خبرگزاری رضوی- حسن احمدی*؛ نوشتن در حوزه مذهبی و دینی نیاز به مطالعه آثار گوناگون دارد تا نویسنده با کوله باری از علم بر موضوع، اثری جذاب را خلق کند. در خصوص وضعیت تولید ادبیات داستانی و نمایشی در حوزه مذهبی خصوصا رضوی کسی باید نظری را ارائه دهد که به کارهایی که در این زمینه منتشر شده است اشراف کامل داشته باشد. در مجموع ...
خبرگزاری رضوی- علی براتی گجوان*؛ادبیات داستانی درکشور ما دیرینه ای ندارد اما اکنون به ژانری جذاب برای جلب جوانان تبدیل شده است. کار کردن در حیطه های تاریخی به خصوص تاریخ دینی نیاز به تحقیق و بررسی و زمان گذاشتن بسیار زیادی دارد. اما متاسفانه در حال حاضر مکان خاصی دایر نیست تا نویسندگان این عرصه که زندگی و وقت و سرمایه ...
مهمترین تجربه ای که به عنوان یک نویسنده قدیمی دارم این است که جوانترها عجله در چاپ کتاب نداشته باشند،. چیزی که این روزهای خیلی دیده میشود. برای شناخته شدن نیاز به چاپ کتاب نیست با حضور در نشستهای داستانی، شرکت در جشنوارهها و چاپ اثر در نشریات میتوانیم اثرمان را مطرح کنیم.
انباری که قاضی تویش نشسته بود بوی پنیر میداد. اتاق شلوغ بود. پسری هم که ته اتاق قوز کرده بود بوی پنیر را میفهمید و از همانجا که نشسته بود قوطیهای کوتاه و پهنی را که توی رف چیده شده بود میدید. اما از حروفی که روی آنها نوشته بود سر در نمیآورد. فقط از تصویر عفریت سرخ رنگ و پولکهای نقرهای ماهی که روی آن بود میفهمید ...
ماخونیک حکایتی است از محسن فاتحی و آن بیانگر انسان مستأصلی است که در گوری دستکند به مرور خاطراتش میپردازد و در این واکاوی، حکایت نسلی را نمایان میکند. نسلی که از سردرگمی به یأس و از یأس به استیصال و درماندگی رسیده است و در گردابی دست و پا میزند که رهایی از آن صعب کاری است. نسلی که ظرفیت درونی خود را در حدی نمیداند ...
در حقیقت بیبی سکینه نذر میکرد که خودش از دست عباس تریاکی که همان مادر فولادزره برای او بود آزاد شود! زنهای فقیر و زجرکشیده از دست مردها و زمانه، آمادگی گریه داشتند. برای هر چیز حتی برای قصه امیرارسلان نامدار و دلسوزی برای فرخلقا گریه میکردند. اینها خود، فرخلقای زمانه خود بودند که در دستهای فولادزره روزگار گیر افتاده ...
داستان «آژان برازنده» از یک مامور شهربانی میگوید. ماموری به نام برازنده که با دستیارش عنایت، در دوره رضا شاه و زمانی که مراسم روضهخوانی ممنوع شده است، هر شب کوچههای مشهد را گشت میزنند و از مردم، رشوه میگیرند. ولی با دیدن حوری در یکی از این گشتزنیها، همهچیز برای آژان برازنده عوض میشود.
در مسیر ادبیات داستانی، همراه هنرمندی میشویم که داستان در حاشبه زندگی او نیست بلکه در متن زندگیش است و به قول خودش، رنگ زندگیم، نوشتن است. زمان در کنار صحبتهای گرم او کوتاه میشود و ما هم مثل او امیدوار هستیم، عمری با برکت داشته باشد، تا داستانهایش را روایت کند.
در ایران روشنفکری به آن معنایی که درتاریخ تمدن غرب هست نداریم. از همان مشاهیر حوالی مشروطه مثل طالبوف و آخوندزاده با نوعی برداشت نادرست از اندیشههای غرب روبه روییم. این است که گاه روشنفکر مارکسیستمان ته مایهای از باورهای مذهبی دارد و شاعر مشهورمان دربارهی وقایع کربلا نظرهای بی پایه میدهد و گاه پدیده روشنفکری دینی را ...