تحلیلی بر وقایع این روزهای کشور آمریکا؛
اعتراضات در آمریکا به انقلاب منجر نخواهد شد
خبرگزاری رضوی- سجاد کاشانی؛ مارگاریتا سیمونیان مدیر شبکه راشاتودی در کانال تلگرامی خود، با طرح سوال چرا در آمریکا تغییر رژیم رخ نمی دهد اینگونه پاسخ داد «اعتراضاتی که اکنون در ایالات متحده در جریان است می توانست در هر کشوری به سرعت به تغییر رژیم منجر شود اما در آمریکا چنین اتفاقی رخ نمیدهد. چرا؟ زیرا آمریکای دومی نیست که به اعتراضات و تغییر رژیم کمک کند. من نمی توانم هیچ انقلاب و تغییر رژیمی را در سال های اخیر نام ببرم که بدون کمک آمریکا رخ داده باشد. البته، آمریکای دوم در درون خود آمریکا نهفته است.»
وی در این نوشته تاکید میکند که آمریکا، همان دست های پشت پرده ای است که اصلاحات و انقلابهای جهان را کنترل میکند و به دلیل اینکه ایالات متحده، خود پدر تمام فرزندان ناخلفی است که موجب براندازی رژیم در کشورها و ادوار مختلف شده اند، سایه تغییر رژیم و تحول در این کشور هرگز نخواهد ایستاد.اما آیا این مبحث صحت دارد یا تنها پرداخته های او می باشد؟.
فرجام آشوب، سرانجام انقلاب
مسئله ای که سیمونیون مطرح می کند، سه نکته را بازگو کرده است، نخست، تغییر رژیم با چنین اعتراضاتی حتمی است، دوم آنکه یک انقلاب نیازمند کشوری است که کشور منقلب را تحت الحمایه خود قرار دهد و سوم آمریکا تا کنون دستهای پشت پرده شکل گیری انقلابها بوده است و اکنون به علت آنکه چنین رقیبی ندارد تغییر رژیم در آن رخ نمی دهد.
با بررسی تمام و کمال نکته اول، باید دو مبحث را از یکدیگر تمایز دهیم، مسئله انقلاب و جنبشهای اعتراض گونه.همانطور که در تعریف انقلاب مشهود است انقلاب ها عناصر جدایی ناپذیری دارند که درصورت فقدان آنها، معنای جنبش به کلی تغییر خواهد کرد.همچنین انقلابها توسط ایدئولوژی مشخصی رهبری می شوند و افرادی به عنوان مرشد (لیدر)، به هدایت و راهنمایی توده هوادار می پردازند.در واقع رخدادن یک آشوب را میتوان انباشت هیجانات ناشی از ناخوشنودی بابت امری مشخص دانست که با درکنارهم گردامدن افراد با این خصوصیت مشخص، منجر به فوران احساسات و هیجانات می شود.
بنابر این آنچه در آمریکا اتفاق افتاده است انقلاب نخواهد بود، چرا که فاقد ایدئولوژی مانند جنبشهای مارکسیستی و رهبریافرادی همچون مارکس و یا لنین است.خونخواهی مردم آمریکا و طرفداری از سیاهپوستان زیر تیغ نژادپرستی، درمورد آرمانهای انسانی و جنبشی ضد نژادپرستی است، لذا برای رسیدن به تغییرات بنیادین و شکل گیری انقلاب، نیازمند رهبر، هدف ریشه ای و ایدئولوژی بر ضد نظام آمریکا است.
جهان امروز، در خدمت ارتباطات
اگر مسئله سرعت عمل ملت آمریکا را دلیلی برای وجوب رخداد تغییر رژیم بدانیم، این مابین خوب است آگاه باشیم که مسئله برق آسا بودن اجتماع ملت امریکا و بروز خشونت، بلافاصله پس از سخنرانی اشخاص مختلف علیه نژادپرستان را نمی توان نشانه وقوع انقلاب دانست چراکه سرعتعمل ملل به علت وجود رسانهها و شبکههای ارتباطی آنهاست که این امر را آسان نموده است.
به عبارتی دیگر رابطه انسان و فنآوری مدرن، رابطه ای سرشار از پویایی و تاًیر پذیری است.لذا تکنولوژی، امروزه جهانی را بنا ساخته است که در آن زمان و مکان از بی اعتباری برخوردار است و هیچ مبحثی، از چشمهای رسانه پنهان نخواهد ماند.
در نتیجه به طور خلاصه آنچه سیمونیون در تحلیل وقایع کنونی به آن توجه نکرده است، فقدان سازماندهی، رهبری، هدف و ایدئولوژی جنبش کنونی و متصور شدن قدرتی کاذب برای ایالات متحده است.
همچنین جنبش حال حاضر آمریکا، عملی از داخل است و مسئله ای برون مرزی نیست که تحت حمایت و پشتیبانی قدرتهای ضد آمریکایی قرار بگیرد و منجر به فروپاشی آن شود.
وی در این نوشته تاکید میکند که آمریکا، همان دست های پشت پرده ای است که اصلاحات و انقلابهای جهان را کنترل میکند و به دلیل اینکه ایالات متحده، خود پدر تمام فرزندان ناخلفی است که موجب براندازی رژیم در کشورها و ادوار مختلف شده اند، سایه تغییر رژیم و تحول در این کشور هرگز نخواهد ایستاد.اما آیا این مبحث صحت دارد یا تنها پرداخته های او می باشد؟.
فرجام آشوب، سرانجام انقلاب
مسئله ای که سیمونیون مطرح می کند، سه نکته را بازگو کرده است، نخست، تغییر رژیم با چنین اعتراضاتی حتمی است، دوم آنکه یک انقلاب نیازمند کشوری است که کشور منقلب را تحت الحمایه خود قرار دهد و سوم آمریکا تا کنون دستهای پشت پرده شکل گیری انقلابها بوده است و اکنون به علت آنکه چنین رقیبی ندارد تغییر رژیم در آن رخ نمی دهد.
با بررسی تمام و کمال نکته اول، باید دو مبحث را از یکدیگر تمایز دهیم، مسئله انقلاب و جنبشهای اعتراض گونه.همانطور که در تعریف انقلاب مشهود است انقلاب ها عناصر جدایی ناپذیری دارند که درصورت فقدان آنها، معنای جنبش به کلی تغییر خواهد کرد.همچنین انقلابها توسط ایدئولوژی مشخصی رهبری می شوند و افرادی به عنوان مرشد (لیدر)، به هدایت و راهنمایی توده هوادار می پردازند.در واقع رخدادن یک آشوب را میتوان انباشت هیجانات ناشی از ناخوشنودی بابت امری مشخص دانست که با درکنارهم گردامدن افراد با این خصوصیت مشخص، منجر به فوران احساسات و هیجانات می شود.
بنابر این آنچه در آمریکا اتفاق افتاده است انقلاب نخواهد بود، چرا که فاقد ایدئولوژی مانند جنبشهای مارکسیستی و رهبریافرادی همچون مارکس و یا لنین است.خونخواهی مردم آمریکا و طرفداری از سیاهپوستان زیر تیغ نژادپرستی، درمورد آرمانهای انسانی و جنبشی ضد نژادپرستی است، لذا برای رسیدن به تغییرات بنیادین و شکل گیری انقلاب، نیازمند رهبر، هدف ریشه ای و ایدئولوژی بر ضد نظام آمریکا است.
جهان امروز، در خدمت ارتباطات
اگر مسئله سرعت عمل ملت آمریکا را دلیلی برای وجوب رخداد تغییر رژیم بدانیم، این مابین خوب است آگاه باشیم که مسئله برق آسا بودن اجتماع ملت امریکا و بروز خشونت، بلافاصله پس از سخنرانی اشخاص مختلف علیه نژادپرستان را نمی توان نشانه وقوع انقلاب دانست چراکه سرعتعمل ملل به علت وجود رسانهها و شبکههای ارتباطی آنهاست که این امر را آسان نموده است.
به عبارتی دیگر رابطه انسان و فنآوری مدرن، رابطه ای سرشار از پویایی و تاًیر پذیری است.لذا تکنولوژی، امروزه جهانی را بنا ساخته است که در آن زمان و مکان از بی اعتباری برخوردار است و هیچ مبحثی، از چشمهای رسانه پنهان نخواهد ماند.
در نتیجه به طور خلاصه آنچه سیمونیون در تحلیل وقایع کنونی به آن توجه نکرده است، فقدان سازماندهی، رهبری، هدف و ایدئولوژی جنبش کنونی و متصور شدن قدرتی کاذب برای ایالات متحده است.
همچنین جنبش حال حاضر آمریکا، عملی از داخل است و مسئله ای برون مرزی نیست که تحت حمایت و پشتیبانی قدرتهای ضد آمریکایی قرار بگیرد و منجر به فروپاشی آن شود.