به گزارش خبرگزاری رضوی ـ
آزیتا ذکاء؛ در شلوغی و هیاهوی عصر یک روز تابستانی که کم کم از گرمای خورشید کاسته شده و هوا رو به خنکای غروب و شب است. سیل جمعیت زائر و مجاور راهی بارگاه منور امام مهربانیهاست تا نماز شب خود را در این مضجع شریف اقامه کنند. در بین آن همه مغازه جور و واجور اطراف حرم مطهر رضوی که کم و بیش مشتری خود را دارند و هر یک به واسطه همجواری با حضرت، روزیای داشته که برای زن و بچه خود میبرد.
پیرمرد دستفروش خیابان طبرسی با کلاه و پیراهن سبز رنگی که نشان سیدی اوست و صورت ماه گرفتهاش بیشتر در نظر زائران جلب توجه میکند. زائران جلو رفته، برای رضای خدا و شادی دل این پیرمرد که فروشی داشته باشد از او خرید میکنند. برخی بقیه پول خود را نمیگیرند و به او میبخشند، عدهای هم بدون اینکه او چیزی بفهمد اسکناسی را کف دستش میگذارند.
در این چهارشنبه امام رضایی به سراغ این دست فروش رفتیم تا با او گپوگفت خودمانی داشته باشیم که مشروح آن را در ادامه میخوایند.
پیرمرد دست فروش خیابان طبرسی خودش را برای مخاطبان خبرگزاری رضوی معرفی میکند و بگوید چند سال میشود دست فروش در نزدیکی حرم مطهر است؟
سیدعلی جلائیانحداد از نسل حضرت موسی بن جعفر(ع) هستم. سال 1339 در مشهدمقدس به دنیا آمدم. بزرگ شده محله سی متری طلاب هستم، ولی اکنون در بلوار طبرسی دوم زندگی میکنم. 20 سال قبل، از یک بیماری چشمی رنج میبردم، بعد عمل بهبودی حاصل نشد و نابینا شدم. بعد نابینایی برای امرار معاش به دست فروشی روی آوردم. اول خیابان امام رضا(ع) بودم، شهرداری نگذاشت و اکنون در خیابان طبرسی مشغول به دست فروشی هستم.
صورت آقای جلائیانحداد ماه گرفتگی است؟
بله. مادرم تعریف میکرد زمان ماه گرفتگی داشته صورتش را برای وضو میشسته و در همان حال چشمش نیز به ماه بوده است.
ابتدا به چه شغلی مشغول بودید که پس از نابینایی به دست فروشی روی آوردید؟
ما هفت برادر و چهار خواهر هستیم. من پسر بزرگ خانواده بودم که تا کلاس دوم ابتدایی بیشتر نخواندم و به کار مشغول شدم. جاهای مختلف هم کار کردم. اول بنایی و سپس کار سیمکشی ساختمان انجام میدادم. مدتی مسئولیت سیمکشی ساختمان در بازار رضا(ع) را بر عهده داشنم که از طبقه دومش افتادم و کمرم مشکل پیدا کرد. یک مدت کوتاه هم برای سیمکشی مسجد گوهرشاد رفتم و چون این پروژه دست پیمانکار بود ادامه همکاری بنده لغو شد. چند صباحی نیز کار خدماتی در هتل اطلس و هتل رضا(ع) انجام میدادم. بعد نابینایی چون توانایی کارهای قبلی را نداشتم به دست فروشی روی آوردم.
غیر زیارتنامه امام رضا(ع) دیگر چه چیزی میفروشید؟
زیارتنامه امام رضا(ع)، دعای بازوبند امام علی(ع)، دعای توبهنامه و چند دعا دیگر دارم که تو ساکم است. خانمم زیارتنامه و دعاها را میگیرد و من میفروشم.
برای رفت و برگشت چه کسی به شما کمک میکند؟
ظهر با اتوبوس میآیم و شب هم دامادم دنبالم میآید.
از صبح تا شب اینجا نشسته روی صندلی خسته نمیشوید؟
متأسفانه خیلی شهرداری ما را اذیت کرد. اما با پیگیری همسرم و با کمک بهزیستی فقط برای نوبت عصر شهرداری به من مجوز دست فروشی در اینجا داده است که خدا را شاکرم. الان که هوا گرم است از ساعت سه بعدظهر میآیم تا ساعت دَه شب. نماز شبم را هم میروم منزل میخوانم.
با فروش چند دعا و زیارتنامه چرخ زندگیتان میچرخد؟
از قدیم گفتهاند از تو حرکت از خدا برکت. من برای امرار معاش خود و خانوادهام در همین حد توانایی دارم و خدا خودش برکت میدهد. البته در جوار امام مهربانی دست فروشی کردن با برکت همراه است. من با همین دست فروشی و همسرم نیز با آوردن کار در منزل، توانستیم پنج فرزند خود را عروس و داماد کنیم.
در روز فروش خوبی دارید؟
بد نیست. اغلب مشتریهایم زائران هستند که زیارتنامه امام رضا(ع) و دعاها را از من میخرند و حتی زائران عربزبان هم از من خرید میکنند. گاهی برخی از آنها طی تشرف به حرم مطهر، بنده را در نزدیکی حرم میبینند، میپرسند سید تو هنوز اینجایی؟
از وضعیت خود راضی هستید؟
بله. آدم اگر قدر داشتههایش را بداند زندگی برایش زیباست. من و همسرم تنهایم و همه بچههایمان سر خانه و زندگی خودشان رفتهاند. ما 10 نوه داریم که در کنار آنها خوشبخیتم. نوههایم وقتی به منزل ما میآیند از سر و کولم بالا میروند و من تمام دلخوشیم بازی با آنهاست.
آقاسید تا زمانی که جوان بودید و چشمانتان میدید دوست نداشتید خادم حرم امام رضا(ع) بشوید؟
خادمی حضرت آرزوی همه است. من هم دلم میخواست خادم این بارگاه ملکوتی باشم. اما تا جوان بودم و چشمانم میدید، قستم نشد. اما در همان زمانی که چشمانم دید داشتند، هر کمکی از دستم برمیآمد در حرم انجام میدادم. مثلا در پهن یا جمع کردن فرشها کمک خادمان میکردم یا جارو دستم میگرفتم و صحن را جارو میزدم.
شما که هر روز برای دست فروشی به نزدیکی حرم مطهر میآیید، حتما همیشه نیز برای زیارت مشرف میشوید....
خیر. باید کسی باشد دستم را بگیرد و داخل برای زیارت ببرد. داخل حرم بروم گم میشوم. در این مدت نابیناییام حرم وسعت پیدا کرده و من راه ورودی تا صحن را نمیدانم. همچنین الان که در اوج سیل جمعیت زائران به سمت حرم هستیم، نمیتوانم به تنهایی داخل بروم. اما تا نزدیک ورودی میروم و به حضرت سلام میدهم و برای مومنین و مومنات دعا میکنم. امیدوارم همین کم را نیز حضرت از من نابینا قبول کنند.
زمانی که چشمانتان میدید چه خاطراتی با حرم مطهر داشتید؟
پدرم در نزدیکی حرم مطهر مغازه خیاطی داشت. من هم در کودکی همیشه پیش پدرم بودم و حرم نیز میرفتم و برای کبوتران گندم میبردم. در کودکی عالمی با کبوتران حرم داشتم. جوجه کبوترها را به خانهمان میبردم و به آنها میرسیدم تا بزرگ شوند و توان پرواز پیدا کنند، بعد میآوردم و حرم پروازشان میدادم. البته گاهی خادمان مانع میشدند، ولی من به آنها قول میدادم جوجهها را بزرگ کنم و به حرم برگردانم.
تاکنون امام رضا(ع) چه حاجاتی از آقای جلائیانحداد را برآورده کرده است؟
از حضرت همسر و فرزندان خوب میخواستم که ایشان عنایت کرده و من از آنها راضی هستم، همچنین خانهای که سرپناه خانوادهام باشد. لطف امام رضا(ع) همیشه شامل حال مجاورانش است و دست من را هم خیلی جاها گرفته و زندگیام را مدیون حضرت هستم.
اما یک آرزو دارم که تاکنون به آن نرسیدهام و آن هم زیارت عتبات عالیات است. امیدوارم امام رضا(ع) که حج فقراست، تذکره من بینوا را هم امضاء کند و برای زیارت قبر مطهر اباعبدالله(ع) به کربلا بروم.
معجزاتی هم شما از حضرت در حرم مطهر دیدهاید؟
در گذشته مریضهایی را که دکتر جواب میکرد، به حرم مطهر میآوردند و پشت پنجره فولاد صحن انقلاب دخیل میبستند. یادم است قبل انقلاب، یک روز با آمبولانس زائر مریضی را از بیمارستان امام رضا(ع) به حرم آوردند و گفتند: او زیاد دوام نمیآورد. اما در جلوی چشمان حیرت زده مردم، او از جا بلند شد و دور صحن میدوید و مردم هم دنبال این زائر میدویدند و برای تبرک، لباس این شفا یافته حضرت از مرگ را تکه تکه کردند.