گفتوگوی خبرگزاری رضوی با خادم پیشکسوت آستان قدس رضوی؛
آرزوی مادرم خدمت پسرش به بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) بود
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ علاقه به فنی و حرفهای موجب شد، دوران دبیرستان ابتدا به این رشته و سپس ریاضی روی آورد و تحصیلات عالیه خود را تا مقطع فوقدیپلم در رشته تأسیسات ساختمان ادامه دهد؛ سال 1347 در سن 22 سالگی علاوه بر تحصیل شبانه در انستیتو تکنولوژی در آستان قدس رضوی نیز به خدمت مشغول شد.
حسن طالبیان شریف نقشهبردار پیشکسوت آستان قدس رضوی است که برای آورده شدن آرزوی مادرش به خدمت بارگاه منور امام هشتم(ع) درآمده است.
چهارشنبههای امام رضایی این هفته به سراغ این کارمند و خادم پیشکسوت حرم مطهر رضوی رفتیم تا بیشتر با او و خدماتش در این مضجع شریف آشنا شویم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
چه عواملی موجب شد حسن طالبیان شریف هم جزو یکی از کارمندان و خدّام مضجع شریف امام هشتم(ع) شود و دو سوم عمر خود را در خدمت به این ساخت مقدس بگذراند؟
سال 1325 در کوچه سرشور مشهد متولد شدم و آخرین فرزند مادرم بودم. او شش پسر و یک دختر داشت که پسرانش همه به شغلی در بازار مشغول بودند و اما من که تنها تحصیلکرده خانواده بودم، از من خواست که به خدمت این مضجع شریف دربیایم و من برای اینکه آرزوی مادرم را برآورده کنم، در سن 22 سالگی در آستان قدس مشغول خدمت شدم و در حین خدمت به تحصیل در انستیتو تکنولوژی، شبانه ادامه تحصیل دادم.
چه خدماتی در آستان قدس رضوی حاصل سالها خدمت شما به این مضجع نورانی است؟
سال 1347 به خدمت در آستان قدس درآمدم و تا سال 1354 با عنوان نقشهبردار در اداره نقشهبرداری خدمت کردم و در سال 1354 با سمت سرپرست نقشهبرداری در سازمان نوسازی اطراف حرم مطهر مشغول کار بودم و با همکاری تعدادی از نقشهبرداران شهرداری مشهد و دفتر مهندسی استان به نقشهبرداری از اماکن اطراف حرم مطهر پرداختم که تا سال 1357 ادامه داشت.
کلیه اماکن اطراف حرم توسط سازمان نوسازی خریداری و سپس تخریب و به فضای سبز وسیعی تبدیل شد. طی سالهای 1357 تا 1360 مسئولیتهای دیگری در ادارات اراضی و املاک داشتم و از ابتدای سال 1360 معاون اداره ساختمان شدم و مسئولیت ساخت کتابخانه مرکزی حرم مطهر به من واگذار شد.
یکی از جاذبههای هنری بارگاه منور امام رضا(ع) را میتوان در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی شاهد بود، بفرمایید این مکان فرهنگی و علمی در چه مترازی از حرم مطهر ساخته شده است؟
کتابخانه مرکزی یکی از مراکز هنرهای تجسمی آستان قدس رضوی بوده و هنرهای سنتی ایرانی و اسلامی در آن به اجرا درآمده است. کارهای نقشهبرداری و در ادامه کارهای ساختمانی کتابخانه مرکزی در محدوده شمالغربی حرم مطهر بین بستهای طبرسی و شیرازی شروع شد و در متراژ 30 هزار متر مربع زیربنا و در سه طبقه طبق نقشههایی که مهندس رضا دیشیدی تهیه کرده بود، در سال 1374 به اتمام و بهرهبرداری رسید. چون قرار نبود در آن محل زیرگذر حرم اجرا شود، لذا ساخت این کتابخانه 14 سال به طول انجامید.
گویا بخشی از احداث رواق دارالحجه نیز به سرپرستی شما انجام گرفته است. در این مورد هم صحبت میکنید؟
پس از افتتاح این کتابخانه، دو سال مسئولیت شرکت کاشی را با عنوان معاون مدیرعامل و سرپرست کارخانه بر عهده داشتم و تا سال 1376 در آنجا مشغول خدمت بودم؛ سپس از اوسط همین سال با سِمت سرپرست کارگاه رواق دارالحجه مشغول کار شدم و تا سال 1380 نیمه شمالی رواق دارالحجه را در حدود سه هزار متر مربع به اتمام رساندم و در آخر همین سال، پس از 34 سال خدمت به افتخار بازنشستگی نائل آمدم.
البته پس از بازنشستگی از آستان قدس، مدتی را با سازندگان آرامگاه عمار یاسر و اویس قرنی از یاران امیرالمؤمنین(ع) در کشور سوریه همکاری داشتم. در سال 1382 نیز با دستاندرکاران ساخت شبستان بزرگ امام خمینی(ره) در راستای توسعه حرم مطهر حضرت فاطمهمعصومه(س) نیز همراه شدم و در ساخت آرایههای هنری کمک کردم. همچنین با همکاری یکی از دوستان کارگاه تولید کاشیهای معرق را راهاندازی کردم و در این راستا به تزئین و بازسازی مساجد و اماکن زیادی در سطح استان و شهرستانهای دیگر پرداختم.
میتوان گفت آقای طالبان شریف پس از 34 سال خدمت در بخشهای مختلف حرم مطهر رضوی به خادمی حضرت در بخش خدّام درآمده است؟
خیر. بنده طی سالهای 1368 تا 1374 در بخش کفشداری به زائران حضرت خدمت کردم و پس از اتمام ساخت کتابخانه مرکزی از سوی مرحوم آیتالله واعظ طبسی حکم خدمت در بخش خدّام را دریافت کردم و اکنون خادم کشیک هفتم هستم.
حدود شش دهه خدمت به ساحت قدسی علیبنموسیالرضا(ع) قطعا مشمول خاطرات خوبی است که خوشحال خواهیم شد مخاطبان ما را مهمان یکی از آنها کنید.
سال 1368 حرم مطهر جشنی برای ولادت حضرت زهرا(س) داشت که من هم پسر خردسال خودم را برده بودم. پس از پایان جشن سه نفر از دوستان بهم گفتند: اگر منزل میروید؟ ما هم با شما بیاییم!. من منزل میخواستم بروم و آنها هم با من همراه شدند؛ آنها صندلی عقب ماشین نشسته و پسرم نیز صندلی جلو کنارم نشسته بود. یک خانمی آمد در سمت پسرم را باز کرد و کنار پسرم نشست، از او پرسیدم، خانم کجا میروید؟ گفت: شما مستقیم میروی؟ من را هم ببر. اصلا عادت نداشتم خانم سوار کنم. دیدم خانم محجبهای است و خیلی هم با احترام خواهش کرد که او را هم به مقصد برسانم؛ قبول کردم و او با ما همراه شد.
میدانبار یکی از همکاران پیاده شد، پرسیدم خانم کجا میروی؟ گفت: همانطور که مستقیم میروی من هم میآیم. در میدان فردوسی یکی دیگر از خادمان پیاده شد. از او پرسیدم و باز همان جواب را داد. یک نفر از همکاران عقب ماشین ماند و ناراحت بودم که این خانم کجا میخواهد، برود؟! و من چطوری او را برسانم؟! مشکوک بود. برای بار سوم از آن خانم سوال کردم و او گفت: ببین آقا نگران نباش من اهل تهران هستم. خانه یکی از اقوام آمدهام. الان که از حرم برمیگشتم رو به حضرت گفتم: آقا اگر زیارت امروز من مورد قبول شماست، یک وسیلهای برای من جور کنید که بتوانم بدون ناراحتی و دغدغه به خانه فامیلمان برگردم. به او گفتم: خانم خیلی من را ترساندید و دغدغهام این بود که نکند مسئلهای داشته باشی؟ او مطمئن جواب داد که هیچ مشکلی نیست و اینجا که میدان فردوسی است، من فهمیدم الان نزدیک خانه فامیلم هستم شما اگر از این قسمت میروی، من هم با شما میآیم. گفتم: پس حضرت من را مأمور کرده بود که زائرش را به مقصد برسانم؛ خب حالا بگو خانهات کجاست؟ این زائر حضرت به من اعتماد کرده و من هم خوشحال بودم که امام رضا(ع)، من را برای خدمت به این زائرش انتخاب کرده بود.
حسن طالبیان شریف نقشهبردار پیشکسوت آستان قدس رضوی است که برای آورده شدن آرزوی مادرش به خدمت بارگاه منور امام هشتم(ع) درآمده است.
چهارشنبههای امام رضایی این هفته به سراغ این کارمند و خادم پیشکسوت حرم مطهر رضوی رفتیم تا بیشتر با او و خدماتش در این مضجع شریف آشنا شویم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
چه عواملی موجب شد حسن طالبیان شریف هم جزو یکی از کارمندان و خدّام مضجع شریف امام هشتم(ع) شود و دو سوم عمر خود را در خدمت به این ساخت مقدس بگذراند؟
سال 1325 در کوچه سرشور مشهد متولد شدم و آخرین فرزند مادرم بودم. او شش پسر و یک دختر داشت که پسرانش همه به شغلی در بازار مشغول بودند و اما من که تنها تحصیلکرده خانواده بودم، از من خواست که به خدمت این مضجع شریف دربیایم و من برای اینکه آرزوی مادرم را برآورده کنم، در سن 22 سالگی در آستان قدس مشغول خدمت شدم و در حین خدمت به تحصیل در انستیتو تکنولوژی، شبانه ادامه تحصیل دادم.
چه خدماتی در آستان قدس رضوی حاصل سالها خدمت شما به این مضجع نورانی است؟
سال 1347 به خدمت در آستان قدس درآمدم و تا سال 1354 با عنوان نقشهبردار در اداره نقشهبرداری خدمت کردم و در سال 1354 با سمت سرپرست نقشهبرداری در سازمان نوسازی اطراف حرم مطهر مشغول کار بودم و با همکاری تعدادی از نقشهبرداران شهرداری مشهد و دفتر مهندسی استان به نقشهبرداری از اماکن اطراف حرم مطهر پرداختم که تا سال 1357 ادامه داشت.
کلیه اماکن اطراف حرم توسط سازمان نوسازی خریداری و سپس تخریب و به فضای سبز وسیعی تبدیل شد. طی سالهای 1357 تا 1360 مسئولیتهای دیگری در ادارات اراضی و املاک داشتم و از ابتدای سال 1360 معاون اداره ساختمان شدم و مسئولیت ساخت کتابخانه مرکزی حرم مطهر به من واگذار شد.
یکی از جاذبههای هنری بارگاه منور امام رضا(ع) را میتوان در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی شاهد بود، بفرمایید این مکان فرهنگی و علمی در چه مترازی از حرم مطهر ساخته شده است؟
کتابخانه مرکزی یکی از مراکز هنرهای تجسمی آستان قدس رضوی بوده و هنرهای سنتی ایرانی و اسلامی در آن به اجرا درآمده است. کارهای نقشهبرداری و در ادامه کارهای ساختمانی کتابخانه مرکزی در محدوده شمالغربی حرم مطهر بین بستهای طبرسی و شیرازی شروع شد و در متراژ 30 هزار متر مربع زیربنا و در سه طبقه طبق نقشههایی که مهندس رضا دیشیدی تهیه کرده بود، در سال 1374 به اتمام و بهرهبرداری رسید. چون قرار نبود در آن محل زیرگذر حرم اجرا شود، لذا ساخت این کتابخانه 14 سال به طول انجامید.
گویا بخشی از احداث رواق دارالحجه نیز به سرپرستی شما انجام گرفته است. در این مورد هم صحبت میکنید؟
پس از افتتاح این کتابخانه، دو سال مسئولیت شرکت کاشی را با عنوان معاون مدیرعامل و سرپرست کارخانه بر عهده داشتم و تا سال 1376 در آنجا مشغول خدمت بودم؛ سپس از اوسط همین سال با سِمت سرپرست کارگاه رواق دارالحجه مشغول کار شدم و تا سال 1380 نیمه شمالی رواق دارالحجه را در حدود سه هزار متر مربع به اتمام رساندم و در آخر همین سال، پس از 34 سال خدمت به افتخار بازنشستگی نائل آمدم.
البته پس از بازنشستگی از آستان قدس، مدتی را با سازندگان آرامگاه عمار یاسر و اویس قرنی از یاران امیرالمؤمنین(ع) در کشور سوریه همکاری داشتم. در سال 1382 نیز با دستاندرکاران ساخت شبستان بزرگ امام خمینی(ره) در راستای توسعه حرم مطهر حضرت فاطمهمعصومه(س) نیز همراه شدم و در ساخت آرایههای هنری کمک کردم. همچنین با همکاری یکی از دوستان کارگاه تولید کاشیهای معرق را راهاندازی کردم و در این راستا به تزئین و بازسازی مساجد و اماکن زیادی در سطح استان و شهرستانهای دیگر پرداختم.
میتوان گفت آقای طالبان شریف پس از 34 سال خدمت در بخشهای مختلف حرم مطهر رضوی به خادمی حضرت در بخش خدّام درآمده است؟
خیر. بنده طی سالهای 1368 تا 1374 در بخش کفشداری به زائران حضرت خدمت کردم و پس از اتمام ساخت کتابخانه مرکزی از سوی مرحوم آیتالله واعظ طبسی حکم خدمت در بخش خدّام را دریافت کردم و اکنون خادم کشیک هفتم هستم.
حدود شش دهه خدمت به ساحت قدسی علیبنموسیالرضا(ع) قطعا مشمول خاطرات خوبی است که خوشحال خواهیم شد مخاطبان ما را مهمان یکی از آنها کنید.
سال 1368 حرم مطهر جشنی برای ولادت حضرت زهرا(س) داشت که من هم پسر خردسال خودم را برده بودم. پس از پایان جشن سه نفر از دوستان بهم گفتند: اگر منزل میروید؟ ما هم با شما بیاییم!. من منزل میخواستم بروم و آنها هم با من همراه شدند؛ آنها صندلی عقب ماشین نشسته و پسرم نیز صندلی جلو کنارم نشسته بود. یک خانمی آمد در سمت پسرم را باز کرد و کنار پسرم نشست، از او پرسیدم، خانم کجا میروید؟ گفت: شما مستقیم میروی؟ من را هم ببر. اصلا عادت نداشتم خانم سوار کنم. دیدم خانم محجبهای است و خیلی هم با احترام خواهش کرد که او را هم به مقصد برسانم؛ قبول کردم و او با ما همراه شد.
میدانبار یکی از همکاران پیاده شد، پرسیدم خانم کجا میروی؟ گفت: همانطور که مستقیم میروی من هم میآیم. در میدان فردوسی یکی دیگر از خادمان پیاده شد. از او پرسیدم و باز همان جواب را داد. یک نفر از همکاران عقب ماشین ماند و ناراحت بودم که این خانم کجا میخواهد، برود؟! و من چطوری او را برسانم؟! مشکوک بود. برای بار سوم از آن خانم سوال کردم و او گفت: ببین آقا نگران نباش من اهل تهران هستم. خانه یکی از اقوام آمدهام. الان که از حرم برمیگشتم رو به حضرت گفتم: آقا اگر زیارت امروز من مورد قبول شماست، یک وسیلهای برای من جور کنید که بتوانم بدون ناراحتی و دغدغه به خانه فامیلمان برگردم. به او گفتم: خانم خیلی من را ترساندید و دغدغهام این بود که نکند مسئلهای داشته باشی؟ او مطمئن جواب داد که هیچ مشکلی نیست و اینجا که میدان فردوسی است، من فهمیدم الان نزدیک خانه فامیلم هستم شما اگر از این قسمت میروی، من هم با شما میآیم. گفتم: پس حضرت من را مأمور کرده بود که زائرش را به مقصد برسانم؛ خب حالا بگو خانهات کجاست؟ این زائر حضرت به من اعتماد کرده و من هم خوشحال بودم که امام رضا(ع)، من را برای خدمت به این زائرش انتخاب کرده بود.