در گفتگو با سرپرست گروه موسیقی "دلشدگان" مطرح شد؛
جای خالی یک حامی بزرگ برای موسیقی اصیل ایرانی
هدیه سادات میرمرتضوی/ سرویس هنر،خبرگزاری رضوی
با وجود 34 سال سن، سالها است که یکی از قدیمیترین گروههای موسیقی مشهد را سرپرستی میکند. رامین میلانی، سنتورنواز و هنرمندان سازهای سنتی، از آغاز نوجوانی که آتش عشق به موسیقی، بر جان سرانگشتان هنرمندش افتاد و تا به امروز که این عشق و اشتیاق، فروزندهتر و شعلهورتر شده است، شهر مشهد را برای فعالیتهای موسیقیاییاش انتخاب کرده و درباره علت این تصمیم، میگوید: «دلیل انتخاب شهرم برای ادامه فعالیت، جدای از خانواده، دوستان خوب موسیقایی و گروهم، این است که اساسا من در همین فضا موسیقی را تجربه کرده و رشد پیدا کردم. درست است که فضا در تهران به نسبت شهرستانها بسیار بازتر و مستعدتر هست، اما علاقه شخصی من، فعالیت در شهر خودم و ارتقای سطح کیفی موسیقی در اینجاست». حرفهای این هنرمند موسیقی فاخر درباره چگونگی پا گذاشتن در مسیر موسیقی، طی کردن این مسیر دشوار و دغدغهها و نگرانیهایش برای موسیقی شهر مشهد را با هم میخوانیم:
از آغاز تا دلشدگان
موسیقی را با فراگیری ساز سنتور از سال 77 به شکل جدی آغاز کردم. پدر و مادرم علاقه بسیار زیادی به موسیقی دارند و از ذوق هنری نیز برخوردار هستند و همیشه مشوق اصلی من در کارهایم و ادامه فعالیتهایم بوده و هستند. اگر چه هیچ کدام موسیقی را به شکل حرفهای کار نکردهاند. یادم میآید پیش از اینکه به کلاس بروم، ساز سنتور را در خانه یکی از اقوام، از نزدیک دیده بودم و به نظرم، حس و رنگ خاصی در سنتور بود که من را جذب میکرد. اولین آهنگی که نواختم و خیلی مورد تشویق استادم قرار گرفتم، درس هشتم از کتاب دستور سنتور استاد پایور بود. وقتی سال اول دانشگاه بودم و هنرآموز موسیقی، همیشه دغدغهام فعالیت در یک گروه موسیقی و تشکیل آن بود. تابستان سال 82 با جمعی از دوستان همسن، اولین جرقههای این آرزو رقم خورد و گروه "دلشدگان" را تشکیل دادیم. علت انتخاب نام گروه، جدای از مفهوم آن که بیانگر عاشقان و دلدادگان موسیقی هست، وجود فیلم و البته آلبوم موسیقی مشهوری به همین نام است که در شکلگیری آن چهرههای بزرگی چون مرحوم علی حاتمی، استاد شجریان، استاد علیزاده و... هنرنمایی کردهاند. ارادت ما به بزرگان موسیقی و هنرمان دلیل پررنگی برای انتخاب این نام بوده است. طی این سالها، تمام تلاشم را کردهام که آرمانها و آرزوهای موسیقاییام را تحقق ببخشم و خدا را شکر توانستهام خیلی از آنها را محقق کنم. این گروه، جزو قدیمیترین گروهها در مشهد است. هر چند، سن، چه برای انسان و چه گروه موسیقی، فقط یک عدد بوده و مهمتر این است که گروه طی این سالها، مسیر رو به پیشرفتی را طی کند، منفعل نباشد و بر جامعه موسیقی تاثیرگذار بگذارد. خوشحالم که با کمک دوستان خوبم توانستهایم به یکی از برندهای شناخته شده در گروههای موسیقی ایرانی تبدیل شویم. ما در گروه خود، از اولین کنسرتمان تا امروز، سعی داشتهایم نغمات ساخته و پرداخته خودمان را اجرا کنیم و حتی اگر آثاری از دیگران اجرا کردهایم، آنها را با تنظیمی جدید ارائه دادهایم. آهنگسازی، تنظیم و نتنگاری گروه "دلشدگان" را من و دوست هنرمندم امیرمحسن حجازی انجام میدهیم و هدفمان بیشتر بر نوآوری و استفاده از اشعار جدید در کارهایمان است که هم مفهوم مشخصی را دنبال کند و هم رنگ و بویی مختص به گروه خودمان داشته باشد.
اساتید من، الگوهای من
اولین استاد موسیقی من جناب آقای صادق نعیمی هستند که سنتور را نزد ایشان فرا گرفتم، مدتی نیز از تجربیات زنده یاد عباس خمر استفاده کردم. تنبک را به مدت کوتاهی نزد مرحوم نوید نعیمی آموختم و پیانو را نیز نزد دوست هنرمندم آقای سلمان هاشمی آموزش دیدم. دورهی کوتاهی از صداسازی و آواز را نیز جهت آشنایی، نزد استاد مهدی سالاری گذراندهام. مبانی هارمونی را هم با جناب دکتر حقگو کار کردهام. البته من هنوز خود را هنرجوی موسیقی میدانم و از تجربیات اساتید و دوستانم چه مستقیم و چه غیرمستقیم استفاده میکنم و برای تمام اساتیدم که در قید حیات هستند آرزوی سلامتی و شادی دارم. در ساز تخصصی خودم سنتور، اساتید بزرگی برای من الگو بودهاند. بعد از استاد گرانقدر مرحوم فرامرز پایور که پدر سنتورنوازی ایران است و زحمات بسیار زیادی در نتنگاری و تالیف نغمات ماندگار برای سنتور کشید، استاد زنده یاد پرویز مشکاتیان به دلیل روح لطیف و شورانگیزی که در آثار و نوازندگیاش به چشم میخورد و نیز استاد اردوان کامکار که مبدع سبکی نوین در سنتورنوازی معاصر ایران است، الگوهای من در نوازندگی هستند.
حس خوب آزادی
من هنوز خود را هنرآموز موسیقی میدانم. ولی دوره سنتورنوازیام نزد اساتیدی که ذکر کردم حدود 7 سال طول کشید. یادگیری هر سازی دشواریها و زحمتهای خاص خودش را دارد و فارغ از نوع ساز، نقطه اشتراک فراگیری همه آنها، تمرین زیاد، داشتن صبر و استمرار در رفتن به کلاس و در نتیجه پیشرفت است. بدون تمرین زیاد و مستمر، یادگیری هیچ سازی میسر نمیشود. اما درباره ساز تخصصی خودم باید بگویم که سنتور، ساز قلدری است با تواناییهای زیاد در رنگآمیزی صدایی گروه از لحاظ تنظیم وهم اینکه به لحاظ تکنیکی، قابلیتهای زیادی دارد. سنتور ساز تخصصی من است که هم آن را تدریس میکنم و هم در گروهها و ضبطها مینوازم. اما آواز و سازهای دیگری که آموختهام نیز به من در آهنگسازی و تنظیم قطعات، کمک بسیار زیادی کرده است. حتی دانش نوازندگی تنبک به من در تدریس نیز کمک میکند. به نظرم برای یک آهنگساز، جزو ملزومات است که به غیر از ساز تخصصی خودش به پیانو و یک ساز کوبهای نیز مسلط باشد. این دو ساز، جزو واحدهای درسی رشته دانشگاهی موسیقی نیز هستند. هنگام نواختن سنتور، اولین و پررنگترین حس، آزاد شدن و تخلیه شدن درون هست. در این دنیای شلوغ و پرهیاهو، وقتی پشت سنتور مینشینم و مضراب به دست میگیرم، از افکار روزمره فارغ میشوم. ساز برای نوازنده یک نوع مسکن هست. مسکنی خوب و آرامشبخش. با هر نغمه و ملودی، یک خاطره و یاد خوب برای آدم زنده میشود و مثل یک رویا تو را به اینطرف و آنطرف میکشاند. موسیقی، نیاز روحی هر انسان است و ذهن مشوش را آرام میکند، چه شنونده صِرف باشی و چه نغمهپرداز گوش خودت. در هر حال، ساز به نوازنده روحیه میدهد و این موضوع را هر بار تجربه میکنم، حتی گاهی انسان را به وجد میآورد و تپش قلب را بالا میبرد.
آلبومها، موفقیتها و اجراها
در آلبومی با نام "حتی به روزگاران" به عنوان نوازنده سنتور با سلمان هاشمی همکاری داشتهام که این آلبوم، توسط حوزه هنری تهران منتشر شده است. همچنین به همراه دوستان خوبم در گروه "دلشدگان" در حال ضبط آلبومی با تنظیم امیرمحسن حجازی نوازنده و آهنگساز گروه هستیم که امیدوارم به زودی با انتشار این آلبوم، برگ دیگری به دفتر فعالیتهای گروه اضافه کنیم. حدود سالهای 84 و 85 برای دو فیلم کوتاه و یک اثر نمایشنامهخوانی، آهنگسازی و نوازندگی داشتهام که در آن سال، آن اثر در جشنواره نمایشنامهخوانی منتخب شد. همچنین در سال 85 در تیتراژ پایانی سریال "فصل شکیبایی" به عنوان نوازنده سنتور با صدا و سیمای مرکز استان خراسان رضوی، همکاری داشتهام. طی این سالها در جشنوارههای مختلفی شرکت داشتهام. همراه با گروه "برزین" به سرپرستی دوست عزیزم امیرحسین اسکندری در فستیوال دانشجویی سال 90 و جشنواره فجر سال 91 اجرا داشتیم که مقام دوم را کسب کردیم. با گروه دلشدگان هم مقام نخست گروهنوازی جشنواره استاد شهناز در سال 93 و مقام دوم جشنواره موسیقی فجر در سال 93 را کسب کردیم. همچنین در جشنوارههای بینالمللی نظیر جشنواره ستارگان درسدن آلمان سال 94 و جشنواره موغام باکو سال 96 به همراه گروه دلشدگان شرکت داشتیم. آخرین اجرای خارجی ما، زمستان 96 در جشنواره موغام باکو در کشور آذربایجان بود و آخرین اجرای داخلی ما نیز پیش از عزیمت به آذربایجان، کنسرتی بود که در شهر شیروان داشتیم.
حیات یک گروه موسیقی، در گروی اجرای صحنهای است
روال اجرای صحنهای موسیقی در مشهد، با تمامی شهرها و شهرستانهای کشور کاملا متفاوت است. دلیل این ممانعت در شهرمان، حواشی آن اجراها اعلام شده است و این یعنی با اصل موضوع موسیقی، بالاخص موسیقی سنتی مخالفتی نیست. اما سوال اینجاست که آیا حواشی احتمالی این اجراها، قابل کنترل نیست؟ آیا نهادهای نظارتی از قبیل اداره محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیروی انتظامی قابلیت برقراری شئونات اسلامی یک برنامه را ندارند؟ اتفاقا هیچ ارگانی بهتر از این دو نهاد نمیتواند مستقیما در این مهم، دخیل و سهیم باشد تا ارائه صحیح موسیقی، فدای حواشی احتمالی آن نشود. در شهر ما هر روز دهها سالن سینما، تئاتر، همایش، سمینار و... اقدام به پخش فیلم، اجرای تئاتر، برگزاری جشنهای مختلف حتی همراه با اجرای زنده موسیقی میکنند. سوال جدی ایناست که آیا در اجرای صحنهای موسیقی سنتی، اتفاق خاصی میافتد که در این اماکن خبری از آنها نیست؟ به خدا همین مردم هنردوستی که به دیدن فیلم سینمایی و تئاتر میروند، از اجراهای صحنهای موسیقی دیدن میکنند. در تهران و خیلی از شهرهای بزرگ ایران، اجرای صحنهای موسیقی امری است کاملا عادی و تحت کنترل مانند هر فرآیند هنری دیگر از قبیل سینما و تئاتر. هنرمند به ارائه اثر هنری خودش زنده است و حیات یک گروه موسیقی، در گروی اجرای صحنهای است. محرومیت از این حق طبیعی، بسیاری از هنرمندان را بیانگیزه و خانهنشین کرده است، بالاخص پیشکسوتان که حق بزرگی به گردن ما دارند. باز شدن فضای موسیقی و اجراهای صحنهای به نفع همه است، باعث ارتقای سطح دانش فرهنگی و هنری نسل جدید میشود، روحیه نشاط در جامعه رواج پیدا میکند و امید را افزایش میدهد. همانطور که همه ما به طبیعت، فیلم طنز و تفریحات سالم نیازمندیم، موسیقی هم جزئی از نیازهای بدیهی فطری ماست. امید است با تدبیر مسئولین ذیربط که تلاششان بهبود کیفی شاخصهای جامعه است، با راهاندازی اجراهای صحنهای در سایه نظم و شئونات، شاهد فضای جدیدی در صحنه موسیقی شهرمان باشیم.
آرزوی همه ما
مشهد، بعد از پایتخت، بزرگترین و مهمترین کلانشهر ایران است و همچنین پایتخت معنوی ماست. بیش از سی آموزشگاه آزاد موسیقی و هزاران هنرآموز و نوازنده و خواننده، مشهد را به یکی از قطبهای موسیقی ایران با پتانسیل فوقالعاده بالا تبدیل کرده است که در ایران و حتی دنیا حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در چنین فضایی، بزرگترین تاثیری که هنرمندان عرصه موسیقی میتوانند داشته باشند، گسترش فعالیتهای موسیقایی و پرهیز از حاشیههای آن است. منظورم از حاشیه، رقابتهای ناسالم و دشمنیهاست. اثر هنری، جاودانه است و به یادگار میماند. اما حاشیهها مثل یک خیابان تودرتو نه انتهایی دارد و نه نتیجهای. همانطور که میدانید هنرمندان بزرگی از خطهی خراسان، با موسیقی خود در اعتلای جایگاه و شأن شهر امام هشتم گام برداشتهاند و پا در عرصه موسیقی ایران گذاشتهاند که آثار پررنگ حضورشان در این حوزه میدرخشد. آرزوی همه ماست که در راه این هنرمندان گام برداریم. خود من، دو سرود با نامهای "باغ آینه" و "مژده حضور" برای مدارس مختلف از جمله دبیرستان امام رضا(ع) ساختهام که در جشنوارههای سرود رضوی بین کارهای منتخب برگزیده شد. در آلبومی به نام "بچههای رضوان" نیز به آهنگسازی آقای مجید صانعی که توسط موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی منتشر شده است، به عنوان نوازنده سنتور، افتخارهمکاری داشتهام.
محدودیتها و تبعات آن
وقتی محدودیتهایی مانند عدم نشان دادن ساز و یا جلوگیری از اجرای صحنهای موسیقی در جامعه به وجود بیاید، بالطبع آن محدودیت به شکلی نادرست و از کنترل خارج شده، مخفیانه و زیرزمینی در دسترس جوانها قرار خواهد گرفت. امروز با هجمه انواع موسیقی از کانالهای مختلف رسانهای و مجازی، جای خالی یک حامی بزرگ برای هنر موسیقی اصیل ما به شدت احساس میشود و این وظیفه بر گردن نهادهای فرهنگی ماست. صدا و سیما، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه هنری، شهرداری و... هر کدام میتوانند به نوعی در ترویج و شناساندن موسیقی اصیل ایرانی به جوانان و نسل جدید، تاثیرگذار باشند. چیزی که اگر از جوانان دریغ شود، به راحتی به شکلی غیرطبیعی در رسانههای بیگانه و فضای مجازی خواهند جست و تبعات فرهنگی آن به شدت بیشتر از برخوردهای محافظهکارانه امروز با موسیقی خواهد بود. چیزی که این روزها به عینه شاهد آن هستیم.
خواستن، توانستن است
برای آرزوهای بزرگ، سقفی متصور نیستم. به یاری و لطف خداوند و پیگیری و پشتکار، توانستهام به درصد زیادی از آنچه که هدف ذهنیام در زندگی هنری بوده است برسم و معنی "خواستن توانستن است" را بارها درک کردهام. ولی از آرزوهای بزرگم این است که گروه ما بتواند سفیر فرهنگی و وارث خوبی برای موسیقی و هنر این مرز و بوم در عرصه موسیقی جهانی باشد و بتوانیم نغمههای خودمان را به گوش همگان برسانیم. اجرای کنسرت در سالنهای بزرگ کشور هم جزو اهداف آینده ماست. برای رسیدن به این نقطه از موفقیتهایم از همسر مهربانم به پاس حمایتهای بی دریغ و مهربانانهاش تشکر و قدردانی میکنم. همچنین از بهترین دوستانم در گروه "دلشدگان" که همواره با تمام سختیها و تنگناها در کنارم بودهاند. بالاخص جواد ریحانی عزیز که در پشت صحنه تمامی اجراها و برنامههای ما به عنوان مدیر اجرایی گروه، نقش پررنگ و فعالی را ایفا میکند.
با وجود 34 سال سن، سالها است که یکی از قدیمیترین گروههای موسیقی مشهد را سرپرستی میکند. رامین میلانی، سنتورنواز و هنرمندان سازهای سنتی، از آغاز نوجوانی که آتش عشق به موسیقی، بر جان سرانگشتان هنرمندش افتاد و تا به امروز که این عشق و اشتیاق، فروزندهتر و شعلهورتر شده است، شهر مشهد را برای فعالیتهای موسیقیاییاش انتخاب کرده و درباره علت این تصمیم، میگوید: «دلیل انتخاب شهرم برای ادامه فعالیت، جدای از خانواده، دوستان خوب موسیقایی و گروهم، این است که اساسا من در همین فضا موسیقی را تجربه کرده و رشد پیدا کردم. درست است که فضا در تهران به نسبت شهرستانها بسیار بازتر و مستعدتر هست، اما علاقه شخصی من، فعالیت در شهر خودم و ارتقای سطح کیفی موسیقی در اینجاست». حرفهای این هنرمند موسیقی فاخر درباره چگونگی پا گذاشتن در مسیر موسیقی، طی کردن این مسیر دشوار و دغدغهها و نگرانیهایش برای موسیقی شهر مشهد را با هم میخوانیم:
از آغاز تا دلشدگان
موسیقی را با فراگیری ساز سنتور از سال 77 به شکل جدی آغاز کردم. پدر و مادرم علاقه بسیار زیادی به موسیقی دارند و از ذوق هنری نیز برخوردار هستند و همیشه مشوق اصلی من در کارهایم و ادامه فعالیتهایم بوده و هستند. اگر چه هیچ کدام موسیقی را به شکل حرفهای کار نکردهاند. یادم میآید پیش از اینکه به کلاس بروم، ساز سنتور را در خانه یکی از اقوام، از نزدیک دیده بودم و به نظرم، حس و رنگ خاصی در سنتور بود که من را جذب میکرد. اولین آهنگی که نواختم و خیلی مورد تشویق استادم قرار گرفتم، درس هشتم از کتاب دستور سنتور استاد پایور بود. وقتی سال اول دانشگاه بودم و هنرآموز موسیقی، همیشه دغدغهام فعالیت در یک گروه موسیقی و تشکیل آن بود. تابستان سال 82 با جمعی از دوستان همسن، اولین جرقههای این آرزو رقم خورد و گروه "دلشدگان" را تشکیل دادیم. علت انتخاب نام گروه، جدای از مفهوم آن که بیانگر عاشقان و دلدادگان موسیقی هست، وجود فیلم و البته آلبوم موسیقی مشهوری به همین نام است که در شکلگیری آن چهرههای بزرگی چون مرحوم علی حاتمی، استاد شجریان، استاد علیزاده و... هنرنمایی کردهاند. ارادت ما به بزرگان موسیقی و هنرمان دلیل پررنگی برای انتخاب این نام بوده است. طی این سالها، تمام تلاشم را کردهام که آرمانها و آرزوهای موسیقاییام را تحقق ببخشم و خدا را شکر توانستهام خیلی از آنها را محقق کنم. این گروه، جزو قدیمیترین گروهها در مشهد است. هر چند، سن، چه برای انسان و چه گروه موسیقی، فقط یک عدد بوده و مهمتر این است که گروه طی این سالها، مسیر رو به پیشرفتی را طی کند، منفعل نباشد و بر جامعه موسیقی تاثیرگذار بگذارد. خوشحالم که با کمک دوستان خوبم توانستهایم
اساتید من، الگوهای من
اولین استاد موسیقی من جناب آقای صادق نعیمی هستند که سنتور را نزد ایشان فرا گرفتم، مدتی نیز از تجربیات زنده یاد عباس خمر استفاده کردم. تنبک را به مدت کوتاهی نزد مرحوم نوید نعیمی آموختم و پیانو را نیز نزد دوست هنرمندم آقای سلمان هاشمی آموزش دیدم. دورهی کوتاهی از صداسازی و آواز را نیز جهت آشنایی، نزد استاد مهدی سالاری گذراندهام. مبانی هارمونی را هم با جناب دکتر حقگو کار کردهام. البته من هنوز خود را هنرجوی موسیقی میدانم و از تجربیات اساتید و دوستانم چه مستقیم و چه غیرمستقیم استفاده میکنم و برای تمام اساتیدم که در قید حیات هستند آرزوی سلامتی و شادی دارم. در ساز تخصصی خودم سنتور، اساتید بزرگی برای من الگو بودهاند. بعد از استاد گرانقدر مرحوم فرامرز پایور که پدر سنتورنوازی ایران است و زحمات بسیار زیادی در نتنگاری و تالیف نغمات ماندگار برای سنتور کشید، استاد زنده یاد پرویز مشکاتیان به دلیل روح لطیف و شورانگیزی که در آثار و نوازندگیاش به چشم میخورد و نیز استاد اردوان کامکار که مبدع سبکی نوین در سنتورنوازی معاصر ایران است، الگوهای من در نوازندگی هستند.
حس خوب آزادی
من هنوز خود را هنرآموز موسیقی میدانم. ولی دوره سنتورنوازیام نزد اساتیدی که ذکر کردم حدود 7 سال طول کشید. یادگیری هر سازی دشواریها و زحمتهای خاص خودش را دارد و فارغ از نوع ساز، نقطه اشتراک فراگیری همه آنها، تمرین زیاد، داشتن صبر و استمرار در رفتن به کلاس و در نتیجه پیشرفت است. بدون تمرین زیاد و مستمر، یادگیری هیچ سازی میسر نمیشود. اما درباره ساز تخصصی خودم باید بگویم که سنتور، ساز قلدری است با تواناییهای زیاد در رنگآمیزی صدایی گروه از لحاظ تنظیم وهم اینکه به لحاظ تکنیکی، قابلیتهای زیادی دارد. سنتور ساز تخصصی من است که هم آن را تدریس میکنم و هم در گروهها و ضبطها مینوازم. اما آواز و سازهای دیگری که آموختهام نیز به من در آهنگسازی و تنظیم
آلبومها، موفقیتها و اجراها
در آلبومی با نام "حتی به روزگاران" به عنوان نوازنده سنتور با سلمان هاشمی همکاری داشتهام که این آلبوم، توسط حوزه هنری تهران منتشر شده است. همچنین به همراه دوستان خوبم در گروه "دلشدگان" در حال ضبط آلبومی با تنظیم امیرمحسن حجازی نوازنده و آهنگساز گروه هستیم که امیدوارم به زودی با انتشار این آلبوم، برگ دیگری به دفتر فعالیتهای گروه اضافه کنیم. حدود سالهای 84 و 85 برای دو فیلم کوتاه و یک اثر نمایشنامهخوانی، آهنگسازی و نوازندگی داشتهام که در آن سال، آن اثر در جشنواره نمایشنامهخوانی منتخب شد. همچنین در سال 85 در تیتراژ پایانی سریال "فصل شکیبایی" به عنوان نوازنده سنتور با صدا و سیمای مرکز استان خراسان رضوی، همکاری داشتهام. طی این سالها در جشنوارههای مختلفی شرکت داشتهام. همراه با گروه "برزین" به سرپرستی دوست عزیزم امیرحسین اسکندری در فستیوال دانشجویی سال 90 و جشنواره فجر سال 91 اجرا داشتیم که مقام دوم را کسب کردیم. با گروه دلشدگان هم مقام نخست گروهنوازی جشنواره استاد شهناز در سال 93 و مقام دوم جشنواره موسیقی فجر در سال 93 را کسب کردیم. همچنین در جشنوارههای بینالمللی نظیر جشنواره ستارگان درسدن آلمان سال 94 و جشنواره موغام باکو سال 96 به همراه گروه دلشدگان شرکت داشتیم. آخرین اجرای خارجی ما، زمستان 96 در جشنواره موغام باکو در کشور آذربایجان بود و آخرین اجرای داخلی ما
حیات یک گروه موسیقی، در گروی اجرای صحنهای است
روال اجرای صحنهای موسیقی در مشهد، با تمامی شهرها و شهرستانهای کشور کاملا متفاوت است. دلیل این ممانعت در شهرمان، حواشی آن اجراها اعلام شده است و این یعنی با اصل موضوع موسیقی، بالاخص موسیقی سنتی مخالفتی نیست. اما سوال اینجاست که آیا حواشی احتمالی این اجراها، قابل کنترل نیست؟ آیا نهادهای نظارتی از قبیل اداره محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیروی انتظامی قابلیت برقراری شئونات اسلامی یک برنامه را ندارند؟ اتفاقا هیچ ارگانی بهتر از این دو نهاد نمیتواند مستقیما در این مهم، دخیل و سهیم باشد تا ارائه صحیح موسیقی، فدای حواشی احتمالی آن نشود. در شهر ما هر روز دهها سالن سینما، تئاتر، همایش، سمینار و... اقدام به پخش فیلم، اجرای تئاتر، برگزاری جشنهای مختلف حتی همراه با اجرای زنده موسیقی میکنند. سوال جدی ایناست که آیا در اجرای صحنهای موسیقی سنتی، اتفاق خاصی میافتد که در این اماکن خبری از آنها نیست؟ به خدا همین مردم هنردوستی که به دیدن فیلم سینمایی و تئاتر میروند، از اجراهای صحنهای موسیقی دیدن میکنند. در تهران و خیلی از شهرهای بزرگ ایران، اجرای صحنهای موسیقی امری است کاملا عادی و تحت کنترل مانند هر فرآیند هنری دیگر از قبیل سینما و تئاتر. هنرمند به ارائه اثر هنری خودش زنده است و حیات یک گروه موسیقی، در گروی اجرای صحنهای است. محرومیت از این حق طبیعی، بسیاری از هنرمندان را بیانگیزه و خانهنشین کرده است، بالاخص پیشکسوتان که حق بزرگی به گردن ما دارند. باز شدن فضای موسیقی و اجراهای صحنهای به نفع همه است، باعث ارتقای سطح دانش فرهنگی و هنری نسل جدید میشود، روحیه نشاط در جامعه رواج پیدا میکند و امید را افزایش میدهد. همانطور که همه ما به طبیعت، فیلم طنز و تفریحات سالم نیازمندیم، موسیقی هم جزئی از نیازهای بدیهی فطری ماست. امید است با تدبیر مسئولین ذیربط که تلاششان بهبود کیفی شاخصهای جامعه است، با راهاندازی اجراهای صحنهای در سایه نظم و شئونات، شاهد فضای جدیدی در صحنه موسیقی شهرمان باشیم.
آرزوی همه ما
مشهد، بعد از پایتخت، بزرگترین و مهمترین کلانشهر ایران است و همچنین پایتخت معنوی ماست. بیش از سی آموزشگاه آزاد موسیقی و هزاران هنرآموز و نوازنده و خواننده، مشهد را به یکی از قطبهای موسیقی ایران با پتانسیل فوقالعاده بالا تبدیل کرده است که در ایران و حتی دنیا حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در چنین فضایی، بزرگترین تاثیری که هنرمندان عرصه موسیقی میتوانند داشته باشند، گسترش فعالیتهای موسیقایی و پرهیز از حاشیههای آن است. منظورم از حاشیه، رقابتهای ناسالم و دشمنیهاست. اثر هنری،
محدودیتها و تبعات آن
وقتی محدودیتهایی مانند عدم نشان دادن ساز و یا جلوگیری از اجرای صحنهای موسیقی در جامعه به وجود بیاید، بالطبع آن محدودیت به شکلی نادرست و از کنترل خارج شده، مخفیانه و زیرزمینی در دسترس جوانها قرار خواهد گرفت. امروز با هجمه انواع موسیقی از کانالهای مختلف رسانهای و مجازی، جای خالی یک حامی بزرگ برای هنر موسیقی اصیل ما به شدت احساس میشود و این وظیفه بر گردن نهادهای فرهنگی ماست. صدا و سیما، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه هنری، شهرداری و... هر کدام میتوانند به نوعی در ترویج و شناساندن موسیقی اصیل ایرانی به جوانان و نسل جدید، تاثیرگذار باشند. چیزی که اگر از جوانان دریغ شود، به راحتی به شکلی غیرطبیعی در رسانههای بیگانه و فضای مجازی خواهند جست و تبعات فرهنگی آن به شدت بیشتر از برخوردهای محافظهکارانه امروز با موسیقی خواهد بود. چیزی که این روزها به عینه شاهد آن هستیم.
خواستن، توانستن است
برای آرزوهای بزرگ، سقفی متصور نیستم. به یاری و لطف خداوند و پیگیری و پشتکار، توانستهام به درصد زیادی از آنچه که هدف ذهنیام در زندگی هنری بوده است برسم و معنی "خواستن توانستن است" را بارها درک کردهام. ولی از آرزوهای بزرگم این است که گروه ما بتواند سفیر فرهنگی و وارث خوبی برای موسیقی و هنر این مرز و بوم در عرصه موسیقی جهانی باشد و بتوانیم نغمههای خودمان را به گوش همگان برسانیم. اجرای کنسرت در سالنهای بزرگ کشور هم جزو اهداف آینده ماست. برای رسیدن به این نقطه از موفقیتهایم از همسر مهربانم به پاس حمایتهای بی دریغ و مهربانانهاش تشکر و قدردانی میکنم. همچنین از بهترین دوستانم در گروه "دلشدگان" که همواره با تمام سختیها و تنگناها در کنارم بودهاند. بالاخص جواد ریحانی عزیز که در پشت صحنه تمامی اجراها و برنامههای ما به عنوان مدیر اجرایی گروه، نقش پررنگ و فعالی را ایفا میکند.