خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ مادرزادی چشمانش انحراف داشت و همه چیزرا دو تا میدید، برای او که پدر چهار دختر است و باید در مراسم خواستگاری آنها حضور داشته باشد، این بیماری ژنتیکی سخت و دردناک بود.
در سنین جوانی به خادمی حضرت درآمد و هنوز یک دهه از خدمت او در بارگاه اربابش، امام رضا(ع) نگذشته بود که بالاخره دعاهایش نتیجه داد و دکتری با تخصص چشمپزشکی حسب علاقهای که به امام مهربانیها داشت درصدد برآمد تا چشمان این خادم حضرت را بدون دریافت هزینهای معالجه کند.
محمدعلی عدالتیان عسکری خادم 60 ساله حرم مطهر رضوی بیش از 20 سال است که چشمان سالم خود را مدیون عشق و ارادت دکتر علی گلستانی متخصص چشمپزشکی به حضرت رضا(ع) میداند. چهارشنبه امام رضایی این هفته به سراغ این خادم حضرت رفتیم تا صحبتهای او را در این مورد بشنویم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
آقای عدالتیان عسکری شما تجربه خدمت در بخشهای مختلف حرم مطهر را دارید. برای مخاطبان چهارشنبههای امام رضایی بگویید این سعادت بزرگ چگونه برایم شما در سه دهه متوالی اتفاق افتاده است؟
از قدیم هر روز قبل از رفتن به مغازهام در خیابان نواب صفوی ابتدا حرم می روم و عرض ارادتی به حضرت رضا(ع) دارم. اواخر دهه 1370 بود که یک روز برای زیارت از کفشداری شماره هشت صحن آزادی وارد شدم و به خادمی گفتم: خادم نمیخواهید بدون توقع و هیچی؟ فقط میخواهم نوکر امام رضا(ع) باشم. آقای خزائینژاد رو بهم معرفی کردند. پیش او رفتم و مدارکم را تحویل دادم. مدتی گذشت و خبری نشد، روز میلاد حضرت سیدالشهدا(ع) بود که به حرم مشرف شدم و رو به حضرت گفتم: یا امام رضا(ع) خبری نشد؟ به مغازه رفتم یکی از دوستان به نام آقای دُراَفشان که نماینده آیت الله سیستانی هستند به مغازهام آمد در همان لحظه نیز تلفن مغازه به صدا درآمد، پشت تلفن آقای ذاکریان مسئول کفشداری بود که بهم گفت: آقای عدالتیان سریع حرم بیایید. رو کردم به آقای دُراَفشان و گفتم: قدم خبری دارید. من را از حرم خواستند.
روز میلاد امام حسین(ع) دعوت به خدمت در بخش کفشداری حرم مطهر شدید؟
بله. خدمت آقای ذاکریان رفتم که بهم گفت: حاج آقای عدالتیان شما شش ماهه کجایی؟ گفتم: شش ماه؟ الان به من اعلام کردند. گفت: شما خودت را سریع به بخش کفشداری برسان. آنجا رفتم و به من لباس نوکری حضرت را دادند. اردیبهشت سال 1370 بود که خادم حضرت شدم.
خدمت در بخش خدّام و فرّاشی را نیز همزمان با کفشداری داشتید؟
بله. بعد مدتی که در بخش کفشداری بودم، اعلام کردند اگر کسی برای خدمت نیابتی داوطلب است اعلام آمادگی کند. بنده حدود سه سال نیابت آقایان احدیان و قدس را در کشیک هفتم بخش خدّام بر عهده گرفتم. مجدد از من درخواست شد نائب کس دیگری در بخش فرّاشان شوم که پذیرفتم و تاکنون به نیابت دو نفر برای خدمت در بخش فرّاشان حاضر شدم. ابتدا آقای هادی منبتی بود و اکنون به جای آقای دبیر در کشیک ششم فرّاشان مشغول به خدمت هستم. من هر وقت سر خدمت حاضر میشوم انگار روز اول است که مشرف میشوم. یعنی همیشه فکر میکنم روز اول است که برای خدمت میروم.
آقای عدالتیان حلاوت و شیرینی خدمت به بارگاه منور رضوی را چگونه تا الان تازه نگه داشته و خود را مفتخر به این سعادت در سه دهه کرده است؟
تا الان با عشق خدمت کردم و تا زمانی که توفیق خادمی حضرت را داشته باشم باز هم متواضعانه و عاشقانه برای خدمت حاضر میشوم. آنقدر عاشق خدمت هستم که به زور کشیک را تحویل میدهم. خدمت در بخش کفشداری را بیشتر دوست دارم، چون خاضعانه به خدمت مشغولم و امانتی که زائران به من میسپارند و با آرامش برای زیارت مشرف میشوند، این آرامش آنها باعث مسرّت و خوشبختی من هم است.
روزی که کشیک دارم تمام دغدغهام رضایت امام رضا(ع) است. به مسئول کشیکم گفتهام، اگر پدرم یا یکی از اقوام فوت کنند، باز هم من روز کشیکم را میآیم. همین اتفاق برای پدرم افتاد. محل خدمتم در رواق دارالحفّاظ بود که خبر فوت او را بهم دادند، گفتم کشیکم تمام شود، بعد میآیم. تا الان سعیام بر این بود که خدمت به حضرت اولویت زندگی من باشد.
حق همجواری حضرت رضا(ع) را به گونهای دیگر ادا کردهاید؟ منظور اینکه غیر خدمت به زائران در حرم مطهر، کاری خارج از این مجموعه برای مهمانان حضرت کرده باشید؟
من مغازه دوخت چادر مسافرتی و کشاورزی دارم. یک روز یکی از زائران آمد از من دو چادر گرفت و پول نداشت. گفتم عیبی ندارد هر زمان به شهر خود برگشتید، هزینه چادر را برایم بفرستید. الان 12 سال از آن موقع میگذرد و آن زائر پول چادر را نفرستاده است. این کار را نیز خدمت به حضرت میگذارم و ناراحت نیستم.
بهترین حاجتی که آقای عدالتیان از حضرت رضا(ع) گرفته، چه بوده است؟
ارادت وصفناپذیری به مادر امام رضا(ع) دارم و همیشه آرزو داشتم، دامادهایم از سلاله پاک حضرت باشند. الحمدالله به لطف حضرت چهار داماد دارم که هر چهار نفر آنها از سادات هستند و بابت آن خوشحالم و خدا را شاکرم.
البته یک خاطره خوب دیگر نیز دارم که آن هم علاقه و ارادت یک دکتر به امام رضا(ع) است که چشمم نیاز به عمل داشت توسط او رایگان معالجه شد.
این دکتر با ارادت به حضرتف چشمان شما را معالجه کرد؟
من انحراف چشم داشتم و از این بابت خیلی ناراحت بودم. خجالت میکشیدم در مراسم خواستگاری دخترانم حاضر شوم. همیشه که حرم مشرف میشدم شفای چشمانم را از حضرت میخواستم. تقریبا اواخر دهه 1370 بود که برای خدمت در کفشداری دو حضور داشتم. یک آقایی جلو آمد و گفت: من از اتریش آمدهام الان یک ساعت اینجا ایستادهام و به چشمان شما نگاه میکنم که کدام چشمتان را عمل کنم. کارت خود را به من داد و رفت.
بعد اتمام خدمتم در کفشداری، نزد حضرت رفتم و تشکر کردم. خیلی خوشحال بودم و روز بعد با همسرم به مطب دکتر علی گلستانی رفتیم. او چشمانم را معاینه کرد و گفت: شما هر چیز را دو تا میبینی و اگر همزمان هم بخواهی با یک چشم نگاه کنی یک چشم دیگرت کور است. اگر از راست نگاه کنی، چپ است و اگر از چپ ببینی، راست است. گفت: من با امام رضا(ع) عهد بستم که خادمش را در اختیار من بگذارد تا چشمان او را معالجه کنم. آقای دکتر من را به کمیسیون پزشکی فرستاد و نتیجه کمیسیون این بود که چشمانم کور خواهد شد. تصمیم گرفتم برای عمل نروم و با همین چشمان کنار بیایم.
همان سال برای میلاد باسعادت حضرت معصومه(س) با همکاران حرم به قم رفتیم در مسیر بازگشت از زیارت امامزادگان شهر کاشان، یکی از همکاران حدیثی از امام رضا(ع) نقل کرد که آقا فرمودند: «هر کس خواهرم را در قم زیارت کند، بعد بیاید مشهد هر چه بخواهد، من میدهم». تو ماشین رو به حضرت رضا(ع) کردم و گفتم: آقا چشمانم را از شما میخواهم.
وقتی مشهد رسیدیم دکتر بهم زنگ زد و با تَشَر گفت: کجایی؟ قرار بود بیایی چشمانت را عمل کنم. گفتم: کمسیون پزشکی نظرش این بوده که چشمان من کور خواهد شد. دکتر گلستانی گفت: ناراحت نباش، اگر کور شدی، من خودم یک چشم از اتریش برایت میخرم و بعد تأکید کرد که صبح روز بعد ساعت 8 بیمارستان بنتالهدی باشم. چهار ساعت عمل چشمانم طول کشید، وقتی به بخش آمدم دکتر بالای سرم آمد و گفت: چشمانت خیلی قشنگ شده است. برگه ترخیص را که بهم دادند، بهم گفتند: شما فقط هزینه بیهوشی و تخت را حساب کن. به برگه نگاه انداختم، دیدم نوشته شده بود هدیه به خادم حضرت رضا(ع) صلوات.
شیرینی 30 سال خدمت به حضرت رضا(ع) با چه خاطرهای ماندگار شده است؟
بهترین خاطرهام به روزی برمیگردد که چهار خانم با حجاب نامناسب به مغازهام آمدم و یکی از آنها که مادر سه دختر همراه خود بود، بهم گفت: حاج آقا بلیط قطار از کجا میتوانیم تهیه کنیم. آدرس دادم، گفت: خود شما برای ما بلیط میخرید. من چهار بلیط برای آنها خریدم. بعد آن خانم از من سوال کرد این اطراف رستوران نزدیک کجاست؟ گفتم: زنگ میزنم برایتان غذا بیاورند. تا غذا برسد، از آنها سوال کردم، چطور شد به مشهد آمدید؟ مادر این دخترها گفت: ما اهل تهران هستیم یک روز دخترم از میدان راهآهن رد میشد، ناخودآگاه به داخل راهآهن آمد و دید جای گیشه بلیط قطار، نوشته یک کوپه دربست خالی برای مشهد. دخترم گفته بود همین چهار تا بلیط را به من میدهید؟
رو به دختر جوان گفتم: عموجان! تو چقدر مورد توجه امام رضا(ع) هستی. شما از جلوی راهآهن رد شدی و یکدفعه دلت شکسته و گفتی بریم مشهد. عنایت حضرت به شما بوده و من هم میخواهم به عنوان خادم حضرت، کاری برای شما بکنم. از من سوال کردند چه کاری؟ گفتم: تا روزی که من برای خدمت به حضرت رضا(ع) مشرف میشوم به نیابت شما خدمت میکنم به یک شرط که شما ححابتان را رعایت کنید. آنها از مغازهام رفتند و نیم ساعت بعد با حجاب زیبا و کامل به مغازهام برگشتند. آن دختر خانم گفت: حاج آقا بهم قول دادی. گفتم: بله. سر قول خود هستم و خدمت خود را به نیت شما انجام خواهم داد. یک ماه گذشت و مادر دخترها به من زنگ زد و گفت: خدا پدر و مادرتان را رحمت کند، شما با بچههای من چکار کردید؟ بچههای من نماز شب میخوانند. گفتم: این عنایت امام رضا(ع) است و ما کارهای نیستیم.