خبرگزاری رضوی 20 مرداد 1397 ساعت 13:03 https://www.razavi.news/fa/interview/32253/اغراق-فانتزی-وجه-مشترک-کاریکاتور-انیمیشن -------------------------------------------------- گفتگو با حسین صافی هنرمند مشهدی و کاریکاتوریست و انیمیشن ساز مطرح کشور عنوان : اغراق و فانتزی؛ وجه مشترک کاریکاتور و انیمیشن -------------------------------------------------- جوانان ما از نظر استعداد عالی هستند اما میزان تلاششان کمتر شده است. شاید بتوان گفت انگیزه ها کمتر شده. هموطنان ما در بالاترین سطوح کار هنری در خارج از کشور فعالیت می کنند. مسلما اگر داخل کشور باشند، خیلی بهتر کار خواهند کرد. مشهد پتانسیل بسیار خوبی در این زمینه دارد. دائم از مشهد خبرهای خوب می شنویم. خصوصا در زمینه کاریکاتور مطبوعاتی، بچه هایی داریم که خیلی خوب کار و فعالیت می کنند و جوایز متعددی کسب کرده اند. متن : ریحانه سادات میرمرتضوی/سرویس هنر-خبرگزاری رضوی از لابلای برج ها و خانه های قدیمی و ابزار و اشیایی که به شکلی اغراق آمیز نقاشی شده اند، می توان شهر و مردم شکرستان را بهتر شناخت. انیمیشنی که خنده را بر لبمان می نشاند و پیوندی با گذشته ادبی و فولکلور مردم ما دارد. نقاشی پس زمینه این کار، همان پی رنگ مناسبی است که شخصیت ها را در بستر یک فضای سنتی با جذابیت های خاص بصری قرار داده و در زمانه ای که از نبود انیمیشن خوب و تاثیرگذار وطنی بی بهره ایم، توانسته جایش را در خانه های ما و بین کودک و بزرگسال باز کند. حسین صافی کاریکاتوریست و انیماتور مشهدی، نقاشی پس زمینه آثاری چون شکرستان و پهلوانان را در کارنامه هنری خود دارد. این هنرمند، از آغاز علاقه اش به نقاشی این طور می گوید: «نقاشی را از کودکی شروع کردم و به طراحی آزاد علاقه مند بودم. اطرافیانم و پرتره هایشان اولین سوژه هایم شدند. در ابتدا، بیشتر علاقه ام به طراحی کارتونی بود؛ اما از سن 8 سالگی طراحی جدی را شروع کردم. برادر بزرگتری داشتم که دستی به قلم داشت و من را بسیار تشویق میکرد. در آن سال ها کتابچه هایی بود که استاد جواد علیزاده در زمینه کاریکاتور چاپ میکرد و من را به این حوزه بسیار علاقه مند کرد. فعالیتهای جدی و حرفهای ام را زمانی که وارد دانشگاه شدم شروع کردم. قبل از آن به شکل محدود کلاس طراحی می رفتم و قبل از آن با مرحوم علی جامی کار می کردم که بسیار مدیون ایشان هستم. بعد از آن کلاس استاد منوچهر اسپهبدی کمک زیادی به پیشرفت طراحی من کرد؛ چون در آن مجموعه طراحی به شکل آکادمیک کار می شد. به محض ورود به دانشگاه، علاقه مندی من به کاریکاتورهای ورزشی که با کارهای آقای علیزاده از کودکی شکل گرفته بود، اوج گرفت. برای اولین بار طرحم روی جلد یک روزنامه ورزشی کار شد. بعد از آن، این اتفاق در مطبوعات دیگر پا گرفت. در مدت کوتاهی با نشریات عمدتا فرهنگی کار کردم. ابتدا مجله نگاه نو و هفته نامه توانا؛ و پس از آن با روزنامه شرق به عنوان دبیر طرح همکاری کردم». کار در موسسه آبنوس فیلم، یک کلاس تجربی بود هر هنرمندی نقطه عطفی در زندگی هنری اش دارد. جایی که توانسته استعدادهایش را به تجلی برساند و با فراغ بال به رشد و تعالی هنری برسد. وجود یک جمع همدل و پر انرژی زمینه ای است برای بروز بهتر استعدادهای هنری خصوصا در زمینه انیمیشن که مستلزم یک کار گروهی منسجم است. موسسه آبنوس فیلم توانست آن اغتنام فرصت را برای صافی ایجاد کند: «فعالیت انیمیشن را با قبولی در دانشگاه تربیت مدرس در مقطع ارشد شروع کردم. پیش از آن در دانشگاه تهران گرافیک میخواندم و عمده کارم تصویرسازی و کاریکاتور برای مطبوعات بود؛ ولی از سال 80 فعالیتم را در موسسه آبنوس فیلم به عنوان طراح فضا و "لی اوت" شروع کردم. هر چند در آن زمان رشته های تخصصی مانند فضاسازی و دیزاین خیلی جا نیفتاده بود، اما شخصا تلاش کردم که این رشته ها را تفکیک کنم. مجموعه، بسیار حرفه ای بودند و من از همه آن ها بسیار آموختم. کار در این مجموعه هم یک کلاس تجربی بود و هم کار گروهی. آن چه از طراحی انیمیشن در ذهنم بود تجربه کردم، آموختم و تفکیک کردم: دیزاین، طراحی شخصیت، فضاسازی و توسعه بصری. سال ها بعد در دانشگاه و آموزشگاهای مختلف همین ها را تدریس کردم». افتخارات و جوایز این هنرمند پویا اعتقادی به عناوین و مقام ها ندارد و با همه افتخار آفرینی هایش متواضع و به دور از هیاهوی جوایز و داوری های جشنواره ها می گوید: «چندان اعتقادی به مقام و افتخارآفرینی ندارم. برایم پیش آمده که در دو حوزه فعالیت کاری ام، کاریکاتور و انیمیشن، جوایزی دریافت کرده ام و برای داوری چندین جشنواره انتخاب شدم. نفر اول کاریکاتور چهره دوسالانه 2001 تهران و دیپلم افتخار جشنواره ورد پرس کارتون 2010. داوری در دوسالانه کاریکاتور و دو سالانه انیمیشن تهران و...». طراحی، پایه اصلی کار انیمیشن است از سال ها پیش که طراحی های حسین صافی را بر روی دیوار کلاس استاد اسپهبدی می دیدم، قدرتش را در این زمینه می ستودم. خط ها و هاشورها قوی و با صلابت بر کاغذ می نشست و نشان از توانایی بالای این نقاش هنرمند در زمینه طراحی داشت. او طراحی را از اصول اولیه و پایه دیزاین انیمیشن دانسته و می گوید: «طراحی، پایه اصلی کار انیمیشن است. مسلما تنها کسی که توانایی طراحی دارد، می تواند انیمیت یا دیزاین کند. برای طراحی سبک بصری(دیزاین) در انیمیشن، مهارت های طراحی شرط لازم است؛ اما کافی نیست. یک طراح سبک بصری، باید سبک های هنری و تصویرسازی را بشناسد و با تاریخ هنر آشنایی داشته باشد. صرفا توانایی خلق تصاویر کارتونی و فانتزی کافی نیست. برای رسیدن به سبک بصری خاص(اورجینالیتی) در انیمیشن، نیاز به یک طراح خلاق با روحیه جستجوگرانه و موشکافانه است که با مدیاهای مختلف هنری از جمله معماری، سینما و ادبیات هم آشنایی داشته باشد؛ که بتواند نگاه ویژه اش را با توانایی که در زمینه طراحی دارد خلاقانه در قالب یک دیزاین انیمیشنی روی کاغذ بیاورد.» نگاه جستجوگرانه به هنر بومی؛ لازمه رسیدن به یک سبک جدید با توجه به این که حسین صافی دو کار ارزنده و پرطرفدار شکرستان و پهلوانان را در کارنامه خود دارد که هر دو تم و فضای بومی و ایرانی را دنبال می کنند، از او در مورد بومی سازی آثار انیمیشن و رسیدن به یک سبک و سیاق خاص ایرانی می پرسم: «من وقتی به عنوان یک آرتیست ایرانی کار می کنم، اگر نگاه جستجوگرانه به اطرافم داشته باشم؛ به خصوص هنر غنی ایرانی، مسلما ناخودآگاه این نگرش در کارم نمود می یابد. برای شکرستان نیز همین اتفاق افتاد. نمی گویم همه تلاشمان این باشد که فقط هنر بومی و ایرانی را در انیمیشن پیاده سازی کنیم. یا این که فقط ادا در بیاوریم. کما این که خیلی ها این کار را می کنند؛ این ادا درآوردن به جایی نمی رسد و نمی توانیم به سبک بصری ویژه ای برسیم و با آن به عنوان یک آرتیست انیماتور ایرانی شناخته شویم. به نظر من باید در این مقوله نگاه بسیار عمیق و جستجوگرانه ای داشته باشیم. ببینیم انیمیشن های امریکایی، اروپایی و ژاپنی و سایر انیمیشن هایی که سبک های بصری ویژه ای در آن ها دیده می شود، از کجا به این نوع گرافیک و دیزاین رسیده اند. از میان این سه مکتب انیمیشنی شاید انیمیشن های اروپایی مثال بهتری باشند؛ مثلا استودیو "کارتون سالن" ایرلند هنرمندان مختلفی را از سراسر اروپا دعوت می کند. انیمیشن های بلندی می سازد که سبک و سیاق ویژه ای دارد. آثاری مثل "رازکلز"، "آواز دریا" و آخرین انیمیشنی که تولید کردند، "پروانه"، نشان می دهد غنای هنری زیادی در آن ها نهفته است. این نوع انیمیشن می تواند الگوی خوبی برای انیمیشن ایرانی باشد. در طراحی سبک بصری انیمیشن "راز کلز"  تاثیر هنر قرون وسطایی اروپایی به طور نامحسوس دیده می شود. ابایی هم ندارند که بعضی وقت ها با توجه به موضوعیت کارشان از هنر شرقی و ایرانی هم تاثیر بگیرند. در آخرین اثر سینمایی شان با عنوان "نان آور" یا " پروانه" که موضوع آن در مورد جنگ داخلی افغانستان است از آقای رضا ریاحی، یک آرتیست ایرانی که از دوستان و شاگردان قدیمی من است به عنوان کارگردان هنری دعوت کردند. از آنجا که مستقیما در جریان کارش بودم، می دیدم که چطور از نقاشی ایرانی و به طور مشخص از مینیاتور هرات بسیار هوشمندانه و خلاقانه کمک گرفت. اما وقتی کار را می بینیم مینیاتور نمی بینیم. بلکه یک سبک بصری مستقل می بینیم که تاثیرات هنر شرقی در آن دیده می شود. این نوع آثار می تواند اساس کار ما در رسیدن به سبک و سیاق مستقل انیمیشنی باشد. در انیمیشن های کوتاه و تجربی که در ایران کار می شود بعضا این تلاش برای رسیدن به سبک بصری مستقل تا حدودی دیده می شود؛ اما در انیمیشن بلند بسیار کمتر است». شکرستان، تجربه فوق العاده ای بود اغراق های کاریکاتوریستی در نقاشی پس زمینه شکرستان یکی از ویژگی های بارز سبک حسین صافی است. این هنرمند مشهدی از رسیدن به این سبک خاص می گوید: «من خیلی اعتقاد به کار بومی و غربی ندارم؛ بلکه می گویم اورجینالیتی و شخصی سازی. یعنی رسیدن به یک سبک خاص که ویژه آن هنرمند است. برای دیزاین فضاهای شکرستان، معماری ایرانی را دوباره مطالعه کردم و از عکس ها و تصاویری که در آرشیوم داشتم نیز استفاده بردم. همیشه عادت دارم سفر که می روم عکاسی می کنم و عکاسی از معماری بناها برایم بسیار جذاب است. از آرشیوی که برادرم داشت نیز بهره بردم. تخصص ایشان در عکاسی معماری و منظره است. با طراحی و مطالعه روی نگارگری ایرانی و همینطور فانتزی و اغراق های خاصی که به عنوان یک کاریکاتوریست در کارهای خودم بود با هماهنگی کامل با تصویرسازی اولیه، به یک سبک بصری خاص در طراحی فضا و اشیا رسیدم. تجربه فوق العاده ای بود. توانستم از تجربیات قبلی که در آبنوس داشتم نیز استفاده کنم و با یک مطالعه دوباره در این زمینه ها به یک دیزاین جدید در طراحی و رنگ فضاها برسم». سوء مدیریت هزینه ها موجب شده فعالان انیمیشن نتوانند نانشان را بخورند سوء مدیریت در بودجه و مشکلات مالی و اقتصادی در همه زمینه ها دامنگیر هنرمندان ماست. انیمیشن سازی نیز از این قاعده مستثنی نیست: «تولید در انیمیشن مستلزم هزینه مناسب و بالا است و ما همیشه مشکل هزینه را داشته ایم. اما بیشتر از مشکل هزینه مشکل مدیریت هزینه را داشتیم. تولید و سفارش انیمیشن در ایران شکل درستی نداشته. متاسفانه اینجا هم دلال بازی ها و فساد اقتصادی را به شکلی دیگر شاهدیم. این باعث شده که فعالان واقعی این عرصه نتوانند نانشان را بخورند و به حقشان برسند. همه ما به خاطر کمبود هزینه ها با موازی کاری و خرده کاری روزگارمان را می گذرانیم. این شکل کار، کیفیت را خصوصا در تولید پایین می آورد. چندی پیش در خارج از کشور در یکی از بزرگترین استودیوهای تولید انیمیشن تلویزیونی در دنیا، کانسپت هایم را به یکی از کارگردانان هنری آنجا نشان می دادم متعجب بود که چطور در ایران کارهایی با این کیفیت انجام می شود و از من نمونه های تولید شده کارها را خواست ولی من چیزی برای ارائه نداشتم. نتواستم اعتراف کنم که آن قدر کیفیت کاری ما در تولید پایین و ضعیف است که ترجیح داده ام نمونه های تولید شده را نداشته باشم. بله ما در طراحی و دیزاین و انیمیت و کلا در پیش تولید، توانایی و پتانسیل بالایی داریم؛ اما مثلا در کارگردانی و مدیریت تولید متخصص کم داریم. کارگردان کم داریم که سینما را خوب بشناسد و بتواند قابلیت افراد گروهش را مدیریت کند. مدیر تولیدی نداریم که بتواند هزینه ها را مدیریت کند و به شکل درستی کار را پیش ببرد. تهیه کننده حرفه ای نداریم که بتواند سرمایه را کنترل کند و آدم های انیمیشن را بشناسد. فقط صرفا هزینه نیست. هر چقدر هم پول بریزیم در این سیستم، هدر می رود و فایده ای ندارد. چون افرادی که دارای تخصص و ایده هستند در این بین صاحب آن پول سرمایه گذاری شده نخواهند شد. پس باید سعی کنیم سیستم مدیریتی مان را در همه زمینه ها از سرمایه گذار اولیه تا تهیه کننده و کارگردان و مدیر تولید قوی کنیم». کاریکاتور تبدیل به یک عنصر تزیینی شده است تاثیری که یک کاریکاتور می تواند در عرصه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر مخاطب بگذارد بسیار عمیق تر از یک تیتر خبری است. انسان به جذابیت بصری نیاز دارد و اگر با طنز تلخی همراه شود در ذهن جامعه ماندگارتر خواهد شد. حسین صافی که سال ها در زمینه کاریکاتور مطبوعاتی فعالیت داشته از حال و هوای این روزهای کاریکاتور می گوید: «ما جماعت ایرانی علاقه مند به طنز تصویری و نوشتاری هستیم. در طول تاریخ هنر و ادبیاتمان این موضوع به چشم می خورد. از نقشینه ها و نگاره های طنزآمیز قدیمی تا اشعار و نوشته های طنز همگی بیانگر این اشتیاق و علاقه در میان مردم ماست. هنوز هم همین طور است. متاسفانه امروزه توجه به کاریکاتور در مطبوعات کم شده است؛ کاریکاتور برای دیده شدن و جذب مخاطب باید نشر و تکثیر شود و در حال حاضر، به دلیل کاهش نشر مطبوعات کاغذی، کاریکاتور کمتر دیده می شود. مردم بیشتر فضای مجازی را دنبال می کنند. در وضعیت فعلی، خاستگاه مطبوعاتی کاریکاتور می تواند جلوه دیگری در فضای مجازی پیدا کند. اما سایت های خبری و مطبوعات مجازی هم کمتر برای سفارش کاریکاتور هزینه می کنند و ترجیح می دهند کاریکاتوری را که جای دیگری کار شده است، بازنشر کنند. این روند، موجب بیکاری اکثر کاریکاتوریست ها شده است. خود من در سایت های خبری کار کرده ام؛ معدود سایت هایی هستند که برای کاریکاتور هزینه می کنند؛ اما آن ها نیز دیگر عملا سفارشی نمی دهند. به طور کلی می توان گفت وضعیت کاریکاتور دورنمای خوبی ندارد و سال به سال جلوه کاریکاتور مطبوعات کمتر شده و کاریکاتور به یک عنصر تزیینی تبدیل شده است. در سال های 78 تا 82 اوج فعالیت مطبوعاتی بود و کاریکاتور تاثیر بی نظیری بر مخاطبان داشت. متاسفانه آن دوره رویایی کوتاه بود و به سر آمد و روز به روز نقش کاریکاتور کمرنگ تر شد. این روزها تنها روزنامه شهروند، روزنامه قانون و روزنامه خودمان شهرآرا و ضمیمه آن هفته نامه پلمخون به طنز نوشتاری و تصویری خیلی خوب می پردازند، ولی این، خیلی کمتر از آن چیزی است که پتانسیل ما در این زمینه است». دائم از مشهد خبرهای خوب می شنویم هنرمندی که خود از شهر مشهد به پایتخت کوچ کرده شاید بهتر از دیگران بتواند درباره شرایط هنرمندان در مشهد و مقایسه آن با تهران بگوید. حرف های صافی در این حوزه امیدوارکننده است: «من تلاش و انگیزه را بیش از هر چیز دیگری نه فقط برای جوانان شهر خودم، بلکه برای همه جوانان کشورم توصیه می کنم. ایرانیان در همه جای دنیا مشغول افتخارآفرینی هستند و مطرح شده اند. تلاش و کوشش و جسارت و خلاقیت را توصیه می کنم. این خوب است که تلاش کنند مهاجرت مقطعی داشته باشند. بروند و خارج از کشور مطالعه کنند و برای ارائه داشته هایشان به کشورشان بازگردند. جوانان ما از نظر استعداد عالی هستند اما میزان تلاششان کمتر شده است. شاید بتوان گفت انگیزه ها کمتر شده. هموطنان ما در بالاترین سطوح کار هنری در خارج از کشور فعالیت می کنند. مسلما اگر داخل کشور باشند، خیلی بهتر کار خواهند کرد. مشهد پتانسیل بسیار خوبی در این زمینه دارد. دائم از مشهد خبرهای خوب می شنویم. خصوصا در زمینه کاریکاتور مطبوعاتی، بچه هایی داریم که خیلی خوب کار و فعالیت می کنند و جوایز متعددی کسب کرده اند. علیرضا پاکدل و محمود آزادنیا کسب جوایز متعدد از معتبرترین جشنواره ها را داشته اند. در زمینه کاریکاتور مطبوعاتی نیز بچه های بسیار مطرحی داریم. مجید ادیبی، علیرضا پاکدل و دوستان دیگر. من خیلی به محدودیت برای بچه های شهرستان معتقد نیستم. با این ابزار ارتباطی جدید، کار بچه های شهرستان نه تنها سخت تر نشده که راحت تر هم هست. من با این که بیست سال تهران زندگی کرده ام، مشهد را ترجیح می دهم و شاید بعد از این همه سال کار کردن در پایتخت، این بیکاری ها پس از سال ها کار حرفه ای من را نیز مجاب کند که بازگردم و در مشهد کار کنم. امروزه باید چه در تهران و چه مشهد، ارتباط و کار توأم باشد. پس بچه ها نمی توانند بهانه کنند که محدودیت دارند. باید مسئله آموزش در شهرستان ها جدی تر گرفته شود. این موضوع در مشهد کمی ضعیف است. باید کلاس های آموزشی در سطح بالا به شکل تخصصی در زمینه های مختلف به وجود بیاید. خوشبختانه پتانسیل و استعدادها و اساتید خوبی داریم. امروزه همان محدودیت هایی را که یک تهرانی برای کار دارد در شهرستان ها نیز می بینیم؛ پس تفاوت چندانی حس نمی شود. خصوصا در زمینه کاریکاتور. نه فقط در مشهد بلکه در شهرستان های کوچکتر کاریکاتوریست های بسیار خوبی داریم که بهتر از تهرانی ها کار می کنند. اما برای انیمیشن شرایط فرق دارد و باید حتما از نزدیک و نه به روش دورکاری باشد. من شنیده ام که اخیرا مجموعه ها و استودیوهایی در شهر مشهد در زمینه انیمیشن فعال هستند و اساتید و کارگردان هایی از تهران دعوت می شوند و کارهای جدی انجام می شود. یا بالعکس در تهران از انیماتورهای مشهدی استفاده می کنند پس محدودیتی وجود ندارد. دو سال پیش به همت دوست خوب و رفیق قدیمی ام محمد ظریف صدر و همکاری مکتب هنر رضوان در مشهد کارگاهی داشتم که بسیار راضی بودم. این کارگاه ها از جوانان مستعدی تشکیل شده بود که بیشتر هم خانم بودند و واقعا با پیگیری و علاقه  کار می کردند. بچه هایی بودند بسیار بی ادعا و جوان و در عین حال، کاربلد و مشتاق و با استعداد. از همشهری هایم همین انتظار را هم داشتم».