از سلسله نشستهای ادبی شمس با حضور نویسنده نیشابوری
ساختار مجازی در داستان
دکتر مصطفی بیان متولد 1363 در نیشابور است. او داستان نویسی را از نوجوانی با مجلههای "کیهان بچهها"، "سروش نوجوان" و "سلام بچهها" آغاز میکند. سیری از تجربیات بیان در سالهای پس از آن نیز با نشریات مختلف مانند سروش جوان، جوانان امروز، پسران و دختران، اطلاعات هفتگی، چلچراغ و....ارتباط داشت و چندین داستان، مقاله ادبی و نقد داستان در این نشریات به چاپ رسانده است.
این فعال فرهنگی سال 1394 انجمن داستان سیمرغ نیشابور و جایزه مستقل داستان کوتاه سیمرغ را پایه گذاری میکند و در این باره بیشتر توضیح میدهد: (( مجموعه داستانهای منتخب سه دوره جایزهی داستان کوتاه سیمرغ از سال 94 تا 96 با عنوان: "در خانه ما کسی یانگ را دوست نداشت". گردآوری کردم که در سال 1397 توسط نشر داستان منتشر شد.))
در مورد "بُزقاب" اینطور میگوید: (( مجموعه داستان "بُزقاب" شامل 33 داستان کوتاه است که در فضاهای مختلف اتفاق افتاده است. اکثر داستانهایش در نشریات به چاپ رسیده است که بعد از آن تصمیم به چاپ آنها در قالب کتاب گرفتم. داستانهای این مجموعه مربوط به سال 88 تا 94 است و سبک آثارم، سبک چخوفی است.))
در مورد عنوان کتاب بُزقاب این طور بیان داشت: ((یک کلمه ابتکاری و ترکیبی است که با خواندن داستان، مخاطب متوجه گذاشتن چنین عنوانی خواهد
جامعهای به نام ادبیات
جلسه نقد با صحبتهای محمد ریاحی منتقد ادبیات داستانی ادامه پیدا میکند: ((همه آنهایی که به نوعی دست به قلم میبرند. بخشی از زندگی و نگاه عاطفیاشان با کارکردهای ذهنی است و همه آنها جز یک قبیله هستند و از این جهت قابل احترام هستند.))
ریاحی ادامه صحبتش را با اشاره به نکاتی در مورد مجموعه داستانی بُزقاب ادامه میدهد: (( متاسفانه آنچه در این مجموعه به چشم میخورد، همچنان دور از چیزی است که بتوان اسم آن را ادبیات داستانی گذاشت.)) ادبیات داستانی از نظر این منتقد در بسیاری از مواقع ازموضوعات و محتوا نویسنده بهره میبرد و در ادامه صحبتش میگوید: (( مفاهیم سیاسی و روانشناسانه را میتوانیم در ساحت جامعه شناسی، روانشناسی و.. تعریف کنیم. اما چیزی به عنوان مفاهیم ادبی نداریم. در واقع مفاهیم، بخشی از ماده خامی است که در نهایت وقتی استحاله میکند، در زبان خودش را متجلی میکند و این امکان را میدهد که جامعهای به نام ادبیات به پا کند.)) این منتقد ادبی در ادامه میافزاید: (( تنها استفاده از امکانات، استحاله و تشبیه نیست که یک متن ادبی میشود بلکه
ساختار مجازی در داستان
محمد ریاحی در مورد زاویه دید در مجموعه داستان بُزقاب میگوید: (( بیشتر داستانها با زاویه دید دانای کل و تعدادی هم با زاویه دید اول شخص روایت شده است. در این موارد نوع زاویه دید و امکاناتی که زاویه دیدها در ساختار ادبی دارد در این داستانها نادیده گرفته شدند و به طور ابتداییترین شکل ممکن از آن استفاده شده است.))
در تمام داستانها به موضوعاتی اشاره شده است که خیلی وقتها کپی برداری از واقعیت است این را ریاحی میگوید و ادامه میدهد:(( باید یادمان باشد، آنچه به عنوان ادبیات روی کاغد میآید، حاصل عکس برداری از واقعیت نیست بلکه خلاقیت و خلق ساختار ویژه است که هویت تازه به روایت میدهد. در واقع این امکانات باید به گونه ای باشد که یک ساختار مجازی را برای مخاطب ایجاد کنیم در غیر اینصورت با داستانهایی تخت مواجه هستیم همانند این داستانها.))
فقدان آن.
علی براتی کجوان نویسنده و دیگر منتقدی است که در مورد فقدان آنِ داستانی صحبت میکند و در مورد انتخاب زاویه دید سوم شخص در داستانها میگوید: (( انتخاب زاویه دید سوم
اکثر داستانها را خواندم و قضاوتم را برمبنای همین داستانها میدانم. این را حسین عباس زاده نویسنده و منتقد ادبیات داستانی میگوید: (( به نظرم، داستانها بیشتر ژورنالیستی هستند. همانطور که در پایین بعضی از داستانها آمده است و خود نویسنده هم اشاره به این داشت که در روزنامه چاپ شده است. روزنامه ومجله یک رسالتی دارد که با کتاب متفاوت است.داستانها در سه بخش خلاصه شده است. خبری، بازدارنده و موعضه کننده، که هیچ کدام در ساحت چیزی که ما از داستان میدانیم، نیست.))
این نویسنده به نکتهای اشاره میکند که هر داستان نویسی باید آن را رعایت کند: (( هر نویسنده در هر قالبی میتواند داستان بنویسد. اما باید به نکته تاثیر گذاری توجه داشته باشد و داستانها در این مجموعه فاقد این تاثیر گذاری است. چون در همان لایه اول تمام میشود. در داستانها درونمایه نداریم و مخاطب به کشف وشهودی نمیرسد و به قولی مخاطب فعالی نبودیم.))
نگاه کلیشه ای در آثار برای مخاطب ایجاد انگیزه نمیکند و اثر پیش رو را فاقد خلاقیت میداند. این را عباس زاده مطرح میکند و در ادامه میگوید به چه دلیل؟: (( به این دلیل که خواننده را یک مصرف کننده میداند و اگر
پلی به جهان داستان.
ما پلی میزنیم به جهان داستان. این راحسین لعل بزری نویسنده برجسته مشهدی میگوید: (( همه ما در یک جهان آشفته و نا آرام زندگی میکنیم که همواره به دنبال یک پناهگاه هستیم. فارغ از درگیریهایی که پیرامونمان است. میخواهیم کسب آرامش کنیم و آدمها به فراخور توانمندیهایشان پناهگاهشان هم متفاوت است. بعضی به ورزش بعضی به کار و بعضی هم پناهگاهشان داستان است.)) لعل بذری صحبتش را با طرح یک پرشس ادامه میدهد: (( جهان داستان چطور به دست میآید؟ ورود به این پناهگاه کجاست؟ به نظرم این پناهگاه چند کلید دارد. یکی بحث نوشتن و خلق اثر است. دیگری مربوط به خواندن است و بخش دیگری هم وجود دارد که از نظر من مورد اهمیت است و آن هم تلاش برای ساختن و بهتر شدن این جهان است. در واقع همیشه آدمهایی هستند که سعی میکنند یک فضای ادبی را محیا کنند. همین کاری که آقای مصطفی بیان انجام داده اند و در نیشابور فعالیتهای ادبی زیادی داشته است و به نظرم فارغ از قلمش که قابل احترام است. مسیر ادبیش و هموار سازی این راه برای علاقه مندانش هم امری مهم است. که دوست داشتم در اینجا از آن یاد کنم.))