۱
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۳

علوم انسانیِ اسلامی و فرو رفتن در بحث‌های بی حاصل

علوم انسانیِ اسلامی و فرو رفتن در بحث‌های بی حاصل
علوم انسانی چیست و چگونه گرایش های فلسفی و دینی در آن ظاهر شده و تأثیر می گذارد؟
این که آیا اساسا چیزی به نام علم، دینی شدنی هست یا خیر، و همچنین بحث در این باره که تفاوت میان علوم محض و طبیعی و انسانی از نظر دینی شدن، در کجاست، بحث هایی است که مکرر در جریان است. این ها محل بحث این یادداشت نیست. در اینجا، بنده فقط یک خطر را که به تجربه قابل دریافت است یادآور می شوم.
وقتی کسانی بیش از حد روی علوم انسانی دینی و توسعه آن تکیه می کنند، طبعا به دنبال مآخذ و منابع تصحیح و تفریع برای توسعه دانشی که اسمش را علوم انسانی دینی گذاشته اند، می گردند. آنها به طور مرتب از میراث گذشته یاد و به آن استناد می کنند. می شود گفت بخشی از آن میراث، آیات قرآن و حدیث (با همه تفسیرهای مختلف و یا حتی مجموعه های حدیثی صحیح و غیر صحیح) است،  و اما، بیشتر آن چه به آن استناد می شود، تفاسیری که بعد از آن در قرون مختلف توسط عالمان مختلف ارائه شده، و اینان تصور می کنند اگر به آرای قدیمی استناد کنند، حتما سنت را در بغل گرفته اند. غافل از این که وقتی شما از محدوده قرآن و حدیث که بگذارید، باقی مطالب موجود در متون دینی ـ تاریخی قدیمی، از قرن یکم باشد یا چهاردهم، حرفهای دیگران است که چون قدیمی شده و از قدما نقل شده، برای بسیاری رنگ سنت و مقدس را به خود گرفته است.
اکنون، در وقت تولید علوم انسانی دینی، با این همه موضوعات جدید که دستمان هم خالی است، یکسره به این مطالب استناد شده و در غیاب وجود نص قرآنی و حدیثی اصیل، هزاران و هزاران استناد به این قبیل کلمات متأخر که نه نام نص دینی، بلکه سنت های متداول است، صورت می گیرد.
در حال حاضر، کسانی به اسم تاریخ اسلام، برای رسیدن به نقطه نظراتشان در علوم خود ساخته انسانی اسلامی، به هر رطب و یابسی استناد می کنند، همین ها که نمونه اش را در سیاست روز هم می بینیم. خاطرم هست، استاد مرحومم، برای درست کردن نظام اداری در اسلام، سراسر کتاب تراتیب الاداریه کتانی را که برای دفاع از هویت و موجودیت دولت عثمانی و نظریه خلافت اسلامی نوشته بود، مورد استناد قرار می داد.
این کار فی حد نفسه، ایراد دارد، اما ایراد حاشیه ای بزرگتر و از جهتی مهم ترش این است که هر روزه، ما بیش از قبل در این سنت های ناشناخته که اقوال قدماست فرو می رویم و  با نوشتن مقالات به اصطلاح علمی پژوهشی، و استناد های مکرر به این نوع مطالب از کتابهای قدیمی، فکر می کنیم علوم انسانی اسلامی درست کرده ایم. گاهی هم همان عبارات را تفسیر به رأی می کنیم و باز یکسره به بازتولید بی حاصل آنها می پردازیم.
بنده با این رویه مخالف نیستم که بحث کنیم از این که تلقی های مختلف دینی و فلسفی می تواند در یک سری برداشت های علمی از مباحثی از علوم انسانی تأثیر بگذارد، اما الان این را نمی خواهم بحث کنم، بلکه هدفم از این یادداشت، کثرت گرایی شدید در استناد به متون قدیمی به اسم سنت و نص و استناد، با توهم توسعه علوم انسانی اسلامی به نام دین است.
https://www.razavi.news/vdcb8zba.rhbw5piuur.html
razavi.news/vdcb8zba.rhbw5piuur.html
کد مطلب ۴۸۷۲۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما