تحلیلگر مسائل منطقه ای در گفتگو با رضوی:
مجاهدت سرداران مقاومت در سوریه مانع از لطمه به تمامیت ارضی ایران شد
خبرگزاری رضوی. ورود محور مقاومت به نبرد سوریه در برابر گروه های تروریستی مورد حمایت غرب و کشورهای عربی برای دفاع از کیان تشیع و ایران اسلامی یکی از فصول افتخارات سرداران و رزمندگان ایرانی در این ناحیه از جهان اسلام به شمار می رود که همچنان نیازمند تبیین و یادآوری است. در این رابطه با آقای علی عبدی تحلیلگر مسائل منطقه ای و کارشناس فعالیت های محور مقاومت گفتگو کرده ایم.
علی عبدی در گفتگو با سرویس جهان اسلام خبرگزاری رضوی درباره دلایل حضور ایران در سوریه گفت: هر چند که در ابتدای امر، تحولات سوریه از اعتراضات مردمی شروع شد اما این تحولات پیش از اینکه در سوریه دیده شود در کشورهای عربی کلید زده شد که بعد از آن به سوریه نیز تسری یافت. آنچه که ما بدان بیداری اسلامی می گوییم و اروپا و آمریکا از آن بهار عربی یاد می کنند یا هر تعبیر دیگری، موجب شد تا مردم در کشورهای عربی در مقابل حکومت های دیکتاتوری و فردسالار بایستند که عملا باعث شده بودند مردم منطقه طعم آزادی، استقلال و هویت ملی را به درستی تجربه نکنند.
وی در این باره توضیح داد: ماجرا از تونس علیه حکومت بن علی آغاز شد و به لیبی، مصر و سایر کشورهای عربی منطقه مثل یمن، بحرین و سوریه نیز تسری یافت. این موضوع را نمی توان انکار کرد که سوریه نیز نوعی نظام قائم به فرد و یک حزب داشت به طوری که بعد از جنگ دوم جهانی که سوریه به ظاهر مستقل شد و از سال 1969 که آقای حافظ اسد با کودتای حزب بعث به قدرت رسید عملا سوریه به معنی دقیق کلمه کشور آزاد و دموکراتیکی به نظر نمی رسید اما به هر جهت سعی کرد تا حد زیادی استقلال خود را در مقابل غرب حفظ کند بخصوص اینکه سوریه هیچ وقت به پروسه شناسایی و سازش با رژیم صهیونیستی نپیوست. این موضوع از منظر غرب یکی از رفتارهای منفی است که همیشه سوریه داشته است. به طور مثال در جولان اشغالی که متعلق به خاک سوریه است آمریکا و اروپا تلاش کردند تا آن را زمینه ای برای کشاندن سوریه به مسیر عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی نمایند اما دولت سوریه بر خلاف اردن یا مصر تن به چنین معامله ای نداد.
اما به هر حال اعتراضات مردم سوریه و مطالبه آنان از دولت به لحاظ حقوقی درست بود اما مسئله این بود که استارت ماجرا در سوریه از بیرونِ این کشور زده شد گر چه در ابتدا اعتراضات ظاهری خود جوش و مسالمت آمیز داشت.
کارشناس مسائل منطقه خاطر نشان کرد: وقتی اعتراضات از درعا شروع شد با توجه به اینکه درعا یک منطقه عشایری و بیشتر عشیره ای است تا شهری و در نظامات ایلاتی و عشایری پتانسیل تبدیل شدن اعتراض ها به خشونت تمام عیار بسیار بالاست از این رو وقتی سازمان امنیت سوریه برخورد تندی را مرتکب شد بلافاصله معترضین هم رفتار بسیار خشنی از خود بروز دادند که در طی چند روز ابتدایی حدود 22 نفر از نیروهای پلیس و امنیتی سوریه توسط معترضین کشته شدند منتهی مسئله این شد که اعتراضات خود جوش توسط مردم در پروسه ای که به تأسی و پیروی از مردم دیگر کشورهای عربی شروع شده بود از مرحله به بعد به تبدیل پروژه مورد حمایت خارج گردید.
وی افزود: طراحی و سناریوهایی که از قبل محور عبری-عربی و امریکایی اماده کرده بودند به اعتراضات به حق مردمی الصاق شد و نظام سوریه باید به انها توجه می کرد و پاسخ ضروری را به مطالبات می داد اما از جایی به بعد این پروسه تبدیل به پروژه خارجی شد که عملا روند اعتراضات را از دست مردم گرفت.
مضاف بر اینکه چون اعتراضات مردمی سازماندهی و رهبری مشخصی نداشت قابلیت ربایش و در اختیار گرفتن توسط گروه های وابسته خارجی محتمل بود و ظرفیت بسیار بالایی داشت. با توجه به مواضع سوریه نسبت به رژیم صهیونیستی و اینکه سوریه در محور مقاومت سر پل مقاومت بود از طرف ایران برای لبنان و فلسطین و همچنین وجود بقاع متبرکه شیعه در سوریه باعث متحد شدن چند جریان شد.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: نظام سوریه چون در اختیار علوی ها است تجربه و تاریخ بسیار تلخی از کشتار و قتل عام علویان هم در دوره عثمانی توسط حکومت عثمانی وجود دارد و هم خاطره بسیار تلخی از جنگ جهانی اول داریم، علوی ها می دانستند با واگذاری حکومت در سوریه، علوی ها به صورت دسته جمعی کشته می شوند به حدی که از علوی ها در سوریه اثری به جا نمی ماند. لذا نظام سوریه بین مرگ و زندگی باید انتخاب می کرد و چاره ای جز ایستادگی در برابر پروژه ای را نداشت که یک سر طیف آن اسرائیل و آمریکا و اروپاست و یک سر طیف وهابیت تکفیری و یک سر دیگر اخوان المسلمین در منطقه است به طوری که می توان گفت شعوب مختلف علیه حکومت سوریه در یک جهت متحد شدند.
علی عبدی تصریح کرد: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که اگر ایران به حمایت از نظام سوریه برنمی خواست به این معنا بود که بعد از سقوط دولت سوریه، عملا سر پل اصلی خود در محور لبنان و فلسطین را از دست می داد. این موضوع به معنای نابودی حزب الله و نابودی مقاومت فلسطین بود. اما خوش خیالی است اگر فکر کنیم امنیت ایران از بین نمی رفت چرا که متعاقب این موضوع امنیت ایران و تمایت ارضی کشور با تهدیدات جدی مواجه می شد. به طوری که شاهد هستیم غرب و وهابیت گروه های تکفیری مثل داعش و سایر افراطیون را ایجاد و حمایت کردند تا با هماهنگی با غرب در چارچوب سناریوی غرب بازی کنند و از هر جهت به ایران لطمه بزنند و ایران را چند پاره کنند از این جهت حضور مقاومت در سوریه و جانفشانی ها در این کشور بسیار حائز اهمیت است و موضوعی است که مانع تجزیه و از دست رفتن تمامیت ارضی کشور شد.
علی عبدی در گفتگو با سرویس جهان اسلام خبرگزاری رضوی درباره دلایل حضور ایران در سوریه گفت: هر چند که در ابتدای امر، تحولات سوریه از اعتراضات مردمی شروع شد اما این تحولات پیش از اینکه در سوریه دیده شود در کشورهای عربی کلید زده شد که بعد از آن به سوریه نیز تسری یافت. آنچه که ما بدان بیداری اسلامی می گوییم و اروپا و آمریکا از آن بهار عربی یاد می کنند یا هر تعبیر دیگری، موجب شد تا مردم در کشورهای عربی در مقابل حکومت های دیکتاتوری و فردسالار بایستند که عملا باعث شده بودند مردم منطقه طعم آزادی، استقلال و هویت ملی را به درستی تجربه نکنند.
وی در این باره توضیح داد: ماجرا از تونس علیه حکومت بن علی آغاز شد و به لیبی، مصر و سایر کشورهای عربی منطقه مثل یمن، بحرین و سوریه نیز تسری یافت. این موضوع را نمی توان انکار کرد که سوریه نیز نوعی نظام قائم به فرد و یک حزب داشت به طوری که بعد از جنگ دوم جهانی که سوریه به ظاهر مستقل شد و از سال 1969 که آقای حافظ اسد با کودتای حزب بعث به قدرت رسید عملا سوریه به معنی دقیق کلمه کشور آزاد و دموکراتیکی به نظر نمی رسید اما به هر جهت سعی کرد تا حد زیادی استقلال خود را در مقابل غرب حفظ کند بخصوص اینکه سوریه هیچ وقت به پروسه شناسایی و سازش با رژیم صهیونیستی نپیوست. این موضوع از منظر غرب یکی از رفتارهای منفی است که همیشه سوریه داشته است. به طور مثال در جولان اشغالی که متعلق به خاک سوریه است آمریکا و اروپا تلاش کردند تا آن را زمینه ای برای کشاندن سوریه به مسیر عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی نمایند اما دولت سوریه بر خلاف اردن یا مصر تن به چنین معامله ای نداد.
اما به هر حال اعتراضات مردم سوریه و مطالبه آنان از دولت به لحاظ حقوقی درست بود اما مسئله این بود که استارت ماجرا در سوریه از بیرونِ این کشور زده شد گر چه در ابتدا اعتراضات ظاهری خود جوش و مسالمت آمیز داشت.
کارشناس مسائل منطقه خاطر نشان کرد: وقتی اعتراضات از درعا شروع شد با توجه به اینکه درعا یک منطقه عشایری و بیشتر عشیره ای است تا شهری و در نظامات ایلاتی و عشایری پتانسیل تبدیل شدن اعتراض ها به خشونت تمام عیار بسیار بالاست از این رو وقتی سازمان امنیت سوریه برخورد تندی را مرتکب شد بلافاصله معترضین هم رفتار بسیار خشنی از خود بروز دادند که در طی چند روز ابتدایی حدود 22 نفر از نیروهای پلیس و امنیتی سوریه توسط معترضین کشته شدند منتهی مسئله این شد که اعتراضات خود جوش توسط مردم در پروسه ای که به تأسی و پیروی از مردم دیگر کشورهای عربی شروع شده بود از مرحله به بعد به تبدیل پروژه مورد حمایت خارج گردید.
وی افزود: طراحی و سناریوهایی که از قبل محور عبری-عربی و امریکایی اماده کرده بودند به اعتراضات به حق مردمی الصاق شد و نظام سوریه باید به انها توجه می کرد و پاسخ ضروری را به مطالبات می داد اما از جایی به بعد این پروسه تبدیل به پروژه خارجی شد که عملا روند اعتراضات را از دست مردم گرفت.
مضاف بر اینکه چون اعتراضات مردمی سازماندهی و رهبری مشخصی نداشت قابلیت ربایش و در اختیار گرفتن توسط گروه های وابسته خارجی محتمل بود و ظرفیت بسیار بالایی داشت. با توجه به مواضع سوریه نسبت به رژیم صهیونیستی و اینکه سوریه در محور مقاومت سر پل مقاومت بود از طرف ایران برای لبنان و فلسطین و همچنین وجود بقاع متبرکه شیعه در سوریه باعث متحد شدن چند جریان شد.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: نظام سوریه چون در اختیار علوی ها است تجربه و تاریخ بسیار تلخی از کشتار و قتل عام علویان هم در دوره عثمانی توسط حکومت عثمانی وجود دارد و هم خاطره بسیار تلخی از جنگ جهانی اول داریم، علوی ها می دانستند با واگذاری حکومت در سوریه، علوی ها به صورت دسته جمعی کشته می شوند به حدی که از علوی ها در سوریه اثری به جا نمی ماند. لذا نظام سوریه بین مرگ و زندگی باید انتخاب می کرد و چاره ای جز ایستادگی در برابر پروژه ای را نداشت که یک سر طیف آن اسرائیل و آمریکا و اروپاست و یک سر طیف وهابیت تکفیری و یک سر دیگر اخوان المسلمین در منطقه است به طوری که می توان گفت شعوب مختلف علیه حکومت سوریه در یک جهت متحد شدند.
علی عبدی تصریح کرد: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که اگر ایران به حمایت از نظام سوریه برنمی خواست به این معنا بود که بعد از سقوط دولت سوریه، عملا سر پل اصلی خود در محور لبنان و فلسطین را از دست می داد. این موضوع به معنای نابودی حزب الله و نابودی مقاومت فلسطین بود. اما خوش خیالی است اگر فکر کنیم امنیت ایران از بین نمی رفت چرا که متعاقب این موضوع امنیت ایران و تمایت ارضی کشور با تهدیدات جدی مواجه می شد. به طوری که شاهد هستیم غرب و وهابیت گروه های تکفیری مثل داعش و سایر افراطیون را ایجاد و حمایت کردند تا با هماهنگی با غرب در چارچوب سناریوی غرب بازی کنند و از هر جهت به ایران لطمه بزنند و ایران را چند پاره کنند از این جهت حضور مقاومت در سوریه و جانفشانی ها در این کشور بسیار حائز اهمیت است و موضوعی است که مانع تجزیه و از دست رفتن تمامیت ارضی کشور شد.