۲
تاریخ انتشار
يکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۳۹
تحلیلی بر تاثیرات مشهود کووید ۱۹ بر جهان غرب؛ 

تجزیه آرمان اروپای متحد ارمغان جهان پساکرونا

تجزیه آرمان اروپای متحد ارمغان جهان پساکرونا
خبرگزاری رضوی_ سجاد کاشانی؛ شیوع ویروس جهان شمول کرونا، ارمغان سال ۲۰۱۹ میلادی بود که در پی آن شاهد تغییر چهره جهان اجتماعی توسط بعد طبیعی بودیم. آنچه مشهود است، تغییر روش و منش حیات فردی و اجتماعی دولت‌-ملت‌ها است. درواقع آنچه نظریه پردازان امروز را به تفسیر چهره‌ هایی که کرونا در لغتنامه بدیع خود خواهد ساخت به اشتغال وامیدارد، مسئله شیوع و ماندگاری آن نیست، بلکه توافق بر سر آن است که کرونا رفتنی است، عواقب آنرا دریابید.
این توافق نظر، گویای اهمیت جهان پساکرونا برای بقای برخی اصول و حتی نهادها و دولت هاست چراکه ویروس معاصر، بیش از پیش علتی مدلل جهت ظهور و بروز ضعف نهادهای بزرگ مدیریت بحران بود. با بررسی پاسخ ملل مختلف جهان معاصر به ویروس کرونا، آنچه دریافت شد، امری شگفت در عرصه رفتارشناسی است چراکه بر اساس اخبار و تصاویر منتشر شده از کشور هایی که پیش از شیوع کرونا سطح بالایی از قدرت اقتصادی و تجهیزات بهداشتی را تجربه میکردند، مشهود است که بیش از باقی کشورها با بحران روبرو هستند. 
آسیب بدنه کشور‌های عضو اتحادیه اروپا، در صدر آنها اسپانیا و ایتالیا، حکایت از ضعف اتحادیه اروپا در یاری رساندن به اعضای خود و نوعی واگرایی است و این مسئله واگرایی برای اتحادیه اروپا تنها شامل اعضای متحد آن نمی شود، بلکه در جبهه غرب نیز همپیمانان قدرتمند آنها، همچون آمریکا نیز قادر به همیاری آنان نبوده اند.
روسیه، با ارسال کاروان‌های حاوی مایحتاج مورد نیاز بهداشتی به اروپا، بیشترین استفاده را از فرصت پیشامده انجام دادند و درنتیجه توانستند وجهه خود را در اروپا با کمک به دو کشور اسپانیا و ایتالیا بهبود بخشند.

خودیاری، علت ناکارامدی اتحادیه در مدیریت بحران
ناتوانی و معلولیت اتحادیه اروپا، خالق دومسئله بزرگ بوده است؛ مسئله اول، سطحی است که شامل تعامل و توافق کشورهای همپیمان با یکدیگر میشود، چرا که به وجود آمدن اپیدمی کرونا این مسئله را بیش از گذشته برای دولت‌ها روشن کرد که عملا در مواقع اضطراری از این قبیل، درصورتی که حتی دولت ها، دارای تسلیحات مورد نیاز باشند، تنها قادر حرکت به سوی خودیاری و بازسازی داخل مرزهای خود خواهند بود و نمیتوانند به مسائل و مشکلات کشورهای متحد بیاندیشند و در صورتی که کشور، با بحرانی روبرو باشد که دیگر اعضا را نیز در بر گرفته باشد، نمیتوانند چشم امید به پیمان نصرت اعضا داشته باشند.
در این میان، بازار داغ نظریه‌های واقع گرایانه، که به موضوع خودیاری تاکید بیشتری دارند، برای نظریه پردازان به خودنمایی میپردازد و این، از آن حیث در اتحادیه اروپا که عملا سنگ بنایشان بر نظریه‌های لیبرالیستی است، یک برتری قابل توجه به وجود آورده است.

تیغ جریان های راست و چپ بر گردن اتحاد اروپای بزرگ
مسئله دوم، افکار عمومی است؛ با توجه به قدرت‌یابی و رشد دو جبهه راست و چپ در کشورهای اروپایی، پیش بینی میشود که امکان تصاحب موقعیت رفیع از سوی این جریان‌ها در افکار عمومی جهان پساکرونا مشهود باشد، که این امر میتواند برای هر یک از جریان‌های راست و چپ به نحوی فرصت سود آوری باشد، ولیکن در هر دو طرف، ممکن است شاهد فروپاشی آرمان اروپای بزرگ به علت تجزیه اتحادیه اروپا باشیم. در طرف راست سیاستمداران، ایده جریان های راست، با نظر به اثبات عدم کارایی اتحادیه در مدیریت بحران و همگرایی اعضا، مبنی بر خروج از اتحادیه و قدرت بخشیدن به بدنه خود، جهت استقلال کشورهایشان در کنترل مسائل داخلی و بخصوص امور و روابط خارجی خود، در بین افکار عمومی تقویت خواهد شد.
با توجه به اینکه شرایط پاندمیک شدن ویروس کرونا خالق این فرصت جدید برای جریان های راست بوده است، میتوان نتیجه گرفت که درصورت ادامه رشد قدرت از سوی این جبهه، نتیجه خروج کشورهای عضو از اتحادیه اروپا را در چشم انداز پساکرونا در نظر داشته باشیم و در طرف چپ سیاستمداران اروپا نیز به علت عدم توانایی دستگاه لیبرال و نئولیبرالیستی در مرحله پیشگیری و ترمیم آسیب، شاهد قدرت یابی نظریه های آنها خواهیم بود.

لیبرال و نئولیبرال، چالش کشورهای غرب
مشکل اصلی دستگاه اقتصادی کشورهای اروپای و در قالبی بزرگتر، جهان غرب را میتوان در لیبرالیستی و نئولیبرالیستی بودن آنها دانست و این دقیقا همان مسئله ای است که استقامت جلیقه زردها و اعتراف مکرون به عدم کارایی نظام نئولیبرال را رقم میزند.
کاهش رشد اقتصادی که ارمغان آن رشد نرخ بیکاری در این کشورها بوده است، مسئله ای است که ترمیم آن در نظام نئولیبرالیستی امکان پذیر نیست و این چالش، بسیاری از مردم را درگیر خود خواهد کرد و درنتیجه میتوان گفت که در قالبی بزرگتر از اتحادیه اروپا، کشورهای جهان غرب، تا مدتها دست به گریبان چالشهای این ویروس خواهند بود. درواقع اساس و پایه‌های اتحادیه اروپا، مسائل اقتصادی است.
آنچه پایه‌های پیمان اتحادیه را استوار می سازد، اقتصاد و سیاسته ای مبتنی بر آن است، در نتیجه با نقل قول از مارکس، که «تضاد هر پدیده در خود آن است» می توان اینگونه نتیجه گرفت که یک بحران اقتصادی میتواند به مثابه پاشنه آشیل برای اتحادیه اروپا باشد. درصورتی که ویروس کرونا چالش های اقتصادی بیشتری را برای اعضا رقم بزند با توجه به این مسئله که ترمیم آن در چنین نظام و دستگاه اجرایی بعید الوقوع خواهد بود، درنتیجه هرکشور باید به مصالح داخل مرزهای خود بیاندیشد و این مسئله میتواند چالشی جدی برای اختلال در روند اتخاذ تصمیم در جهت جلوگیری از بروز فروپاشی به وجود آورد.

بحران فروپاشی رقم خورده است
و در آخر، ملزومه مسئله تجزیه اتحادیه اروپا، زمان و خروج تعداد قلیلی از کشورهای حائز اهمیت و بزرگ عضو، و یا تعداد کثیری از اعضای کوچک اتحادیه است و در این شرایط امکان از بین رفتن ایده اروپای بزرگ متحد، وجود دارد و ممکن است که این اتحادیه در نوعی کوچک تر از آنچه امروز در قید حیات است به مسیر خود ادامه دهد.
https://www.razavi.news/vdcaownm.49ni615kk4.html
razavi.news/vdcaownm.49ni615kk4.html
کد مطلب ۵۶۰۱۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما