست برای خانواده باآبرو و نیازمندی دو بسته معیشتی که اقلام زیادی از جمله گوشت، مرغ، همبرگر، کالباس، روغن، برنج، حبوبات، میوه، آجیل، شیرینی و شکلات داشت را بردیم. از قضا دخترش که در شهر دیگری زندگی میکند چند روز قبل به مادرش میگوید با خانواده شوهرم راهی مشهد هستیم. مادر هم دلنگران که با یخچال خالی چطور از میهمان پذیرایی کنم؟ وقتی بستهها را برایش بردیم با گریه میگفت آبرویم را پیش خانواده دامادم خریدید.
اینها برای ما سراسر خیر و جذابیت است.
شب جمعه حسینیه را فراموش نکنید
دباغزاده بین خاطرات مکثی میکند و ذهنش سُر میخورد به اعتقاد پدرش که لُپ کلام همیشهاش این بوده: در طول هفته هرجا که دوست دارید بروید. سفر، میهمانی، تفریح اما مبادا شب جمعه هیئت و حسینیه را فراموش کنید.
وی در ادامه میگوید: امام حسین(ع) خط قرمز پدرم بود. مریض که میشد میگفت شب جمعه هیئت بروم خوب میشوم، از قضا خوب هم میشد.
در ارادت او به اعتقادش فقط این را بگویم که پدرم یک شبِ جمعه، هیئت نیامد و همان شب هم فوت کرد. شبی که بیمار شده بود و توان راه رفتن نداشت اما بنا به اعتقادم همان یک شب حسینیه نرفتنش، امام حسین (ع) پیش او آمد.
۶ ماه بعد مادرم پر کشید. آنهم در ظهر روز وفات امام رضا(ع). آن لحظه که وارد حرم شدم و مشغول سینهزنی بودم تلفنم زنگ خورد: محمود مامان تموم کرد.
این اتفاق که مترادفش را میتوانم "معجزه" بیاورم، دوباره سیمم را وصل کرد. امام رضا(ع) خواست حکمت را نشانم دهد؛ گاهی شفا دادن در همین است که در روز شهادت کسی که به او ارادت داری، بروی پیش خودش.
اینها بخشی از صحبتهای محمود دباغزاده مداح و نوحه خوان مشهدی است و مانند بسیاری از ذاکران اهل بیت(ع) پولی بابت مداحی دریافت نمیکند.
او از زمان خردسالی، از وقتی یادش میآید در رکاب پدری قد کشیده که حرف اول و آخرش توسل و توکل به امام رضا(ع) بوده و اراده شدید قلبی به امام حسین(ع) داشته است.
اسرار پشت پنجره فولاد
دقایقی را با این مداح اهل بیت به گفتگو نشستیم و از آنجایی که نسبت به هم صنفهای خود جوانتر محسوب میشود، تصویری جدید و امروزی پسندتر از فعالیتهای عامالمنفعه هیئات مذهبی و تاثیر آن بر زندگی جمعی و فردی را برایمان نشان میدهد که خواندنش خالی از لطف نیست.
ابتدای صحبت دباغزاده ترجیح میدهد از پدرش و خاطرات پروپیمانی که از او دارد بگوید.
خودش تعریف میکند: پدرم اصالتا سبزواری است و پدر و مادرش را در کودکی از دست میدهد. وقتی فقط ۷ سال داشته با برادرش به مشهد میآید و نزد سنگ تراشهای معروفی آموزش میبیند، حدودا بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۵. تا اینکه برای خودش استاد کار میشود.
در تعریف شخصیت او باید بگویم ارادتی که به امام رضا(ع) و امام حسین(ع) داشت برای همه عجیب بود. تمام خاطراتی که از او دارم خلاصه میشود در همین ارادت.
خوب به یاد دارم دورهای مشکلات شدیدی راهم را سد کرده بود و از حلش بیقرار بودم. پدرم یک روز صدایم کرد و گفت باید راهی حرم شویم.
پشت پنجره
وی ادامه میدهد: قبل از انقلاب که امکانات صنعتی کم بود سنگ تراشی با دست انجام میشد. از این رو غرفههای صحن کهنه یا همان انقلاب و حوضچهها که البته الان جمع آوری شده، توسط دست انجام میشد که یکی از همان سنگتراشها پدر من بود. این کار را به خاطر ارادتی که به امام رضا(ع) داشت میکرد.
بُعد اجتماعی هیئتهای مذهبی
در طول سالهای اخیر شاهد فعالیت گروههای زیادی هستیم که به صورت خودجوش و دلی به تهیه و توزیع بستههای غذایی، جهزیه و تامین شغل برای بیکارها و... میپردازند. بدون شک از گروههایی که همیشه پای کار بودهاند، هیئات مذهبیاند، اما شاید در مواردی در حقشان کم لطفی شده و برخی نخواستهاند بُعد اجتماعی این قشر دیده شود.
دباغزاده نیز از زمره کسانی است که اعتقاد دارد بُعد فرهنگی و اجتماعی هیئتهای مذهبی پررنگ است و اتفاقا در این عصر که دشمن به روشهای مختلف سعی دارد تیشه بر ریشه اعتقادات و مذهب بزند، فعالیت هیئات مذهبی تیر خلاص به خیالات دشمن است.
وی در این زمینه تاکید میکند: جایگاه تقدس هیئت از قدیم الایام زبانزد است و از همان موقع هم بعد اجتماعی آن مطرح بوده است، اما آن زمان رسانهای وجود نداشته که فعالیت آنها را ترویج کند. جالب اینکه از همان موقع هم در هیئت فقط بحث روضه خوانی در میان نبوده، حالا هم نیست. اتفاقا چه گرههایی که در همین هیئتها از زندگیها باز میشود و به مناسبتهای مختلف خدمت رسانی به نیازمندان انجام میگردد.
وی که از خدمتگذاران چند هیئت در مشهد است برایمان از فعالیتهای به قول خودش بچه هیئتیها اینطور میگوید: سنت کمک به همنوع شاید در همین هیئتها بیشتر باشد.
اگر بخواهم از خودمان شروع کنم باید بگویم در عید نوروز امسال ۹ زندانی جرائم غیر عمد را با مشارکت ستاد دیه آزاد کردیم و در کنارش ۱۲۰۰ بسته معیشتی که ۲۷ مورد کالا داشت را با ارزش ریالی ۱ میلیارد تومان بین خانوادههای نیازمند و حاشیه شهر توزیع کردیم.
در شب شهادت امام رضا(ع) ۳۰۰بسته معیشتی توزیع کردیم و در شب یلدا برای ۱۵۰۰ دختر دانشآموز خوابگاهی مناطق کمبرخوردار نظیر شهرک رضویه، ششتمد سبزوار، فیروزه نیشابور، قدمگاه، ملکآباد بستههایی
شب بیست و سوم ماه رمضان دوهزار غذای گرم آماده کردیم که از این تعداد ۴۰۰ وعده سحری هم برای شهرک جزامیان طلاب مشهد، را با افتخار توزیع کردیم.
سال گذشته نیز در ولادتهای مختلف، ۳هزار کیک و شکلات در مناطق شهری و کم برخوردار توزیع کردیم تا عیدی از اهل بیت داشته باشند.
تمامی این هزینهها توسط جمع کوچک و متشکل از ۴ هیئت صورت گرفته است.
دباغزاده جایی میانه صحبت میگوید: حدود ۳۰ سال است که گلریزان حرم مصادف با ولادت امام رضا(ع) باب شده است و پدرم یکی از بانیان این حرکت بود. بدین صورت که با در دست داشتن گل به حرم میرویم و به امام مهربانیها سلام میدهیم. در همان روز برای مردم حاشیه شهر غذای گرم توزیع میکنیم تا به هرنحوی شده دل شیعیان رضا علیه السلام در روز ولادتش شاد باشد.
خاطراتی که سراسر خیر است
به او میگوییم با این حجم از اتفاقات نیکی که رقم زدهاید حتما خاطرات زیادی دارید که تعریف میکند: راستش را بخواهید هرسری که غذایی توزیع میکنیم یا لبخندی بر لبی میآوریم، اتفاق خوشایندی برایم پیش میآید که دلم را قرص میکند مسیری که میرویم درست است.
اینکه هرروز یک نفر تماس بگیرد و با اشک، تشکر و دعایت کند قطعا لطف خدا است.
خوب خاطرم هست برای خانواده باآبرو و نیازمندی دو بسته معیشتی که اقلام زیادی از جمله گوشت، مرغ، همبرگر، کالباس، روغن، برنج، حبوبات، میوه، آجیل، شیرینی و شکلات داشت را بردیم. از قضا دخترش که در شهر دیگری زندگی میکند چند روز قبل به مادرش میگوید با خانواده شوهرم راهی مشهد هستیم. مادر هم دلنگران که با یخچال خالی چطور از میهمان پذیرایی کنم؟ وقتی بستهها را برایش بردیم با گریه میگفت آبرویم را پیش خانواده دامادم خریدید.
اینها برای ما سراسر خیر و جذابیت است.
شب جمعه حسینیه را فراموش نکنید
دباغزاده بین خاطرات مکثی میکند و ذهنش سُر میخورد به اعتقاد پدرش که لُپ کلام همیشهاش این بوده: در طول هفته هرجا که دوست دارید بروید. سفر، میهمانی، تفریح اما مبادا شب جمعه هیئت و حسینیه را فراموش کنید.
وی در ادامه میگوید: امام حسین(ع) خط قرمز پدرم بود. مریض که میشد میگفت شب جمعه هیئت بروم خوب میشوم، از قضا خوب هم میشد.
در ارادت او به اعتقادش فقط این را بگویم که پدرم یک شبِ جمعه، هیئت نیامد و همان شب هم فوت کرد. شبی که بیمار شده بود و توان راه رفتن نداشت اما بنا به اعتقادم همان یک شب حسینیه نرفتنش، امام حسین (ع) پیش او آمد.